(1399 آبان 30، 21:01)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]می بینم که دوستان موقع اتمام تایم گردهمایی تازه متوجه شدن تمام شده خخ
دوستان پیشنهاد می کنم بحث این هفته رو یکم روش کار کنیم بزاریم برا هفته بعد نظرتون چیه، اون موقع آماده ایم
الان یکی هست یکی نیست فایده نداره...
داداش دیگه خرابم نکن
واقعا خودمم شرمندم به آرمین قول داده بودم
وجدانا من بودم منتهی فکر کردم ساعت 9 شروع میشه.
راستی هفته بعدم مسئول برگزاری منم.
حالا یه مشارکتی کن دلمون خوش بشه
(1399 آبان 30، 20:59)همساده نوشته است: [ -> ]من مشارکت کنم راجع به تمرکز:
دوستان من وقتی تمرکز نداشتم ومیخواسم حواسم رو جمع کنم نمیدونم چرا وسوسه میشدم خودارضایی کنم. مثل مواد مخدر
شما تجربه مشابه دارید؟
افرا من رمز پسرونه رو باید از شازده بگیرم یادم رفته
عب نداره بعدا همه ی مطالب رو ازونجا در میارم .
چون در مورد تمرکز زیاد نوشتم بعدا میتونیم بخونیم موضوع خودت زیباتر بود.
همین :
موضوع اینکه چطور پاکیمون ماندگار بشه؟
نقل قول: پشتکار دقیقا موافقم باهات
ما گاهی برای ترک خودارضایی هم خیال پردازی و رویا پردازی میکنیم. تلاش نمیکنیم و عمل نمیکنیم و میخایم پاکیمون هم ماندگار باشه. باید یه سری روتین بسازیم برای خودمون.
مثلا برای اینکه دندون سالم داشته باشیم. مسواک و خمیر دندان داشتن و آرزوی دندان سالم داشتن و افسوس از ددون کرم خورده راه حل نیست. راه حل اینه یه روتین بسازیم برای خودمون به نام مسواک زدن
این عادتا معمولا اولش سخت پیش میره.
ولی بعد از یه مدت خیلی راحت میشه جوری که حسش هم نمیکنیم یا مثلا بدون مسواک زدن کلا خوابمون نمیبره!
شما روزای اولش رو چطوری جلو میبرید؟
افرا
میدونی معتادا هم یه چیز دارن به اسم ترک یابویی(بلانسبت شما)
من اوایل این مدلی ترک رو شروع میکردم. بدون فکر فقط با میل و اشتیاق زیاد سعی میکردم برنامه بچینم و محرکها رو از بین ببرم.
عجیبه که جواب نمیگرفتم ولی باز همین روش رو ادامه میدادم. نهایت چند هفته تا چند ماه پاکی بعدش باز روز از نو روزی از نو
چون روتین نداشتم برای ترک
باید سختی روزای اول رو برای خودمون توجیه منطقی کنیم همراه با امید به بهتر شدن.
وگرنه ناامیدی و افکاری که میخوان ما تو همون وضعیت بمونیم،اجازه نخواهند داد که دست به عمل بزنیم.
ما تحت تاثیر بسیاری از افکاری هستیم که ما رو توضعیتی که الان هستیم نگه داشتن.
باید با تفکر(هر چقدر که لازم باشه) شروع و استارات تغییر مثبت رو در خودمون،ضرورتش رو ایجاد کنیم،شروع کردن تلاش رو توجیح کنیم،توانایی تغییر رو توجیح و آسان کنیم.
باید خودمون رو توجیح کنیم که شروع برای همه سخته،باید مجاب بشیم که این کار شدنیه و افکار ناامید کننده رو تا جایی که میتونیم با افکار مثبت عوض کنیم،و شعار خودمون رو همون افکار مثبت قرار بدیم.یه جورایی به صورت مداوم به خودمون تلقین کنیم که اون افکار مثبت باورمون بشه.
اینا باعث میشه کار راحت تر بشه و شروع اماکن پذیرتر.
