(1400 فروردين 7، 17:22)_shayan_ نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
با کمک کانون خداروشکر مدت یک هفته هست پاک هستم.
با آرزوی موفقیت برای همه ی دوستان با اراده گروه سرو
سلام داداش شایان خیلی خوبه خدا قوت دمت گرم که پوزه شیطان را به خاک زدی
سلام به پاکی ابدی
سلام به بااراده ها
مراقب شیطان باشید که نقشه های گوناگون داره
(1400 فروردين 7، 17:20)poorang نوشته است: [ -> ]سلام.
پورنگ / 18 اسفند 99/ 19 روز خوب
یاعلی داداش یاعلی دمت گرم خداقوت
راستی داداش این پاکی حکم الماسا داره به نظرم مراقب باش شیطان دنبال اینه الماسا ازمون بگیره
سلام
من دیروز کلا اشتباه اعلام وضعیت کردم
بعد ویرایش زدم باز اشتباه کردم
یکی دوساعت پیش میگفتم خب وقتی میرم اعلام وضعیت درستش رو میگم که باز فهمیدم اونی که فکر میکردم اشتباه بوده
خدایا همه گیج ها رو در پناه خودت حفظ و هدایت فرما
واریور /28اسفند /امروز روز نهمه فک کنم بعد میرم تو روز دهم
انقدر حواسم رو جمع کردم که پارسال کبیسه بوده و 30 اسفند رو حساب کنم همش ریخت بهم
دوستان من الآن وسوسه دارم شدید هست ولی برا این که امروز بشکنم کافی نیست
من وسوسه های شدیدم یه نظم خاصی داره این جوریه که روز 7_8 یه وسوسه شدید هست که تا روز 9_10 طول میکشه بعد از اون، بین 14 تا 16 یه وسوسه شروع میشه که... چند وقته ردش نکردم ببینم چه قدر طول میکشه امروز فک کنم اون اولیس که کم پیش میاد توش بشکنم ولی باز خیلی خطرناکه امروز رو رد کنم باز فردا از صبح شروع میشه و شاید پس فردا هم باشه
این وسوسه تو روز های متوالی اینجورین که همون صبح روز دوم وسوسه که از خواب بیدار میشم یه دفعه یه صحنه میاد تو ذهنم همیشه همین طوره اول صبح که خواب و بیدارم یا وسط نماز... این بار انگار با دفعه های دیگه که میاد فرق داره شاید به اندازه همون ها طول بکشه خود صحنشم ناجور تر از اون ها نیست (اون ها که میگم منظورم وسوسه های عادی و ضعیفه) ولی خیلی خیلی تاثیر عمیقی داره من این حالت که برام پیش میاد میفهمم که اون روز کار سختی در پیشه الآن که مینوشتم به ذهنم رسید سر نماز میتونم اذکار رو با صدای بلند بگم که هم خوابم بپره هم کم تر وسوسه بشم ولی خب قبلش یا بعدش رو چکار کنم؟ چون فقط چند ثانیه وقت لازمه و هر قدر هم بخوام فشرده کار کنم باز بین 24 ساعت روز این چند ثانیه پیدا میشه درسته صبح ها خطرش بیشتره ولی بقیه ساعات هم خالی از خطر نیستن واقعا حسرت 20روزه شدن به دلم مونده بچه ها...
اصلا نمیدونم چرا گاهی اون وسوسه انقدر با بقیه متفاوته که میاد و زود ردش میکنم اما یه حالتی بهم دست میده که کل روز حساسم به همه چیز ( وحتی گاهی بدون هیچ محرکی مدام فشار رومه)
هییی...
سلام به سرویهای عزیز
(1400 فروردين 6، 14:23)مهدوی نوشته است: [ -> ]داداش آرمین
ممنونم بابت پیگیری رو زحماتت
همیشه لطف داری
دیشب فکر کنم ساعت 3 رفتم بیمارستان و یه چندتا آمپول و سرم چند جور قرص برام تجویز کردن
بعدش دیگه مثل نوزاد خوابم برد
دکتر میگفت فشار عصبی و تنشه
حالا نمیدونم دیگه ولی امروز حالم بهتره
ممنون از دعای خیرت داداش عزیزم
بزرگواری
چه اوضاع ناجور شد داداش.
