(1396 ارديبهشت 27، 7:09)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]مشکل خاصی نیس فقط بعضی مواقع ادم دلش یه کسیا میخائ که با هاش درد و دل کنه
میدونم الان میگین بهترین گزینه خداست ولی منظورم یه ادمه که بتونم با هاش صحبت کنم
نه اینکه خدایی نکرده منکر خدا باشم ولی خوب دیگه من اینطوریم
علاوه بر تمام پیشنهاد های داداش می توانم ۹۱ اگر با افراد خانواده هم بتونی ارتباط بگیری خیلی موثر و خوبه.
ارتباط چهره به چهره یه چیز دیگه است.
(1396 ارديبهشت 26، 23:02)drift نوشته است: [ -> ]سلام به همه رهروانی ها،امروز روز 86 ام رو پشت سر گذاشتم یک مشکلی که دارم بعد از چندین سال که تو هر شرایطی نماز هام رو میخوندم،حتی سر ساختمون مقوا پیدا میکردم و بزور آب پیدا میکردم میخوندم الان مدتی بود که نماز هام دست و پا شکسته شده بود و چند روزی هم هست که ترک شده،(دو سه روز)واقعا ازخودم راضی نیستم،ممنون میشم راه حل بدید چکار کنم که نماز رو از ته دل بخونم .
پیشنهاد من اینه که نماز اول وقت رو ترک نکن.
می تونی برای یادآوری وقت نماز از نرم افزار بادصبا روی گوشی استفاده کنی.
تجربه ی من بهم ثابت کرده نماز که اول وقت خونده نشه ، دوباره خیلی سخت می شه خوندنش.
می تونی توی مسابقه گروهی هم برنامه ی نماز رو انتخاب کنی.
از ترک نکردنش شروع کنی تا رسیدن به نماز های جماعت و با حضور قلب و ...
***************
دوستان پیشنهاد می کنم برای
برنامه ریزی به این تاپیک برید.
مخصوصا حالا که سنا خانم ، مدیر لایق این تاپیک هم اومدن.
من که از هفته ی آینده حتما در اون تاپیک اعلام وضعیت می کنم.
(1396 ارديبهشت 26، 23:02)drift نوشته است: [ -> ]سلام به همه رهروانی ها،امروز روز 86 ام رو پشت سر گذاشتم یک مشکلی که دارم بعد از چندین سال که تو هر شرایطی نماز هام رو میخوندم،حتی سر ساختمون مقوا پیدا میکردم و بزور آب پیدا میکردم میخوندم الان مدتی بود که نماز هام دست و پا شکسته شده بود و چند روزی هم هست که ترک شده،(دو سه روز)واقعا ازخودم راضی نیستم،ممنون میشم راه حل بدید چکار کنم که نماز رو از ته دل بخونم .
سلام دوست عزیزم. خدا اون بالا ننشسته که تنبیهمون کنه واسه نماز نخوندن یا دست و پا شکسته خوندن. خوشحال باش و بگو الان که دارم نماز میخونم، خدا اینجاس و میذاره باهاش حرف بزنم. به قول اون فیلم رضا مارمولک، خدا اِند رفاقت و اِند بیخیال شدنه.
سلام بچه ها خوبین اوضاع چطوره
من که عالیم بچه ها فردا میخام جشن بگیرم به مناسبت 10 روز پاکی خوشحال میشم که زیارت تون کنم
موضوع: جشن 10 روز پاکی یه روز سخت
از شما دوست عزیز دعوت می گردد که در جشن 10 روز یه روز سخت(مجید) شرکت کنید
زمان برگزاری: 1396/2/28
ساعت: 17:45 الی 19
از شما عزیزان با اعتبار پذیرایی میگردد
سلام
آرمان عزیز
خیلی خوش اومدی
خوشحالم در بینمون اومدی
و تبریک ویژه به یه روز سخت
امیدوارم بتونی این روند رو ادامه بدی
(1396 ارديبهشت 28، 4:29)صادقین نوشته است: [ -> ]سلام
آرمان عزیز
خیلی خوش اومدی
خوشحالم در بینمون اومدی
و تبریک ویژه به یه روز سخت
امیدوارم بتونی این روند رو ادامه بدی
سلام مرسی عزیزم ولی الان روز سومه
(1396 ارديبهشت 27، 4:39)صادقین نوشته است: [ -> ]با یاد خدا
8-
.
.
اطلاعات بیشتر تو
این پست هست...