(1399 آبان 30، 21:12)همساده نوشته است: [ -> ]افرا
میدونی معتادا هم یه چیز دارن به اسم ترک یابویی(بلانسبت شما)
من اوایل این مدلی ترک رو شروع میکردم. بدون فکر فقط با میل و اشتیاق زیاد سعی میکردم برنامه بچینم و محرکها رو از بین ببرم.
عجیبه که جواب نمیگرفتم ولی باز همین روش رو ادامه میدادم. نهایت چند هفته تا چند ماه پاکی بعدش باز روز از نو روزی از نو
چون روتین نداشتم برای ترک
چه اسمی هم داره.
اون ابتدای کار رو شاید یادت نیاد ولی حتما یه انگیزه ی قوی ایی در اثر یه عامل خارجی ایجاد شده که این روش ترک رو شروع کردی.
مثل دیدن یه فیلم انگیزشی که سبب به راه افتادن یه سری هورمون میشه که بهش میگیم جوگیر شدگی!
و ادامه ی ماجرا.
رهگذر داداش به روی چشم
هفته بعد همین کار رو میکنم
مرسی از مشارکت 7 ماه خیلی آمار فوق العاده ایه... باور گروهی تو
کاملا موافقم یه چیزی باید جایگزین بشه ولی خب چی؟
(1399 آبان 30، 21:17)پشتکار نوشته است: [ -> ]باید سختی روزای اول رو برای خودمون توجیه منطقی کنیم همراه با امید به بهتر شدن.
وگرنه ناامیدی و افکاری که میخوان ما تو همون وضعیت بمونیم،اجازه نخواهند داد که دست به عمل بزنیم.
ما تحت تاثیر بسیاری از افکاری هستیم که ما رو توضعیتی که الان هستیم نگه داشتن.
باید با تفکر(هر چقدر که لازم باشه) شروع و استارات تغییر مثبت رو در خودمون،ضرورتش رو ایجاد کنیم،شروع کردن تلاش رو توجیح کنیم،توانایی تغییر رو توجیح و آسان کنیم.
باید خودمون رو توجیح کنیم که شروع برای همه سخته،باید مجاب بشیم که این کار شدنیه و افکار ناامید کننده رو تا جایی که میتونیم با افکار مثبت عوض کنیم،و شعار خودمون رو همون افکار مثبت قرار بدیم.یه جورایی به صورت مداوم به خودمون تلقین کنیم که اون افکار مثبت باورمون بشه.
اینا باعث میشه کار راحت تر بشه و شروع اماکن پذیرتر.
بسیار عالی.
ولی در مواردی مثل خودم که یه علت زمینه ایی بزرگ مثل افسردگی همراهم بود رو باید اول درست میکردم بعد شروع به کار میکردم.
فرمایش شما برای انسان سالمه و اونی که من گفتم برای کسی که یه مشکلی داره.
یکی که افسردست و میخواد ترک کنه مثل کسیه که سرما خورده و میخواد بره مسابقه دوی ماراتون!
(1399 آبان 30، 21:20)همساده نوشته است: [ -> ]رهگذر داداش به روی چشم
هفته بعد همین کار رو میکنم
مرسی از مشارکت 7 ماه خیلی آمار فوق العاده ایه... باور گروهی تو
کاملا موافقم یه چیزی باید جایگزین بشه ولی خب چی؟
اره سوال منم هست.
منم جایگزین نداشتم براش......
افرا جایگزین باید همون اندازه خودارضایی و تماشای فیلم و عکس جذابیت داشته باشه
باید ببینیم چه حسی رو جواب میده خودارضایی و پ و ر ن دیدن تا بتونیم جایگزین خوبی براش پیدا کنیم.
(1399 آبان 30، 21:22)افرا نوشته است: [ -> ] (1399 آبان 30، 21:17)پشتکار نوشته است: [ -> ]باید سختی روزای اول رو برای خودمون توجیه منطقی کنیم همراه با امید به بهتر شدن.
وگرنه ناامیدی و افکاری که میخوان ما تو همون وضعیت بمونیم،اجازه نخواهند داد که دست به عمل بزنیم.
ما تحت تاثیر بسیاری از افکاری هستیم که ما رو توضعیتی که الان هستیم نگه داشتن.
باید با تفکر(هر چقدر که لازم باشه) شروع و استارات تغییر مثبت رو در خودمون،ضرورتش رو ایجاد کنیم،شروع کردن تلاش رو توجیح کنیم،توانایی تغییر رو توجیح و آسان کنیم.
