کانون

نقل قول:  خجالت می‌کشم بیام اینجا و پست بزارم   
من شکست داشتم... سریالی شدم... داغون شدم...
از نوع افتضاح. خیلی بد. هر کلمه‌ای که بتونه عمق فاجعه رو توصیف کنه و الان به ذهنم نمیرسه...

صبح زود، آفتاب بیرون نزده، از خواب بیدارم کردن  
دشمن درجه ۱ من 
فقط برای اینکه رمز کامپیوتر رو یادشون رفته بود  
و من با قلم درشت رو یه کاغذ نوشته و به مانیتور چسبونده بودمش 

سلام آبی جان....

سه خط اول رو که همه تجربه کردیم...خیلی حس بدیه میفهمم... 

اما قرار نیست به خاطر اشتباهات گذشته فرصت های روبه رو رو از بین ببریم...

شوخی میکنم ولی کامپیوتری که رمزش رو مانیتورشه اصلا چرا رمز داره؟!


حالا بریم سراغ صحبت اصلی...

اونم اینه که میدونی سطح آگاهیه  ما و دیدگاهمون در طول روز و شب تغییر میکنه...

ممکنه یه چیزایی رو الان دوس داشته باشیم ولی دو ساعت دیگه نه....

لحظه ایی عصبانی و بی فکر ...

لحظه ایی مهربون و با منطق!

ولی یه کارایی هست که مثلا در طول چند سال گذشتمون همیشه درست صحیح بودن...

مثل ترک خ.ا...

مثل دوری از فیلم ناجور....

این موارد خیلی خیلی مهمن و هر روز باید اگاهانه اجراشون کرد...

حالا ابزار من یه نوشته ی کوچیکه ممکنه برای بقیه فرق داشته باشه...

به سوابق شکستای خودم نگاه میکنم:

میبینم همش زمان هایی بوده که ضریب هوشیم اومده زیر 80 !  

عقل به کنار رفته و فقط احساس اومده...

حماقت به بالاترین حد خودش رسیده....

اون موقع فقط کافیه یادمون باشه طبق دستوری که قبلا نوشتیم پیش بریم...

اعتماد کنیم به تصمیمی که در بهترین حالتمون گرفتیم...

زمانی اون نوشته ها نوشته شدن که ضریب هوشیمون بالا بوده و عقل و منطق سر جاش بوده...

تا یواش یواش این نوشته تبدیل بشه به الگوی زندگی....

مثلا این پیام :

- میدونم افرا جان فشار زیادی روته و میخوای خودتو راحت کنی...

- میدونم که الان فکر میکنی حتی این نوشته مزخرفاته....

- میدونم که میگی الان اینکارو کنم بعدش خدا بزرگه...

- ولی من روی این نوشته ساعت ها فکر کردم و بر طبق لغزش های این چند ساله خواستم بهترین تصمیم رو بگیرم...

- پس به بهترین تصمیمت پایبند باش چون هیچ حالتی بهتر از حال الان نمیتونه باشه....


خوده منم خیلی وقتا از روز عقل و منطقم تعطیل میشه...

مجبورم بیام اینجا و بنویسم و از منطق مدیر و همساده و مهدوی و بقیه دوستان استفاده کنم....اگه دقت کنی نوشته هام 

بیشترش توضیح بدیهیاته! 

ولی تو اون لحظه مینویسم تا از منطق خارج نشم...

............

شارمین   جان یکم کارت گیر کرده ولی اینم انشالاه که درست میشه...

اشتباه هرچی که هست فقط دیگه تکرارش نکن چون سنی هم نداریم . هنوز جا داره اشتباه کنیم و یاد بگیریم...هرچند این یادگیریا گرون تموم 

میشن ولی خوب یادمون میمونن...

تمام تلاشت رو بزار ببینیم چی میشه...



.............

فرید چرا خسته ایی؟


.............

