درود
یلدا جان خدا برکت بده به روزای خوبمون. ایشالا جشن هم می گیریم.
سنا جان آره، چی بگم، راست میگی.
یه حرف مهم دارم، همگی توجه کنید.
خیلی مایل به حذف زدن نبودم اما وقتی اینو دیدم گفتم حتما باید بگم و این مسئولیت الان که خودم روشن شدم بر گردن منه.
رها جان نوشته:
نقل قول: عدم کنترل ذهن ... تخیلات ذهنی با کسی که بهش علاقمند شدم راستش خیلی خجالت میکشم از اینکه این فکر هارو دارم ... درباره احساساتم مطمئن نیستم .. نمیدونم چی میشه واقعا ...
تقریباً همین مورد من رو هم زمین زده.
من حتی با توجیه شرعی و عقلی این کارو می کردم.
می گفتم خب من که طرفو می شناسم، اونم که آدم سالمیه و منم که مهارت های ارتباط موفق با جنس مخالف رو دارم یاد می گیرم پس دیگه منم و اون دو تا جوون مومن ازدواج میکنیم خوشبخت میشیم و بعد: تخیلات
جوون مومن
حالا حرف دوستمو بهتون بگم که منو روشن کرد.
دوستم می گفت:
مشکل ما دخترا اینه که عاشق خود طرف نمیشیم که
عاشق کسی میشیم که از اون طرف توی ذهنمون ساختیم
بعد با حقیقت فرق داره میخوره تو ذوقمون میشه سرخوردگی میشه به قول تو افسردگی
اره خلاصه
ولی آب پاکیو بریزم رو دستت
تفکرات ما زمین تا آسمون با حقیقت فرق داره
حقیقت زننده تره
خونه پُر ۳۰ درصد افکار ما درست در بیاد
فقط اونایی میان خواستگاریو رد نشو راحت ازشون
به قول استاد فقیه اونا پیشنهادای خدان باید روشون فکر کنی
بشین ۵ تا فاکتور اصلی که از یه مرد توقع داری بنویس
هر کی اومد چک کن اون ۵ تا فاکتورو داشته باشه
بعدش راهش بده به مراحل بعدی
همه مَردا افراد مزخرفین
ولی اگه فاکتورای تو رو داشته باشن قابل تحمل میشن.
بعدش کم کم عشق به وجود میاد...