سلام
این روزا انرژی زیادتری نسبت به دو ماه قبل دارم
همش میگم و میخندم و به قول خونواده ام این روزا درخت شیطنتام دوباره شکوفه داده
البته اتفاقات عجیبی هم افتاده که واقعاً منو به فکر فرو برده!
دنیا واقعاً کوچیکه!
زندگی واقعاً کوتاهه!
چند روز پیش داشتم خاطرات گذشته رو مرور میکردم و متوجه شدم که گذشت زمان برای مهدوی 5 ساله، خیلی کندتر از مهدوی الآنه!
اون موقع یک سال برای ما خیلی طولانی بود اما الآن استرس کارهایی رو میگیریم که تا آخر سال نمیشه تمومشون کرد و در واقع یک سال براشون مقیاس کوچیکیه!
دارم به یک ثباتی توی بحث انتخابم میرسم؛ اما یه ترسی که وجود داره اینه که نکنه بفهمم من همه این مدت داشتم با آینده و مسیر خودم میجنگیدم!!!!
وسوسه ها نسبت به دوره های قبل به شدت کم شدن
در واقع من با تکنیک جلوگیری از ایجاد وسوسه تونستم گام مهمی رو بردارم.
من قبلاً روزانه بالای 15 بار وسوسه میشدم و طبیعتاً آدم بعد از یه مدتی دیگه طاقتش تموم میشه، اما الان خیلی بهترم و حس راحتی بهم دست میده.
البته هنوزم گه گاهی کنترل از دستم در میره و وسوسه هایی میاد اما خیلی کمتر از قبل هست.
دو شب قبل یه خواب بدی دیدم ولی خدا رو شکر با فکر نکردن تونستم تصاویرش رو نسبتاً فراموش کنم.
خب شاید بگید تو که اینقدر خیالپرداز هستی چطوری تونستی جلوشو بگیری؟
راستش من تایم پیاده روی رو به خیالپردازی ها سپردم که هرچقدر دلم میخواد خیالپردازی کنم!
دیگه من روزانه 45 دقیقه خیالپردازی مفید دارم! مفید از این حیث که بهم انرژی مثبت میده و دور از افکار منفی یا محرک هستش و یه جورایی امیدوار تر میشم؛ کما اینکه اینجوری بخشی از افکارم تخلیه میشن و مغزم سبک تر میشه.
البته بازم در طول روز خیالپردازی چنبره میزنه رو زندگیم ولی پس زدنش راحت تر شده برام چون میدونم یه تایمی رو میتونم فقط به خیالپردازی بپردازم!
خدا کنه دیوونه نشم آخرش
آها اینم یادم رفت بگم:
اینترنت رو کنترل کردم؛ دیگه خبری از سرچ درباره مشاهیر و بعد از اونجا به ناکجا آباد کشیده شدن نیست.
سری قبل تازه اینستا رو حذف کرده بودم و مغزم برای گرفتن خوراک معمولش، مجبور بود بره از گوگل تغذیه کنه!
دیروز بدجور برای دیدن چندتا عکس وسوسه شدم و میدونستم عکس ها هیچ مشکلی ندارن؛ حتی طرف بازیگر مرد بود و فیلماش همه اکشنه و این حرفا، اما میدونستم که اگه برم ببینم فرداش ممکنه وسوسه بشم برم عکس طرف رو توی فلان فیلم ببینم بعد در مورد همبازی های طرف توی اون فیلم و بعد هم تصاویر اون بازیگران و بعدش هم کم کم و طی یه چرخه چند روزه پام میرسه به سرچ درباره افراد ناجور
حالا این حرفا بین خودمون بمونه؛ خودم میدونم دیوونه شدم رفت
وگرنه این حجم از کلنجار رفتن و مدام مراقبت کردن طبیعی نیست به نظرم؛ یاشایدم وضعیت من طبیعی نیست
نمیدونم.
برای اصلاح نماز هم دوباره اقامه نماز رو خوندن رو از سر گرفتم. نمیدونم یادتونه یا نه اما چند روز پیش گفتم نمازم کم کم داره تیکه تیکه میشه و این نگرانم گرده بود؛ در واقع دعا و تسبیحات بعد از نماز و اقامه نماز حذف شده بودن. دلم میخواد دوباره داشته باشمشون.
بعضی وقتا یه نمازهای هست که بدجور به دل آدم میشینن؛ نمیدونم فرقشون چیه اما تا حالا فقط دو بار تجربه اش کردم؛ کاش دوباره یه همچین نمازی رو تجربه کنم، خیلی آرامش داره
مهدوی/ 26 اردیبهشت/ 15 روز خیلی خوب