(1397 تير 14، 11:34).Mohamadreza. نوشته است: [ -> ]ممنون آرمین جان
حرفت درسته قبلا خیلی این روحیه رو داشتم بدای این کارا
ولی الان خیلی سست و تنبل شدم
مشکلم همین بی اراده بودنمه
شروع کن و قدم در راه بذار.
سستی و تنبلی خودبه خود از بین میره.
(1397 تير 14، 11:35)آقای اراده نوشته است: [ -> ]بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه مهربونا
منم یه اعلام وضعیت مجدد بکنم تا شنبه اعلام وضعیت نهایی
دوستان همگروهی ازتون درخواستی دارم . از هفته آینده پنج هفته دیگه پیش رو داریم .هر هفته رو میخوایم با تکیه و پافشاری بر روی یک موضوع خاص ادامه راه بدیم
هفته اول >> نامگذاری و برنامه ریزی
هفته دوم >> کنترل نگاه و ذهن
هفته سوم >> نماز (بخصوص نماز صبح)
هفته چهارم >> کنترل خشم
هفته پنجم >> برنامه غذایی و خواب منظم
هفته ششم >> ورزش
کنترل چشم و نگاه که خیلی طبیعی
کنترل خشم چیه دیگه ؟
یعنی یکی اعصابت رو خورد کنه میگیریش به باد کتک ؟
شوخی کردم داداش
انشالله موفق باشی تو برنامه ریزی ها و خدا توفیق بیشتر بهت بده
(1397 تير 14، 1:42)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه ها من دعواتون بکنم؟
چرا تمرین های امیرحسین خان رو محل نمی دین؟
شما اصلا می شناسین ایشون رو؟
مربی خارجی براتون آوردیم بعد شما توجه نمی کنین؟
قبول دارم که یه خرده سخت گیری می کنن ایشون، اما خب تمرینات المپیکی همینه دیگه...
حالا شما اگر انجام هم نمی دین، لااقل بی محلی نکنین دیگه.
داداش امیرحسین شما به بزرگی خودت ببخش...
مخلصم عاشق فاطمه الزهرا جان
واقعیتش گفتم لابد بچه ها خودشون راه های بهتری بلدن که همراهی نمی کنن؛ به هر حال نمی شه کسی رو مجبور کرد.
هرچند این راه حل(تلاش برای ضبط خیال) رو دیروز امتحان کردم، عجیب جواب داد
جوری که کلا تا شب هیچ خبری از میل جنسی نبود
بگذریم
درباره مطالبی که نوشتی، درست متوجه شدی و نوشتی
واسه ادای کامل مطلب به بقیه بچه ها مجدد می نویسم:
ضبط خیال، یعنی این که کارهایی کنیم تا خیالمون به پرواز در نیاد و به دستور نفس هر جا دلش خواست نره؛ بلکه ما هدایتش کنیم که کجاها بره.
درباره شبیخون زدن هم مطلبت کاملا درسته.
آدم باید پله پله پیش بره
امام خمینی(ره) مدت ها قرمه سبزی نمی خوردن، چون این غذا رو دوست داشتن!
اما من نوعی هنوز توی اون مرحله نیستم، همین که ساعات خوابم رو کنترل کنم ضربه سنگینی به دشمن خواهد بود! بعدا پله پله پیش خواهیم رفت ان شاءلله...
سلام دوستان
در خدمتتون هستم
اسم گروه ما مشخص شد ؟؟
و
ان شالله فردا با یه اعلام وضعیت توپ کار رو شروع می کنم
خب خب
وقت اعلام وضعیته
محمدرضا
بازگشت به خاک
داداشا، اعلام وضعیت کنید حتما
حتی اگه سبز نیستید هم اعلام کنید، امتیاز داره
امیرحسین خان، گروه جنگ تا مرگ، هفته اول،
سبز
الحمدلله
سلام رفقا
Hamed6
هفته اول سبز
*
فقط اسم گروهم رو نمیدونم چون یادداشت هام غیر فعال شده. نه یادداشت های خودم رو میبینم نه یادداشت کس دیگه ای رو
خوندم که همگروهی داداش عاشق هستم...
(1397 تير 14، 23:41)Hamed6 نوشته است: [ -> ]سلام رفقا
Hamed6
هفته اول سبز
*
فقط اسم گروهم رو نمیدونم چون یادداشت هام غیر فعال شده. نه یادداشت های خودم رو میبینم نه یادداشت کس دیگه ای رو
خوندم که همگروهی داداش عاشق هستم...
