(1398 مهر 8، 18:58)Mementi mori نوشته است: [ -> ]ممنون از شما دوست عزیز,
انشاءالله در این جمع ,با هم آشنا شویم و دوستان عزیزی برای هم باشیم.
برای ۱۰۰ روز,برنامه ی فعلی ام تقویت دین مثل اهمیت دادن بیشتر به نماز و سر وقت خواندن آن است. یک کاری که تازه شروع کردم,این است که صبحانه و شام میوه می خورم, و ظهر ها در حد سیر شدن غذا گرم می خورم.امیدوارم که ادامه پیدا کند
با این رویه فکر کنم راحت تر هستم.
اینها برای شروع عالیه.
رمز موفقیت: آهسته پیش بریم اما پیوسته.
بعد به تدریج ببین با چه فعالیتهایی میتونی فضای پاکی رو بیشتر برای خودت به وجود بیاری
و روز به روز فضای تاریک خ.ا از زندگیت کمرنگ و کمرنگتر بشه.
ما باید روز به روز انسان توانمندتر و ارزشنمدتری بشیم.
ما وقتی خودمون رو بزرگتر ببینیم و خ.ا رو کوچکتر از اونی که بخواد اسیرمون کنه، دیگه به راحتی تن به هر ذلتی نمیدیم.
امیدوارم بهترین نتایج رو از اینجا بودنت بگیری.
سلام رفقا
من یه گزارش از خودم بدم.
وضعیت پاکی عالیییییه عالیهههههه
امشب یه ذره وسوسه بود، اما خطر جدی نداشت.
دارم زندگی ام رو می کنم.
همین طوری افتادم توی سرازیری و یه خرده زندگیم سرعت گرفته.
نه می شه ترمز گرفت، نه اصلا دوست دارم ترمز بگیرم.
ان شاء الله اگر هفته دیگه راهی بشم کربلا، فرصت خوبیه برای اندیشه. مخصوصا اون سه روز پیاده رویش.
از زندگی و مادون کلا آدم فارغ می شه.
در هر صورت همین باعث شده که نتونم اونجوری که می خوام برای کانون وقت بذارم.
دو سه تا هندونه رو داریم به لطف خدا بلند می کنیم.
جمله کامل بودا
داریم
لطف خدا
کارگروهی و توکل
دیگه این که کلا خیلی دارم درد می کشم این روزا
چند روز پیش سرم الکی درد می گرفت
از دیشب تا الان هم دندون و لثه ام.
دندونی هم هست که چند باری درست کرده، باید باهاش مدارا کنم.
آب نمک می کنم و خوب بوده تا الان.
خلاصه که دنیا جای خوبی برای زندگی کردن نیست.
درد و رنجش بیش و خوشیش اندکه ...
دیگه این که دوستتون دارم،
می بینم که عضو های جدید هم داریم.
قوی باشید دوستان
منم جا پای داداش عاشق ی گزارش بدم بعد از ی مدت طولانی
وضعیت پاکی اصلا خوب نیس سریالی پشت هم...
بعد از ی هفته عذاب اور بلاخره میرم دانشگاه ثبت نام میکنم پس فردا و بجای ازاد تصمیم گرفتم برم غیرانتفاعی ک مدرکش معتبر تره
حالا وضعیت نظام وظیفهمم رو هواس ی ماه پیش اخبار اعلام کرد ک مشمولان عفو میخورن برای ورود ب دانشگاه خداکنه ک دردسر نشه
یکم ترسیدم کلا ?
بعد بجا ۱۰ روز ۲۵ روزه مرخصی اومدم تهران و صاحب کارم هیچی نگفته البته هنوز مطمین نیستم بتونم دانشگاه و با اون کار سنگین ادامه بدم
همش دودلم، دودل
خوشبحال اونایی که راحت انتخاب میکنن و قدرت تصمیم گیریشون خوبه
پ.ن۱:این چن هفته بشدت سایت برام کند بوده
پ.ن۲:کلی کار میخوام بکنم...مخصوصا بخش اعظمیش رو دقیقا بعد از خ.ا کردن میاد تو مغزم ولی بعد از پاکی رفته رفته کمرنگ میشه
نقل قول: دعا میکنم کاش مهارت جدید یاد گرفته بودم! حداقل از مهارت جدید میشه به جاهای بالاتر رسید!
