کانون

نقل قول: دیگه بدون سوسول بازی و اینا خوش اومدی رفیق

عجب 

خودمونو داشتیم واسه جشن آماده میکردیم ، زد زیرش 

شهریار / ۱ روز پاک

(1400 آبان 30، 12:32)*شهریار‌* نوشته است: [ -> ]عجب 

خودمونو داشتیم واسه جشن آماده میکردیم ، زد زیرش 

شهریار / ۱ روز پاک

 

سلااااااااااااااااااااام
شب و روز همگی بخییییر


علیرضا جان
اسطوره شمایی داداش، لطف داری
داداش به قول یه بزرگواری تا یاد نگیری از نقاط منفی کوچیک هم لذت ببری، نمیتونی لذت نقاط مثبت بزرگ رو درک کنی!
شاید علیرضا با این زخم کوچیک یاد گرفت چطوری مشکل در کرکره ای رو حل کنه
بالأخره مشتری اومد و علیرضا تجربیات کاریش هم استارت خورد
علیرضا اولش شاید یه دونه باشه اما کم کم بیشتر میشن و آخرش دیگه نمیرسی یه لیوان آب هم بخوری از شدت کار  
بیا از روز فوق‌العاده ات برامون بنویس
نه ما چیزی نمیدونیم، تا خودت نگی که ما چیزی نمیدونیم که




شهریار جان
سلااااااااااااااااااااام
خوش اومدی خوش اومدی
شهریار بیا برامون از خودت بنویس، اوضاع چطوره؟ حال و احوال؟ زندگی رواله؟ کار و بار رو به راهه؟ بچه‌ها رو به رشدن؟
دیروز داشتم رد میشدم دیدم دارن کشک و قارا میفروشن درجا یادت افتادم
حیف سرم شلوغ بود و عجله داشتم، وگرنه یه بسته میخریدم
ای بابا همین الآن یادش افتادم غدد بناگوشی وارد فاز هایپر بزاقی! شدن
یادم باشه بگیرم وگرنه اینجوری نمیشه
آقا توجه کردی جمعمون جمع شد؟
یادت میاد پارسال هم منو خودت و علیرضا و کارما همگروه بودیم؟
شهریار جان خیلی خیلی خوش اومدی
ان شاءالله از این به بعد دیگه فقط پاکی باشه و حس خوب

کارما /14 روز

نقل قول: کارما بیا برامون از حالت بنویس؛ شنیدم دانشکده هوش از سرت پرونده بس که معماری زیبایی داره 

حالم معمولیه    این شکلی 
آره خیلی قشنگ و خفن  بود دانشکده  

خیلی خیلی خسته ام کاش فقط یه نفر دست می‌گذاشت رو شونه ام تا یه کم انگیزه می گرفتم هنوز خیلی کار دارم 
سعید/۹۰روز

(1400 آبان 30، 19:52)مهدوی نوشته است: [ -> ]سلااااااااااااااااااااام
شب و روز همگی بخییییر


علیرضا جان
اسطوره شمایی داداش، لطف داری
داداش به قول یه بزرگواری تا یاد نگیری از نقاط منفی کوچیک هم لذت ببری، نمیتونی لذت نقاط مثبت بزرگ رو درک کنی!
شاید علیرضا با این زخم کوچیک یاد گرفت چطوری مشکل در کرکره ای رو حل کنه
بالأخره مشتری اومد و علیرضا تجربیات کاریش هم استارت خورد
علیرضا اولش شاید یه دونه باشه اما کم کم بیشتر میشن و آخرش دیگه نمیرسی یه لیوان آب هم بخوری از شدت کار  
بیا از روز فوق‌العاده ات برامون بنویس
نه ما چیزی نمیدونیم، تا خودت نگی که ما چیزی نمیدونیم که

سلام
امیدوارم حالت همه و شما خوب باشه مهدوی
متوجم
دقیقا.
امروز با نماز صبح شروع شد...
بعدش خوابیدم و بیدار شدم رفتم دفتر
اونجام کارامو انجام دادم اومدم خونه.
بعدش خاطراتمو یه مروری کردم
و فیلم
و مسجد
صحبت با حاجی
فیلم
الانم اینجام
بعدشم درس و کتاب و قرآن و خواب
خداروشکر سرم شلوغه
یه موضوعی رو هم دارم پیگیری میکنم به موقعش میگم
ان شاالله
موفق باشین

سلام   
یا ماه بنی هاشم  /   13 آبان  /  17 روز خوب

سلام

(1400 آبان 29، 22:29)New fighter نوشته است: [ -> ]درس پس میدم ارمین جان
نه منظورم از پیگیری روند درمان با استفاده از همین روان درمانی پویشی کوتاه مدت هست فکر میکنم اگه بتونم اون چرخه اضطراب ناهشیار را به درستی درک کنم و بتونم یه کاری کنم این چرخه بشکنه عملا دیگه وسوسه ای در کار نباشه موضوع پایان نامم در مورد کتابی هست که گفتم امروز باز دوباره به مطالب جالب تری بر خوردم امیدمو خیلی بیشتر کرد 

فایتر جان بازم برامون از روان درمانی پوشی کوتاه‌مدت بگو تا بیشتر یاد بگیریم.
یه نسخه از پایان‌نامه‌ات رو با ما به اشتراک بذار. 

