(1399 شهريور 7، 19:27)Alireza98 نوشته است: [ -> ]برادرا من همون اول نوجوونیم نمیدونم تجربه شد نتیجه گیری شد تحقیق کردم نمیدنم چی شد:
فهمیدم که یعنی باورم شد که چیزای که میبینم تو این جامعه برام دست نیافتنیه و خیلی موقعا دروغ یا پوشالی وبا این نگاه کردن انگاری گرفتار یه طلسم یا سحر میشم یه جورای مریض و از زندگیم دور میشم دیگه حداقل گرفتار این داستان نگاه نشدم
خدا رو شکر.
کاش ما هم در نوجوانی چنین دیدی پیدا میکردیم.
نوجوانی ما سوخت شد.
(1399 شهريور 7، 19:27)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]ولی دوستان باید اینو یادمون باشه همیشه صحنه های جنسی وجود دارن جلو چشمومون بیان و این ماییم که باید کنترل کنیم نگاهمون رو...
راست میگی.
چیزهای بد همیشه هست. شرایط بد همیشه هست. آدم نادرست و ناصواب هم همیشه هست.
خودمون باید مراقب خودمون باشیم.
خود نگاه حرام، یه آسیب میزنه به آدم ولی بحث اصلی که آسیب شدیدی به انسان وارد میکنه، درگیر شدن فکر و ذهن بعد از دیدن یه صحنه گناه هست. یعنی اگر قرار بود مثلاً من به یه نامحرم نگاه کنم و در همین حد باقی بمونه و تموم شه و بره، شاید اونقدر آسیب نداشت. بدی کار اینه که بعد از نگاه حرام، فکر، درگیر اون صحنه میشه. برای همینه که میگن اگر عفت و حیا در جامعه از بین بره، جوانان اون جامعه به جای فکر کردن و پرداختن به کارهای مفید، درگیر مسائل گناه آلود میشن و قدرت خلاقیت و نوآوری ازشون گرفته میشه.
وقتی وسوسه میاد که بریم فلان چیز بد رو ببینیم:
باید حاضر باشیم از شیرینی اون بگذریم.
از قبلش با خودمون طی کرده باشیم.
من اونها رو نمیبینم و در عوض پاک میمونم. در عوض شرف و انسانیم رو حفظ میکنم. در عوض به خودم افتخار میکنم. رابطه خودم با خدا رو خراب نمیکنم.
بعد زمانی که وسوسه اومد باز همونها رو با خودمون تکرار کنیم.
یادمون بندازیم که در مقابل کنار گذاشتن این نگاهها، چی به دست میاریم.
اون وقت دیگه راحت حاضر نمیشیم به هر پستی و ذلتی تن بدیم.
دوستان به نظرم حرفای خوب در مورد کنترل نگاه زده شد این یکم که مونده رو درباره تصورات همدیگه از هم گپ بزنیم
(1399 شهريور 7، 19:30)حامدحامد نوشته است: [ -> ]خود نگاه حرام، یه آسیب میزنه به آدم ولی بحث اصلی که آسیب شدیدی به انسان وارد میکنه، درگیر شدن فکر و ذهن بعد از دیدن یه صحنه گناه هست. یعنی اگر قرار بود مثلاً من به یه نامحرم نگاه کنم و در همین حد باقی بمونه و تموم شه و بره، شاید اونقدر آسیب نداشت. بدی کار اینه که بعد از نگاه حرام، فکر، درگیر اون صحنه میشه. برای همینه که میگن اگر عفت و حیا در جامعه از بین بره، جوانان اون جامعه به جای فکر کردن و پرداختن به کارهای مفید، درگیر مسائل گناه آلود میشن و قدرت خلاقیت و نوآوری ازشون گرفته میشه.
همین طوره.
در نظر بگیریم که بعد از نگاهها، چقدر رویاپردازی داریم و چقدر وقتمون بابت این مزخرفات هدر میره.
چقدر تمرکزمون کم میشه. چقدر نسبت به پیشبرد زندگیمون بیتفاوت میشیم. چقدر برنامههامون به هم میریزه.
اینها
ضررهایی هست که یک نگاه به ظاهر ساده داره.
اینها چیزی نیست که فقط بدونیم و تموم شد رفت.
باید مدام یادآوری کنیم به خودمون.
مثل ذکر.
ذکر خدا این طور نیست که یک بار بگیم و تا آخر عمر یاد خدا در دل ما بمونه.
هر روز پنج نوبت فقط باید نماز بخونیم.