طولانی شد برم پست بعدی مخصوص خودم

وقتی کوچولو بودیم درس قرآن داشتیم ... حتی یادم نمیاد اولین باری که قران دیدم کی بود!

به هر حال بعضی جملاتش خیلی تکرار شده بود...

برام بانمک بود از همون زمان!

مثلا قسمت هایی که تاکید میکنه به تعقل...

 -آیا نمی اندیشید؟!

  -آیا کسانی که تعقل میکنند با کسانی که تعقل نمیکنند مساویند؟!

راستش تا الان نفهمیده بودم منظورش چیه!

الان یه چیزایی فهمیدم...

این تعقل خیلی بالاتر ازونیه که عموم مردم فکر میکنن...

یا اینکه بعضیا منظور رو میدونن ولی بهش ایمان ندارن...

در این مورد هم خیلی تاکید کرده!

 - آیا ایمان نمی آورید؟!!

من فکر میکنم تعقل خیلی پیچیده تر از تفکرات معمولیه....

این نوع تفکر حاصل نوعی سوال از خود در مورد پدیده هاست که نیاز داره به فکری عمیق و ازون مهمتر تلاش و تکاپو در جهت رسیدن به واقعیت های

دنیای پیچیده ی امروز...

فرایندی خیلی پیچیدست که حتی ممکنه عمر طولانیه انسان براش خیلی کوتاه باشه....

ولی خدا این توانایی رو بهش داده....

وقتی بهش فکر میکنم موهای دستم میان بالا...

اینقد قدرت مغز انسان زیاده....

این قدرت با استفاده کردن مرتب ازش حالت تساعدی پیدا میکنه و شروع میکنه به توسعه ی خودش تا آینه ی وجود خدا در این جهان بشه....

کافیه به کار بگیریش تا مرتب قویتر و قویتر بشه....

ولی توجیه ما اینه که اسباب کافی برای اینکار رو نداریم....

و هر روز از عمر رو برای به دست اوردن حداقل های زندگی میگذرونیم...

مثل خونه... ازدواج... ماشین...

و زمانی که به اینا میرسیم میریم دنبال خونه ی دوم! ماشین بهتر! 

و 60 سال از عمر میگذره میبینیم هنوز رو پله ی اول موندیم! و به صحبت خدای بزرگ که با کل راه اشناست توجه نکردیم....

دلمون به این دستگاهای جلومون خوشه و فکر میکنیم انسان امروزی به نهایت پیشرفتش رسیده....

میگیم پیشرفت و به دست اوردن علم کار ما نیست!

میگیم کار ما به دست اوردن پوله!!!

از دیشب تا الان اتفاقی برام افتاده که فهمیدم هنووووووز هم با این همه پیشرفت علم دنیای امروز حتما ذهن انسان یه قابلیتی داره 

که حتی نوع موجش رو نتونستیم کشف کنیم...

موجی که خیلی راحت از بعد زمان هم عبور میکنه...

خدایا شکرت که این دنیای پر از رمز و راز رو ساختی تا ماهم با کشفش حسی که تو داری رو داشته باشیم....

آرمین عزیز امیدوارم همیشه روزات اینقدر پر فایده باشن و آرامش جزء لاینفک زندگیت



افرا جان چه صحبت های قشنگی کردی
هر دو پستت رو خوندم
صحبت درباره خدا خیلی جالب بود
واقعاً همینطوره؛ ما خودمونو فیکس کردیم روی این جاده که اولویتمون پول باشه اما حتی خودمونو هم فراموش کردیم


نمیدونم!
از خیلی چیزا سر در نمیارم
اما فقط تسلیم شدم؛ همین
ولی حس خوبی داره این تسلیم شدن!


امیدوارم به خواسته های خودت برسی

مهدوی چند روز عجیب و غریب رو طی کرد!
یعنی خوب بود؟!
فکر نکنم!
شاید بشه گفت بیش از حد واقعی بود!