الان حالت چطوره؟ لطفا مرتب بهمون خبر بده. البته اگه راحت هستی.
خدا حافظ و نگهدارت باشه.
(1400 فروردين 7، 11:38)Saman79 نوشته است: [ -> ]رسما شکست خوردم دوباره اما تسلیم نمیشم.
خ.ا یه اعتیاد خیلی قویه
من هم یه سری مشکلات دارم که دامن میزنه به این اعتیاد.
قصد دارم کمک حرفه ای بگیرم
اول یه دوره مرتبط با خ.ا از یه روانشناس که خیلی تعریفشو شنیدم رو میگذرونم
اگه تاثیری نداشت که بعید میدونم نداشته باشه، میرم پیش یه روانشناس ریشه ای مشکلمو حل کنم.
سامان 79 / 7 فروردین / شروع طوفانی برای روز های پاک
سامان جان خیلی خوبه که میخوای از کمک تخصصی استفاده بگیری.
میتونی همراه باهاش کانون رو هم ادامه بدی.
این چند هفته چه تجربیاتی از زنجیره لغزشت پیدا کردی؟ چه راهکارهایی رو انجام دادی که جواب نداد؟
(1400 فروردين 7، 14:45)آخرین بار نوشته است: [ -> ]آخرین بار هستم ، ۸ آذر شروع کردم و امروز روز ۱۲۰ پاکیم هست و غیر ممکنه که پاک نباشه
4 ماه پاکیت مبارک آخرین بار عزیز.
روزهای سخت میگذرن و خاطرهشون باقی میمونه.
(1400 فروردين 7، 16:23)Deril نوشته است: [ -> ]سلام
دریل / 24 اسفند/ 13 روز خوب
ماشاءالله به دریل متحولشده.
(1400 فروردين 7، 16:34)RezaRahjoo نوشته است: [ -> ]سلام دوستان خوبم
رضا رهجو / ۷ فروردین / شروع روزهای خوب
خیلی وقته تو گروه هستم تا حالا چندین بار تلاش کردم که پاک بشم و گاهیم تا ۳۰ روز و ۲۰ روز هم رسیدم .
اما مشکل اینه خودمو گول میزنم . میدونم دلایل وسوسه شدنم رو اما بازم اونجوری که باید دوری نمیکنم و شوخی میگیرم .
من بیشتر از اینکه سلامتی جسمیم احتیاج به ترک داشته باشه از هر موقعی بیشتر سلامت روحیم احتیاج به ترک داره.
شروع میکنم دوباره از امروز کنار شما دوستانم .
دلایل اصلی وسوسه ام و همینطور بهترین راه کارهایی که دورم میکنه از این وسوسه ها رو مینوسیم .
خوشحال میشم نظرتون رو بشنوم
دلایل اصلی وسوسه ام و اقدام به گناهم .
۱_سایت های پورن
۲_ فضای مجازی
۳_ ناراحتی و دغدغه های روحی و فکری
۴_ مجردی و نبودن راه صحیح برای تخلیه جنسی
۵_ نبودن هدف مشخص برای درگیر کردن فکر و تمرکزم
۶_ مشکلات مالی
سلام رضای عزیز
خوش برگشتی. برادر جان چرا وسط ترک وقفه میندازی؟ اگه همون موقع که لغزش رخ داده، بیای و اعلام کنی و مشکل رو شناسایی کنی و ادامه بدی، خیلی روند بهتری پیدا میکنی.
و
آفرین به تو که یه تحلیل خوب و عمیق داشتی.
حالا من ازت یه سوال بپرسم.
میتونی یه زنجیره مشخص از لغزشت بنویسی؟
یعنی اول چی میشه که بعدش چی میشه که بعدش به لغزش میرسه.
تو این سبک دلیل پایهای رو پیدا میکنی و میتونی راهکارهای بهتری بچینی.
(1400 فروردين 7، 17:20)poorang نوشته است: [ -> ]سلام.
پورنگ / 18 اسفند 99/ 19 روز خوب
پورنگِ پیشتاز، همچنان قدرتمند ظاهر میشه.
