(1395 تير 5، 20:14)abtin نوشته است: [ -> ]ابتين /مسيرسبز/هفته دوم/سبز
اقاخبر
امروز ابتين ٣٦ماهه شد
يعني سه ساله از شرخ ا رهاييدم
مرسي تشويق نكنين
مرسي
اي اقا اين ج كاريه
درود خدا بر تو ای بزرگ مرد
(1395 تير 5، 20:14)abtin نوشته است: [ -> ]ابتين /مسيرسبز/هفته دوم/سبز
اقاخبر
امروز ابتين ٣٦ماهه شد
يعني سه ساله از شرخ ا رهاييدم
مرسي تشويق نكنين
مرسي
اي اقا اين ج كاريه
احسنت.....
خب فردا شب افطار دعوتیم دگ؟؟؟؟؟؟؟
Amin2008 /گروه رهاشدگان در رمضان /هفته دوم
سبز
دوستان بابت تاخیر در اعلام وضعیت هم باید ببخشید
چگونه ذهنی آرام داشته باشیم؟
چند توصیه مهم در این راستا وجود دارند که به شرح زیر هستند:
1- در همین لحظه زندگی کنید . این توصیه بدین معنی است که خودتان را درگیر قضایای گذشته و نگرانی های آینده نکنید .
2- از چیزهایی که ناراحت تان می کنند، بیزار نباشید و از آنها فرار نکنید.آنها را بعنوان واقعیت های زندگی و بخشی از زندگی در نظر بگیرید که وجود شان انکار ناپذیر است.
3- این شعار هندی ها را همواره در خاطر داشته باشید: آنیچا؛ یعنی این نیز بگذرد. پیوسته متوجه باشید که همه چیز گذراست و همه چیز-چه تلخ و چه شیرین- به فراموشی سپرده می شود.
4- اگر کسی آزاری به شما رساند، هر نوع واکنش و پاسخی را که درست می دانید به او بدهید (این پاسخ ممکن است تند یا با نرمی باشد)، امّا در همان حال اجازه ندهید که تنفر، بیزاری و کینه به درون تان راه پیدا کند.
5- تا آنجا که می توانید با دیگران به خوبی رفتار کنید.انجام دادن رفتاری که باعث آزار و اذیت دیگران می شود، نه تنها به آنها آسیب می زند، بلکه ذهن شما را نیز آلوده می کند. همچنین هرگز نسبت به کسی کینه نداشته باشید، کینه داشتن با درگیر کردن اندیشه و رویاهای شما، انرژی شما را تلف می کند و به این ترتیب بیش از دیگران به خود شما آسیب می زند.
6- هرگاه کمی وقت آزاد داشتید، چیزی مثل یک مهره، دایره سیاه روی یک کاغذ، شمع روشن یا هر چیز دیگری را که دوست دارید با یک فاصله دو متری روبروی خود بگذارید و پانزده دقیقه به آن نگاه کنید، اما در طول این کار همواره به یاد داشته باشید که همین که دیدید حواس تان پرت شده است، دوباره سعی کنید روی همان شئ متمرکز شوید.ضمن آنکه به آن شئ هم فکر نمی کنید، تنها به آن نگاه می کنید.
7- در صورت امکان سعی کنید از دوره های مناسب آموزش ذهنی و کتابهای مناسبی که در این راستا وجود دارند، بهره ببرید. از جمله دوره های ذهنی مناسب می توان از یوگا و ویپاسانا نام برد که برای رهایی از آلودگی های ذهنی و رسیدن به آرامش بسیار سودمند است. البته بهتر آن است که لذت بردن از نسیم صبحگاه، صدای غار غار کلاغ، خش خش برگ، موسیقی باران، سکوت شب، نیک اندیشی برخی انسانها وهر آنچه در هستی به زیبایی آفریده شده را بیاموزیم.
به یاد داشته باشید که امروزه نه تنها باید به فکر کم کردن آلودگیهای ذهنی ورودی باشیم، بلکه باید به فکر راه حل هایی جهت پاک کردن آلودگیها و درگیری های ذهنی قبلی نیز بود. از خاطرات تان فرار نکنید، گذشته تان را بپذیرید، تا می توانید تلاش کنید که در مورد همه چیز خوب فکر کنید، تا می توانید نیکو بیندیشید، نیکو سخن بگویید و نیکو رفتار کنید....و به یاد داشته باشید که آرامش به آسانی دست یافتنی است، اگر چه نباید آنرا به آسانی از دست داد. آرامش همین لحظه ای بود که بی دغدغه این مطلب را خواندید، به همین سادگی....
