(1399 مهر 11، 20:26)تقوا نوشته است: [ -> ]بعدشم سال بعد که رفتم همون رشته ای که بودم یعنی ریاضی و اکثر کتابایی که گرفته بودم به درد لای جرز یا لای جرذ یا لای جرظ بهرحال یکی از همینا یا لای همین جرض این ترکیبم هست (فکر کنم باید دوباره کنکور بدم ) داشتم میگفتم به درد لای جرز یا لای جرذ یا لای جرظ ای بابا یکی از همینا دیوار هم نمیخورد
ادامه دارد...
ادامه..
حالا یه توضیحی بدم که سال پیش من پشت کنکوری بودم و خدا رو شکر با تغییر رشته و یه مدت پاکی طولانی و تلاش و لطف خدا و همه اینا تونستم ۶0 هزارتا رتبه سال پیشمو بیارم پایین و خب خدا رو شکر زیر 8 هزار منطقه شدم
این کتابا رو واسه ارشد میخوام که قبلا جریانشو گفتم.
خب یخورده از حال امروزم بگم امروز طبق معمول رفتیم بیرون. البته زیاد معمول نیست این روزا ولی ما یه جای کاملا خلوت میریم
بعد یه جریاناتی بود سر فیلم عروسی که هفته ی پیش واستون تعریف کردم
یه بنده خدایی گفتم حرکات موزون و گاهی ناموزون عجیب خنده دار تو فیلم داشت و ...
هیچی دیگه مهمونی به فنا رفت
ترکش های اون هنوز هست این هفته هم که دیشب و امروز دیدیم همو هنو بحثش بود آخه یه حرکاتی بود که به یاد ماندنی
هیچی عاقا یا آقا ( دیگه داره کم کم کلمات عامیانه هم یادم میره
البته شوخی می کنم یادش بخیر تو چت روما مینوشتیم عاقا چقدر املامون افتضاح میشد بعد میگین چرا سال دوم ادبیاتو زدم -5٪
بابا منکه 50 درصدشو خونده بودم همش از نظام جدید بود سوالا من؛ همه چی رو انکار میکنم در این لحظه
)
اون بنده خدا که تقریبا آبروش رفته ینی یکمی مونده
شایدم رفته هیچی دیشب یکی از اعضای فامیل که بهم گفت فلان قسمت فیلم عروسی رو بریز اومده بود یه گوشه که تو رو خدا اون قسمت فیلم منو نریزی واسش هاا
دلم واسش سوخت بیچاره یه هفته است آروم و قرار نداره
منم که آخر مرام گفتم باشه چشم
هیچی این حرفم بقیه فهمیدن و امروز بحثش شد. اون بنده خدا هم که یه تیکه از فیلم رو میخواست واسش بریزم پیله که ریختی چی شد ؟ خیلی وقت پیش من واسه یه کار کلاسی مال دبستان دوربینمو برده بودم پیشش که واسم فقط همون عکسارو بریزه تو فلش و ببرم عکاسی دقیقا یادم نیست چرا رفتم پیشش ولی فکر کنم مثلا گفتم گفتن همچین کاری کنین و دوربین با کل عکساشم که نمییشه برد پیش عکاسی و ...
کل عکاس هامونم مال چند سال پیش حتی تو همون دوربین بود هیچی آقا ما رفتیم که یه روز واسمون بریزه رو فلش که خونه نبود ما هم که فامیل نزدیک مون بود؛ به حرف بقیه دوربین گذاشتیم همونجا بمونه و خودم برگشتم تا برگشتم بقیه گفتن دوربین کجاست ؟ گفتم نبود گذاشتم همونجا که گفتن برو بیار الآن همه عکسارو میریزه روی کامپیوترش و چشمتون روز بد نبینه نمی دونم تا من برسم یا همون موقع جلوی چشام ریخت واسه خودش
این قضیه باعث شد تا دوباره این کینه ای تور که تقریبا ازش به دل گرفته بودم دوباره یادآوری بشه زیاد تو فکرم نبود بعضی موقعا شاید یادش میوفتادم گاهی ولی دوباره با این اتفاقا تازه شد ...
امروز ظهر بهش گفتم که بدون اجازه این کارو کرده؛ اونم به شوخی تهدید کرد یا اون فیلم رو می ریزی با اون فیلم حرکات بنده خدا مثلا اونم میخواست بچزونه یا ... دقیقا یادم نیست. منم گفت یا فیلمایی که بدون اجازه ریختی رو پاک می کنی یا منم فیلمو نمی ریزم
حالا هدفم کلا شوخی بود اما نمی دونم چرا اینا شب اذیتم می کنه و میاد رو مخم چون بیشتر اوقات با خودم تنهام یا هم در حال کار خاصی نیستم خیلی اذیتم می کنه. واسه همین من میگم اینا یه جور کینه است واسه همین اینجا می گم و می بخشمش.
خب این به همین سادگی یه کینه نشده که دو سال پیش من واسه این آقا کمتر از یه ماه کار کردم صب تا شب دو شیفته و هیچ دست مزدی نداد که هیچ تازه کلی بعدش گفت دوباره بیا همش اون یا یکی از بزرگترا که طرفدایشو میکرد بزرگتر من بود و ازش انتظار داشتم ولی همش می گفت و این در طول یکسال مثلا کینه داشتم نسبت داشتم بهش که خیلی با خودم کلنجار رفتم و در آخر تصمیم گرفتم ببخشمش
و همه چی رو بسپرم به خدا که هیچ حقی پایمال نمیشه و خودش کریمه اما نمی دونم چیه که هنوز نسبت بهش رنجش دارم تا یه اتفاقی راجع به گذشته و اون اتفاق میوفته دوباره اون کینه سرباز میکنه..
من با تمام وجود اذیت شدم اون دوران و به هیچ وجه نمیخوام تکرار بشه واسه همین برای بار هزارم بخشیدمش بخشیدمش بخشیدمش
فیلم یکی دو هفته بعد همون دو سه دیقه ای رو که خواسته براش می ریزم هیچی هم دیگه نمیگم چون خودش هر وقت ازش کار داری میگه یادم رفت و خیلی وقت بعد انجام میده
خب ممنونم گوش دادین
ایشاالله از این جور چیزا نباشه تو زندگیتون شاد باشین