همیشه وقتی میبینم یه نفر یه روز به پاکیش اضافه شده و میاد اعلام وضعیت میکنه، حس خوبی بهم دست میده
شبیه حس موفقیت
برعکس اون وقتی میبینم یه نفر لغزش داشته، انگار یه لحظه دستم سر میشه و نمیدونم چی تایپ کنم

شاید جای این صحبت اینجا نباشه
شاید کسی ناراحت بشه از این حرفم
اما چیزی رو که نمیفهمم اینه که چه دلیلی داره نسبت به وضعیت یه نفر که صدها کیلومتر ازم دوره و شناخت کافی ازش ندارم، اینقدر حساس باشم؟!

نمیدونم چرا!
فقط میدونم که برام مهمه؛ حالا با هر دلیل ممکن و ناممکنی



شایدم جای این خوشی های کوچیک تو زندگیم خالیه!



پاکیتون امیدبخش!



مهدوی/9آذر/70 روز خوب

سلام دوستان
 Mr Degareshا/ 13 بهمن  99 /7روز.

صبح سروی ها بخییییییر 


آقا آدم چشم رو هم بذاره دلش براتون تنگ میشه!!! 


داداش دگرش عزیز
فقط یک روز تا پایان بازه اول 
بد نیست یه مقایسه کوچیکی داشته باشیم 

(1399 بهمن 13، 12:06)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام به همگی
ترس و استرس و آینده و .....دوباره بهم ریخت منو.....منی که 80 روز هم به راحتی داشتم الان یه هفته هم نمیتونم.
انگار نمیتونم...مبارزه فایده نداره


Mr Degaresh ا/ 13 بهمن  99 /0روز .

فکر کنم هر چی توضیح بدم اضافه باشه
چون آقا دگرش خودشو به خودش ثابت کرد

کسی که 80 روز رو به راحتی طی میکرد، بازم به 80 روز میرسه
راحت هم ‌نباشه بازم میرسه
اتفاقاً اینجوری احساس ارزش بیشتری میکنی و اعتماد به نفست بالاتر میره
خیلی کار خوبی کردی روزا رو به بازه های کوچیک تقسیم کردی
8 روز 8 روز میریم جلو تا برسیم به 80 تا
چقدر خوبه؛ چقدر خوشحالممم




داداش جناب خان عزیز
یوهووووووووو
میشه یه عکس سلفی با هم بگیریم؟
دفعه قبل که مثل سلبریتی ها محل هم نذاشتی
ولی این بار دیگه نمیذارم در بری
چیلیک چیلیک
برو جلو که 28 روز دیگه پاکیت دوساله میشه

سلام یک فروند آبتین هستم
با 2561روز پاکی

سلام رفقای گروه سرو
من کمتر میام اما به لطف این کانون پاک و بچه های مثل مهدوی،دل کندنی نیست
فکر پاک/۲۹ آذر/۵۲ روز بدون خ.ا
خدایا بی نهایت شکر که مشکلاتم رو حل خواهی کرد
امیدوارم هر کسی اینجا هر مشکلی داره خدا به بهترین شکل ممکن براش حل کنه

(1399 بهمن 20، 11:41)abtin نوشته است: [ -> ]سلام یک فروند آبتین هستم
با 2561روز پاکی

سلام
خدا رو بی‌اندازه شکر. 

(1399 بهمن 20، 18:26)فکر پاک نوشته است: [ -> ]سلام رفقای گروه سرو
من کمتر میام اما به لطف این کانون پاک و بچه های مثل مهدوی،دل کندنی نیست
فکر پاک/۲۹ آذر/۵۲ روز بدون خ.ا
خدایا بی نهایت شکر که مشکلاتم رو حل خواهی کرد
امیدوارم هر کسی اینجا هر مشکلی داره خدا به بهترین شکل ممکن براش حل کنه

سلام
خدا حافظ روزهای پیوسته‌ی پاکیت باشه داداش جون.
توکل به خودش که گره از مشکل همه برداره. 

