اینو تو درددلها گذاشته بودم خواستم ببینم کسی از بچه های اینجا میتونه کمکم کنه (ترک کردنم شده برام یه کار محال
من عکس نگاه نمیکنم پیاده روی میرم گرمی نمیخورم
باز تو بدنم یه حرارتی حس میکنم که منو برا راحت شدن از دستش سمت خ.ا میکشونه
)
(1393 خرداد 9، 13:16)شیرین و فرهاد نوشته است: [ -> ]اینو تو درددلها گذاشته بودم خواستم ببینم کسی از بچه های اینجا میتونه کمکم کنه (ترک کردنم شده برام یه کار محال من عکس نگاه نمیکنم پیاده روی میرم گرمی نمیخورم
باز تو بدنم یه حرارتی حس میکنم که منو برا راحت شدن از دستش سمت خ.ا میکشونه)
سلام داداش اینو میدونستی که یه معتاد جنسی رو اگه دست و پاشو ببندن به یه صلیب و فقط آب و نون خشک بهش بدن باز میتونه خ.ا کنه؟
خ.ا از ذهن شروع میشه...ما ههمون قبل اینکه از لحاظ جسمی تخلیه بشیم اغلب تو فکرمون خ.ا میکنیم...
پس ترک نیز باید از ذهنمون شروع بشه روزه و ورزش و نمازشب و دعا و خوردن کافور و قرص و...واسه من یکی که تا الان کارساز نبوده...چون از ذهنم شروع نکردم فکر میکردم این یه نیاز جسمیه...
ترک برای هیچ کس محال نیست ولی متاسفانه سخته...سخت...
با حرف همساده موافقم!
تو ذهنمون رابطه برقرار می کنیم و هزار تا کار دیگه
که چون انجام پذیر نیستن به خ.ا منتهی میشن
مرسی داداش همساده! حرفات خیلی خوب بودن
سلام
ممنون از کسایی که کمک می کنن به بقیه...
مدیران عزیز که همیشه سکان دار بودن...
یک ماه تا ماه مبارک رمضان...
تمرین بندگی...
تمرین ترک معصیت و بندگی خالص
نه اینکه خودمون رو تو قفس کنیم و بعد ماه مبارک بدتر هم بشیم...
فردای قیامت هیچ توجیهی نمی توانیم برای اعمال بدمون داشته باشیم...
ماه شعبان ماه پیامبر اکرم (ص) است...
ان شاءالله در هر دو دنیا به واسطه ایشان بتوانیم بندگان خوبی برای خدا و سربازان خوبی برای حجتش باشیم...
فدای همه داداشیا
سلام
پاکان عزیز
لطفا حالا زحمت بکش و این رو پر کن
http://www.ktark.com/Thread-%D8%AA%D9%85...8%AF%D8%AA
صفحه اول رو هم بخون تا با موضوع این تاپیک اشنا شی
ماشاء الله به این همه انرژی ارمین :d
بابا دمت گرم خودت یک تنه دماسنج رو بردی تا بالا که
شیرین فرهاد عزیز
فکر کنم شما هم مثل ما طبعتون گرمه ما هم طبعمون گرمه باید یکم توی غذاها رعایت کنیم و چیزای تند و .. نخوریم
این یک بعده
بعد دیگه نگاه هست
بعد دیگه ذهن هست
قبلا گفته بودم
بدن ما چندتا ورودی داره یکی ذهن یکی چشم یکی گوش یکی دست ( لمس) یکی هم ذهن ( شکم)
اینها ورودی های حساس هستن برای خ ا که اگه به قلب راه پیدا کنن کار رو سخت میکنه
وقتی جلوی هر ورودی ی نگهبان قوی بذاری و همشونو کنترل کنی
میتونی از ورودشون به قلب جلوگیری کنی و در نتیجه کار ترک برات راحت تر میشه
برای ذهن کنترل ذهن اذکار و نماز اول وقت و روش گیوتین و مشغول کردن ذهن و روش های مختلفی هست
برای چشم کنترل نگاه هست
برای گوش هر لغوی رو نشنیدن
برای دست کنترل دستورزی هست
برای دهن ( شکم ) هم کنترل غذاهایی که میخوریم و گاها هم میگن روزه شهوت رو پایین میاره
(1393 خرداد 9، 13:16)شیرین و فرهاد نوشته است: [ -> ]اینو تو درددلها گذاشته بودم خواستم ببینم کسی از بچه های اینجا میتونه کمکم کنه (ترک کردنم شده برام یه کار محال من عکس نگاه نمیکنم پیاده روی میرم گرمی نمیخورم
باز تو بدنم یه حرارتی حس میکنم که منو برا راحت شدن از دستش سمت خ.ا میکشونه)
سلام داداشی
می دونم چی می گی گاهی میشه که فشار به آدم اونقدر زیاد میشه که پیش خودم می گم تا روانی نشدم برم خودم رو خالی کنم
یه موضوع هست که خودم تجربه کردم و نتیجه گرفتم شمام تجربه کنی خیلی خوبه.