تازه این حداقلشه.
نقل قول: بعد زمانی که وسوسه اومد باز همونها رو با خودمون تکرار کنیم
زمان وسوسه و گناه یه اعتقاد قوی یا معنا یا هدفی که داریم براش زندگی میکنیم اگه تو ذهنم پررنگ نشه تسلیم میشم مث آب خوردن
این یاداوریه و تبدیل به ناخودآگاه شدن گیر فعلیه منه
خود این یاداوریه و تکراره باز خودش یه اراده دیگه میخواد
سلام ۷ روز خوب
شروع روز ۸
(1399 شهريور 7، 19:38)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]نقل قول: از قبلش با خودمون طی کرده باشیم.
من اونها رو نمیبینم و در عوض پاک میمونم. در عوض شرف و انسانیم رو حفظ میکنم. در عوض به خودم افتخار میکنم. رابطه خودم با خدا رو خراب نمیکنم.
این حرفو زدی یاده این حدیث افتادم
امام صادق(ع) فرمود: «النّظرة سهمٌ من سهام ابلیس مسمومٌ من ترکها للّه لا لغیره اعقبه اللّه ایماناً یجد طعمه؛ نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودهای از تیرهای شیطان است. هر کس آن را برای خدا ترک کند نه بخاطر غیر او، خدا ایمانی به او میدهد که مزّه آن را میچشد.»
چه حدیث زیبایی رهگذر. دستت درد نکنه.
دیدی یک چیز رو به خاطر خدا کنار میذاری و خدا یک چیز بهتر بدت میده.
این هم همونه.
مثل همون مزهای که علیرضا چشیده بعد از این همه روز پاکی که داره. ماشالله بهش.
یادم نیست روز هشتم یا نهم هست
(1399 شهريور 7، 19:41)عاشق زندگی نوشته است: [ -> ]سلام ۷ روز خوب
شروع روز ۸
عاشق جان بیا بگو ببینم تو نظرت در مورد کنترل نگاه چیه.
(1399 شهريور 7، 19:40)Alireza98 نوشته است: [ -> ]نقل قول: بعد زمانی که وسوسه اومد باز همونها رو با خودمون تکرار کنیم
زمان وسوسه و گناه یه اعتقاد قوی یا معنا یا هدفی که داریم براش زندگی میکنیم اگه تو ذهنم پررنگ نشه تسلیم میشم مث آب خوردن
این یاداوریه و تبدیل به ناخودآگاه شدن گیر فعلیه منه
خود این یاداوریه و تکراره باز خودش یه اراده دیگه میخواد
آفرین زدی تو خال.
این هم راه داره.
باید این معنا رو چند بار در روز در گوش ما تکرار شده باشه.
دیگه این طوری محاله ناخودآگاهمون نشه.
(1399 شهريور 7، 19:41)عاشق زندگی نوشته است: [ -> ]سلام ۷ روز خوب
شروع روز ۸
سلا
ماشالله عاشق جان
برادر روحیه میزونه؟
با اجازه تصورات من :
آقا آرمین که خودشو لو داد ، به نظرم ایشون از رنگ سبز خوشش میاد و اهل برنامه ریزی و طبقه بندی هستش ، ظاهرشم از لحاظ اندام مثل قدش متوسط متمایل به لاغر هست.
آقا حامد : رنگ مورد علاقه آبی، از شلوار مشکی زیاد استفاده میکنه ، قدش متوسط و لاغر اندامه صورتش سبزست ، چشم و ابرو مشکی.
آقا رهگذر : مرد رک گو
ظاهر و باطن یکسان ، مومن و بی ریا
ظاهرشون چیز خاصی توی نظرم نیست ولی فکر کنم قدشون بلند باشه ، ایشون بیشتر رنگای تیره دوست داره.
(1399 شهريور 7، 19:36)علیرضا نوشته است: [ -> ]دوستان به نظرم حرفای خوب در مورد کنترل نگاه زده شد این یکم که مونده رو درباره تصورات همدیگه از هم گپ بزنیم
آرمین راه نمیده وگرنه به نظرم موضوعی مهمتر از صحبت کردن در مورد 《آرمین عزیز》وجود نداره.
(1399 شهريور 7، 19:36)علیرضا نوشته است: [ -> ]دوستان به نظرم حرفای خوب در مورد کنترل نگاه زده شد این یکم که مونده رو درباره تصورات همدیگه از هم گپ بزنیم
یعنی همدیگه رو حدس بزنیم؟ چی کار کنیم؟