(1399 آبان 6، 9:04)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]سلام سلام بچهها
سروهای شاد و والا
بیاین با هم بمونیم
پاک و تمیز و زیبا
عالییییییی بودددد
خيلی چسبید این شعر
دمت گرم مرد مجاهد عزیز
(1399 آبان 7، 11:54)،رهگذر، نوشته است: [ -> ]خطرات شهوت نفسانی
امام باقر (علیه السّلام) فرموده اند: طبیعت بشر با شهوت و میل و حرص و ترس و خشم و لذت آمیخته شده است جز آنکه در بین مردم کسانی هستند که این پیوند و کشش طبیعی را با نیروی تقوی و حیا و تنزّه مهار کرده اند. موقعیکه نفس متجاوزت ، تو را به گناه می خواند به آسمان با عظمت و کیهان حیرت زا نگاه کن و از خداوند بزرگی که جهان را آفریده و بر آن حکومت می کند بترس و از گناه خودداری کن، اگر از خداوند توانا خوف نداری به زمین نظر افکن شاید از حکومت بشری و افکار عمومی شرم کنی و مرتکب معصیت نشوی، اگر جرأت و جسارتت به جایی رسیده که نه از حکومت الهی می ترسی و نه از مردم زمین شرم داری خود را از صف انسان ها خارج بدان و در عداد بهائم و حیوانات به حساب آور.
منبع :مستدرک2،ص287
ممنونم ازت رهگذر جان
این حدیث هم مثل بقیه احادیث خیلی زیبا و آموزنده و حسابی تکان دهنده بود
سلام دوستان خوبین خوشین سلامتین؟
قبل از هر چیزی تشکر می کنم از
افرا دوست داشتنی بابت مطالب و پست های فوق العاده کاربری و اموزنده اش
ممنونم ازت؛ آره بعضی موقعا این حس ازدواج شاید همون هورمون اکسی توسینه هست؛ نمی دونم هر چی که هست آدمو دیوونه می کنه و از طرفی به حرکت وامیداره؛ می دونی یه جورایی بهت تلنگر می زنه که چیکار می کنی بجمب دیگه...
الآن خدا رو شکر خیلی از اون روز بهتر شدم و دیگه بهش فکر نمی کنم در اون حد. اما خب اکثر صبح یا شبا که بیدار میشم یا میخوابم میاد سراغم یکسری افکار اینجوری.
یخورده ذهنم رو منحرف می کنه و این روزا هم به همین شکل باعث تحریک های سطحی میشه اما خب میگذره و باز یک تحریک دیگه. بیخیال نمیشه این چند روز. نمیدونم کی بیخیالم میشه! اه
یکی از عوامل که چندوقت پیش هم یه چیزایی گفتم راجع بهش اینستاگرام هست که بقیه نگاه می کنن. عرض کردم وقتی توی خوابگاه (داغونه و از این موارد و ادا اطوارا روزی نبود که نداشتیم هااااا به این فکر می کنم اگه دانشگاه ها باز بشه اونجا چطور پاکیمو حفظ کنم
بیخیال اون روز هنوز نیومده) بهرحال یکی داره توی اینستا فیلمای ناجور میبینه خدا روشکر برای چندلحظه میرم تو فکر و خدا رو صد هزار مرتبه شکر می کنم که حال بدم رو خوب می کنم و برمیگردم به کارام.
راستی چند روز پیش به مناسبت ۵۰ روز پاکی برای خودم یک عدد
الخطاط ساخت کشور دوست و همسایه ژاپن خریدم که فروشنده خیلی ازش تعریف می کرد.
الآن مثلا دارم از خوشحالی پرواز می کنم؛ راستش الخطاط داشتم قبلا نمی دونم چی شد (الآن یه جایی یادم اومد شاید اونجاست بعدا میرم میگردم دنبالش
)ولی این یکی هدیه است. می دونید یه جوریه آدم برا خودش کادو بگیره
نه می تونه خوشحالی کنه ؛ فرق داره با وقتی یکی دیگه برات کادو میگیره!