به سلامتی دیروز تونستی جایی بری؟
(1400 فروردين 7، 17:22)_shayan_ نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
با کمک کانون خداروشکر مدت یک هفته هست پاک هستم.
با آرزوی موفقیت برای همه ی دوستان با اراده گروه سرو
شایان جان بهت تبریک میگم.
گل کاشتی.
(1400 فروردين 7، 17:25)yazahra نوشته است: [ -> ]سلام داداش خسته نباشید
من 24سالمه و شغل ازاد کارگرم و هدفم از ترک صعود به قله های بزرگ زندگی و نزدیک شدن به خداست
حقیقتا از پارسال شروع جدی داشتم برا ترک که تا الان شکست خوردم امید وارم که این دفه بتونم که مطمعنم با کمک خدا و معصومین(ع)حتما میتوانم
سلام یا زهرای عزیز
ماشاءالله همین اول کاری خوب قوی ظاهر شدی و گروه رو در دست گرفتی.
خوشحالم که دوست خوبی چون تو به جمعمون اضافه شده.
به نظرت مهمترین مانعی که در راه ترک خودارضایی داری چیه و روی چی باید کار کنی؟
(1400 فروردين 7، 17:39)warrior. P نوشته است: [ -> ]دوستان من الآن وسوسه دارم شدید هست ولی برا این که امروز بشکنم کافی نیست
من وسوسه های شدیدم یه نظم خاصی داره این جوریه که روز 7_8 یه وسوسه شدید هست که تا روز 9_10 طول میکشه بعد از اون، بین 14 تا 16 یه وسوسه شروع میشه که... چند وقته ردش نکردم ببینم چه قدر طول میکشه امروز فک کنم اون اولیس که کم پیش میاد توش بشکنم ولی باز خیلی خطرناکه امروز رو رد کنم باز فردا از صبح شروع میشه و شاید پس فردا هم باشه
این وسوسه تو روز های متوالی اینجورین که همون صبح روز دوم وسوسه که از خواب بیدار میشم یه دفعه یه صحنه میاد تو ذهنم همیشه همین طوره اول صبح که خواب و بیدارم یا وسط نماز... این بار انگار با دفعه های دیگه که میاد فرق داره شاید به اندازه همون ها طول بکشه خود صحنشم ناجور تر از اون ها نیست (اون ها که میگم منظورم وسوسه های عادی و ضعیفه) ولی خیلی خیلی تاثیر عمیقی داره من این حالت که برام پیش میاد میفهمم که اون روز کار سختی در پیشه الآن که مینوشتم به ذهنم رسید سر نماز میتونم اذکار رو با صدای بلند بگم که هم خوابم بپره هم کم تر وسوسه بشم ولی خب قبلش یا بعدش رو چکار کنم؟ چون فقط چند ثانیه وقت لازمه و هر قدر هم بخوام فشرده کار کنم باز بین 24 ساعت روز این چند ثانیه پیدا میشه درسته صبح ها خطرش بیشتره ولی بقیه ساعات هم خالی از خطر نیستن واقعا حسرت 20روزه شدن به دلم مونده بچه ها...
اصلا نمیدونم چرا گاهی اون وسوسه انقدر با بقیه متفاوته که میاد و زود ردش میکنم اما یه حالتی بهم دست میده که کل روز حساسم به همه چیز ( وحتی گاهی بدون هیچ محرکی مدام فشار رومه)
هییی...
واریور عزیز اول که آفرین که از خودت یه برآورد داری و میدونی اوضاع به چه صورت پیش میره تا به لغزش میرسه.
اما من میخوایم یه چیزی بگم.
به جای اینکه این قدر حساس بشی روی وسوسهها،
پیشگیری کن از وسوسهها.
هر چقدر بیشتر بهشون فکر کنی، بیشتر به سراغت میان.
همون صبح که بیدار میشی، سریع از جات پاشو برای وضو و نماز.
بعد بشین قرآن بخون.
بشین ترجمهاش رو بخون.
بشین تفسیرش رو بخون
ببین جایی برای وسوسه میمونه؟
باور کن نمیمونه.
یه تایم کوچیک قرآن دیگه بذار ظهر.
