با خ ا برای لحظاتی همه ارتباطم را با دنيا، ديگران و خودم از دست مىدادم. با اين كار از اضطرابهاى درونى و محيطى فرار مىکردم و راه نفوذ غم را بر خود میبستم.
اما فقط برای لحظاتی .
علیرضا 98 / دوازده آبان / 05
سلام به همه هم کانونی های عزیز
Mr Degaresh ا/ 21مهر 99 /26 روز خوب.
سلام دوستان عزیز
ماشاءالله به همگی که به دنبال پاکی هستید و براش تلاش میکنید.
این تیم مسابقه گروهی سرو هست.
مسابقه هم که از امروز آغاز شده و بریم که ۳ هفته سبز پشت سر هم داشته باشیم.
در خصوص شرایطی که با هم صحبت کردیم یکی دو تا از دوستان مورد رضایتشون نبود.
اما ما چرا اجراشون نکنیم؟
فرض کنیم به خاطر خودمون داریم این کارها رو انجام میدیم. حتی اگه هیچ کس دیگه انجامشون نده.
مثلا من مراقب چشم و ذهنم باشه ضرر میکنم؟
یا اگه اورژانسی شدم و برم اورژانس پاکیم رو حفظ کنم ضرر میکنم؟
اگر بیام گروه وضعیتم رو بگم و این گفتن از وضعیت باعث بشه چند دقیقهای راجع به خودم فکر کنم ضرر میکنم؟
حالا اگه ۴ نفر با من همراه شدن که چه بهتر. از وجودشون استفاده میکنم و دلم بیشتر گرم میشه به همگروهیهام.
همراه هم نشدن من کار خودم رو انجام میدم.
چون بهشون باور دارم.
نقل قول: ۱- در طول مسابقه گروهی، متعهد میشم که هر هفته در بازه زمانی پنجشنبه ساعت ۹ شب الی شنبه ساعت ۹ شنبه وارد گروه بشم و اعلام وضعیت هفتهای که سپری کردم رو انجام بدم. (باور دارم که پایبندی به اعلام وضعیت منظم من رو در مسیر پاکی جدیتر میکنه)
۲- در طول مسابقه گروهی، متعهد میشم که آخر هر هفته همراه با اعلام وضعیت پاکی، چند خط در مورد وضعیت خودم در طول هفتهای که سپری کردم گزارش بنویسیم. (باور دارم که ارزیابی هفتگی به من کمک میکنه خودم و مشکلاتم رو بهتر بشناسم و بتونم راهکارهای بهتری برای بهبودی پیدا کنم)
۳- در طول مسابقه گروهی، متعهد میشم که در مسابقه کنترل نگاه و ذهن شرکت کنم و لااقل هفتهای ۲ بار در این تاپیک اعلام وضعیت کنم. (باور دارم که بدون کنترل نگاه و ذهن نمیشه به پاکی رسید و باید در طول هفته مراقبشون باشم)
۴- در طول مسابقه گروهی، متعهد میشم که هر وقت وضعیت اورژانسی پیدا کردم به اورژانس کانون سر میزنم و قبل از رسوندن خودم به اورژانس حق لغزش ندارم. (باور دارم که در سختترین شرایط هم میشه یه حداقل کارهایی رو انجام داد و این کمترین سختی ممکن برای رسیدن به پاکی هست)
۵- در طول مسابقه گروهی، متعهد میشم بعد از اینکه به اورژانس رفتم و حس کردم کمی وضعیتم بهتر شده به گروه میام و لااقل در یک خط وضعیتم رو شرح میدم تا همگروهیها در جریان وضعیت من باشن یا اگر میتونن کمکی به من بکنن. (باور دارم که روزهای بعد از اورژانس روزهای حساسی هست و نباید شل بگیرم و رها بشم)
ضمنا هیچ کس موضوعی برای گفتگوی هفتگی پیشنهاد نداد.
چرا من رو این قدر اذیت میکنید؟
میخوام از حامی بودنم انصراف بدم براتون حامی جدید بیارن.
زندگی آزاد داداش عزیز خودت موضوع این هفته رو مطرح کن.
(1399 آبان 17، 20:33)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]
تا خدا رو داریم غم نداریم.
(1399 آبان 17، 22:24)Mr Degaresh نوشته است: [ -> ]سلام به همه هم کانونی های عزیز
Mr Degaresh ا/ 21مهر 99 /26 روز خوب.
ستاره بعدی چیزی نمونده. خدا رو شکر.
(1399 آبان 17، 10:58)همساده نوشته است: [ -> ]در مسیر پاکی آموختم افكار صحيح هيچ گاه منجر به اقدام صحيح نمى شود، اما اگر اقدام صحيح را انجام دهم، افكار و احساسات صحيح هم به دنبال آن ظاهر مى شوند.
سلام همساده انشاالله روز پاک
پس هر روزمون رو پر کنیم از اقدامها و اعمال صحیح.
بقیه چیزها هم درست میشن.
ممنون همساده جان.
(1399 آبان 17، 23:23)فرید نوشته است: [ -> ]اگه تو بری سرو ها همه دق میکنن
براتون یه حامی خوب میارن. جوری که دلتون برای من تنگ هم نشه.
(1399 آبان 17، 23:24)آرمین نوشته است: [ -> ]ببین افرا نیمه پر همش زیباییه. شفاف و زلال و دوستداشتنی.
من میخوام برم قاطی زیباییها شم از این تاریکی و ابهام در بیام.
شما هم بیاید.
افرا که جلوتر رفته بود درم قفل کرده بود. وایسا تا من برسم افرا.