داداش دعا نکن، برو سمتش.
این قدر تجربه های نکرده و مهارت های کسب نکرده هست.
اینقدر استعدادهای شکوفا نشده توی وجودت داری که اصلا فکرش رو هم نمی کنی.
********
من امروز هم روز شلوغی رو داشتم.
از صبح که پا می شم تا شب که برسم خونه نمی دونم چطور سپری می شه
خدا رو شکر
همه ی نگرانیم اینه که در طول روز حقی رو ضایع کنم، یا کار اشتباهی انجام بده
خدایا دستم رو بگیر، همین طور که همیشه گرفته ای.
البته این روزها وسوسه داره خودنمایی می کنه.
می خواد ببینه من از پاکی خسته شده ام یا نه؟
مگه می شه از پاکی خسته شد؟ کور خوندی داداش، من یه پشتوانه بزرگ دارم.
من به خدا پناه می برم. کجاش رو دیدی؟
اما بعد این که امروز رفتم دندون پزشکی، کلی عکس و اینها گرفتم، آخرش دکتر گفت که باید باهاش مدارا کنی.
فعلا نمی شه کاریش کرد.
هنوز مقداری درد دارم که با آب نمک بهتر می شه.
سلامتی نعمت بزرگیه کلا.
و این که آقای مدیر ما رو اخراج نکنیا، به جاش یه مرخصی گنده به ما بده
ساعت 5 و 46 دقیقه صبح
هنوز یه حالت اضطراب دارم
تند تند نفس میکشم
تو دلم انگار دارن رخت میشورن
دیشب ساعتای 9 تا نزدیکای شکست رفتم
اونم بعد 104 روز
شاید بگم 10 ثانیه تا فروپاشی فاصله داشتم
اما یهو دلم لرزید ,پاشدم خودمو جمع و جور کردم, لباسامو پوشیدم ,چراغارو خاموش کردم ورفتم رو تخت
پتو روکشیدم و به هر زوری بود خوابیدم
اما باز تا صبح خوابای جنسی میدیدم
تا صبح دوبار محتلم شدم
یه بار ساعت 1 یه بار حدود ساعت 4
هنوزم پس لرزه هاش هست
اهنگ گذاشتم تا یه خورده مغزم اروم بگیره
سلام - آدم وقتی وارد جو و فکر این کار میشه انگار همه چی از ذهنش پاک میشه و فقط شیرینی و کشش این کارو تو دنیا میشناسه ... ولی وقتی میای بیرون و وارد دنیای واقعی میشی میبینی داشتی همه وجودتو تباه و نابود میکردی و لگد به همه برنامه ها و آرزوهات میزدی
بهترین راهش اینه که یه ذره هم به فکرمون راهش ندیم و درجا بلوکش کنیم بره گمشه
سلام
(1398 مهر 10، 15:34)آبـی نوشته است: [ -> ]ادامهی روز رو چیکار میکنی؟
دوست دارم فقط یکم بخوابم. یکم بخوابم و برای یک ساعت از این دنیای بیرحم جدا بشم
آبی
بعد از اینکه خوابیدی و استراحت کردی، وقت پاشدن و تلاش دوباره است.
این دنیا رو باید بسازیم. خودمون نه کس دیگه.
سخته. خیلی سخته. ولی میشه.
(1398 مهر 11، 0:04)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]همه ی نگرانیم اینه که در طول روز حقی رو ضایع کنم، یا کار اشتباهی انجام بده
خدایا دستم رو بگیر، همین طور که همیشه گرفته ای.
البته این روزها وسوسه داره خودنمایی می کنه.
می خواد ببینه من از پاکی خسته شده ام یا نه؟
.
.
.
