(1391 تير 3، 22:27)soheil70.2 نوشته است: [ -> ]اول که از این همه بردباری و حمیتت کمال تشکرو دارم سهیل 70 عزیز توصیه هات جای فکر دارن اما دل نشینن از طرفی به نظر خودمم این کارا منگول بازی غیر منطقی اتلاف وقت و بی توجیه هستن از یه طرفم که فکر میکنم شاید به این دلیل دارم زور میزنم یه دوستی رو شروع کنم که خلاء عاطفیی که دارم حالا از جانب خانواده یا نداشتن رفیق فاب پر کنم مخصوصا والدین خشک و جدی من مزید بر علت شدن تا برای یه همچین چیزی دنبال توجیه اعتقادی و فکری باشم ا یه طرفم فکر میکنم میتونه به شخصیت آدم استحکام بیشتری بده و حتی یه دختر جای رفیق فاب و بگیره از یه طرفم حرفای پناهیان تو مخم سه قاب میندازن که مبادا خاطره ای مخرب بجا بمونه تو ذهن من یا طرف مقابلم و اینکه اصلا برای یه رابطه باید خیلی هزینه ها از وقت و محبت وپول و... بشه و تازه هیچ تضمینی برای نتیجه نیست حتی اگه تا آشنایی صرف هم حساب کنی ولی اونچه که واقعیتا الان فکر میکنم ته دلم هست اینه که دارم سعی میکنم یه وقت تلف کنی جدید و جایگزین کنم شاید که بقیه همه در اون حل بشن و علاوه بر یکی شدن کم کم به حاشیه رونده بشن شایدم یکی به مشکلات اضافه بشه نمیدونم فعلا مهم اینه که فردا امتحان دارمو بس پس فعلا شب بخیر
خلا عاطفیتو با خ.ا جبران می کردی نه؟؟؟؟شاید ریشه همین باشه...........دوست دختر داستان همون چاه و چاله ست............بعد خ.ا میری سراغ دوست دختر بعد هم داستانای بعد از این که خودش میشه یه رمان......
خیلی خوبه که خودمون متوجه میشیم که مشکلمون چیه و چرا این رفتار از ما سر زده......منتها خوبه که توجیه نکنیم رفتار اشتباهمونو.....مثلا بگیم چون من خلا دارم پس برم فلان کارو بکنم....
یه چیز میگم که عقیده ی خودمه و بهت تحمیلش نمیکنم.....فقط میگم.....عقیده ی من اینه که دختر به هیچ عنوان نمیتونه جای رفیق فابو بگیره.........اصلا همچین چیزی از محالاته که بخواد جای یه رفیق فابو بگیره......(همسر رو از این داستان مبرا کنین..)............
من خودم با رفیقام قرار گذاشتم که تابستونو با هم باشیم بعضی اوقات من برم پیشه اونا بعضی اوقات اونا بیان پیشه من بریم ددر.........تحت تاثیر افراد رفیق باز نباش که باعث میشه فکر کنی تو خیلی از اونا کمتری چون نمیتونی مثل اونا ارتباط داشته باشی.......من خودم یه مدت تحت تاثیر اونا بودم و همیشه دنبال پیدا کردن رفیقه تازه بودم و پیدا هم میکردم....همیشه لبخند و داشتم و با بیشتر بچه های دانشگاه رفیق بودم......ولی خب بازم تهش چی شد برگشتم پیش دو سه تا رفیقه خودم که اول باهاشون بودم و باهاشون صمیمی بودم........رفیقه فاب خیلی کم پیدا میشه................یکی واسه تمام عمر بسه......
(1391 تير 3، 23:10)...soheil نوشته است: [ -> ]بچه ها من فکر کنم این علامت سواله برای همیشه هست....