باید خودمون رو توجیح کنیم که شروع برای همه سخته،باید مجاب بشیم که این کار شدنیه و افکار ناامید کننده رو تا جایی که میتونیم با افکار مثبت عوض کنیم،و شعار خودمون رو همون افکار مثبت قرار بدیم.یه جورایی به صورت مداوم به خودمون تلقین کنیم که اون افکار مثبت باورمون بشه.
اینا باعث میشه کار راحت تر بشه و شروع اماکن پذیرتر.
بسیار عالی.
ولی در مواردی مثل خودم که یه علت زمینه ایی بزرگ مثل افسردگی همراهم بود رو باید اول درست میکردم بعد شروع به کار میکردم.
فرمایش شما برای انسان سالمه و اونی که من گفتم برای کسی که یه مشکلی داره.
یکی که افسردست و میخواد ترک کنه مثل کسیه که سرما خورده و میخواد بره مسابقه دوی ماراتون!
شروع تغییر مثبت و ایجاد چند فکر مثبت ،میتونه افسردگی رو هم کم رنگ تر کنه،بلکه به جایی برسه که دیگه از افسردگی خبری نباشه.
راه حل های درست برای همه جواب میده حتی کسی که مشکل داره.
متفاوت فکر کردن و متفوت عمل کردن،آدمی متفاوت نسبت به قبل میسازه.ما انسانیم و انسان یعنی کسی که با هر چیزی میتونه انس بگیره.یه مدت با چیزای مثبت انس بگیر و تغییر کن.
افردگی(روحیه منفی همراه با افکار منفی و ناامید کننده)،این چیزیه که ما نمیخوایم باشیم،ازش فراری هستیم،آدم افسرده ازش فراریه،پس اون حقیقت درونی که از افسردگی فراریه کیه؟یه چیز جدای از افسردگیه که پنهانه.پس باید بهش میدون بدیم که خودش رو ظاهر کنه.حقیقت ما اون افسردگیه نیست،افسردگی چیزیه که به ما تحمیل شده و ما اون نیستیم.پس ما باید اونی که هستیم رو به خودمون تحمیل کنیم.یعنی مثبت بودن.خوب بودن.
(1399 آبان 30، 21:28)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]برای هر کسی متفاوت هست
مثلا برای کسی ممکن مطالعه و کتاب خوانی مداوم و افزایش علم و آگاهی باشه، برای کسی دیگه هم ممکنه پیشرفت تو زمینه ورزشی باشه و...
من اوایل که خیلی سخت بود جمع کردن پاکی چن تا بازی آنلاین روی گوشیم نصب کردم و هنوزم دارم ادامشون میدم قبلا جای بازی، نت گردی میکردم و همین باعث میشد به بیراهه برم...
گاهی به سخنرانی گوش می کنم، گاهی کتاب صوتی گوش میدم، ورزش می کنم، نماز می خونم، مثل نمازهای مستحبی مانند نماز شب و...
کلی کار هست که می تونیم انجامش بدیم
این بستگی به روحیات افراد داره از انجام چه کاری لذت میبرن
منظورم اینه یه لذت مفید و سود بخشو جایگذین یه لذت کاذب مثل خودارضایی و دیدن فیلمای پورن و چیزای مستهجن کنیم...
چه جالب.
تک تک اینا ارزش خیلی زیادی دارن . ولی من اون روزای اولم حس میکردم هیچی جای خ.ا رو نمیگیره. یه جورایی هیچی رو نمیدیدم. زوری یکم اومدم
بالا تا بتونم از کارای دیگه لذت ببرم.مثل اون نقاشی کشیدنا که البته الان به خاطر کار سنگین و درس رها شده.
(1399 آبان 30، 21:31)همساده نوشته است: [ -> ]افرا جایگزین باید همون اندازه خودارضایی و تماشای فیلم و عکس جذابیت داشته باشه
باید ببینیم چه حسی رو جواب میده خودارضایی و پ و ر ن دیدن تا بتونیم جایگزین خوبی براش پیدا کنیم.