یکی دیگه بذار شب.
در طول روز چقدرش رو بیکار هستی و چقدرش رو برنامه داری؟
تو همون ساعات بیکاری ممکنه با حمله مواجه بشی. پس باید با برنامهای پرش کنی.
وقتی فکر ما
تحت کنترل ما به کار گرفته نشه، فکر ما با چیزهای دیگه به کار گرفته میشه.
تفریحات چقدر از روزت رو به خودشون اختصاص دادن؟
چه تفریحاتی داری؟
چقدر اهل ورزش هستی؟
این رو بدون که تو قویتر از هر وسوسهای هستی. باورش کن تا ببینی که واقعا همین طوره.
(1400 فروردين 6، 10:59)Powerful نوشته است: [ -> ] (1400 فروردين 6، 9:06)آرمین نوشته است: [ -> ] (1400 فروردين 2، 22:27)آرمین نوشته است: [ -> ]بچهها به یک سرپرست برای گروهمون نیاز داریم
برای
اعلام برندگان گروهمون به کارگاه (جایی که برندگان اعلام میشن تا براشون جشن گرفته بشه)
(یک روز در میان پنج دقیقه وقت میبره)
و
بهروزرسانی لیست اعلام وضعیت
(هر چهار روز یک بار بیست دقیقه وقت میبره)
چه کسی کمک میکنه؟
چه کسی به ما کمک میکنه؟
سلام آرمین جان
خیلی دوست داشتم قبول کنم این پیشنهاد رو ...چونکه میدونم چه صواب زیادی داره وقت گذاشتن برای اینجور کارها...و پرونده اعمالمونم که سیاه سیاهه...حداقل با کمک کردن به بقیه یکم اوضاع رو بهترش کنیم.
ولی خوب راستشو بخواین من هر پیامی که میدم بعدش کلی بهش فکر میکنم...یعنی درسته 5 دقیقه بیشتر کار نمیبره ولی بعدش وسط درس خوندن همش تو فکرشم....و همین الانشم روزی شاید 10 بار یا بیشتر میام کانون سر میزنم و از پیام های سپاس شده معلومه دم به دقیقه اینجام
و بخاطر همین درس و اینا فعلا جلوی خودمو گرفتم وگرنه با کله قبول میکردم.
در رابطه با جدول هم با اینکه واجبه و خیلی مهمه ولی به نظرم حالا که سرپرست هامون رفتند غیبت و داداش مهدوی تنهاست اگه دیر به دیر آپدیت بشه هم به نظر من اشکالی نداره...خیلی از دوستان اصلا جدول رو نگاه نمیکنند از سپاس هایی که پاینش شده معلومه...و بیشتر بچه های این گروه درگیر درس و کارند...بازم ممنون بابت همه چیز....ان شالله چندتا سرپرست درجه یک مثل داداش مهدوی برای گروهمون پیدا میشه....بقیه بچه هام باید سعی کنیم خودمون هر وقت آنلاین میشیم دیدیم کسی پیام گذاشته جواب بدیم حتی کوتاه....خودمون هوای خودمونو داشته باشیم.
شما هم گویا کسالت دارید ان شالله زودتر خوب خوب شید....هم داداش مهدوی حالشون مسائد نیست....از هر دو بزرگوار بینهایت سپاسگذارم...و براتون بهترین آرزوها رو دارم.
پاورفول عزیز خیلی ممنون که پاسخ دادی.
و بسیار ممنونم از محبتی که داری.
اول در مورد خودت بگم که سعی کن این قدر مدام گروه رو چک کنی.
فکرش به سرت میاد؟ سعی کن بهش عمل نکنی و به کار روزانهای که داری بپردازی. سخته اولش اما کمکم سعی کن عادت کنی.
اگه ۱۰ بار به ذهنت بیاد کانون و ۱۰ بارش رو هم بخوای سر بزنی که اوضاع هر روز بدتر میشه.
البته این در شرایطی هست که وسوسه نیستی. اگه فکر میکنی نمیتونی با وسوسهها مقابله کنی،
یه دورهای اشکال نداره این سبک.
البته واقعا یه دورهای باشه ها. نه اینکه این دوره دو ماه طول بکشه.