فقط آن چیزی را در ذهنتان راه بدهید که دوست دارید اتفاق بیافتد
تمرکز ذهن
تمرینه ذهنیه
نوعی مدیتیشنه
فواید مدیتیشن رو هم که میدونین
بچه های گروه ما چطورند؟ خوبند؟ بدند؟ هستند؟ نیستند؟ هر جا هستن سلامت باشند
دریل جان ، خودت نمی خوای به اون سوال پرسیده بودی جواب بدی؟ مشتاقم نظر خودت رو هم بدونم.
رند راست می گوید.
انسان کنترل ذهنش رو که داشته باشه همه چی حله.
(1395 تير 7، 4:29)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه های گروه ما چطورند؟ خوبند؟ بدند؟ هستند؟ نیستند؟ هر جا هستن سلامت باشند
دریل جان ، خودت نمی خوای به اون سوال پرسیده بودی جواب بدی؟ مشتاقم نظر خودت رو هم بدونم.
به نظرم هر کسی میتونه دلایل خودش رو برای ترک داشته باشه یکی میگه گناهه یکی میبینه واقعا زیاده روی میکنه و خودش رو نابود میکنه یکی اعتماد به نفسش میاد پایین، یکی دیگه میبینه دائم ذهنش درگیره این موضوعه و ....
ولی من خودم طی تجربیاتی که توی ترک در چند وقت اخیر داشتم اینه که توی ترک به یه جایی میرسم که هر روز دغدغه ذهنیم پاک موندنه و هر روز باید با انبوهی از فشارهای جنسی مقابله کنم و این سبب میشه حتی بیشتر ذهنم درگیر باشه و تمرکز حواسم کمتر باشه. از طرف دیگه وقتی تو ترکم بیخوابی هایی نصف شب میاد سراغم که قبلا هم بهش اشاره کرده بودم و همه این عوامل ذهنی و جسمی دست به دست هم میدن تا هر روز خسته تر و فرسوده تر بشم. شاید دلیل خ.ا من عادت نباشه و همش فشار جنسی باشه، شاید نمیدونم. ولی هر وقت که حجمه ای از وسوسه ها اومد سراغم دو حالت پیش اومد یک اینکه چند روز مقاومت کردم و داغون شدم و در اخر بی اختیار دست به اون عمل زدم و عذاب وجدانش خوردم کرد حتی تاثیر جسمی و روانیشو تو زندگیم دیدم. حالت دوم اینکه بیخیال همه چی شدم و وقتی فشار در اوج خودش بود و از تحملم خارج شد بدون سرزنش خودم و عذاب وجدان انجامش دادم که نه دیگه از اون عوارض بد جسمی خبری بود نه از اون حالت روانی داغون... و بعدش با تمرکز و آرامش خاطر به زندگی عادیم ادامه دادم. البته یک حالت دیگه هم بوده که بعد از مقاومت پیروز شدم و واقعا شیرین هم بوده که منکرش نیستم ولی درصد این موفقیت ها برای من کم بوده.
در کل هر عملی افراط و تفریط درش باعث خسران میشه و به نظرم هر کس با توجه به طبعش باید اعتدال رو رعایت کنه .
نکته دیگه اینکه عوارض جسمی گفته شده برای خ.ا کمی مبالغه داره و برای کسی هست که هر روز چند بار انجامش میده نه کسی که ماهی یکبار اونم از روی فشار و ناچاری دست به این کار میزنه....
البته که دوست دارم دیگه هیچوقت مرتکب این عمل زشت نشم ولی مشکل اینجاست که فشار جنسی طغیان میکنه و تو این مرحله است که ترک روان و جسم آدم رو بیشتر از انجام خ.ا اذیت میکنه.
ببخشید اگه پر حرفی کردم . و حرفایی هم که زدم واقعا خودم تجربشون کردم و شاید در مورد همه صدق نکنه.
سلام....
چشم های خاکستری/گروه مقاومت تا پیروزی/ وضعیت
قرمز
خب چیکار کنم!!!!
سخته خب...
تنهایی خیلی سخته ترک کردن...
(1395 تير 7، 11:11)Deril نوشته است: [ -> ] (1395 تير 7، 4:29)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه های گروه ما چطورند؟ خوبند؟ بدند؟ هستند؟ نیستند؟ هر جا هستن سلامت باشند
دریل جان ، خودت نمی خوای به اون سوال پرسیده بودی جواب بدی؟ مشتاقم نظر خودت رو هم بدونم.