نمیخوام نتیجه گیری رو سخت کنم ولی برای من یکی جایگزینی وجود نداشت. مگر اینکه میرفتم هرویین و کوکایینی چیزی میزدم! (قلیونم تو عمرم نکشیدما اینا مثال بود!
)
(1399 آبان 30، 21:33)پشتکار نوشته است: [ -> ]شروع تغییر مثبت و ایجاد چند فکر مثبت ،میتونه افسردگی رو هم کم رنگ تر کنه،بلکه به جایی برسه که دیگه از افسردگی خبری نباشه.
راه حل های درست برای همه جواب میده حتی کسی که مشکل داره.
متفاوت فکر کردن و متفوت عمل کردن،آدمی متفاوت نسبت به قبل میسازه.ما انسانیم و انسان یعنی کسی که با هر چیزی میتونه انس بگیره.یه مدت با چیزای مثبت انس بگیر و تغییر کن.
افردگی(روحیه منفی همراه با افکار منفی و ناامید کننده)،این چیزیه که ما نمیخوایم باشیم،ازش فراری هستیم،آدم افسرده ازش فراریه،پس اون حقیقت درونی که از افسردگی فراریه کیه؟یه چیز جدای از افسردگیه که پنهانه.پس باید بهش میدون بدیم که خودش رو ظاهر کنه.حقیقت ما اون افسردگیه نیست،افسردگی چیزیه که به ما تحمیل شده و ما اون نیستیم.پس ما باید اونی که هستیم رو به خودمون تحمیل کنیم.یعنی مثبت بودن.خوب بودن.
پشتکار جان در تعریف علمی افسردگی مقداری از این حالتی که تعریف کردی فاصله داره و پروسه ی درمانش ممکنه یک یا دو سال زمان ببره.
و کسی که هم افسردست و بخواد ترک کنه اراده ی فولادی لازم داره.
متوجه منظورت شدما. در جهت تکمیل صحبتت بود که میگم افسردگی واقعی شدیدتر ازینه که طرف بتونه ترک کنه.
مورد استثنا هم داریم البته تو کانون هستن.
(1399 آبان 30، 21:42)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]باید کشفشون کنیم و ببینیم چه چیزی برای ما لذت بخش هست
شاید تو نگاه اول انجام خوداضایی یه کار شکعت انگیز باشه که خیلی لذت داره و نمی تونه هیچ چیزی جاش رو بیگیره
دقیقا این حالت رو نماز خوندن داره بعضیا میگن خوندن نماز چه فایده ای داره همش از اول تا آخرش سلا م و صلوات و خم و راست شدن ولی دانشمندان طی تحقیقاتی کشف کردن همین نمتز می تونه چقدر تو آرامش و روحیات افراد اثرات مثبت بزاره شراطش اینه انجامش بدیم و بهش اعتقاد داشته باشیم
حالا از جایگذین فقط خواندن نماز نیست هر کسی می تونه دنبال چیزای مختلف باشه
به عنوان مثال ورزش سنگین اوایل درد آور هست ولی وقتی عادت کنی بعد از هر بار انجام احساس قدرت و آرامش می کنی هم از لحاظ جسمی هم از لحاظ روحی روانی و فکری
هر چیزه مفیدی مثل نماز، ورزش و... اولش سخته ولی بعدش خوب
و هر چیزی مضری مثل مواد، خودارضایی و... اولش خوبه ولی آخرش مخرب
الان یادم افتاد که منم یه چنین چیزی رو ناخواسته وارد زندگیم کردم. نمیدونم بگم بداموزی داره یا نه
کارای ناجور با ماشین و افرود و سرعت و ایناست! از خ.ا هیجان بیشتری داره. البته دارم کمش میکنم چون خطرناکه.
راه های شما هم خیلی خوبه ولی شاید به خاطر تفاوت هاست که روی شما بیشتر از من جواب میده.
معدود دفعاتی هستش که اینقدر با حرفهای همه موافقم.
واقعا عالی میگید همش راهکارهای عالی هست.
امیدوارم شنیدن این حرفها اینقدر روی ضمیر ناخودآگاهم اثر بگذاره که مصمم تر جلو برم
.
بچه ها اگه موافقید موضوع هفته بعد اعتماد به نفس باشه