(1397 شهريور 27، 19:20)hamedhamed نوشته است: [ -> ]
بچه ها جون
در راستای شعار مشترک بین گروهی این هفته که مهارت ارتباط با دیگران است، من یه مشکلی دارم. خیلی وقتها پیش میاد که بعضی ها میان پیش من، مثلاً توی محل کارم یا در هر جای دیگه، میشینن همینطور حرف زدن و در مورد هر موضوعی، کلّی صحبت کردن. وقتمو میگیرن. خیلی وقتها شده من کار دارم ولی مجبورم بشینم به حرفای اینا گوش بدم. یا اینکه یه نگاهم به کارم باشه و یه نگاهم به اینا. خیلی اذیت میشم. خیلی پیش میاد که حوصله ندارم ولی مجبورم بشینم گوش کنم و با لبخند مصنوعی حرفاشونو تایید کنم. نمی دونم چکار کنم. خب اگر مستقیم بهشون بگم کار دارم و فرصت گوش کردن به حرفهاتون ندارم، شاید ناراحت بشن. حالا بعضیا وقتی می بینن کار دارم، خودشون متوجه میشن و حرفشونا کوتاه می کنن ولی بعضیا انگار نه انگار. حتی اگر خودمو مشغول کار نشون بدم، بازم فایده نداره. لطفاً راهنمایی بفرمایید. ممنون. شما در اینجور مواقع چیکار می کنید؟
چه عکس جالبی گذاشتی حامد جان
سوال خیلی مهمی پرسیدی
اصل مشکل ما در برقراری ارتباط با دیگران همینی هست که گفتی.
این که نمی تونیم احساسات خودمون رو به خوبی منتقل کنیم. مهارت لازم رو برای اینکار نداریم.
اگر سرمون شلوغه، اگر حوصله نداریم، اگر وقت نداریم، اگر کار داریم یا غیره. کافیه که به فرد مقابل این رو بگیم.
اگر با فرد مقابل صمیمی تر هستیم، می تونیم حتی دلیلش رو هم بگیم. اگر دیدیم ناراحت شده می تونیم از دلش دربیاریم بعدا.
بد ترین کار این هست که توی دلمون به طرف مقابل فحش بدیم و بهش لبخند بزنیم.
این طوری اتفاقا فرد مقابل بیشتر ناراحت می شه.
اگر هم اینقدر برامون فرد مقابل اهمیت داره، می تونیم چند لحظه از کار دست بکشیم و به حرفهاش گوش بدیم. چه اشکالی داره؟
اتفاقا این ارتباطات خیلی هم لذت بخشه. همین صحبت کردن با دیگران (اگر دوستی باشه یا آشنایی) خودش بزرگترین لذته.
من بد عادت شده ام به سایت ها و گروه های تلگرامی و ... که توش ارتباطات بدون احساس و خشک و با کلمات هستن
یه ذره از این پوسته و پیله باید خارج بشم، مردم رو بشناسم، باهاشون صحبت کنم و ...
با پدر، مادر، توی خونه، توی محل کار هر لحظه و هر جایی حوصله ی گفت و گو کردن ندارم.
این که نشد زندگی؟ قدر افراد دور و برم رو بدونم. همین ارتباطات هست که حتی می تونه من رو از خ.ا نجات بده.
این که بتونیم ارتباط بگیریم، با راننده تاکسی با مغازه دار با معلم با مشتری با کارمند بانک با کسی که بهت بی محلی می کنه.
این خیلی مهارت به درد بخوریه و زندگی آدم رو از این رو به اون رو می کنه.
شاید اولین بار موفق نشیم دومین بار نشیم ولی بعد از مدتی دستمون میاد چه طوریه.
این رو باید در کودکی و دوران مدرسه یادمون می دادن.
با بازی کردن توی کوچه و با هم سن و سالهامون باید این رو یاد می گرفتیم.
کودکی ما با کامپیوتر نفهم و بازی های کامپیوتری و اینترنت و ... گذشت و یاد نگرفتیم. الان ولی می تونیم شروع کنیم.
تنهایی بزرگترین رنج بشریته .... خیلی از مشکلات ما از اونجایی ناشی می شه که در جمع، تنهاییم.
قدم اول در ارتباط موثر این هست که فرد مقابل رو بفهمی، بتونی خودت رو در جایگاه اون قرار بدی.