همه ی دکترا می گن ورزشی که عرق نکنی به درد نمی خوره
پیشنهاد من اینه:
پیاده روی رو تبدیل به دویدن کن
نتیجه حیرت انگیزه
اگه روزی یک ساعت یا بیشتر بدوی بیش از اندازه تاثیر داره
به تمام دوستان پیشنهاد می کنم
همش ذهن نیس
(1393 خرداد 9، 12:27)armin100 نوشته است: [ -> ]و
یک عدد داداش رند داشتیم...
کجاست؟
فکر کنم باز با حافظ و اینا گرم گرفته، ما رو فراموش کرده...
داداش این حافظ و عطار و خیام نیشابوری رو ول کن... اونا شاعر بشو نیستن که نیستن...
بیا رو من سرمایه گذاری کن داداش... قول میدم تو 3 ماه مثنوی معنوی از خودم در وکنم...
سلام داداش آرمین
خیلی چاکرم
همینجا زیر سایتیم
ما غلام شماییم
غلامی بکنیم برامون شعر می گی؟
سلاااااام
امیدوارم حال همه گل پسرای کانون عالی باشه
نمیدونم گفتنش درسته یا نه
ولی فکر میکنم هر چه زودتر بتونم جلوی وسوسه رو بگیرم راحت تره
تو این مدت که پاکم امروز یه اتفاق برام افتاد که تلنگری برام بود ولی نمیدونم باید چیکار کنم
امروز توی ذهنم از انجام این کار احساس لذت کردم چطوری بگم یه تجسم لذت بخش از گناه تو ذهنم بود
خیلی خوشحال میشم کمکم کنید تا چطوری جلوی این تصور اشتباه رو بگیرم
داداش مهدی
استغفار کن میگن استغفار امان هست
از کاری که کردی استغفار کن و قول بده جبرانش کنی
این میتونه ی زنگ خطر باش برات
سعی کن این ایام رو با مراقبه بیشتر بگذرونی
و خودتو به کارایی مشغول کنی
استرسش رو نداشته باشی
و سعی کنی مسیر افکارتو تغییر بدی
14 تا صلوات برا کنترل ذهنت میفرستم
سلام به همه دوستان
ببخشید من تازه عضو شدم میخواستم کمی راهنماییم کنید .
میخوام خ.ا رو به طور کامل کنار بذارمو تصمیمم خیلی جدیه
لطفا راهنماییم کنید
سلام
عیدتون مبارک
(1393 خرداد 9، 22:02)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]داداش مهدی
استغفار کن میگن استغفار امان هست
از کاری که کردی استغفار کن و قول بده جبرانش کنی
این میتونه ی زنگ خطر باش برات
سعی کن این ایام رو با مراقبه بیشتر بگذرونی
و خودتو به کارایی مشغول کنی
استرسش رو نداشته باشی
و سعی کنی مسیر افکارتو تغییر بدی
14 تا صلوات برا کنترل ذهنت میفرستم
آره علیرضا این زنگ خطری برام
سعی میکنم بیشتر مراقبت کنم و حتما استغفار هم میکنم
خیلی لطف داری
(1393 خرداد 10، 17:36)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]سلام داداش مهدی،
چیزی که به ذهنم میرسه اینه که،
یه احتمال اینه که شاید چند وقتیه که لذت و تفریح و تنوع و نشاطت تو زندگی کم شده و استر نفس میخواد از این طریق ازت انتقام بگیره و جفتک بندازه؛
و شاید هم زیادی آسون گرفته شده که روش زیاد شده؛
و شاید هم ترکیبی از این دو
یعنی باید یه جاهایی سخت بگیریم و در عوض یه تفریحهایی بهش بدیم.
داداش مرد مجاهد فکر کنم زیاد آسون گرفتم
و نفسم به این آسون گرفتن عادت کرده
دوست دارم بیشتر مواظب باشم ولی سریع همون حالت قبلیم بر میگرده
(1393 خرداد 10، 19:44)همساده نوشته است: [ -> ]عید مبارک
مباااااااااااااااااااررررررررررررررررررررررررککککککککککککککککککککککککککک
عید همتون مبااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررررررررررررررککککککککککککککککک
شنیده شده که رهروان میخوان از امشب تا نیمه شعبان تلاش کنن واسه پاکی و این تلاش رو هدیه کنن به امام زمان درسته؟
من که شروع کردم:smily man:
چه پیشنهاد عالی
منم هستم
(1393 خرداد 10، 22:50)Mohammad21 نوشته است: [ -> ]سلام به همه دوستان
ببخشید من تازه عضو شدم میخواستم کمی راهنماییم کنید .