قوانین جدید مسابقه هم تو
این پست هست...
بشتابید...
منم ازینا موخواااااممم :(((
(1396 ارديبهشت 28، 13:52)R_man نوشته است: [ -> ] (1396 ارديبهشت 27، 4:39)صادقین نوشته است: [ -> ]با یاد خدا
8-
.
.
اطلاعات بیشتر تو
این پست هست...
قوانین جدید مسابقه هم تو
این پست هست...
بشتابید...
منم ازینا موخواااااممم :(((
سلام آرمان خان
خوش اومدی
باید فرمش رو پر کنی.
اون دو تا پستی که گفتیم رو مطالعه کنی دستت می آد همه چی.
مخلصیم
نقل قول: سلاااممم
ترکرتون اومدد
..
خب معرفی میکنم :
.
.
آرمان هستم
.
همین دیگه ^_^
به به .
همین انرژی رو حفظ کنی ، عالی می شه.
(1396 ارديبهشت 27، 21:26)یه روز سخت نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها خوبین اوضاع چطوره
من که عالیم بچه ها فردا میخام جشن بگیرم به مناسبت 10 روز پاکی خوشحال میشم که زیارت تون کنم
موضوع: جشن 10 روز پاکی یه روز سخت
از شما دوست عزیز دعوت می گردد که در جشن 10 روز یه روز سخت(مجید) شرکت کنید
زمان برگزاری: 1396/2/28
ساعت: 17:45 الی 19
از شما عزیزان با اعتبار پذیرایی میگردد
رفتن تاپیک جشن ها خبری نبود.
غمت نباشه ، همین جا جشنت رو می گیریم.
خیلی خوب بود مجید جان
ان شاء الله همین جور قوی ادامه بدی
سلام داداش عاشق شرمنده همون ساعت که قرار گذاشتیم کار برام پیش اومد نشد بیام کانون ایشالله جشن 20 روز گی جبران میکنم
سلام
آفرین و ماشاء الله به همه اون ها که پاکن
و اما:
1- نام کاربری: آرمین
2- معرفی: از بچه های نسبتاً قدیم کانونی. (4 سال قدیمی محسوب میشه دیگه ) بیست و هفت ساله. کارشناس رایانه تو یکی از ادارات. معمولا تا 6:15 بعدظهر سر کار هستم؛ گاهی یکی دو ساعت کمتر؛ گاهی یکی دو ساعت بیشتر. اما عملا معمولا ساعت 8 و 9 شب خونه هستم. عاشق پیانو و خوشنویسی. اولی رو کم بلد هستم و دومی رو کمی بیشتر. از علاقه مندی هام دنیای تلویزیون و کیفیت تصویره. علاقه مند به موسیقی. همیشه به دنبال رشد و پیشرفت؛ پیدا کردن راهی برای ساده تر و بهتر کردن هر چیزی که فکرش رو بکنید. عاشق قرآن. نشستن پای حرف های هر شخصی که چیزی رو بیشتر از من بلده. هر لحظه به دنبال یادگیری.
3- ارزیابی: از نظر پاکی به لطف خدا در بیداری مشکلی نیست. اما تو خواب به صورت ناآگانه دچارش میشدم. چند وقت پیش محل خوابم تغییر پیدا کرد و الان تو اتاق کنار داداش هام می خوابم. از اون موقع خیلی وضعیت تغییر کرده. خدا کنه این وضعیت همین طور ادامه پیدا کنه.
از نظر سایر اوضاع، سردردهایی هست که منو آروم نمیذاره. خیلی درد می کشم. ساعت های زیادی از طول هفته با درد و سنگینی سر و خواب آلودگی همراهه و این خودش مسبب خیلی چیزها میشه. چیزی که فکر می کنم بیشتر از هر چیز دیگه ای منو به جلو ببره، بهتر شدن سردردهاست؛ اما تو این چند ساله علی رغم پیگیری های متعدد به دکترهای مختلف نشده.
4- برنامه: برنامه ی من تو هفته ی آینده بودن در محضر قرآن است؛ لااقل 3 روز از هفته. همین طور کنترل نگاه. اگر میشد شب ها قبل خواب با کامپیوتر کار نکنم و کمی هم زودتر بخوابم خیلی خوب میشد، اما در حال حاضر چنین امکانی مهیا نیست.
1- engineer
2- هووووف صدبار نوشتم و پاک کردم و ترجیح دادم چیز خاصی نگم برای قسمت دوم.
