(1395 بهمن 25، 19:49)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ] (1395 بهمن 25، 18:52)بازگشت به خاک نوشته است: [ -> ]=======
برو سمت خدا ببینم کدوم خری میخواد اذیتت کنه ؟
تا موقعی که شهوت رو دوست داری همینجوری داغون میمونی ! یک روز به گناه میوفتی یک روز پدرت در میاد یک روز به گناه میوفتی یک روز پدرت در میاد
من الان چند هفته است به سمت خدا رفتم حتی یک ثانیه هم وسوسه نیومده سراغم
کوچیکترین فشاری روی من نبوده چون فکرم پیش آسمون بوده - نه افراد زمینی !
ده ها مشکلم رو هم خدا حل کرد - ممنونتم ای خدا
داداش شما چیکار کردی که این جوری شدی؟
بعدش مغرور نمی شی؟ مثلا نمی گی که من از دیگران بهترم؟
خب بیشتر برامون بگو.
عرض سلام و ارادت خدمت داداش عاشق خودم
من 20 روز بیش با این حدیثی که میگه
چگونه در حرم من بیگانه را راه می دهی؟! جان تو منزلگاه عشق من است، من دوست آن کسم که دوستم بدارد.. من همدم آن کسم که با من مأنوس شود ....
با خودم گفتم عجب ! مگه میشه فقط و فقط خدا رو دوست داشت ؟ بلاخره ما توی کره زمین و با افراد خاکی و زمینی و فانی زندگی می کنیم ! چطور میشه دلت رو کلا از زمین خالی کنی و فقط به فکر خدا باشی ؟
گفتم هم فال هم تماشا ! امتحانم میکنم !
همون هفته اول بزرگترین مشکل که شغلم بود حل شد !!!!!!!! اونم فقط تو 7 روز فقط و فقط به خدا فکر کردن و خالی کردن دل از غیر خدا
من تو عمرم کارگری کردم و سال هاست شغل های در پیت مثل انجام پروژه های دانشجویی و .. داشتم - ولی الان مهندس طراح یک شرکت شدم چنتا سیستم پیشرفته و یه اتاق خیلی باکلاس و ....
===================
اینا به کنار ! از دست فشار های جنسی راحت شدم
فشار جنسی ناشی از چیه ؟ آدم شهوات رو دوست داره و از طرفی میدونه خ.ا. و چشم چرانی گناهه و باعث جهنم رفتن میشه و ... = این میشه فشار {ترکیب لذت با ترس از جهنم یا افسردگی و ...}
الان ولی میگم فقط خدا و گور بابای تمام خواسته های زمینی !
الان بیش از 2 هفتست به قدری راحت و بدون مشکل زندگی میکنم که حد و مرز نداره - شیطون میاد به سراغم میگم برو گور بابات دیگه نمی تونی من رو با زمین و افراد زمینی به گمراهی بکشونی
تو شرکت خیلی خوبی که مشغول به کار شدم . بعضی جاها گیر میکنم باورتون نمیشه انگار از غیب الهام میشه فلان جاش رو فلان جور کن و مشکلم حل میشه
هر روز نیم ساعت مونده به اذان فرشته ها بیدارم می کنند برای نماز شب {من با آلارم به زور از خواب پا میشم} ولی فرشته ها به راحتی هر چه تمام من رو بیدار میکنند - نماز شب میخونم و 2 صفحه قرآن
وقتی میرم سرکار 10 یا 11 سوره ای که بلد هستم میخونم {تو مسیر پیاده روی به سمت کار} و قبل از ورود به محل کار میگم خدایا توکل به خودت و به خدا توکل میکنم
خلاصه یک زندگی سراسر خدایی - قبلا به ازدواج فکر میکردم {مخصوصا جنبه جنسی حلال ازدواج و ...} همین باعث فشار بود ولی وقتی به خدا فکر میکنم میبینم چه احساس بی نیازی باشکوهی دارم
===
دچار غرور نمیشم - چون اولا خدا من رو هدایت کرده - حدیثی که من 20 روز پیش خوندم رو خدا پیش روی من گذاشت - من اصلا فکر نمیکردم که میشه فقط خدا رو در دل قرار داد و کلا غیر خدا رو از قلب خارج کرد
با اینکه حالم این روز ها از لحاظ روحی خیلی خوبه ولی دچار غرور نمیشم چون سالهای زیادی که بعد از سن تکلیف گناه کردم یادم هست - شرمندگی گذشته پیش خدا یادم هست
ولی از خود خدا میخوام ببخشه و خدا زیر حرفش نمیزنه که{{ کسایی که به سمتش میان رو می بخشه }}
ببخشید سرتون رو درد آوردم
فقط میخوام بگم میشه ! میشه فقط و فقط خدا رو دوست داشت ! میشه هیچ فشار جنسی روی آدم نباشه ! میشه افراد شاد و سرزنده و موفقی بود !
کدوم بار ما خ.ا. کردیم و بعدش افسرده نشدیم ؟ کدوم بار بعدش عذاب وجدان نگرفتیم ؟ کدوم بار احساس پیشمونیو خفت نکردیم ؟ و دوست داشتن خدا باعث میشه از افسردگی ها و عذاب وجدان ها و .... خلاص شد