به نظرم هر کسی میتونه دلایل خودش رو برای ترک داشته باشه یکی میگه گناهه یکی میبینه واقعا زیاده روی میکنه و خودش رو نابود میکنه یکی اعتماد به نفسش میاد پایین، یکی دیگه میبینه دائم ذهنش درگیره این موضوعه و ....
ولی من خودم طی تجربیاتی که توی ترک در چند وقت اخیر داشتم اینه که توی ترک به یه جایی میرسم که هر روز دغدغه ذهنیم پاک موندنه و هر روز باید با انبوهی از فشارهای جنسی مقابله کنم و این سبب میشه حتی بیشتر ذهنم درگیر باشه و تمرکز حواسم کمتر باشه. از طرف دیگه وقتی تو ترکم بیخوابی هایی نصف شب میاد سراغم که قبلا هم بهش اشاره کرده بودم و همه این عوامل ذهنی و جسمی دست به دست هم میدن تا هر روز خسته تر و فرسوده تر بشم. شاید دلیل خ.ا من عادت نباشه و همش فشار جنسی باشه، شاید نمیدونم. ولی هر وقت که حجمه ای از وسوسه ها اومد سراغم دو حالت پیش اومد یک اینکه چند روز مقاومت کردم و داغون شدم و در اخر بی اختیار دست به اون عمل زدم و عذاب وجدانش خوردم کرد حتی تاثیر جسمی و روانیشو تو زندگیم دیدم. حالت دوم اینکه بیخیال همه چی شدم و وقتی فشار در اوج خودش بود و از تحملم خارج شد بدون سرزنش خودم و عذاب وجدان انجامش دادم که نه دیگه از اون عوارض بد جسمی خبری بود نه از اون حالت روانی داغون... و بعدش با تمرکز و آرامش خاطر به زندگی عادیم ادامه دادم. البته یک حالت دیگه هم بوده که بعد از مقاومت پیروز شدم و واقعا شیرین هم بوده که منکرش نیستم ولی درصد این موفقیت ها برای من کم بوده.
در کل هر عملی افراط و تفریط درش باعث خسران میشه و به نظرم هر کس با توجه به طبعش باید اعتدال رو رعایت کنه .
نکته دیگه اینکه عوارض جسمی گفته شده برای خ.ا کمی مبالغه داره و برای کسی هست که هر روز چند بار انجامش میده نه کسی که ماهی یکبار اونم از روی فشار و ناچاری دست به این کار میزنه....
البته که دوست دارم دیگه هیچوقت مرتکب این عمل زشت نشم ولی مشکل اینجاست که فشار جنسی طغیان میکنه و تو این مرحله است که ترک روان و جسم آدم رو بیشتر از انجام خ.ا اذیت میکنه.
ببخشید اگه پر حرفی کردم . و حرفایی هم که زدم واقعا خودم تجربشون کردم و شاید در مورد همه صدق نکنه.
داداش دریل شرمنده من میخوام این حرفتو جواب بدم چون ممکنه ذهن بعضیا رو قلقلک بده...
اینی که شما گفتی یه امر کاملاً طبیعیه...
درسته! شما میتونی کاملا خونسرد و بیخیال از کنار این کار بگذری و بگی این یه نیاز طبیعیه و بگی کارم اشتباه نیست... اینطوری ذهنتم آزاده و ناراحتم نیستی
یکی ممکنه از نردبون بخواد بره بالا، همین که چهار تا پله رفت بیفته... میتونه همونجا بشینه و بگه من همینجا جام راحته، اصلا برای چی برم بالا؟ مگه اون بالا چه خبره؟ مگه این پایین موندن چه ضرری برام داره؟...
دیگه اصلا یادش میره که چرا باید از پله بالا میرفت و به پشت بوم میرسید!
داداش گلم! مثل آدم زندگی کردن سخته! سخته آدم باشیم... واقعا سخته! اگه سخت نبود که همه آدم بودن و دیگه هیچ خلافی توی دنیا اتفاق نمیافتاد...
فرض کن یکی داره توی آب غرق میشه و تو میبینیش... بیخیالش میشی و نجاتش نمیدی...
شب که میخوای بخوابی عذاب وجدان میکشدت! امونت نمیده...
تنها یه راه برای رهایی از این عذاب داری...
اونم کشتن وجدانته! میتونی بگی بیخیال بابا! اصلا به من چه؟! تقدیر اون این بود که توی آب غرق بشه و اینجوری بمیره... و هزارتا توجیه دیگه...
