(1401 فروردين 8، 22:16)ali_213 نوشته است: [ -> ]سلام دوستان من امروز عضو شدم و فردا اولین روز پاکیم هست امیدوارم در کنار شما و راهنماییهاتون این سری موفق به ترک بشم
(1401 فروردين 10، 5:08)Askari نوشته است: [ -> ]سلام.امیدوارم این ترک ، آخرین ترکم باشه و دوباره نیاز نشه از اول ترک کنم.
0 روز خوب/8فروردین۱۴۰۰/ Askari
سلااااااااااااااااااااام به رفقای خودمون؛ آقا علی گل گلاب و داداش عسکری عزیز
حالتون چطوره دوستان؟ به گروه سرو خیلی خوش اومدید
شروع طوفانی پاکیتون رو تبریک میگم
بیایید قدری از خودتون برامون بگید
چند سالتونه؟ چطور کانون رو پیدا کردی؟ هدفتون برای پاکی چیه و به نظرتون راه رسیدن به پاکی چیه؟
مشتاقیم تا بیشتر باهاتون آشنا بشیم
عسکری / 8فروردین 1401 / 2 روز خوب
سلام به همگی...
امیدوارم غیر فعال نشده باشم...
با گوشی خیلی سخت بود برام بیام... الان یه دستگاه پیدا کردم بعدش باید ردمو پاک کنم
ولی برای مشاوره هر جوری که شده میام پیام میذارم....
اعضای جدید هم که میبینیم
خیلی خوش اومدید....
یه اعلام وضعیت هم بکنم برم....
افرا/ 16 شهریور/ 571 روز....
بچه ها خیلی مراقب خودتون باشید...
سلام به همگی
Mr Degareshا/7 بهمن 1400 / 2 ماه و 4 روز.
خدایا شکرت
من رو از حسد و مقایسه دور کن
در مقابل نفس اماره ام ضعیفم. خودمو میسپارم به خودت
برای 24 ساعت دیگه پاکم نگه دار
علی / 8 فروردین 1401 / 3 روز خوب
خداروشکر 3 رو موفق داشتم
امروز واقعا به من سخت گذشت وقتی عادت کنی به اینکه هی خ ا کنی ترکش سخته . ولی خداروشکر مقاومت کردم و تونستم خودمو کنترل کنم و شکست نخوردم
روزهای اول خیلی سخت میگذره یه مدت که پاک بمونی برات راحتتر میشه
پوریا / 11 فروردین 1401/ 0 روز خوب
شروع سخته
همیشه اینطوره
تلاش مجدد می کنم
سلام رفقا دیر شده ولی به رسم وظیفه باید بگم سال نو تون مبارک چند بار آمدم برا عرض ادب ولی هر بار یه کاری پیش میاد خلاصه حسابی این روز ها در گیرم یعنی خودم خواستم این جوری بهتره راحت تر میشه گذشته فراموش کرد
Ssaeid/اول شهریور
سلام رفقا
من هنوز فعالم؟
یا باید دوباره ثبت نام کنم؟
دارم دیوونه میشم متاسفانه
ارتباطم رو با خانواده و دوستان صمیمیم قطع کردم و هر روز بیشتر توی خودم فرو میرم
با کانون هم قهر بودم
با خودم گفتم بدون کانون ترک میکنم مگه مهدوی و بقیه چه گناهی کردن اونجا هی برم ناله کنم
عذر میخوام دست از پا دراز تر برگشتم
دوباره
خودمو حسابی گم کردم نمیدونم درک میکنید یا نه ولی الان اصلا خودمو نمی شناسم گیج گیجم
عسکری / ۸ فروردین ۱۴۰۱ / ۳ روز خوب
سلام بچه ها
من دیشب شکستم متاسفانه.
میخوام از حس و حالم بگم، شاید اون کسی که الان در شرف شکسته، یا خیلی از رکوردش گذشته و یادش رفته این حالتی ها رو یادآوری بشه واسش
چه حسی دارم؟ خیلی بد، خیلی. مال یه دیقه است. دیشب اتفاق افتاد. ساعت ۳ صبح. با پورن.
از صبح که پا شدم روی دندهی چپم. یه حس بیقراری. واقعا حس میکنم مثلا مواد نرسیده بهم. کاملا علائم قطع مصرف دارم.
و عجیب حساس شدم به "زن" !
حاجی پورن خیلی بده. دوباره دقیقا همونجوری شدم. زن میبینم، یاد اون تصاویر می افتم و دلم میخواد گوشی رو بکنم دهنم. زن ! زنان! اصلا این کلمه هام برام تحریک کنندن. یه جور بدیام اصلا. انگار شدید تشنمه یا گرسنمه .. ولی نمیدونم چمه، بی قرارم. دور خودم میچرخم. انگار تب دارم، ولی ندارم. انگار مثلا عجله دارم برم یه جایی و دیر شده و میخوام همه چی سریع تموم شه. بی حوصله ام. چیز میز از دستم میافته. سر صبونه یه ذره چایی ریخت از دستم. یه اه بلند گفتم. از همونایی که بابام میگه و خیلی بدم میاد. بلند و طولانی.
و صحنه ها از جلو چشمم نمیرن. پسر الان واقعا این حس و دارم که میخوام بمیرم برای ازدواج! یعنی اگه الان یکی بود جلوم، حاضر بودم بهش سجده کنم!! بعدش پاشم چاقو بندازم هاراگیری کنم جلوش چون ارضای جنسی جواب نمیده دیگه!! همش صحنه هایی که دیدم میاد جلوی چشمم. نفسم کند میره بالا پایین.