اما بعد این که امروز رفتم دندون پزشکی، کلی عکس و اینها گرفتم، آخرش دکتر گفت که باید باهاش مدارا کنی.
فعلا نمی شه کاریش کرد.
.
.
.
چقدر خوبه آدم چنین نگرانیهایی داشته باشه. چنین دغدغههایی.
خدا دست همه ما رو بگیره.
و
چه خوبه که جای هیچ خستگی برای پاکی نذاشتی.
و
امیدوارم وضعیت دندونت بهتر بشه.
من پارسال ۱۳ تا دندونم رو ترمیم کردم. اونهایی که حتی ذرهای نیاز به ترمیم داشتن هم به دکتر گفتم واسم ترمیم کرد.
از اون موقع، دیگه مثل عقاب بالاسرشون ایستادم که خراب نشن.
(1398 مهر 12، 5:51)یوسف نوشته است: [ -> ]ساعت 5 و 46 دقیقه صبح
هنوز یه حالت اضطراب دارم
.
.
.
هنوزم پس لرزه هاش هست
اهنگ گذاشتم تا یه خورده مغزم اروم بگیره
یوسف قویه.
یوسف کم نمیاره.
یوسف قدر خودش رو میدونه. قدر مسیر طی شده و روزهای پاکیش رو.
یوسف به آخر و عاقبت این کار فکر میکنه. اثر انجام دادن و انجام ندادنش.
یوسف مرد میدونه.
یوسف یه قهرمانه.
(1398 مهر 12، 9:59)alireza4466 نوشته است: [ -> ]سلام - آدم وقتی وارد جو و فکر این کار میشه انگار همه چی از ذهنش پاک میشه و فقط شیرینی و کشش این کارو تو دنیا میشناسه ... ولی وقتی میای بیرون و وارد دنیای واقعی میشی میبینی داشتی همه وجودتو تباه و نابود میکردی و لگد به همه برنامه ها و آرزوهات میزدی
بهترین راهش اینه که یه ذره هم به فکرمون راهش ندیم و درجا بلوکش کنیم بره گمشه
آره علیرضا.
شهوت که بیاد وسط، عقل از میدون خارج میشه.
ما میمونیم و کلی تباهی و خسارت که بار آوردیم.
وقتی درجا بلوکش کنیم هر چیزی که برای ما بده، راه باز میشه برای هر چیزی که خوبه.
با قدرت پیش به سوی پاکی و زندگی سالم.
چندوقت پیش یک کارگاه برای مدرک آن شرکت کردم.که موضوع کارگاه طلاق و اعتیاد بود.خلاصه مشاور ازدواج گفت که شما جوان ها برای رفع این نیاز جنسی که دارید چند راه بیشتر ندارید.آخر به این رسید که یا ازدواج کنید یا باید عفت پیشه کنید.بعد گفت که عفت هم جواب نمیده.تنها راه شما ازدواج است.
ولی الان من آمادگی ازدواج را ندارم و از اون موقع حالم خرابه.
چون می ترسم یا دوباره شکست بخورم یا به روابط نامشروع کشیده بشم.
سلام
احوالتون
خداروشکر با قسم مالی که خوردم و توان پرداخت ندارم خ ا رو دوماهه ترک کردم
و تا میخام برم سمتش باد جریمه میفتم و نمیرم سمتش
هرجا هستین موفق باشین
ما می توانیم ۹۱ سابق
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت...