میخوام خ.ا رو به طور کامل کنار بذارمو تصمیمم خیلی جدیه
لطفا راهنماییم کنید
داداش محمد خیلی خوش آمدین
به نظرم اگه بتونی جلوی وسوسه رو با کنترل نگاه و حرفایی که میشنوی بگیری خیلی کارت راحت میشه
انجام کار های مذهبی مثل اقامه نماز و خوندن قرآن و ... و ورزش کردن خیلی موثر
سلام محمد خوش اومدی
مرسی از مرد مجاهد و مهدی 68
یه نکته:
تا الان بارها تصمیم گرفتم ترک کنم مثلا چند روز و هدیه کنم به معصومین...آخه شنیده بودم بهترین هدیه ست و انگیزه هم میده و خودشون کمک میکنن وقتی نیتت این باشه...تا الان شاید دهها بار خودم شخصی یا تو همینجا ترک مدت دار تو مناسبتهایه مدهبی مختلف عهد بستم ولی...
ولی یا شکست خوردم و نشده و کلی افسرده میشدم که نامردی کردم و زیر قولم زدم...
یا اگرم موفق شدم اون شور و ذوق اولیه نبوده یعنی نشکستم تو اون مدت ولی اصلا یادم رفته واسه چی بوده یا اصلا مزه نداده هدیه کردنم...
ولی دلیلش چی بود؟
خوب من میخواستم مثلا 10 روز پاک باشم و آخرش بگم بفرمایین این پیشکش شما...
من باید تلاشمو پیش کش کنم نه نتیجه رو اونجوری هرمقاومتم یه هدیه حساب میشه و همیشه یادمه هدفم و حتی اگه شکست هم بخورم حداقل اگه یه چند بار مقاومت کردم اونو میفرستم دربار سلیمان و میگم اینم تو اون همه هدیه گرانبها؛از طرف یه موجود ناچیز...
پای ملخی پیش سلیمان بردن
عیب است ولیکن هنر است از موری
داستان عبرت آموز درباره شهوت
پسر جوانی، با وسوسه یکی از دوستانش به محلی رفتند که زنان روسبی، خود فروشی می کردند. او روی یک صندلی در حیاط آنجا نشست. در آنجا پیرمرد ژولیده ای و فروتنی بود که حیاط و صندلی ها را نظافت می کرد.
پیرمرد در حین کارکردن، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و سپس پیش او رفت و پرسید: پسرم، چند سالت است؟
گفت: بیست سالم است.
پرسید: برای اولین بار است که اینجا می آیی ؟
گفت: بله
پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت: می دانم برای چه کاری اینجا آمده ای؛ به من هم مربوط نیست، ولی پسرم، آن تابلو را بخوان.
پسرک به طرف تابلویی رفت که در یک قاب چوبی کهنه به دیوار آویخته شده بود. سپس با صدای لرزان شروع به خواندن شعر تابلو کرد:
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن تا پیدا شود گوهر شناس قابلی
آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است
صبر کن تا پیدا شود زمین بایری
قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید ... اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت: پسرم، روزگاری من هم به سن تو بودم و به اینجا آمدم، چون کسی را نداشتم که به من بگوید:
« لذت های آنی، غم های آتی در بر دارند»
کسی نبود که در گوشم بگوید:
ترک شهوت ها و لذت ها سخاست
هر که درشهوت فرو شد بر نخاست
کسی را نداشتم تا به من بفهماند:
به دنبال غرایز جنسی رفتن، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است؛ عسل شیرین است، اما زبان به دو نیم خواهد شد.
کسی به من نگفت :
اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس را لذت ندانی
پیرمرد این را گفت و دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد.
چیزی در درون پسر فرو ریخت ... حال عجیبی داشت، شتابان از آنجا بیرون آمد در حالی که شعر پیرمرد را زیر لب زمزمه می کرد: « گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی ...» و دیگر هرگز به آن مکان نرفت.
سلام
آقا ما هم هستیم این مسابقه رو
محمد عزیز خیلی خوش اومدی
ی سری به مقالاتمون بزن تو تالار شناخت غریزه جنسی
همساده عزیز ممنونم از نکته آموزنده ای که گفتی
من هم اینو ی جا خونده بودم که اسلام دین نتیجه گرا نیست به مسیری که طی کردی نگاه میکنه
مستر عزیز ممنونم از پست زیبات
ما هم پاکیم اما به سختی