ما شاء الله حامد جان
تشکر به خاطر پاکی
اما اعلام وضعیتت رو لطفا کامل کن تا امتیاز کامل رو بگیریم
ارزیابی هفته ی گذشته و برنامه ی هفته ی آینده ات رو بنویس.
حتی شده یک خط
اسم گروهمون هم
آفتاب انتخاب شد.
مثل آفتاب گرم و صمیمی و مهربان
و آرام و بزرگ و بخشنده
(1397 تير 14، 18:23)قاصدک نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
در خدمتتون هستم
اسم گروه ما مشخص شد ؟؟
و
ان شالله فردا با یه اعلام وضعیت توپ کار رو شروع می کنم
منتظر اعلام وضعیت توپت هستم، که این جا رو بترکونی
(1397 تير 14، 12:28)بازگشت به خاک نوشته است: [ -> ]کنترل خشم چیه دیگه ؟
یعنی یکی اعصابت رو خورد کنه میگیریش به باد کتک ؟
شوخی کردم داداش
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه دوست داشتنیا
(1397 تير 14، 12:28)بازگشت به خاک نوشته است: [ -> ]کنترل چشم و نگاه که خیلی طبیعی
کنترل خشم چیه دیگه ؟
یعنی یکی اعصابت رو خورد کنه میگیریش به باد کتک ؟
شوخی کردم داداش
انشالله موفق باشی تو برنامه ریزی ها و خدا توفیق بیشتر بهت بده
سلام
دقیقا منظور همینه
یه مقداری از حجم کتک کاری کم میکنیم در اون هفته
گروه کجایید ؟
چرا نوشته نمیذارین
چرا پیگیر نیستین
هفته ای که گذشت هفته برنامه ریزی بود
یعنی امروز بایستی برنامه هاتون رو تکمیل کرده باشین
هر کدوم از ماها متناسب با نوع زندگیمون و موقعیتی که در اون قرار داریم نیاز به برنامه داریم
یه برنامه ساده
مثلا نماز ها رو سر وقت بخونیم
مثلا به ورزش زمان اختصاص بدیم
ازتون میخوام هدفمند بشیم
هدف اصلی همه ماها مشخصه
اما برای رسیدن به این هدف چه مسیری رو قراره طی کنیم ؟
با اجازتون هفته های آینده رو به کاری خاص متمرکز کردم
یعنی محوریت هر هفته مشخصه
هفته اول >> نامگذاری و برنامه ریزی
هفته دوم >> کنترل نگاه و ذهن
هفته سوم >> نماز (بخصوص نماز صبح)
هفته چهارم >> کنترل خشم
هفته پنجم >> برنامه غذایی و خواب منظم
هفته ششم >> ورزش
دوست دارم که بعد از مدتی پیشرفت و نتیجه تلاشمون رو ببینیم
1- در هفته ای که گذشت چه تلاش هایی در قالب مسابقه گروهی کردید؟
2- برای هفته آینده چه برنامه ای دارید؟ (هفته کنترل نگاه و ذهن)
محمد
حامد
امید
اراده
بازگشت به خاک
و
...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه مهربونا
اعلام وضعیت مسابقه گروهی
آقای اراده / گروه یوزپلنگان / هفته اول / سبز
ارزیابی هفته گذشته :
وضعیت پاکی : خدا رو شکر سبز بود / چندین مورد حمله وسوسه و فکری وجود داشت که مهار شد /
وضعیت نماز: اوایل هفته وضعیت نماز ها عالی بود / اواخر هفته تعداد نماز های قضام بالا رفت /
وضعیت نگاه و ذهن: در این مورد تقریبا خوب عمل کردم و تا حد امکان نگاه عمدی به نامحرم نداشتم/
وضعیت اخلاق و کنترل خشم: خیلی جالب نبود / متاسفانه غرور اجازه نمیده مهربون تر باشم /
وضعیت خواب و برنامه غذایی: این مورد هم خیلی موفق نبودم / در مورد غذا خصوصا نا پرهیزی زیاد کردم /
وضعیت ورزش: دو مورد ورزش داشتم اما به نسبت کم هستش /
وضعیت فعالیت های مستحبی: فعالیت های فرهنگی هم محدودتر بود / اما در حد توان انجام شد /
اهداف هفته آینده:
- هفته آینده تمرکز بیشتری بر روی کنترل نگاه و ذهن باید داشته باشم
- نماز ها بموقع خونده بشن ترجیحا در مسجد
-خوش اخلاق تر باشم
- کنترل عصبیت برای من خیلی اثر گذاره / نباید اجازه بدم خشم و عصبانیت منو تحت اثر بذاره
- مقداری خستگی روحی و جسمی دارم که باید از بین بره
- شاد تر باشم
- چک لیست روزانه رو مطابق قبل اجرا کنم
این هفته سبز
ولی ازخودم راضی نیستم
رابطه ام با خدا فقط یک روز خوب بود
خیلی برام سخته غیر خدا رو به قلبم راه ندم
غیر امام زمان به قلبم راه ندم
متاسفانه قلب من شده چهارراه و اتوبان ...
