(1399 تير 26، 17:33)alireza4466 نوشته است: [ -> ]سلام آرمین جان
مهمترین و حتمی ترین تغییرم که دیگه حتمن اجرایی میشه ورزش روزانه هست طوری که عادت و روتین بشه (دارم دوچرخه تهیه میکنم که حتمن ورزش رو داشته باشم)
چقدر عالی.
تا دوچرخه آماده بشه، چطوره یه سری
حرکت ورزشی تو خونه انجام بدی؟
اینجا هم اعلام وضعیت میکنی.
و
مورد دیگه هم اینکه اعلام وضعیت روزانه اینجا فراموش نشه. این طوری تو مسیر پاکی میمونی.
سلام
همساده/21 تیر/5 روز خوب
از لحاظ پاکی جمع کردن که دارید میبینید واضحه که توی شرایط خیلی سختی هستم برام لطفا دعا کنید خیلی دعا کنید...
یادتونه چند وقت پیش گفتم یکی از آشناهامون افسردگی گرفته و این حرفا... چند جای دیگه هم بردیمش الان دارو مصرف میکنه بهتر شده خیلی بهتر بنده خدا مغزش مشکل داشت بعد ما با نصیحت درمانی و حرف درمانی و دین درمانی میخواستیم کمکش کنیم. آخ که چه آدمایی پیرامونم بودن که کسی نفهمید باید دارو مصرف کنه و زندگیشون خراب شد. راستش خودمم احتمالا نیاز به دارو داشته باشم کماکان یه اتفاق ریز میتونه تا ساعتها ذهن منو درگیر خودش کنه کاش یکی هم منو ببره دکتر
امروز با این بنده خدا رفتیم قم و جمکران با عایت پروتکل های بهداشتی البته که روحیه ش باز بشه شب قبلشم رفتیم پارک والیبال و بدمينتون بازی کردیم گفت فردا بیا بریم کوه من دیگه پیچوندم واقعا دیگه در توانم نیس یکی میخاد خودمو جمع کنه
امروز اصلا حال معنوی نگرفتم تو اون یکی دو ساعت همش فکرای جور واجور تو کله م بود مسجد جمکران خلوت بود 10 نفر آدمم نبود منتهی من حوصله در حد یه نماز دو رکعتی بود و یه زیارت عاشورا اعمال رو به جا نیاوردم حسش نبود منم به خودم سخت نگرفتم. دیشب از پارکینگ دنده عقب اومدم خوردم به یه ماشین که پارک بود من تازه کارم یه بار خیلی وقت پیش ماشین داداشمو مالوندم به در جوری رفتار کرد باهام که تو ذوقم خورد و اعتماد به نفسم پایین اومد و بعد اون پشت ماشین کسی ننشستم تا خودم ماشین بگیرم الان حس میکنم خیلی کار دارم تا دستم پر بشه خلاصه با سپر زدم به 206 منتهی اینقدر اون ماشین خط و خش و فرو رفتگی داشت نفهمیدم که آسیب بهش زدم یا نه صاحبشو پیدا نکردم از یه راننده مسن اونجا بود پرسیدم چیزی شده یا نه اون یه بررسی کرد و گفت گناهش گردن من برو چیزی نشده الان یادداشت بنویسی بزاری تمام مشکل ماشینشو میندازه گردنت من رفتم خودکار خریدم که بنویسم باز نمیدونم چرا ننوشتم فکر کنم ترسیدم کلا اعتماد به نفسم پایینه حالا ذهن منم مریض دیگه از دیشب من همش دارم فکر میکنم چرا زدم؟ چه جوری زدم؟ چرا تاوان ندادم؟ نکنه خراب شده باشه ماشینش؟ چرا مرد نیستی زدی و در میری؟ به دوستم گفتم ترسیدم همه مشکلات ماشینشو بندازه گردنم گفت حضرت علی میگه تو این دنیا مظلوم باشی بهتره تا اینکه ظالم باشی
راستی سر کار حس میکنم دارم مثه بقیه میشم از کار می دزدم و بعدش میگم مملکت خرابه و فلانی اینجور و اونجوراز خودم تعریف بیجا میکنم وقتم با حر ف زدن با همکار تلف میشه و جدیدا هم که همش تو بورس ساعت اداری... یه کارمند متوقع ریاکار تنبل چیزی که ازش بیزارم...
نمازامم خیلی نامرتب میخونم خیلی نامرتب
.....
خب همه چی رو گفتم. خدا رو شکر کانون هست خدا رو شکر
سلام
همساده جان خدا رو شکر که تونستی تو زندگی یک آدم دیگه این قدر موثری باشی و بتونی حالش رو بهتر کنی.
این جای شکر داره.
خارج شدن از افسردگی زمان میبره و ظاهرا قدمهای اولیه رو عالی پیش بردی.
انشالله که به اون ماشین خسارتی نزدی. خودت رو آزار نده. دیگه گذشته.
منم مثل تو، تو رانندگی خیلی دستم پر نیست. بالاخره ما هم قوی میشیم یک روزی.
داداشم بیشتر مراقب پاکیت باش.
ما هر چقدر هم تحت فشار باشیم، باز هم گزینههای بهتری به جز خ.ا پیش رومون هست. کافیه بخوایم ببینیمشون.