شبیه کسایی شد که قراره ازدواج کنن
آره؟!
موضوع گفتگو هفته اول مسابقه گروهی
وسوسه چیست و چطور با آن مقابله کنیم؟
اصولا به چه چیزی وسوسه میگیم
وسوسه ها از کجا میان و هدفشون چی هست
بررسی تکنیک های مقابله با وسوسه
اصولا باید با وسوسه مقابله کرد یا چی...
چطور میشه از اومدن وسوسه پیشگیری کرد
چطور میشه قدرت وسوسه رو شکست
رابطه استرس با وسوسه ها
تا وقتی دشمن رو به خوبی نشناسیم نمیتونیم باهاش مقابله کنیم
دوست دارم مشارکت کنید و در آخر هفته به یک نتیجه گیری خوبی برسیم.
هر بار كه از درون يا بيرون وسوسه مى شوم، مى گویم:( من حق شهوات رانى نسبت به اين فرد را مى سپارم؛ خواهش مى كنم آن را از من بگير )
و همان گونه كه مى دانيم ( خداوند مى تواند و انجام مى دهد... )
خداوند اين كار را براى من انجام مى دهد...
علیرضا 98 / دوازده آبان / 06
سلام
بچه ها امرزو لغزش داشتم
میخوام جدی تر کانون رو دنبال کنم
سلام به همه هم کانونی های عزیز
Mr Degaresh ا/ 18 آبان 99 /0 روز خوب
چه جوری توی این مسابقه گروهی شرکت کنم؟
*****************************************************
وسوسه چیست و چطور با آن مقابله کنیم؟
اصولا به چه چیزی وسوسه میگیم
وسوسه ها از کجا میان و هدفشون چی هست
بررسی تکنیک های مقابله با وسوسه
اصولا باید با وسوسه مقابله کرد یا چی...
چطور میشه از اومدن وسوسه پیشگیری کرد
چطور میشه قدرت وسوسه رو شکست
رابطه استرس با وسوسه ها
من وسوسه رو میشناسم ولی تعریفی ازش ندارم.....ترکیبی از استرس و بی خیالی، طبیعی دانستن کار
سیکل گرفتاری من از استرس شروع میشه، من یه عادت بدی دارم و اونم اینه که میخوام چندین کار با هم انجام بدم و احساس میکنم شرایطی که هستم اصلا در حق من نیست. الان شاغلم و یه سری کارهی مهندسی تو نظام مهندسی هم انجام میدم. ولی مطالبی مثل یادگیری طراحی سایت، برگزاری کلاس کنکور ، ترجمه ....همش تو برنامه هام دارم ولی هیچکدوم به خوبی پیش نمیره یعنی اصلا وقت و شرایطش چیش نمیاد...این بهم استرس وارد میکنه. که تو الان به حد کافی تلاش نمیکنی...
از طرفی امروز تو محل کار بحث ازدواج شد، اکثرا متاهل هستن....جرقه ااز اینجا شروع شد که امروز صحبت ازدئاج شد که گفتن مایی که متاهلیم دو هفته تحمل نداریم رابطه نداشته باشیم وای به حا مجردها...همین بهمم ریخت باعث لغزشم شد.
به نظرم باید حس اینکه باید خیلی کار انجام رورو متوقف کنم. یه کوچیک هم از گذشته ام بگم. من دانشجوی دکتری روزانه بودم یه رشته فنی دیدم تو پیدا کردن کار مشکل دارم بعد یه دوره کش و قوس انصراف دادم و رفتم دو سال شرکت خصوصی بعدش یه آزمون استخدامی برگزار شده که تئ استانمون یک نفر میخواشت که خدا کمکم کرد قبول شدم. ولی الان از خودم راضی نیستم و مدام در تقلا هستم و از طرفی سن ازدواج من هم کم کم داره میره بالا همه اینا دست به دست هم داده که استارت این لغزش شروع بشه.
(1399 آبان 14، 20:44)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 آبان 13، 19:22)mohsen.s نوشته است: [ -> ]یه مشکلی هم که هست فکر کنم مشکل اصلیه اینه که من تو کارام خیلی خیلی کندم یعنی بیش از حد . اینم باعث میشه مثلا اگه کارم درس خوندنه یا هر کار دیگه ای زمان انجامش بیش از تایم پیش بینیم باشه و وسط کار ول کنم و برم سراغ یه چیزی که مثلا خستگیم در بره
ممنون به خاطر راهنمایی هاتون سعی میکنم عمل کنم ( سعی میکنم مثل همیشه فقط حرف نباشه ? )
محسن جان منم عین خودتم. هم آروم فکر میکنم. هم آروم حرف میزنم. هم آروم عمل میکنم.
اما قرار نیست وقتی آروم اینها رو انجام میدم یا اگه عقب میافتم حق دارم به خودم آسیب بزنم.
میخوام خستگیم در بره؟ میرم تو خونه یه دور میزنم برمیگردم. میرم تو بالکن و برمیگردم. برای خودم موسیقی میذارم. مطالب جالب و مهیج و انگیزشی میخونم و میبینم. به کانون سر میزنم.
باید عادتها رو تغییر داد. تو برای تغییر همین عادتها اینجایی. ببینم چی کار میکنی.
بله این عادت باید تغیر کنه ولی مشکل اینجاس که من تو تنهایام فکر میکنم بهترین لذت این کارای زشته و هنوز هیچ کاری رو جایگزین پیدا نکردم که حتی لذتش تا اون حد باشه بیشتر هم نه. واسه همین انگار تبدیل شده به یک سرگرمی