هوس کردم تولد بگیرم
کادو گرفتن به هر قیمتی
ولی یه حسی دیگه بهش اجازه نمیده و اون حس خجالته که خجالت نمیکشی بعد اینهمه سال بابا 21 سالته دیگه چجور فامیل بیان کلاه تولد بزارن سرت (به شخصه متنفرم از این حالت)
واسه همینه که چند ساله تولد نمی گیرم و پشیمون میشم ولی اگه جشن تولد بگیرم و از مهمونا بخوام کادو رو پست کنن خیلی خوب میشه
بگذریم
یکی از همین اینستا و بقیه دلم پر بوددد؛ نمی دونم وقتی من گناه می کردم بقیه چی می کشیدن واقعا شرمنده میشم شاید این به اون دره ! خدایا ما رو ببخش
مورد دیگه اینکه این روزا تفسیر گوش می دم خیلی خوبه و حالمو خوب می کنه
این روزا که قرنطینه است از وقتی هوا سرد شده خیلی کمتر میرم بیرون! هم درسا نمیزارن هم خودم نمیرم. چون دوستی ندارم که برم بیرون باهاش (منظورم پسره فکر بد نکنین!)
یعنی یکی دو تا هستن اما یکیشون که خیلی صمیمی بودیم ازدواج کرده و من دیگه روم نمیشه باهاش قرار بزارم یکی دیگه هم خیلی اوضاعش خرابه میترسم برم بیرون باهاش روم تاثیر بزاره. و غیر اینا دوست دیگه ای ندارم؛ بقیه دوستام هم که تو دانشگاه بودن شهر خودشونن: راستی چقدر دانشگاه خوب بود حداقل خوابگاه تنها نبودم و دور و برم پر آدم بود.
من یکی از بزرگترین ترسام همین تنهایی و خیلی بدم میاد ازش . با این وجود یکبار مجبور شدم تابستون تنهایی مطلق رو تجربه کنم و داغوووووون شدم به معنای واقعی اون روزااااااا
یعنی دیگه چییزی ازم نموند.
واسه همین خیلی میترسم ازین موضوع. تو خونه ام اکثرا توی اتاقم تنهام ولی خدا رو شکر رابطه ام با خانواده خوبه اگه این درسا بزارننن.
این روزا خوشنویسی خیلی حال خوبی بهم میده به توصیه آقا
آرمین عزیز هر شب سعی می کنم تمرین کنم.
همچنین یک دوره زبان رو هم شروع کردم (راستی من یه پست توی تاپیک زبان گذاشته بودم برم ببینم چی شد تازه یادم اومد
)
خدا رو شکر خوبم الحمدلله. دوشنبه شب خیلی چشمام درد می کردم اما الآن خدا رو شکر خیلی بهتر شدم. شبش هم کوییز زبان داشتم 16 شدم. اگه خستگی نبود قطعا 18 حداقل میشدم
چه بسا 20 خیلی آسون بود
ایشاالله کوییز بعدی ....
سعی می کنم وضعیت درسام رو بهتر کنم جوری که تمرین های تحویلی رو همون روز تحویل بدم خیلی اینجوری وقتم صرفه جویی میشه حالت الآنم اینهه که بعد یک هفته کلی وقت صرف یادآوری مطالب می کنم؛ فیلم کلاسو دوباره می بینم و بعد تمرین رو حل می کنم که خودش کلی وقت میگیره ولی تو حالت جدید 24 ساعت به خودم وقت میدم که تمرین رو حل کنم و بفرستم خیلی کارم راحت میشه.
بچه ها برام خیلی دعا کنید.
به دعا تون احتیاج دارم
به امید پاکی ابدی همه معتادانی که هم اکنون در حال عذابند
یا حق خدانگهدار
تقوا/ 14 شهریور / 54 روز خوب