(1398 مهر 12، 5:51)یوسف نوشته است: [ -> ]ساعت 5 و 46 دقیقه صبح
هنوز یه حالت اضطراب دارم
تند تند نفس میکشم
تو دلم انگار دارن رخت میشورن
دیشب ساعتای 9 تا نزدیکای شکست رفتم
اونم بعد 104 روز
شاید بگم 10 ثانیه تا فروپاشی فاصله داشتم
اما یهو دلم لرزید ,پاشدم خودمو جمع و جور کردم, لباسامو پوشیدم ,چراغارو خاموش کردم ورفتم رو تخت
پتو روکشیدم و به هر زوری بود خوابیدم
اما باز تا صبح خوابای جنسی میدیدم
تا صبح دوبار محتلم شدم
یه بار ساعت 1 یه بار حدود ساعت 4
هنوزم پس لرزه هاش هست
اهنگ گذاشتم تا یه خورده مغزم اروم بگیره
درست از روزی که اینو نوشتم تا همین الان به طور عجیبی هیچ اذیت و وسوسه ای نشدم
هیچی ها
واقعا هیچی
صفر مطلق
حس میکنم یه جای کار میلنگه
ولی کاش همیشه همینجوری بمونه
زندگی ای که بخواد همش سرکوب غریزه جنسی باشه خیلی خسته کننده میشه
سلام رفقا؛ چطورین؟
امروز تو آرشیو هام دیدم چند تا فیلم و مستند در مورد پورن دارم.
یکیشون اسمش بود پول و پورن.
اولش فکر کردم مستندی هست در رابطه با پورن و اینا توضیح داده؛ نشستم و دیدم ؛ اما بر خلاف انتظارم در رابطه با قاچاق دختران به دبی و مالزی و به قول معروف سرویس اسکورت دختران بود؛ احتمالاً فیلم لاتاری رو دیده باشین. در مورد همون موضوع بود امّا فیلم نبود بلکه واقعیت بود.
این که تو دنیای کثیفی زندگی میکنیم که بابت ثروت و قدرت و شهرت چه کارها میکنن شکی نیست، کاری بهش ندارم. ولی تو قسمتی از این مستند دختری زنگ زده بود به بالادستیش و در رابطه با رابطه های عجیب و غریب جنسی که مشتری هاش ازش طلب میکردن شکایت داشت، این بخشش خیلی نظرم رو جلب کرد.
حتی بعضی ها هم تو رابطه های جنسی کتک های فراوون خورده بودن و هچنین رابطه هایی که تو فکر آدم نمیگنجه رو شاید تجربه کرده باشن.
این از
پرده اول.
پرده دوم:
نقل قول: حالا در پارک آب و آتش و در شلوغی جمعیت به تکتک افراد نگاه ميکند و با لبخندی تلخ ميگوید: بار قبلی کــه به پارک آمدم دقیقا با مردی روبهرو شدم کــه روز قبل از ماشینش پیاده شده بودم. حالا با همسر و فرزندانش لابد برای تفریح به این پارک آمده بود. از ترس نميدانست چه کند. من هم از سر شیطنت به دنبالش راه افتادم. (این را کــه ميگفت صدای خندهاش بلندتر ميشد.) دست آخر گفت: مرد ناگهان به سمت عقب آمد و با چهرهای کــه ترس و التماس در آن موج ميزد.
رو به من کرد و در حالیکــه یک تراول صد هزار تومانی دستش بود با ترس و البته اشاره گفت: خانم ببخشید شما از اینجا عبور کردید و این از کیف شما افتاد! بعد با صدایی آرام گفت: تو را به جان هرکسی دوست داری دنبال من دیگه نیا. زنم این بار شک کند کل زندگیم به باد ميرود. تورو خدا طوری وانمود کن کــه من را نميشناسی! پول را نگه داشتهام تا به خودش بدهم. در همین اتوبان تردد ميکند. از گلویم پایین نميرود اما این حجم حقارت و بدبختی و این همه تمایل با دیگری بودن به صورت ناسالم را هم درک نميکنم. روز قبلش التماس من را ميکرد کــه به خانهای کــه دارد بروم اما آن روز التماس ميکرد کــه زندگیاش را واژگون نکنم!
پرده سوم:
نقل قول: تن فروشی پسران جوان برای زنان پولدار در تهران:
معضل جدیدی که در جامعه امروزی شاهد آن هستیم تن فروشی و بردگی جنسی و خدمات جنسی پسران جوان به زنان ثروتمند و پولداری است که برای همخوابی و رابطه جنسی این مردان را اجاره می کنند تا شبی را در لذت غرق شوند. این نوع خدمات جنسی کمی عجیب به نظر می رسد اما در تهران هم مشاهده می شود.