و جالبه این حجم از تغییر از دیروز تا حالا. دیروز بالای بالا بودم. ۴ ۵ ساعت کار کردم انرژی فووول. میگفتم من از پس هرکاری برمیام. هیچ حس خاصی هم نداشتم. میگفتم ببین چقد راحت ۳ روز گذشت. بعد تو خیابون میرفتم میگفتم نکنه واقعا مشکل از منه و من معتادم که به بقیه نگاه می کنم و به خاطر من از نصف انسان های مملکت میخوان خودشون و بپوشن !
و الان همممهاش رفت. از صبح اصلا افسرده ام. از همون لحظهای که پا شدم. روضهی نمیشه گرفتم و فعل بدبخت بودن و صرف میکنم! هیچ کاری نکردم.
دو سه ساعت نشستم ببینم چجوری میشه تو گوشی و لپ تاپ، دسترسی به پورن و بست. آخرش بی خیال شد چون گفتم خوب با بدبختی اینوری روبستی. اون یکی رو میخوای چیکار کنی؟ لپ تاپ مامان و میخوای چیکار کنی؟ ذهنت و میخوای چیکار کنی؟ تو برای پورن به هیچ چیز نیاز نداری. کافیه چشم هاتو ببندی!
حالم خیلی بده خلاصه.
هی چیز بین احساس بد و عذاب وجدان، استرس، بی تابی، بی قراری، اعصاب خرد و غیره
علی / 8 فروردین 1401 / 4 روز خوب
خداروشکر 4 رو موفق داشتم
عسکری / ۸ فروردین ۱۴۰۱ / ۴ روز خوب
(1401 فروردين 12، 17:43)Nimra نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها
من دیشب شکستم متاسفانه.
میخوام از حس و حالم بگم، شاید اون کسی که الان در شرف شکسته، یا خیلی از رکوردش گذشته و یادش رفته این حالتی ها رو یادآوری بشه واسش
چه حسی دارم؟ خیلی بد، خیلی. مال یه دیقه است. دیشب اتفاق افتاد. ساعت ۳ صبح. با پورن.
از صبح که پا شدم روی دندهی چپم. یه حس بیقراری. واقعا حس میکنم مثلا مواد نرسیده بهم. کاملا علائم قطع مصرف دارم.
و عجیب حساس شدم به "زن" !
حاجی پورن خیلی بده. دوباره دقیقا همونجوری شدم. زن میبینم، یاد اون تصاویر می افتم و دلم میخواد گوشی رو بکنم دهنم. زن ! زنان! اصلا این کلمه هام برام تحریک کنندن. یه جور بدیام اصلا. انگار شدید تشنمه یا گرسنمه .. ولی نمیدونم چمه، بی قرارم. دور خودم میچرخم. انگار تب دارم، ولی ندارم. انگار مثلا عجله دارم برم یه جایی و دیر شده و میخوام همه چی سریع تموم شه. بی حوصله ام. چیز میز از دستم میافته. سر صبونه یه ذره چایی ریخت از دستم. یه اه بلند گفتم. از همونایی که بابام میگه و خیلی بدم میاد. بلند و طولانی.
و صحنه ها از جلو چشمم نمیرن. پسر الان واقعا این حس و دارم که میخوام بمیرم برای ازدواج! یعنی اگه الان یکی بود جلوم، حاضر بودم بهش سجده کنم!! بعدش پاشم چاقو بندازم هاراگیری کنم جلوش چون ارضای جنسی جواب نمیده دیگه!! همش صحنه هایی که دیدم میاد جلوی چشمم. نفسم کند میره بالا پایین.
و جالبه این حجم از تغییر از دیروز تا حالا. دیروز بالای بالا بودم. ۴ ۵ ساعت کار کردم انرژی فووول. میگفتم من از پس هرکاری برمیام. هیچ حس خاصی هم نداشتم. میگفتم ببین چقد راحت ۳ روز گذشت. بعد تو خیابون میرفتم میگفتم نکنه واقعا مشکل از منه و من معتادم که به بقیه نگاه می کنم و به خاطر من از نصف انسان های مملکت میخوان خودشون و بپوشن !
و الان همممهاش رفت. از صبح اصلا افسرده ام. از همون لحظهای که پا شدم. روضهی نمیشه گرفتم و فعل بدبخت بودن و صرف میکنم! هیچ کاری نکردم.
دو سه ساعت نشستم ببینم چجوری میشه تو گوشی و لپ تاپ، دسترسی به پورن و بست. آخرش بی خیال شد چون گفتم خوب با بدبختی اینوری روبستی. اون یکی رو میخوای چیکار کنی؟ لپ تاپ مامان و میخوای چیکار کنی؟ ذهنت و میخوای چیکار کنی؟ تو برای پورن به هیچ چیز نیاز نداری. کافیه چشم هاتو ببندی!
حالم خیلی بده خلاصه.
هی چیز بین احساس بد و عذاب وجدان، استرس، بی تابی، بی قراری، اعصاب خرد و غیره
سلام. منم خودم توی ترکم و خیلی هم اطلاعاتم بالا نیس اما خواستم یه تجربه ای رو بگم بهت ، وقتی توی یه جای خلوت هستی و کم کم فکرت داره میره بسمت اینکه اون کار رو انجام بدی ، یه راه حل خیلی آسون هست ، سریع اون محل خلوت رو ترک کنی و از خلوتت بیای بیرون. امیدوارم بتونه کمکت کنه.