تفکرات هیچدوم از ماها اصلا با هم نمیخونه....و نمیشه اظهار نظری هم کرد ...مثلا همین سهیل 70-2 میگه که باید...کل جزییاتو زندگی رو بگیمو از هم کمک بخوایم....این یکی سهیل میگه که نه...اصلا لازم نیست... هر کسی برای خودش یه سری ارزش ها رو داره....برای اون دوستمون ارتباط با جنس مخالف یه ارزشه....برای اینیکی نه....و برای من هم اهمیتی نداره...شاید هدف مشخصی تو اینجور کارا نباشه این حس از بین میره ...بعد آدم میفهمه چه کرده.......یکی میگه من میخوام رو پای خودم بایستم از بیکاری رنج میبرم ....یکی میگه باید هدفمند جلو رفت...
"به بابام گفتم فقط بهم گفت کاری کردی؟خاک تو سرت به کسی نگی آبروت میره"...این به بیسوادی پدر و مادر های نسل ما بر میگرده سهیل جان...بی سوادی که شاید جنگ و انقلاب و...خیلی منشات دیگه داره...خانواده مهمترین عامله... نباید توقع بالایی داشته باشیم....ولی من مطمئنم برای نسل بعد از ما ازین اتفاقات نمیافته.... ازین جملاتم کمتر میشنویم...البته امیدوارم...
تو بعضی کارها ..دست و پای ما بستست...تو یه دورا هی قرار میگیریم..تو اینجور شرایط... منطق خیلی مهم تره..مثلا تو یه امتحان....اگه تقلب کنی...خوب خیلی به نفعته....یا مثلا یه شرایط خاصی اگه واقعیتو نگی...خیلی بهتره .... نفع میکنی...و ولی در عوض علی وار تا نکردی......اینجاس که میگم منطق مهمتره....تصمیم با خودتونه..شرایط زمان به ما اجازه نمیده که خودمون باشیم....
..اگه سرمونو بنداریم پایین و ..دیگرانو در نیابیم..مشکلی حل نمیشه..
به هر حال اینجا دنیای مجازیه....و این سایتم هدف دیگه ای داره ..هدفشم ترک خود ارضاییه...من از فردا باید درسا رو استارت بزنم...به شمام توصیه مینم ..فقط به با هدف ترک کردن اینجا بیاین....برم نیمه دوم فوتبالو حداقل ببینم...
تفاوت انسان ها همیشه برام جالب بوده........چقدر پیچیدگی تو رفتار بعضی ها هست.....با این حال همه مخلوق خدا هستن و قابل احترام.......
تفکرامون اگه فرق نمیکرد دیگه وجودمون چه فایده داشت......اگه قرار بود من باشم و یکی دیگه هم مثل من باشه....وجود یکی از ماها بیخود بود و اونوقت خدا میرفت زیره سوال.......
ما ها عقاید و نوع تفکراتمونو به هم میگیم و خوباشو دریافت میکنیم و بداشو از هم تاثیر نمیگیرم....
خوبه که عقاید تحمیل نشه.....
(1391 تير 4، 0:31)arash sama نوشته است: [ -> ]خب پس به نظر بقیه احترام بذارین که مشکلی پیش نیاد.هرکی یه جوره
موافقم...گرچه نیار به تایید من نیست ولی این واقعیت محضه....