پرده چهارم:
(1398 شهريور 3، 17:31)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بعدش چی؟
فرض کن رابطه هم برقرار کردی و یک میلیون تومن رو یه شبه دود کردی رفت رو هوا ...
بعدش چی؟
فردا شبش چی؟ پس فردا شبش چی؟ یک ماه بعدش چی؟
اصلا فرض کن تونستی هر شب یک میلیون تومن پیدا کنی و بری رابطه نامشروع برقرار کنی.
آیا شهوت تو اون وقت راضی می شه؟ آیا شهوت انتها داره؟
شاید خیلی از ماها قبل از این که درگیر خ.ا بشیم، اون اوایل که ازش آگاه شده بودیم، فکر می کردیم که چه گنج بزرگی توی خ.ا برای ما پنهان شده.
فکر می کردیم که چه لذت بزرگی توی دیدن فیلم های مستهجن هست و ما ازش محرومیم.
الان هم این طوری فکر می کنیم؟
اگر این طوری فکر می کنیم چرا دنبال چیزهای بیشتریم؟
اون روزی که از این رابطه های نامشروع خسته بشی چی؟
بعدش دنبال چی می گردی؟ ...
یه هشدار بزرگ به خودت و خودم می دم.
باور می کنی اون هایی که تجاوز کرده ان به دخترهای کوچیک و بعدش جسد اون ها رو از ترس لو رفتن آتیش زدن،
از اول حیوون درنده ی وحشی زاده نشده ان؟
اون هایی که می ببینی الان دارن به خاطر جنایت هاشون اعدام می شن، هیچ وقت ده سال پیشش حتی احتمال اون اتفاق ها رو هم نمی دادن .
سقوط پله پله رقم می خوره
خدا آخر و عاقب ما رو ختم به خیر کنه ...
اما وقتی دنبال شیطون قدم قدم بریم، به جاهایی ما رو می بره که فکرش رو هم نمی کردیم.
و در نهایت:
به قول عاشق سقوط پله پله رقم می خوره؛
اینا باعث شدن که هر جور شده تو مسیر بهبودی تلاشم رو بکنم تا حتی یک دقیقه هم دیگه پورن نبینم و در صدد بهبودی از این اعتیادم باشم ان شا الله.
۲۶ روزه پاکم ولی دیگه نمیکشم کمرم داره میترکه :(
یه فکری کنین برام:(
(1398 مهر 27، 15:12)alonewolf نوشته است: [ -> ]۲۶ روزه پاکم ولی دیگه نمیکشم کمرم داره میترکه :(
یه فکری کنین برام:(
سلام؛
آرمان جان این فشار جنسی ای که میگی واسه بیشتر افراد اتفاق میفته.
این فشار جنسی میتونه شبیه یه نمودار سینوسی عمل کنه، مثلاً بصورت زیر:
همونطور که میبینی شاید روزهای خیلی آرومی رو از لحاظ فشار جنسی بگذرونیم ولی تو یه دوره ای که مدت زمانش واسه هر کی میتونه متفاوت باشه به هر دلیلی ممکنه فشار جنسی بیاد . (دامنه نمودار رو دقت کن). حالا این مدت میتونه چند ساعت طول بکشه یا گاهاً چند روز، ولی اینو مطمینم که اگه این دوره رو مدیریت کنیم و بگذرونیم و حواسمون جمع باشه که مراقبت ها و پرهیزهامون تو این دوره خیلی بیشتر از قبل باشه این دوره هم میگذره و دوباره احتمال داره روزهای زیادی به آرومی بگذره.
نقل قول: همین بالاتر تجربه یوسف رو ببین .. هر وقت مقاومت میکنیم .. میره وسوسه پی کارش و تا مدتها پیداش نمیشه دیگه
بهترین کار از نظر من در حال حاضر مدیریت و مقاومت هست، و همچنین خودمون کاری نکنیم که این فشار جنسی به صورت های دیگه بیشتر بشه.