3- میشه گفت اول کار و اخر کارم. مشکلاتمو میدونم تقریبا. تلگرام و اخرشب بیدار بودن دوتا از عوامل قوی شکست منه. و یه مشکل اساسی دیگه هم که دارم حتی اگه یه مدت طولانی هم پاک باشم و بشکنم سریالی میشم. شاید چندین روز و در روز چند بار. ولی خب این دفه تا 18 روز رفتم و شکستم تونستم سریالی شدن رو به 1 روز کاهش بدم. و اینکه یخورده انگیزمو از دست دادم ولی دارم روش کار می کنم. شاید حساس ترین قسمت زندگی من این یه ماه باقی مونده باشه.
4- برنامم اینه که اگه بتونم به خودم غلبه کنم وبشینم تو خونه درس بخونم چون خیلی شرایطم بحرانی شده تو دانشگاه.. و اینکه برای تغذیه هم برنامه دارم میخام هر دوساعت یه چیزی بخورم. و از شب قبل برای تغذیه و درس خوندنم میخام سعی کنم برنامه ریزی کنم. و یه برنامه های دیگم اینه که سعی کنم تلگرام رو نصب نکنم و اینکه وقتمو تلف نکنم همین.
(1396 ارديبهشت 28، 21:52)آرمــین نوشته است: [ -> ]سلام
آفرین و ماشاء الله به همه اون ها که پاکن
و اما:
1- نام کاربری: آرمین
2- معرفی: از بچه های نسبتاً قدیم کانونی. (4 سال قدیمی محسوب میشه دیگه ) بیست و هفت ساله. کارشناس رایانه تو یکی از ادارات. معمولا تا 6:15 بعدظهر سر کار هستم؛ گاهی یکی دو ساعت کمتر؛ گاهی یکی دو ساعت بیشتر. اما عملا معمولا ساعت 8 و 9 شب خونه هستم. عاشق پیانو و خوشنویسی. اولی رو کم بلد هستم و دومی رو کمی بیشتر. از علاقه مندی هام دنیای تلویزیون و کیفیت تصویره. علاقه مند به موسیقی. همیشه به دنبال رشد و پیشرفت؛ پیدا کردن راهی برای ساده تر و بهتر کردن هر چیزی که فکرش رو بکنید. عاشق قرآن. نشستن پای حرف های هر شخصی که چیزی رو بیشتر از من بلده. هر لحظه به دنبال یادگیری.
3- ارزیابی: از نظر پاکی به لطف خدا در بیداری مشکلی نیست. اما تو خواب به صورت ناآگانه دچارش میشدم. چند وقت پیش محل خوابم تغییر پیدا کرد و الان تو اتاق کنار داداش هام می خوابم. از اون موقع خیلی وضعیت تغییر کرده. خدا کنه این وضعیت همین طور ادامه پیدا کنه.
از نظر سایر اوضاع، سردردهایی هست که منو آروم نمیذاره. خیلی درد می کشم. ساعت های زیادی از طول هفته با درد و سنگینی سر و خواب آلودگی همراهه و این خودش مسبب خیلی چیزها میشه. چیزی که فکر می کنم بیشتر از هر چیز دیگه ای منو به جلو ببره، بهتر شدن سردردهاست؛ اما تو این چند ساله علی رغم پیگیری های متعدد به دکترهای مختلف نشده.
4- برنامه: برنامه ی من تو هفته ی آینده بودن در محضر قرآن است؛ لااقل 3 روز از هفته. همین طور کنترل نگاه. اگر میشد شب ها قبل خواب با کامپیوتر کار نکنم و کمی هم زودتر بخوابم خیلی خوب میشد، اما در حال حاضر چنین امکانی مهیا نیست.
حالا ما چجوری بیاییم اعلام آمادگی برای شرکت در مسابقه کنیم؟ :
در هر حال میخوام بگم منم هستم این دور
نام کاربری: مشخصه دیگه (قبلنا یچیز دیگه بودم
)
معرفی: اهل شعر و ادب و فرهنگ و هنر و مخلص همه
ارزیابی: نقطه سر خطم. وقتی رو به راهم که با کانونم. مهم ترین مشکلم تحریکات در حین خوابه.