اصلا کسایی که قاتل میشن هم مطمئناً اوایلش اینطوری خودشون رو آروم میکنن...
آره این گناه هم عذاب وجدان داره... میتونی بیخیال عذاب وجدان بشی و با خیال راحت این گناه رو انجام بدی... ولی نتیجه چی میشه؟ مردن وجدانت! میتونی انقدر بیخیال بشی که حتی اگه کسی هم تو این حال ببیندت اصلا برات مهم نباشه! تنها چیزی که این وسط قربانی میشه وجدانه...
داداشم بازم میگم! آدم شدن سخته... همیشه ساختن سخته و این خراب کردنه که عین آب خوردنه (حتی راحتتر از اون)... پس اگه دیدی کاری برات سخته بدون راهت درسته...
فرستاده شده از GLX Spider1Sِ من با Tapatalk
دریل خیلی ممنون که جواب دادی.
منم تجربه ام مشابه تو هست ، فقط با اندکی تفاوت.
منم این حالتی رو که توش وسوسه شدت گرفته رو تجربه کردم. اما هیچوقت خ.ا نتونسته برای من پاسخ گو وسوسه ها باشه.
بلکه خ.ا هم مثل نفت روی اتیش ، وسوسه رو برای من شعله ور تر کرده. خ.ا برای من فقط یک لذت زود گذر داشته
که اثر اون لذت بعد از یک ساعت پاک می شده و تمایل برای بار بعدی شدت گرفته.
من تا الان اون حالتی رو که گفتی بعد از خ.ا (بدون عذاب وجدان) به زندگی ادامه دادی رو تجربه نکردم. (شاید اشکال از من باشه)
برعکس. تنها عاملی که جلو هجوم وسوسه ها رو برای من گرفته ، عزم جدی من برای ترک بوده.
حالا این عزم جدی بعضی مواقع بعد از خ.ا شکل گرفته ، یا قبلش.
هر وقت این عزم توی وجودم شکل گرفته ، زندگیم هم شاد تر شده. بله شاید به خاطر ترک ، از خوابم هم زده باشم ، اما
همین تلاش کردن برای هدف ، برام بسیار خوش حال کننده بوده و من رو روی فرم آورده.
در هر صورت دعا می کنم بهترین تصمیم رو بگیری و توش موفق باشی.
مخلص شما
(1395 تير 7، 21:19)چشم های خاکستری نوشته است: [ -> ]سلام....
چشم های خاکستری/گروه مقاومت تا پیروزی/ وضعیت قرمز
خب چیکار کنم!!!!
سخته خب...
تنهایی خیلی سخته ترک کردن...
سلام بر برادر.
بله که سخته ،
اگر آسون بود که من همون دو سال پیش ترک کرده بودم رفته بود پی کارش
داداش هانتر و عاشق عزیز ممنونم که جواب دادید.
هانتر جان من که گفتم حرفایی که من زدم تجربات خودم هست و مربوط به منه پس نباید ذهن کسی رو قلقلک بده.
من هم کامل جواب سوالم رو نگرفتم و اصلا قانع نشدم ولی اگه فکر میکنید با طرح این سوالات که واقعا قصد دیگه ای جز روشن شدن مطالب و در نتیجه برداشتن قدمای استوار تر ندارم، دارم ذهن بعضی ها رو منحرف میکنم، دیگه ادامه نمیدم.
ولی من هنوز کلی حرف واسه گفتن داشتم
داداش هانتر سختی کشیدن واسه تعالی روح آدمی خوبه ولی یکی اینکه نه لزوما هر سختی کشیدنی و دوم اینکه دلیل اون سختی رو واقعا بدونی.
عاشق جان حرفایی که زدم به این مفهوم نیست که قصد ترک ندارم،فقط میخاستم دلیل این همه سختی کشیدن رو بدونم که وقتی که وسوسه اومد سراغم به خاطر اون دلایل که باید ترک کنم از انجامش منصرف بشم.
اینکه بعضی وقتا بعد از انجامش عذاب وجدان ندارم هم دلیلش اینه که به خاطر گناه بودنش اینکارو ترک نمیکنم.
فقط اینکه من تفاوت خروج منی در ازدواج و خروج منی در خ.ا رو نمیفهمم. کسی که تازه ازدواج میکنه ممکنه تا چند ماه اول هر روز یا چند بار در هفته رابطه داشته باشه و بنابر عوارضی که واسه از دست رفتن منی گفتن این فرد باید تو اون چند ماه نابود بشه.
راستش نمیدونم دیگه کاملا گیج شدم.