در ادامه هم اصلا اشکال نداره که هفتهای یک بار لیست آپدیت بشه.
و
کسی که همه پستها رو میخونه فقط کافیه یک روز در میان ۵ دقیقه وقت بذاره و یک اسم به کارگاه اعلام کنه (ما ماهانه 10 الی 15 قهرمان داریم).
اینجا تقریبا کسی رو نداریم که بیکار باشه. همه یا درس میخونن یا کار میکنن. یکی هم مثل من دو شغله است.
اما با کمک هم میتونیم گروه رو سرپا نگه داریم.
یادآوری 1
(سوم راهنمایی)
سال سوم راهنمایی بود که همه چی شروع شد. اون موقع 14 سالم بود. هنوز هیچ نشونه ای بلوغ در من دیده نمیشد. تا اون موقع درسم خییییللللی خوب بود!
با اختلاف نفر اول مدرسه بودم ! عجوبه ای بودم اصلا.. تو کلاس ها نمونه بودم و هر وقت معلمی میخواست کسی رو مثال بزنه من رو مثال میزد. المپیاد قبول میشدم، کلاس زبان میرفتم و زبانم نسبت به سنم خیلی خوب بود.. والیبال بازی می کردم، قرآن حفظ می کردم، همون موقع 2 3 جز حفظ کرده بودم. یادمه مسابقه ی حفظ قرآن رتبه آوردم و هنوز جایزه اش رو دارم. تو اووووج بودم خلاصه! نه یه سال، 8 سال بود که توی اوجِ اوج بودم.
من هرچی بگم فکر میکنید دارم از خودم تعریف یا اغراق میکنم ولی حرف های معلم هامو یادمه که به مادرم میگفتن این پسر حیفه و فلان کار و بیسار کار رو بکنید براش ..!
تا این که یه روز از چندین نفر ارازل کلاس یاد گرفتم خ.ا یعنی چی و چجوری انجام میشه.
توی خونه امتحان کردم و خوب، احساس خوبی هم میداد. هیچ ایده ای نداشتم که این کار گناهه یا خوب نیست یا نباید انجام شه. به طور کلی هیچ ایده ای درباره رابطه جنسی و زن و مرد و ... نداشتم. کنجکاو شده بودم ولی واقعیت امر رو، دقیقِ دقیق نمی دونستم.
بد قضیه این بود که زیاده روی می کردم، از همون اولش اعتیاد پیدا کردم بهش. شاید مثلا روزهایی بود که جندبار این کار رو میکردم. یادم میاد مثلا موقع درس خوندن که میشد میگفتم برم خ.ا کنم که تمرکزم بهتر شه !! نمیدونستم چی به چیه دیگه .. نمیدونم چرا ولی یه جورایی ادای بابامو در میاوردم که مثلا قبل از شروع یه کاری میرفت یه سیگار میکشید!
(هیچ کدوم از اینا جو دادن نبود و دونه به دونه ی این اتفاقا افتاد !)
دیگه حموم رفتن هام طولانی شد، اهمال کاری شروع شد، شب امتحان درس نمیخوندم و نصفه شب پا میشدم تا صبح کل کتاب رو میخوندم. دیگه استرس امتحان که میگرفتم خ.ا میکردم. دیگه درس ها رو خیلی اهمیت نمیدادم، هنوز درسم خوب بود ولی نه مثل قبل. والیبال رو نرفتم دیگه، دیگه توی پینگ پونگ همش می باختم از دوستام. مثلا کلاس زبان که می رفتم دیگه نمیخوندم و نیم ساعت قبل از کلاس میرفتم آموزشگاه و تند تند تمرین ها رو انجام میدادم و کلمه ها رو حفظ می کردم. تازه دیال آپ اومده بود و یواش یواش سرچ هام میرفت قاطی باقالیا (یادمه اون موقع ها اصلا فیلترینگ درست حسابی در کار نبو، همه چیز باز بود
، باورتون میشه؟)
ادامه دارد...
================================
روز دوم پاکی هم سپری شد.
یه ذره ، کوچولو کوچولو یه وسوسه هایی داره شروع میشه. ولی سرم و سعی کردم گرم کنم.
