من توی قضیه مثبت بودن خیلی میلنگم.. چون عادت کردم به منفی نگری
به نظرم راجب این قضیه باید از بزرگای کانون کمک بگیریم ، یا اینکه یه گردهمایی رو اختصاص بدیم به مثبت نگری.. از آقا آرمین و دیگر بزرگان کانون میخوایم مارو تو این مسیر یاری کنن
سلام
دیگه نکشیدم
اهورا / ۰
درود
علی رضا/26تیرماه99/روز سوم پاکیه همیشگی
فرصتی فراهم کنید که به موفقیتهای کوچک و بزرگ خود پاداش دهید .
(1399 تير 29، 11:17)علیرضا نوشته است: [ -> ]سلام مرد مجاهد بزرگوار
خوشحالیم که داری عالی ادامه میدی ، واقعا خداروشکر
توی این سه روز چه مشکلاتی داشتی؟ چه موانعی؟ خوشحال میشیم باهامون در میون بزاری .. چند تا عقل بهتر از یه عقله ، اینجا نباید احساس تنهایی کنیم توی همه زمینه ها
سلام علیرضا جونم و سلام به همه برادرای گل گلابم
سلام ویژه هم به پیرمردایی مثل آرمین و همساده
اولندش بگم که الهی شکر شدم ۴ روز خوب
بعدشم اینکه من بعد اینکه چند روزی روی سریال بدی افتاده بودم، مثل همیشه برام روشن و واضح بود که دارم از چشم و هرز رفتن وقت میخورم ..
تصمیم خیلی قاطعی گرفتم به لطف خدا درباره چشم و از اون موقع آرامشم شروع شد
به این ترتیب توی این چند روز مشکلی نداشتم شکر خدا .. خب البته تا آدم به نظم و تعادل سابقش برسه قدری طول میکشه و باید پایداری کرد .. که دارم میکنم شکر خدا
خیلی مخلصیم
ممنون که ازم پرسیدی .. کاش همه بچهها مشارکت کنن و با هم جلو بریم
محسن / 30 تیر / شروع روز های خوب
نمی دونم بار چندمه 14ام.15ام از وقتی اومدم همین جور دارم عهد میبندم
ولی صد بارم بشکنم بازم ول نمیکنم . بلاخره انجامش میدم . زندگیمو دوست دارم . نمیذارم یه چیز الکی همه چیو ازم بگیره
خیلی امید دارم . خلیییییی . ولی اراده صفر نمی دونم این شکستا کی قراره به پیروزی برسن
این شروع با عهد های دیگم فرق داره . تغیرات زیادی دادم
شایدم مشکل از من نیست . از شماست . برام دعا نمی کنید یا دعاهاتون مث من نمیگیره (انشالله که اینطور نیست )
لطفا برام دعا کنید منم یه تکونی بخورم
یا علی
(1399 تير 26، 20:39)همساده نوشته است: [ -> ]سلام
همساده/21 تیر/5 روز خوب
از لحاظ پاکی جمع کردن که دارید میبینید واضحه که توی شرایط خیلی سختی هستم برام لطفا دعا کنید خیلی دعا کنید...
یادتونه چند وقت پیش گفتم یکی از آشناهامون افسردگی گرفته و این حرفا... چند جای دیگه هم بردیمش الان دارو مصرف میکنه بهتر شده خیلی بهتر بنده خدا مغزش مشکل داشت بعد ما با نصیحت درمانی و حرف درمانی و دین درمانی میخواستیم کمکش کنیم. آخ که چه آدمایی پیرامونم بودن که کسی نفهمید باید دارو مصرف کنه و زندگیشون خراب شد. راستش خودمم احتمالا نیاز به دارو داشته باشم کماکان یه اتفاق ریز میتونه تا ساعتها ذهن منو درگیر خودش کنه کاش یکی هم منو ببره دکتر امروز با این بنده خدا رفتیم قم و جمکران با عایت پروتکل های بهداشتی البته که روحیه ش باز بشه شب قبلشم رفتیم پارک والیبال و بدمينتون بازی کردیم گفت فردا بیا بریم کوه من دیگه پیچوندم واقعا دیگه در توانم نیس یکی میخاد خودمو جمع کنه امروز اصلا حال معنوی نگرفتم تو اون یکی دو ساعت همش فکرای جور واجور تو کله م بود مسجد جمکران خلوت بود 10 نفر آدمم نبود منتهی من حوصله در حد یه نماز دو رکعتی بود و یه زیارت عاشورا اعمال رو به جا نیاوردم حسش نبود منم به خودم سخت نگرفتم. دیشب از پارکینگ دنده عقب اومدم خوردم به یه ماشین که پارک بود من تازه کارم یه بار خیلی وقت پیش ماشین داداشمو مالوندم به در جوری رفتار کرد باهام که تو ذوقم خورد و اعتماد به نفسم