سلام
(1393 مرداد 10، 13:24)رامتین نوشته است: [ -> ]خو منم باختم دیگه!!! باختن شاخ و دم که نداره.
۶ ماهه که پاکی درست و درمونی نداشتم...
اون خلوت با خدا رو شرمندم!!!
حرفی با خدا ندارم...
اراده هم می تونم خیال کنم که هست...
اما وقتی در حقیقت نباشه راه به جایی نمی برم...
نه داداش عزیز... هنوز نباختی...
اگه باخته بودی... الان اینجا نبودی...
اگه تو 6 ماه گذشته پاکی درست و درمون نداشتی...
از کجا معلوم که 6 ماه آینده هم نخواهی داشت؟
یه وقتا ما با خدا حرف نداریم... ولی اون کلی حرف با ما داره!
برو سمتش... مطمئنم کمکت می کنه...
(1393 مرداد 10، 11:43)Hamsafar نوشته است: [ -> ]همین الان تونستم به شناختی برسم که فکر میکنم واسه خودم خیییییلیی بزرگه......من تو موقع بیکاری این بلا سرم میاد ....من این روزا خیییییییلی بیکارم...
داداش جون تبریک میگم بابت این شناخت بزرگ...
خب علت پیدا شد...
پس دیگه منتظر چی هستی؟
بشین واسه خودت برنامه بریز...
هم برنامه بلندمدت... هم برنامه کوتاه مدت و روزانه...
هنوز نصف بیشتر تابستونم باقی مونده...
الان چی کارا می کنی؟
کلاس خاصی میری؟ یا ورزشی چیزی انجام میدی؟
نقل قول: این اختلال رو من هم دارم... نابودم کرده...
یعنی کرده بود! خدا رو شکر تو این 3 ماه تکرار نشده...
اما هر چی کشیدم تو این یک سال اخیر همش از همین بوده...
بدتر از همه...
این اذیتم می کرد که این همه تو بیداری جلوی خودم رو می گیرم...
بعد تو خواب این قدر راحت وا میدم...
در مورد این اختلال خواب که گفتم...
اولین بار بعد از یه مدت پاکی خیلی خوب پیش اومد...
این قدر اعصابم رو به خاطرش خرد کردم... که چندین بار هم تو بیداری دچارش شدم...
اشتباه کردم... زیادی جدی گرفتمش!
چیز اون قدر مهمی نبود...
اون قدر پیش رفتم...
که کم کم تبدیل به یه عادت شبانه شد برام...
بعضی وقتا هر 10 روز یه بار... بعضی وقتا ماهی یه بار...
هر بار هم روحیه ی خودم رو میزدم نابود می کردم...
و اتفاق های بد دیگر هم به دنبالش...
این سری یکم به خودم اومدم...
گفتم من که قبلترها یه مدت طولانی و چندین و چند ماهه پاک بودم... و همچین اتفاقی هم واسم نیافتاده بود...
چی شد یهو این طوری شد؟
یادآوری دوران خوب گذشته بهم امید داد... که به روزای خوبم برگردم...
و خدا رو صد هزار مرتبه شکر فعلاً از پس این اختلال براومدم...
به نظرم این جور اتفاقات خیلی به «ضمیر ناخودآگاه» ما ربط دارن...
باید قویش کنیم...
هر چقدر که در طول روز قاطع تر باشیم...
تو نیمه شب و اون حالت های خواب و بیداری هم ضمیرناخودآگاهمون قوی تر ظاهر میشه...