کانون

(1395 آبان 22، 21:20)Deril نوشته است: [ -> ]امروز شکستم. هفته پیش هم همین موقع بود که شکستم. کاش میتونستم کاری واسه خودم بکنم. امروز دلم به حال خودم سوخت.
از همگروهیام معذرت میخام.

بچه های گروه جنگجویان خشم ، این هفته یه روز قرار بذاریم برای کوه.
موافقید؟
یه ذره بریم ورزش کنیم و هوا بخوریم.

(1395 آبان 22، 18:03)Hossain نوشته است: [ -> ]امروز هم چند بار افکار منحرف اومدن تو ذهنم
ولی توصیه شما رو اجرا کردم...رفتم سراغ انجام کارها مهمی که داشتم و تمرکزم رو اونا رفت
یه برنامه فشرده واسه خودم ریختم که وقت اضافی نداشته باشم...واسه اوقات فراغت هم یه سری کارهای مفید گذاشتم
از این به بعد هم، هر موقع افکار منحرف اومدن تو ذهنم سریع میام کانون...
امروز نزدیک بود 4 روز پاکیمو از دست بدم...خیلی راحت با یه فکر منحرف
برادر راسخ
عاشق جان
دوستون دارم

(1395 آبان 22، 22:59)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]

(1395 آبان 22، 18:03)Hossain نوشته است: [ -> ]امروز هم چند بار افکار منحرف اومدن تو ذهنم
امروز نزدیک بود 4 روز پاکیمو از دست بدم...خیلی راحت با یه فکر منحرف
برادر راسخ
عاشق جان
دوستون دارم

داداش حرف نداری
کوه هم خیلی خوبه ، اصلا حال آدم رو خوب می کنه.
حالا انگار خودم هر هفته می رم کوه.
این هفته هم می خوام برم کوه.

هر کی موافقه لایک بزنه به پستم 

داداش پستتو لایک نمی زنم چون این هفته میانترما اجازه نمی دن برم کوه!

ولی تصمیم دارم هر روز انقدر درس بخونم،فعالیت کنم، برم پیاده روی که خوب خسته بشم و انرژی ای واسه کارهای مضر نداشته باشم

یادش بخیر...منم جوون بودم میرفتم کوه

نقل قول: احساسم اینه که زیاد درس می خونی یا کار می کنی ، این طوریه؟

(1395 آبان 23، 22:43)منشور نوشته است: [ -> ]سلام به همه

نقل قول: احساسم اینه که زیاد درس می خونی یا کار می کنی ، این طوریه؟

آره عاشق جون درست حدس زدی.
با اینکه شکستم ولی دوباره بلند شدم و میخوام بهتر ادامه بدم

ماشالله داداش منشور دمت گرم 
من این روحیه ات رو خیلی تحسین میکنم این که نا امید نمیشی و دوباره داری تلاش میکنی خیلی عالیه 
دست مریضا داداش
سعی کن از این روحت پست بزاری و ما رو هم در جریان بزاری که چجوری میتونیم مثل تو به خودمون انرژی بدیم و با قدرت حرکت کنیم و نا امید نشیم
با پست گذاشتن با یه تیر دو نشون میتونی بزنی هم خودت اگاهتر میشی و روحیه ات تازه میشه و هم به ما انرژی میدی و از تو یاد میگیریم

(1395 آبان 23، 22:43)منشور نوشته است: [ -> ]سلام به همه

نقل قول: احساسم اینه که زیاد درس می خونی یا کار می کنی ، این طوریه؟

آره عاشق جون درست حدس زدی.
با اینکه شکستم ولی دوباره بلند شدم و میخوام بهتر ادامه بدم

(1395 آبان 25، 21:44)راسخ نوشته است: [ -> ]

نقل قول: ولی قلب انسان تو هر شرایطی که باشه فقط یه حرف واسه گفتن داره اونم اون حرفیه که خودت تو شرایط ریلکس قبلی بهش گفتی قلب انسان زمان و مکان نمیشناسه همیشه اون حرف رو فریاد میزنه ولی اگه بهش گوش ندی یواش یواش صداش رو میاره پایین تا دیگه مزاحمت نباشه

حرفت درسته تا زمانی که انسان به خدا توکل کنه و فقط به خود او یعنی پرودگار متعال ایمان ، اعتقاد و امید داشته باشه عقل و باطنش هم سمت و سوی خدایی میگیره و تخلف نمی کنه یعنی زات مقدس خداوند که همون قسمتی از روح خداوند که در انسان هست که مبدا و سرچسمه تمام خیره...

اره داداش راسخ حرف شما به جای خودش درسته ولی من کاری به جنبه معنویش ندارم 
یه مثال میزنم تا منظورم رو بهتر بیان کنم یه ادمی رو در نظر بگیر که مثلا میخواد صبح جمعه ساعت ۶ بیدار شه و بره کوه یا پیاده روی و دلایلی هم واسه خودش داره که طبق اون دلایل همچین تصمیمی میگیره ولی وقتی صبح جمعه ساعتش زنگ میخوره بیدار میشه ولی همون موقع صدتا فکر میاد به سراغش که بگیر بخواب خوابت دلچسبتره   میخوای بری بیرون که چی   کی این موقع صبح بیداره وووو
ولی تو همون شرایط اگه به صدای قلبش گوش بده میشنوه که اون داره میگه بیدار شو از رختخوابت دل بکن و تنها دلیلی که براش میاره اینه که : چون تو قبلاً این تصمیمو گرفتی 
البته من میگم قلب ولی شاید یه قسمت دیگه ای از مغز باشه که همچین فرمانهایی رو صادر میکنه من میگم قلب چون هر وقت به این صدا گوش میدم قلبم تندتر میزنه و احساس میکنم خون با سرعت بیشتری تو بدنم جریان پیدا میکنه و انرژی مضاعفی میگیرم
ولی اگه این دستور از مغز هم باشه از قسمت استدلالی مغز نیست از قسمت احساسیشه