(1391 تير 4، 10:32)soheil70.2 نوشته است: [ -> ]خوب بالاخره یه چیز حقه یه چیز باطل نمیشه که دو مورد در تزاحم با هم درست باشن شاید یه چیز من غلط بگم یه چیزو درست خوب هم فکری هم یعنی همین خ.ا هم از یه جایی اومده شاید به قول شما از همون بیسوادی نسل قبل که به ما انتقال پیدا کرده (البته پدر مادر بنده هر دو لیسانس اند بیسوادیه اجتماعی منظوره) بلد نیستیم مشکلارو حل کنیم دنبال راه فراریم بیشتر همین فضای مجازی هم گریزیه برای پیدا کردن یه مشورت دهنده باورت شاید نشه ولی من از درس که خسته میشدم میومدم فیسبوک بعد اگه خبری نبود چون سایت خاص دیگه ای نبود میرفتم سایتای مذخرف میگفتم هیچی نمیشه ولی الان میام انجمن خودمو تخلیه میکنم دوتا چیزم یاد میگیرم میرم الان من به تامل افتادم راجع به حرفای سهیل70 خوب اینجا یه خلائی داره پر میشه منم دارم دنبال پر کردن همین چاهیم که آبش لجنه به دنبال اصلاح هدف و انگیزه پیدا کردن تو زندگیم و شاید پیدا کردن حقیقت که خود به خود این ایرادات و ناهنجاری های فکری و رفتاری که یکیش خ.ا هستش به حاشیه ای بی ارزش بدل بشه که اصلا رقبت نکنیم بریم سراغش نه یه غول مسلط بر خودم فرضش کنم که هی بگم الان میخوردم الان میشکندم امام علی ع میگن به هر گناهی زیاد فکر کنی مبتلاش میشی همه چیز از فکرهای ما شروع میشه هرچی سطح بالاتر کاراییش بالاتر افکار سخن و سخنها اعمال و اعمال عادت خواهند شد اینم حدیثه خوب سطح و بکشیم بالا روی منشا ها تمرکز کنیم بده؟ باید بفهمیم کجای زندگیمون غلطه که یکی از آثارش که خیلی واضح شده خ.ا هست ما یه مشکل که نداریم این مشکل خودش یکی از کله های اژدهای هفت سره که تازه قطعش کنی دو تا در میاد باید بن قضیه رو پیدا کرد غلط میگم بفرما درست میگی یا حق
به هر حالم این قضیه یه انحراف جنسیه پس بنش میشه مسائلی مربوط به این قضیه در درجه دوم و در درجه اول اشتباهات رفتاری فکری اعتقادی و انگیزه ها و هدف گذاری ها
مشورت یعنی همین دیگه............بدای منو شما به من بگی......از خوبای من تاثیر بگیری......
ـــــــــــــــــــــــــ
بازم یکی دیگه از باورهامو بگم........همیشه همیشه باور داشتم و دارم که اگه کسی درست برخورد نکرده.....اگه پدر و ماردی درست برخورد نکرده بیشترش به خاطر طرز تفکریه که بهش تو دوران نوجوانی و جوانی(تو دوران شکل گیری عواطف و باورها) القا شده......تقصیر کار اون پدر مادر بنده ی خدا نیستن..........گرچه باید غرور کنار گذاشته بشه و اینو درک کنن که باید مورد آموزش قرار بگیرن تا بتونن فرزندو تربیت کنن.......ولی اینکارو نمیکنن...........
ــــــــــــــــــــــــ
صحبت فیس بوک شد....
من اونجا به اصرار بچه ها عضو شدم ولی هر شیش ماه یه بار میرفتم درخواستا رو تایید میکردم فقط همین........که فردا پس فردا نگن یارو چرا ما رو اد نکرد حرف در بیارن پشت سرمون....
توش هدف ندیدم و ولش کردم........فک کنم موبایلم کاره فیس بوکو انجام بده......نیازی به فیس بوک ندارم.......
ــــــــــــــــــــــ
قضیه رو سخت نگیر........خ.ا=یه عادت بد....عادت بدم باید ترک شه.......عادت بد ترک شه عواملشم تا حده زیادی از بین میره......آستانه ی تحمل آدم بالا میره و همین کافیه تا بتونی حرفای دیگرانو تحمل کنی و تو دله خودت با خنده بگی:زرشـــــــــــــــــک..........تو دله خودت بگی:برو بابا مزخرف نگو...............تو دلت به همه ی اونایی که بهت متلک میندازن بخندی و به خودت بگی:من به هدفم میرسم و دنیا رو تو مشتم میگیرم چه تو به من متلک بندازی چه منو مسخره کنی....
ـــــــــــــــــــــ
گفتم که آستانه ی تحمل بره بالا دیگه با یه غلط تو زندگی کمر خم نمیشه و خ.ا نمیکنیم.....
ــــــــــــــــــــ
حوصله ی زیاد نوشتن منو ندارین بگین من زیاد ننویسم.....(کافر همه را به کیش خود پندارد...
)