عمل نکردم به اون پیاده روی ِ که گفتم، همش میگم از فردا شب. فردا شب میرم دیگه حتما
نماز رو هم نخوندم
از اینجا به بعد یواش یواش شدیدتر میشه وسوسه و نیاز به نیروی پشتیبانی هست
باید کارهایی که تاحالا نمیکردم رو بکنم،
باید عمل کنم به اون برنامه ای که ریختم
میریم برای تکمیل روز سومِ پاکی ..
خدا کمکم کنه ..
شما رو هم همین طور
(1400 فروردين 8، 0:30)شارمین نوشته است: [ -> ]آقا عکس پروفایل رو میپسندید؟
با اجازه از جهان پهلوان تختی، تصمیم گرفته شد تام هاردی یه مدت اون بالا اون وری رو نگاه کنه
لاتیِ ، نیست؟
آره خوبه خیلی لاتیه مث خودت
ولی خوب من خودم به شخصه با عکس آدم گذاشتن مخالفم مخصوصا چهره...بالاخره شاید یه اپسیلون تاثیر بذاره واسه خانوما
نمیدونم شایدم هیچ اثری نداشته باشه ولی همونطور که اونا عکس آواتار چهره بذارند رو ما اثر میذاره رو اونام ممکنه اثر بذاره!
همه چیز ازین چیزای کوچیک شروع میشه دیگه....شایدم من زیادی منحرفم
از خودشون باید بپرسی
(1400 فروردين 8، 0:37)Powerful نوشته است: [ -> ] (1400 فروردين 8، 0:30)شارمین نوشته است: [ -> ]آقا عکس پروفایل رو میپسندید؟
با اجازه از جهان پهلوان تختی، تصمیم گرفته شد تام هاردی یه مدت اون بالا اون وری رو نگاه کنه
لاتیِ ، نیست؟
آره خوبه خیلی لاتیه مث خودت
ولی خوب من خودم به شخصه با عکس آدم گذاشتن مخالفم مخصوصا چهره...بالاخره شاید یه اپسیلون تاثیر بذاره واسه خانوما
نمیدونم شایدم هیچ اثری نداشته باشه ولی همونطور که اونا عکس آواتار چهره بذارند رو ما اثر میذاره رو اونام ممکنه اثر بذاره!
همه چیز ازین چیزای کوچیک شروع میشه دیگه....شایدم من زیادی منحرفم از خودشون باید بپرسی
ُسلام رفیق،
اولا مقررات سایت رو دیدم، محدودیت خاصی برای عکس پروفایل نیست، فقط عنوان شده عکس خودتونو نذارید.
دوما هر کس یه سلیقه ای داره دیگه، منم از خیلی از آواتارهای کاربرا خوشم نمیاد
سوما عکس محرکی هم نیست، مثلا از بدن و بازو و ... نیست. صرفا یه صورته که تازه خاکی و خونی هم شده !
چهارما من فقط همین جا پست میذارم (مسابقه کاریکاتور استثنا در نظر بگیریم) و هیچ خانمی قرار نیست پست های من و بخونه مگه این که خودش بیاد اینجا که اونم به نظرم جالب نیست خودش، مگه ما میریم تو انجمن های اونا
پنجما هستن کسایی که به نظر من عکس های پروفایلشون محرک تر از این هست، ؛ ولی خب ، نظر من مهم نیست مثل اینکه
صبح زیبای همه پاکای دنیا بخیر
بنده پورنگ هستم/ 18 اسفند 99/ 20 روز عالی
واریور / 0
اگه میپرسید چی شد باید بگم هیچی من همه چیز ها رو آماده کردم هم اون اهداف که آقا آرمین دفعه قبل گفتن هم اهرم رنج و لذت رو قبل از این که بیام کانون داشتم ولی وقتی شروع میشه دیگه هیچی به درد نمیخوره... اون موقع اراده میخواد برا تسلیم نشدن که من ضعیفم و اون اراده رو ندارم که مقاومت کنم و در نتیجه هیچی جلوم رو نمیگیره برا انجام ندادنش...
همش به خاطر ضعف منه نه هیچ چیز دیگه