(1400 آبان 30، 6:20)*شهریار‌* نوشته است: [ -> ]سلام بر عزیزان خودم 

خوبید ؟

خوش اومدم یا نه ؟ 

شهریار خودتی؟ 
خوش اومدی. 
شنیدم می‌خوای رکوردها رو جابه‌جا کنی. تایید می‌کنی؟ 

(1400 آبان 30، 20:08)karma نوشته است: [ -> ]کارما /14 روز

کارما حسابی کولاک کردی که. 

(1400 آبان 30، 20:27)SSaeid نوشته است: [ -> ]خیلی خیلی خسته ام کاش فقط یه نفر دست می‌گذاشت رو شونه ام تا یه کم انگیزه می گرفتم هنوز خیلی کار دارم 
سعید/۹۰روز

سعید جان خسته نباشی داداش.
ان‌شاءالله روزهای سخت هم به راحتی و خوشی ختم میشن. ما کنارتیم. 
ان مع العسر یسرا.

(1400 آبان 30، 21:32)سفیر بهشت نوشته است: [ -> ]یه موضوعی رو هم دارم پیگیری میکنم به موقعش میگم

من که میگم امر خیره. 

سلام داداش های سروی
صبح بخیر
امیدوارم روز فوق العاده ای رو آغاز کرده باشید. 

اول از همه میخواستم خدا رو شکر کنم بابت روزهای پاکیم.
دوم هم میخواستم بگم قدر خودمون رو بدونیم که داریم براش تلاش میکنیم. 

سفیر بهشت جان
قدری از سفارت بهشت برامون تعریف کن. حال و هوای سفارت چطوره؟ این درسته که همه رو الکی اون جا راه نمیدن؟ آدم های اون جا چی کار میکنن؟ دغدغه هاشون چیه؟ چه ویژگی هایی دارن؟

(1400 آبان 29، 21:51)مهدوی نوشته است: [ -> ]امروز داشتم با دوستم صحبت می‌کردم، میگفت مهدوی تو یه جوری زندگی میکنی که جسمت در زمان حال داره زندگی میکنه اما ذهنت توی زمان های دیگه ست. واقعاً هم همینطوره. من حتی موقع غذا چنان غرق فکرم که که یادم نیست دارم چی میخورم 
بعضی وقتا این وضعیت شدت میگیره و روی وضعیت جسمیم هم اثر میذاره و حالا بد شدن اوضاع به شکل تصاعدی میره بالا 
امیدوارم هر دومون راه خروج رو پیدا کنیم از این مخمصه و بتونیم نجات پیدا کنیم 

داداش جان کامل درک میکنم. چون خیلی تجربه اش کردم.
باید تلاش کنیم لحظه حال و اکنون رو بیشتر درک کنیم و موقع انجام هر کاری مدام به خودمون یادآوری کنیم در حال انجام چه کاری هستیم. تو ذهن مون جای دیگه نباشیم.

امروز تو کتاب راه و چاه موفقیت خوندم که باید کارها رو تفکیک کرد. رو کاغذ نوشت شون و یکی یکی تیک زد. ترتیب براشون قرار داد. دیگه ذهن ما میدونه در هر زمان فقط یه دونه رو باید انجام بده و برای کار دیگه در زمان خودش وقت داره و به موقع پردازش های لازم رو انجام میده.

من حرفی ندارم  

ولی خوب میتونی کتاب پیوند دوباره با وجود خویشتن را تهیه کنی اصلا خواستی آدرس بده کتابو واست بفرستم داخلش مفصل توضیح داده متنش هم ساده هست آرمین جان 

(1400 آبان 30، 23:12)آرمین نوشته است: [ -> ]من که میگم امر خیره. 

سلام
نه داداش امر خیر نیست.

