سلام
بالاخره موفق شدم پست هاتون رو بخونم...
خیلی دلم می خواد بیشتر اینجا باشم... ولی نمیشه!
همیشه آدم واسه به دست آوردن یه چیزایی باید یه چیزای دیگه رو فدا کنه...
فکر می کنم یه جاهای دیگه ی کانون مفیدتر بتونم باشم... (توهم خود مفیدپنداری
)
اینه که محدوده ی فعالیت هام رو کم کردم...
اما حقیقتا دوست ندارم اون جایی که از دست میدم اینجا باشه...
این برنامه هایی که قرار بود ریخته بشه هیچ کدوم عملی نشد؟
قرآن بود... ذکر بود... ورزش بود...
چی شد؟ یعنی حتما من باید بگم؟
راستی از داداش هادی خبر ندارید؟ کجاست این پسر؟
از لغزش میلاد میلانو ناراحت شدم...
داداش دوست داشتم میومدی و دلیلش رو واسمون می گفتی...
لااقل یکم از حال و احوال این روزات برامون تعریف می کردی...
داداش همساده خوش برگشتی...
این آقا فرزاد ما هم به چشمم آشنا نمیاد... پیرشدم ذهنم یاری نمی کنه...
فقط یه جایی ازش خوندم که یه رکورد یک سال و نیمه داره...
داداش کلاس نمی خوای برگزاری کنی واسه مون؟ مثلاً رموز موفقیت در پاکی اونم در بلندمدت؟
نبینم داداش عاشق ما خطوط قرمز رد کنه...
اگه لعزش کنی، دل من کباب میشه... برادر مراقب خودت باش...
راستی یه سئوال فنی بپرسم؟
این که کسی کلا محتلم نمیشه...
می تونه مربوط به این باشه که از دوران بچگی و نوجوونی به صورت افراطی عادت به خ.ا داشته؟