پرسید چی عوض بشه حالت خوب میشه. گفتم خودم
اگه بخوام بدون نقاب بگم باید به این مطلب اشاره کنم تو یکسالی که کمتر بودم شاید هفته و روزی نبود که نفس راحتی کشیده باشم از دست خودم ولی تو این یه ماهی که دوباره فعالیتم زیاد شده فقط یکبار . تفاوت بودن و نبودن در کانون برای من در این حد هست
برنامه: من این هفته روی منظم بودن کار میکنم. و آخر هفته گزارش میدم که چقد تونستم موفق بشم
صداقتتون رو دوست دارم...
بازم بنویسین مخصوصا شما داداش آرمین
عه آقا طاهر گل یه دفعه از یادم رفت...
حرفات اولاش خیلی حالم رو میگرفت ( رک گفتم!
) اما بعدش کم کم و بیش از پیش حرفات برام دلنشین شد ...
طوری که هر چی بنویسی میخونمش !....
نسبت به بعضی از بچه های کانون همچین حسی دارم ...یکی یکی اسم نمیبرم چون هم یادم نمیاد هم اینکه اگه کسی جا بمونه از لیست فردا میان کتکم میزنن.
نمیدونم این که پیامارو پشت سر هم میفرستم اسپمه یا نه !....اگه بود گوش مالیم بدین ....
یه سری از کانونی ها واقعا دوست داشتنی هستن.....
پسرای باحال داریم اینجا که برعکس فروم های دیگه که پسرها فقط به کمک دختر ها میشتابند و بس!! اما اینجا واقعا اینطوری نیست .....
تا بگی حالم خرابه ، یکی از پسرا میگه :چته داداش!؟....میگه :چه مرگته بیا خودم روبه رات میکنم!.
خدا میدونه که اگه از اینجا برم با این وضع احساسی بودن من ، چقدر دلم برا بچه ها تنگ بشه.....
خداییش این اسمارو که صادقین مرتب کرده بخونین ببینین با هر کدومشون چه خاطره هایی دارین چه حرفایی رد و بدل کردین!...
گروه «رهروان پاکی»
اعضا:
رند
همساده
abtin
amoor
آرمــین
پشتکار
مرد مجاهد
روزبه
razmjoo
درخشنده
صادقین
عاشق فاطمه زهرا
قاصدک
هادی
طاهر
جناب خان
sadaf1
Deril
شازده کوچولو
تـــواب
JAMASB
Rise
Hossain
دکتر آرش!
Mohandes Sharif
mamad68
only god
pirooz96
hunter1
چشم های خاکستری
خدا بزرگه
Mr Degaresh
توانا
honesty
بازگشت به خاک
زندگی خالی نیست
سعيد777
سعیـد
alireza.h
شبگرد تنها
YaKarim
یوسف
yazahra12
meep
ali2872
تحت تعقیب
nimaaa
davoodpahlevani
Mahdyar
V.A
^علی^
محمد1
aliunknown
matin79
می خوام ترک کنم
به امید خودش
موری
مهاجر
drift
Creed
AssAssIN_DeAmON
Ben
rezakp69
alirza7
sabour
همایون2017
sina1401sina
mahdi24
آخرین امید
Silverman
RAEH
mohsennia
rezaKy
یه روز سخت
سرباز
mohammad_93
R_man
ما می توانیم91
کجا میخوای بری یه روز در میون میای میگی میخوام برم؟
بمون همینجا
دور هم خوش میگذره
تازه فصل جدید مسابقه گروهی هم میخواد شروع بشه
دو روز دیگه هم ماه رمضونه کلی بهمون خوش میگذره
ـــــــــــــــــــــــــــ
یکی از اصولی که من بهش معتقدم اینه که حرف ها و حس ها هم تاریخ انقضا دارن
ینی مثلا من همین الان که سه تا پیام دکتر رو دیدم و دلم خواست بیام مشارکت کنم باید این کارو انجام بدم
اگر اینکارو الان نکنم بعدا دیگه دیره
بعدا دیگه تاریخ مصرف چیزی که میخوام بگم گذشته
شابد الان خیلی مهم نباشه که حرف های خیلی خاص بزنم و فقط مشارکت کنم کافی باشه
ولی بعدا اگه بخوام حرف بزنم باید چیزی که میگم ارزش گفتن داشته باشه
ولی الان اون حس مشارکته هست که مهمه
ـــــــــــــ
خلاصه سنگ نباشید همش بشنید یجا فقط بخونید
یه چارتا پست بذارید دلمون واشه
یه قری یه فری یه حرکات موزونی یه حرکتی بزنید