(1400 آذر 1، 9:47)آرمین نوشته است: [ -> ]سفیر بهشت جان
قدری از سفارت بهشت برامون تعریف کن. حال و هوای سفارت چطوره؟ این درسته که همه رو الکی اون جا راه نمیدن؟ آدم های اون جا چی کار میکنن؟ دغدغه هاشون چیه؟ چه ویژگی هایی دارن؟

سفارت بهشت با همه سختیاش فوق العادست.
حال و هواشم فوق العادست.
اره آدمایی که تلاش نمیکنن رو راه نمیدن.
آدمای اونجا همین آدمایین که توی دنیا میلیارد ها بار شکست میخوردن اما تسلیم نمیشدن ، لذا بالاخره موفق شدن.
آدمای اینجا غرق در آرامش مطلق هستن ، بدون ذره ای دغدغه.
ویژگی هاشون همون ویژگی هایی هست که ما داریم ، بدون ذره ای کمتر یا بیشتر.
لذا من این اطلاعات رو از پشت در فهمیدم چون منو راه نمیدن
و میگن هنوز خیلی جای پیشرفت داری ، و بهم میگن اگه پتانسیل حل کردن مشکلاتت رو نداشتی ، این همه مشکل خدا بهت نمیداد
در آخرم بهم میگن خدا گفته دوستت دارم که مکافاتت میکنم.
لذا من اینقدر میرم و میام تا منو راه بدن ، من که میدونم واقعا سفیر بهشتم.

---

ضمن اینکه اون موضوعی که گفتم ، مربوط به مشکل مزاج بود که من یه مشکل فوق العاده بزرگ دارم که این همه وقت ازش بی اطلاع بودم
پس از صحبت های فراوان با حاجی مسجد
ایشون شماره یه طبیب رو به من دادن و گفتن باید اصلاح مزاج کنم با کمک ایشون و از ایشون نسخه بگیرم.
البته خودشون هم تشخیص دادن که مشکل من این هست ولی گفتن که ایشون خب تخصصشون بیشتره.
من بعد از دوسه روز پیگیری امروز با جواب ایشون متوجه شدم که بعله ، حاجی درست میگن و من واقعا مشکل مزاج دارم و قطعا برای بهتر شدن اوضاعم باید به نسخه های ایشون عمل کنم تا بعدش به حالت کارخونه برگردم و به طور کل از این حالت خارج شم و به ثبات برسم...
خداروشکر بی نهایت به معنای واقعی کلمه.
این همهههههههههههههههههههه مدت من اینو نمیدونستم
ایشون گفتن به این دلیل من من روح و روانم به هم ریخته...
پس بگو چراااااااااا
خدایا شکرت که من این روز رو دیدم
هی آرزوی مرگ داشتم در صورتی که خدا به موقعش همه چیو درست میکنه
دلیل اینم که چرا قبلا به این موضوع پی نبرده بودم رو ۱۰۰ درصد میدونم
دلیلش اینه :
من تلاشم کم بود و با تمام وجود تلاش نمیکردم ، خدا هم به اندازه تلاشم کمکم میکرد.
الان که دارم همه تلاشمو میکنم خدا هم همه جانبه بهم کمک میکنه
به زودی زود زود من از نسخه جدید علیرضا رونمایی میکنم.
نسخه ای که بالاخره به ثبات میرسه

فایتر جان ممنون بابت معرفی کتاب. باید جالب باشه. 

سفیر جان ممنون بابت توضیحاتت از سفارت. سفیر بهشت بودن لیاقت میخواد. دعا کن ما هم لایق شیم.
خدا رو شکر که مشکل رو به کمک طبیب پیدا کردی. بی صبرانه منتظریم ورژن جدید علیرضا رو ببینیم. یه سری آپشن ها رو فکر کنم برای اولین بار رونمایی کنه. 

سلام رفقا 

---

(1400 آبان 29، 21:51)مهدوی نوشته است: [ -> ]چقدر دلمون برات تنگ شده بود داداش
تا برات غیبت نزدم زودتر گزارش بده کجا بودی؟! 
ممنون برادر جان، منم چقدر خوشحالم میبینم مثل آفتاب داری تو آسمان پاکی میدرخشی
244 روز خوب مبارکککککککککک
داداش از حال خودت برامون بنویس؛ چه حسی داری بعد از این مدت پاکی؟
اشکال نداره داداش، همینکه عکس العمل نشون دادی کلی ارزش داره

عشق منی داداش همون غیبت رو بزن  قربانت  جمله آخرت رو دوست داشتم معلومه که داریم به شناخت مقابل میرسیم

(1400 آبان 30، 12:32)*شهریار‌* نوشته است: [ -> ]

نقل قول: دیگه بدون سوسول بازی و اینا خوش اومدی رفیق

عجب 

خودمونو داشتیم واسه جشن آماده میکردیم ، زد زیرش 

شهریار / ۱ روز پاک

سلام شهریار خوش برگشتی 

سلام خدمت دوستان عزیزم 
حالتون خوبه؟
ایام به کامه؟

من چند روز بود کیبورد لپ تاپم خراب بود، نتونست بیام بنویسم، 
فقط میخوندم مطالب رو 

چه خبرا؟

بچه ها، بحث هایی که میشه باید حتما درمورد پاکی باشه، 
یا درباره مسائل دیگه، مثلا مهاجرت هم میشه صحبت کرد؟