1393 تير 25، 13:29
يكي از سوالهايي كه خداوند در روز قيامت از همه انسانها مي پرسد اين خواهد بود :
" تو ، تويي "
يعني تو همان كسي هستي كه به تو لقب (خليفه ا...) داده بودم ؟
پس هرگز فراموش نكن كه خداوند هنوز منتظر توست ؛ منتظر " تو ، تو واقعي "
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ
ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ ،
ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ،ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ
ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ...
** ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ **
" تو ، تويي "
يعني تو همان كسي هستي كه به تو لقب (خليفه ا...) داده بودم ؟
پس هرگز فراموش نكن كه خداوند هنوز منتظر توست ؛ منتظر " تو ، تو واقعي "
ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ
ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺷﻢ
ﺑﺪ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ، ﺁﺏ، ﺯﻣﯿﻦ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ
ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ، ﺑﺘﮑﺎﻧﻢ ﺍﺯﻏﻢ
ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﮔﺬﺷﺖ ،
ﺑﺰﺩﺍﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ،ﺗﺎﺭ ﮐﺪﻭﺭﺕ، ﺍﺯ ﺩﻝ
ﻣﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﻢ، ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﮔﺮﺩﺩ
ﻭ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺵ
ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ...
** ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ **
يوسف مي دانست که تمام درها بسته اند ؛
اما بخاطر خدا و تنها به اميد او ،
به سوي درهاي بسته دويد و تمام درهاي بسته برايش باز شد ...
اگر تمام درهاي دنيا هم به رويت بسته شدند ؛
تو هم بخاطر خدا و با اعتماد به او ، به سوي درهاي بسته بدو ،
چون :
خــداي تــو و يوســف يکـيــسـت ...
در سکوت گوش فرا بده
چون اگر دلت پر از چیزهای دیگر باشد ، نمی توانی صدای خدا را بشنوی ...
" مادر ترزا
کودکی انديشيدکه خداچه میخورد،چه می پوشدودرکجامنزل دارد؟
نمیدانست که :
اوغم بندگانش راميخورد ،
گناهانشان راميپوشد ،
ودرقلب شکسته آنان ساکن است . . . !
خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا...
زمانی که هراس معصيت میدزدد سکوتت را...
یکی آهسته می گوید...
کنارت هستم ای تنها...
و دل آرام می گیرد ...
همین و بس...