دوباره ســــــــــــــلام
دوستان، یه ماجرایی بود می خواستم براتون بگم، فرصت نمی شد...
اومدم حالا براتون تعریف کنم...
تو یکی از روزای اول عید بود...
دم ظهری بود و رفتم بخوام؛ شرایطم عالیه عالی بود؛ بدون هیچ مشکلی...
اما نمی دونم چه جوری شد، موقع بیدار شدن، حال و هوام وحشتناک بود...
تو یه حالت خواب و بیداری اما خیلی ناجور بودم....
هیچ موقع فکر نمی کردم تو همچین شرایط سختی قرار بگیرم...
احساسم طوری بود که حتی شکست چند لحظه بعدم رو داشتم لمس می کردم...
حسم یه جوری بود که انگار، این شکست تقدیر منه...
خدا رو گواه می گیرم...
هرچند به صورت فیزیکی کاری نکرده بودم، اما شدت برانگیختگتیم در حدی بود...
که واسه تصمیم گیری به انجامش تا شروع کردن و تموم کردنش حتی به 30 ثانیه زمان هم نیاز نداشتم...
اما...
به روزای پاکیم فکر کردم...
گفتم: خداییش حیف نیست این 50-60 روز پاکی رو به همین راحتی نابود کنم؟
به هدفام که روی برگه نوشته بودم، فکر کردم...
گفتم: خداییش حیف نیست به همین راحتی قیدشونو بزنم؟
به ناراحتی بعد از شکست فکر کردم...
گفتم: خداییش حیف نیست این همه حال و هوای خوب روزای قبلم رو با این شکست و ناراحتیش بر باد بدم؟
به این فکر کردم که حتی اگه قراره زبونم لال بشکنم...
پا میشم و میرم مرد و مردونه میشکنم...
نه اینکه تو همچین شرایط و رقابت نابرابری...
اونم توی خواب و بیداری...
بعد از همه ی اون فکرا...
واقعا هیچ جوره دلم نیومد خراب کنم...
نتونستم با شکستم کنار بیام...
پاشدم و رفتم سر و صورتمو شستم...
رفتم تو جمع، بعدشم تلویزیون، آهنگ گوش کردم و ...
چیزی نگذشت که اصلا یادم رفت که رفت...
انگار نه انگار که اتفاقی افتاده باشه...
الان یه دنیا خوشحالم که به این راحتی مغلوب نشدم...
- یاد گرفتم که حتی تو بهترین شرایط هم باید هشیار بود...
- یاد گرفتم که حتی تو خواب و بیداری هم میشه انجامش نداد...
- یاد گرفتم که چقدر مهمه آدم واسه هر کاری تو زندگیش، هدف داشته باشه...
- یاد گرفتم که حتی یه تأخیر کوتاه، چقدر میتونه بهم کمک کنه...
- یاد گرفتم که چند لحظه تحمل سختی، چه طور می تونه خوشحالی دقیقه ها، ساعت ها، روزها و ... رو به دنبال داشته باشه...
- یاد گرفتم برنده، اونیه که تا آخرش برنده باقی بمونه...
از خدا یه دنیا ممنونم که این قدرت رو بهم داد...
قدرتی رو که مطمئنم همه ی ما داریم...
اما دوست نداریم باورش کنیم...
شما هم از این لحظات سخت داشتید؟
چی کار کردید که تونستید مقاومت کنید؟
خیلی خوشحال میشم هرکس از تجربیاتش بگه تا منم بیاموزم...