زود به زود بهمون سر بزن.
سلااااااام به همه
ممنووونم از لطف علیرضا جان و آرمین جان عزیزم ..
آره آرمین جان فیلمیه که همراه شدن باهاش به نظرم حال خوبی میده ..
مرد مجاهد/ ۲۵ تیر/ ۲ روز خوووووووووب
ممنون از شازده جان عزیز
سلام
یوسف / 31 خرداد 98 / 392 روز بدون خودارضایی
سلام بر دوستان
رضا / ۲۷ تیر / شروع روز های خوب
بعد از ۲۲ روز لغزش کردم
نمیدونم چرا اما خب قبلش یه چیزی حدود یک روز داشتم خودم رو توجیه میکردم که گاهی تخلیه شدن لازمه برای بدن و اگر تخلیه نشم اذیت میشم و تا حدودی هم حس درد و پر شدن داشتم.
دوست دارم تجربه دوستانی که تایم بالا ترک کردن خ ا رو و هم زمان هم رابطه جنسی سالم نداشتن رو بشنوم از دوستان کانونی .
روز جمعه خوبی داشته باشین .
(1399 تير 27، 5:43)علیرضا نوشته است: [ -> ]علیرضا / 18 آذر / 219 روز خوب
سلام داداش گل خودم ماشالا هزار ماشالا چشم بد از این همه پاکی دور
(1399 تير 27، 6:02)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]سلااااااام به همه
ممنووونم از لطف علیرضا جان و آرمین جان عزیزم ..
آره آرمین جان فیلمیه که همراه شدن باهاش به نظرم حال خوبی میده ..
مرد مجاهد/ ۲۵ تیر/ ۲ روز خوووووووووب
ممنون از شازده جان عزیز
سلام ما به تو
با انگیزه شروع کردی احسنت
(1399 تير 27، 9:03)یوسف نوشته است: [ -> ]سلام
یوسف / 31 خرداد 98 / 392 روز بدون خودارضایی
سلام
چشم مایی داداش
الان از باورهای گروه سرو شدی
یه چیزی هم به من بگو که پاکی جمع کنم
(1399 تير 27، 9:28)حبیب نوشته است: [ -> ]حبیب/9 تیر/ 18 روز خوب
سلام حبیب جان
خیلی عالی داری پیش میری
درود بر تو
(1399 تير 27، 9:59)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]سلام بر دوستان
رضا / ۲۷ تیر / شروع روز های خوب
بعد از ۲۲ روز لغزش کردم
نمیدونم چرا اما خب قبلش یه چیزی حدود یک روز داشتم خودم رو توجیه میکردم که گاهی تخلیه شدن لازمه برای بدن و اگر تخلیه نشم اذیت میشم و تا حدودی هم حس درد و پر شدن داشتم.
دوست دارم تجربه دوستانی که تایم بالا ترک کردن خ ا رو و هم زمان هم رابطه جنسی سالم نداشتن رو بشنوم از دوستان کانونی .
روز جمعه خوبی داشته باشین .
سلام آقا رضا
خواستم جواب بدم دیدم با این وضع پاکی خودم هیچی نگم سنگینترم
همین که اومدی و تو گروه صادقانه مطرح کردی عالیه
بیخیال آزادی و رهایی از شهوت نشو
نظر شخصیم اینه آزادی از اجبار به خودارضایی به همه این تلاشها می ارزه
اخیش بهتر شدم..
چشمتون روز بد نبینه معدم خالی بود ، یکم صبحانه خوردم بعدش دوتا قرص سنگین انداختم بالا... معده فقط فحشم میداد ، آتیش میگرفت
کارم به مطب دکتر و دو تا سوزن کشید
رفیقم رفته یه جایی نمیتونه باهام حرف بزنه یه چند روزی منو دریابین
ان شاء الله همیشه سلامت باشی علیرضا
خدا رو شکر که بهتری و خودت مراقب احوالت هستی
سلام علیرضا
مراقب خودت باش
من رفتم دکتر قرص معده داد منم دل درد گرفتم و سوزش معده دیگه نخوردم
مرد مجاهد سنش بالاس خیلی
هومان خیلی شعر معرکه ای بود احسنتتتت
یادداشتش کردم
سلام
به همگی
Mr Degaresh ا/ 19 تیر 99 /8 روز خوب
روزهای خوب قبلی: 1)یک ماه، 2) 25روز
کنترل هیجان و شناختن اونها تنها راه وابسته نشدن به هر چیزی است.....هوش هیجانی
خداوندا برای 24 ساعت دیگه منو پاک نگه دار و خودم رو تسلیم تو میکنم. من رو از کینه و نفرت و افکار تخریب گر دور کن و کمکم کن خودم و خودت را بهتر بشناسم و درک کنم که تو این دنیا هیچ توقعی از کسی نداشته باشم و تمام توقعاتم از خودم و خودت باشه. خدایا آرامش رو به همه ما بده ولو در دریای پرتلاطم این روزها
ما به خانه آرامش زندگی برگشتیم و در این خانه امن میمانیم.....هرچند آتش شهوت و طمع و رنجش از هر گوشه این دنیا خود نمایی کند