پایین اومد و بعد اون پشت ماشین کسی ننشستم تا خودم ماشین بگیرم الان حس میکنم خیلی کار دارم تا دستم پر بشه خلاصه با سپر زدم به 206 منتهی اینقدر اون ماشین خط و خش و فرو رفتگی داشت نفهمیدم که آسیب بهش زدم یا نه صاحبشو پیدا نکردم از یه راننده مسن اونجا بود پرسیدم چیزی شده یا نه اون یه بررسی کرد و گفت گناهش گردن من برو چیزی نشده الان یادداشت بنویسی بزاری تمام مشکل ماشینشو میندازه گردنت من رفتم خودکار خریدم که بنویسم باز نمیدونم چرا ننوشتم فکر کنم ترسیدم کلا اعتماد به نفسم پایینه حالا ذهن منم مریض دیگه از دیشب من همش دارم فکر میکنم چرا زدم؟ چه جوری زدم؟ چرا تاوان ندادم؟ نکنه خراب شده باشه ماشینش؟ چرا مرد نیستی زدی و در میری؟ به دوستم گفتم ترسیدم همه مشکلات ماشینشو بندازه گردنم گفت حضرت علی میگه تو این دنیا مظلوم باشی بهتره تا اینکه ظالم باشی
راستی سر کار حس میکنم دارم مثه بقیه میشم از کار می دزدم و بعدش میگم مملکت خرابه و فلانی اینجور و اونجوراز خودم تعریف بیجا میکنم وقتم با حر ف زدن با همکار تلف میشه و جدیدا هم که همش تو بورس ساعت اداری... یه کارمند متوقع ریاکار تنبل چیزی که ازش بیزارم...
نمازامم خیلی نامرتب میخونم خیلی نامرتب
.....
خب همه چی رو گفتم. خدا رو شکر کانون هست خدا رو شکر
سلام آقای همساده نمی دونم چی بگم ولی دعا میکنم خدا هر گرهی که تو زندگی دارین رو براتون باز کنه
تجربه افسردگی نداشتم فک کنم حال خیلی بدیه
آدم وقتی با این حرفا خودشو خالی میکنه یکم حالش بهتر میشه
واقعا خدارو شکر اینجا هست و با کمک های دوستان حال و احوال آدم خوب میشه
(1399 تير 26، 15:29)آرمین نوشته است: [ -> ] (1399 تير 26، 13:10)mohsen.s نوشته است: [ -> ]سلام دوستان من درمورد امضا به مشکل برخوردم می خوام امضام رو ویرایش کنم تغیر بدم امضای کامل رو نشون نمیده که حذفشون کنم ریسیت هم نمیشه از اول واردش کنم
چجوری امضا رو حذف کنم ؟؟؟
داداشم من امضات رو حذف کردم.
بقیه توضیحات رو هم پروفایلت دادم.
دستتون درد نکنه
سلام
به همگی
Mr Degaresh ا/ 19 تیر 99 /11 روز خوب
روزهای خوب قبلی: 1)یک ماه، 2) 25روز
کنترل هیجان و شناختن اونها تنها راه وابسته نشدن به هر چیزی است.....هوش هیجانی
خداوندا برای 24 ساعت دیگه منو پاک نگه دار و خودم رو تسلیم تو میکنم. من رو از کینه و نفرت و افکار تخریب گر دور کن و کمکم کن خودم و خودت را بهتر بشناسم و درک کنم که تو این دنیا هیچ توقعی از کسی نداشته باشم و تمام توقعاتم از خودم و خودت باشه. خدایا آرامش رو به همه ما بده ولو در دریای پرتلاطم این روزها
ما به خانه آرامش زندگی برگشتیم و در این خانه امن میمانیم.....هرچند آتش شهوت و طمع و رنجش از هر گوشه این دنیا خود نمایی کند
علیرضا / 18 آذر / 222 روز خوب
سلام بچه ها
کی موافقه امروز دوره استغفار برداریم؟
هرکی هرچقد میتونه استغفرالله ربی و اتوب الیه بگه...
بعدشم اعلام کنه.
خیلی خوبه...
بعدش کلی سبک میشیم...
احتمالا گناهامون مثل برگای پاییزی میریزه.. جدی میگم ، بهم اعتماد کنید
بسم الرحمن الرحیم
" اَستغفِرُاللهَ ربی و اتوب الیه "
1- علیرضا
ایول محسن جان ، من ۱۰۰ بار گفتم تو هم هر چند بار گفتی اعلام کن.
سلام دوستان
میبینم که حالتون عالیه
فرهنگ / 12 تیر / پاکم
دلیل پاک بودنم اینه که یه بار نشستم همه چیو بررسی کردم
نقاط ضعفمو پیدا کردم و براشون کاری کردم که دیگه نمیتونن شکستم بدن.
درود بر دوستانم
مهران
گروه سرو
21فروردین102 روز خوب
خدارو شکر
باشد که با اراده فولادی برای همیشه پاک بمانیم
دعامان کنید
یاعلی