(1399 بهمن 19، 22:24)افرا نوشته است: [ -> ]مثلا قسمت هایی که تاکید میکنه به تعقل...

 -آیا نمی اندیشید؟!

  -آیا کسانی که تعقل میکنند با کسانی که تعقل نمیکنند مساویند؟!

راستش تا الان نفهمیده بودم منظورش چیه!

الان یه چیزایی فهمیدم...

این تعقل خیلی بالاتر ازونیه که عموم مردم فکر میکنن...

یا اینکه بعضیا منظور رو میدونن ولی بهش ایمان ندارن...

در این مورد هم خیلی تاکید کرده!

 - آیا ایمان نمی آورید؟!!

من فکر میکنم تعقل خیلی پیچیده تر از تفکرات معمولیه....

این نوع تفکر حاصل نوعی سوال از خود در مورد پدیده هاست که نیاز داره به فکری عمیق و ازون مهمتر تلاش و تکاپو در جهت رسیدن به واقعیت های دنیای پیچیده ی امروز...

همین طوره افرا جان.

قدرت فکر و اندیشه چقدر زیاده و چقدر هم تاکید شده روش.

قرآن یه جاهایی اشاره می‌کنه به موجودات. یه جاهایی اشاره می‌کنه به انسان.
یه جاهایی فکر رو به این سمت می‌بره که ای انسان فکر کردی به این‌که از چی خلق شدی؟ یه جای دیگه میاد و میگه فکر کردی به این‌که چرا خلق شدی؟
یه جا از قدرت خودش میگه و نسبت اون به قدرت انسان. یه جا از محبت خودش و فاصله‌ی اون تا محبت انسان.

خیلی چیزها باید توی فکر ما حل بشه. تا حل نشه، سرگردونیم و خودمون رو به در و دیوار می‌زنیم.
مثل همین که:
از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم

چقدر ما گیج می‌خوریم و حواس‌مون نیست.

بعد دیدی؟ با رسیدن به خیلی چیزها حس پوچی داریم.
به فلان چیز رسیدم. که چی؟
الان فلان چیز رو دارم. که چی؟

این‌که اون چیز کجای سفر من قرار بوده باشه خیلی مهمه. 
چه خوب که از قبل بهش فکر کرده باشم. 

خدا رو شکر یک روز پاک دیگه هم سپری شد. 

امروز این قدری سر کار سرم شلوغ بود که قابل توصیف نیست.  
این جوری بودم: 
بعد به این وضعیت رسیدم: 
بعد هم به این: 


حس می‌کنم قشنگ مغزم قفل کرده.
فردا باید دو جا برم بازرسی.   خیلی انرژی می‌خواد و من کم‌انرژی‌ام. 
اما به امید خدا خوب پیش میره. 



پ.ن: مهدوی عزیز ممنونم از محبتت. 

سلام 
من نیز پاک بودم امروز

امروز چقد دلم میخاست با یکی حرف بزنم بعد سه تا از دوستام پشت سر هم بهم زنگ زدن با هر کدوم کلی حرف زدم. ولشون نمیکردم پشت تلفن 

(1399 بهمن 20، 23:12)Deril نوشته است: [ -> ]سلام 
من نیز پاک بودم امروز

امروز چقد دلم میخاست با یکی حرف بزنم بعد سه تا از دوستام پشت سر هم بهم زنگ زدن با هر کدوم کلی حرف زدم. ولشون نمیکردم پشت تلفن 

یلام
وقتی دریل ریکاوری می شود. 


دریل هفته بعد خودت بهشون زنگ بزن. ولشون هم نکن.   داشتن ارتباط های اجتماعی خصوصا وقتی پای رابطه صمیمی و همدلانه وسط باسه خیلی حال و احوال آدم رو عوض میکنه. 

ماشالله به پاکیت. چه خوب که اعلامش کردی. انرژی مثبت. 

Alireza98 / 1bahman / 20