مقدمه یک کتاب
نمی دانم تا کنون فرصتی برای خلوت با خویش یافته ای یا نه؟ اما اگر چنین فرصتی یافته باشی که بی شک چنین است و فارغ از روزمرگی ها، هیاهوها و شلوغیهای پیرامونت، سر در گریبان فرو برده و به خود و زندگی ات اندیشیده ای، و خوشیها و ناخوشی ها، کامها و ناکامی ها، دل بریها و دل شکستگیهای آن را تحلیل کرده باشی، بی گمان همه اینها را نشانی از پوچی و بی ارزشی این گونه «زندگی» کردن خواهی یافت و از زندگی در حلقه بسته ای که زمانه برایت به وجود آورده شاید هم خود برای خودت ساخته ای احساس خفگی خواهی کرد.
نتیجه چنین اندیشه ای بی گمان این خواهد بود که هرآنچه تا کنون در پی آن بوده و در یافتنش این همه رنج و سختی کشیده و چشیده ایم، ارزش این همه درد و رنج را نداشته است. اگر هم آنچه را که خواسته بودیم به دست آورده باشیم، تنها اندک زمانی کام دلمان را شیرین نموده و گرد کهنگی و فرسودگی، به سرعت چهره اش را پوشانده است.
با این حساب، از خویش خواهی پرسید که پس این همه رنج و سختی در طلب چنین مطلوبهایی آخر چرا؟ با کدام منطق به این زندگی ملال آور ادامه دهم و به چه چیز این آب نمای بیابان تفتیده بی حاصلی دلخوش باشم؟
دنیا با چنین نگرشی، چه زشت و تحمل ناپذیر مینماید! چه بسیار آرزوها که در حسرت رسیدن به آن، روزها و شبها به بیهودگی سپری شد! چه بسیار لحظههای خوشی که قهر زمانه، اندوه جدایی را جای گزین آن ساخت! چه آرزوها که چون به
ص: ۱۳
چنگ آمد، از خجلت بی ارزشی مطلوب، عرقی سرد، پیشانی را فرا گرفت! [۱]
پس در دریای اندیشه فرو میروی تا شاید بتوانی تفسیری صحیح از این «زندگی» ارائه دهی و به این بودن، معنایی شایسته بخشی و برای «چند صباحی زیستن»، ترجمانی مناسب یابی.
امواج اندیشه، آرام آرام تو را به سوی «خود» میکشاند؛ از خویش میپرسی: چرا من نمی توانم چون دیگر حیوانات، سر در آخور طبیعت، چند صباحی خوش باشم؟ چرا آن استدلال که چهارپای آسیاب را قانع کرد تا سالها به دور سنگی بگردد و دم بر نیاورد، نمی تواند به من بقبولاند که تو نیز به دور خود بچرخ تا ببینیم چه میشود؟ این کیست که هر از چند گاهی با نهیبی، چرت شیرین بی خیالی را از چشمانم میرباید و گرفتار غم و غربت و بی کسیام میکند؟
و باز از خود میپرسی: چرا من نمی توانم چون دیگران در بی خبری خود خوش باشم؟ چرا این همه، با خود، سرِ جنگ دارم؟ چرا همیشه در دادگاه درونم، متّهم به سستی و کم کاریام و چرا همواره از خود انتظار بیشتری دارم؟
راستی، مگر من چه دارم که موجودات دیگر ندارند؟ اصلاً من کیستم؟ آیا من همینم که به سختی یا آسانی، چند روزی مهمان خاکم و پس از آن به خاک سپرده خواهم شد؟ آیا رسالتم آن است که در این چند روزه، همین استعدادی را که میشناسم و همین توانی را که در خود مییابم، شکوفا کنم و در طلب آنچه این بدن خاکی به آن رغبت دارد، بکوشم تا این چند روزه را به خوشی بگذرانم؟
و اگر مسلمانانه تر بنگریم، وظیفه دارم تا به فرمان خالق خویش گردن نهاده و بار
کمرشکن «تکلیف» را به مقصد گور رسانم؛ باشد که در آخرت به دست مزدی شیرین و در خور توجه برسم و در باغهای بهشتی سکنا گزینم و از میوهها و غذاهای لذیذ بهشتی بهره برم... و باید مواظب باشم که با ارتکاب خطاها و نافرمانی از دستورهای خداوند، خود را گرفتار نسازم و این همه خوشی را از دست ندهم.
آیا به راستی من همینم؟!
یا «من»، داستان دیگری دارد و سخن، بسیار عمیق تر و ظریف تر از این ساده انگاری هاست؛ شاید «من» آن «من»ی که میشناسم، نباشد و «من» حقیقتی گم شده است؟
و راستی مگر ممکن است این همه عقل و اندیشه، این همه بلندپروازی، این همه شور شکفتن و بالندگی که در «من» وجود دارد، تنها برای همین خور و خواب باشد؛ تا بهتر بخورد، بهتر بیاشامد و بهتر در کارِ حیوانیت باشد؟
(1397 تير 15، 10:11)hamedhamed نوشته است: [ -> ]امیرحسین خان جان ببخش که هنوز نرسیدم تمرین های کاربردی که ارائه کردی انجامشون بدم. دنبال یه فرصت می گردم که بشینم اونا رو بخونم و مو به مو اجراشون کنم. این دلیل بر بی محلی کردن به مطالب شما نباشه خدا نکرده. در اولین فرصت اجراش می کنیم.
نه عزیزم این چه حرفیه
من اصلا توقعی ندارم
واقعا می گم که پیش خودم گفتم لابد بچه ها راه حل های بهتری بلدن
سلام
قاصدک / گروه آفتاب / هفته اول : سبــــز
ارزیابی :
کنترل نگاه کم و بیش داشتم .. ولی اصلا راضی نیستم ..
کنترل گوشی هم نداشتم .. متاسفانه .. شاید یادم نیود که باید داشته باشم ..
برای هفته اینده هم همین دو مورد ...
یاعلی
اعلام وضعیت:
حامدحامد/ گروه یوزپلنگان/ هفته اول
سبز
ارزیابی هفته ای که گذشت: یک شروع طوفانی و بسیار عالی اما از سه شنبه شب به بعد خوب نبودم. شیطون رفت زیر جلدم و خیلی ناپرهیزی کردم. شیطنت شیطون در روزهای آخر هفته به حدی بود که یه نمازم قضا شد و برخی نمازهام از حالت رنگ طلایی (نماز جماعت) به رنگ سبز (نماز اول وقت) یا حتی آبی (نماز غیر اول وقت) در اومد و حتی روی بقیه موارد مثل خوندن روزانه زیارت عاشورا و دعای عهد و قرآن هم اثر منفی گذاشت. دلیل اصلیش هم کنترل نکردن نگاه و فکر در چند روز آخر هفته بود. علت اصلی کنترل نکردن نگاه هم از این اینترنت لاکردار شروع شد. چقدر خوب و درست گفته ایرج قادری در فیلم «شبکه» که کامپیوتر و اینترنت، در کنار همه محسّناتش، یه راه هم به جهنم داره.
اتفاقاً آقای اراده این مورد کنترل خشم رو خوب اومده. یعنی من خودم در این چند روز به تجربه برام ثابت شده. روزهای آخر این هفته که متاسفانه کنترل بر نگاه و ذهنم خیلی افتضاح بوده، هر دفعه که در اینترنت یا این گروه های تلگرامی و واتس اپی و اینستاگرامی و ... و البته در کوچه و بازار، چشمام رو آزاد گذاشتم که هرجایی خواست بچرخه و هر ننه قمری رو ورانداز کنه و در ذهنم درباره چند و چون اون تصاویر کذایی نظر بده، اون زمان اخلاقم گندتر و بدتر بوده و بد خلق تر بودم. شاید یه دلیلش اینه که وقتی به این افراد در جامعه یا اون تصاویر در اینترنت خیره خیره نگاه کردم، پیش خودم احساس ضعف و کمبود کردم که کاش الآن این فرد پیش من بود و کنارم بود یا بهش دسترسی داشتم و یا حتی مال من بود. ولی در عالم واقع این یک آرزوی محاله و همین باعث میشه که برام عقده بشه و این عقده باعث بداخلاقی و خشمگین شدنم شده و باعث شده به اطرافیام بتوپم و باهاشون با خشم رفتار کنم.
و بسیار موافق برنامه هفته دوم هستم که بر کنترل نگاه و ذهن تاکید داره. حقیقتش روزهایی که بر چشمام کنترل داشتم و با وجود تواناییم بر نگاه کردن، ولی خودمو کنترل کردم و نگاه نکردم، یه حس غرور توام با لذت در من به وجود اومده که از توصیف خارجه.
برنامه هفته آتی:
کنترل نگاه و ذهن. این پاشنه ی آشیل یا چشم اسفندیارِ پاک موندن منه.