1400 تير 6، 17:48
نقل قول: اوهوم دقیقا باهات موافقم ، همیشه تصورات ما خیلی فانتزیه ...
و از واقعیت دوره ... بنظرت برای اینکه خودمون رو در برابر اون آدم یا خ کنترل کنیم چه کاری میشه کرد ؟
من ۲۰ سالمه ، قصد ازدواج ندارم . و باید به اون شخص به عنوان دوست نگاه کنم ..
ببین من بگم نرو نکن، منع رطب کردم. البته با کسی دوست نبودم اما قبلا عاشق کسی شده م. ولی به نظر من با تجربیاتی که کسب کردم و منو زمین زده بین جنس زن و مرد دوستی عادی نمیتونه مدت زیادی پایدار بمونه، بلاخره کشش هست، مراوده باشه ازدواج هم نباشه ذره ذره مقدمات رابطه جنسی پیش میاد، شوخی جنسی پیش میاد، خنده تحریک کننده پیش میاد، ممکنه دست خودمون نباشه مثلا خودمونو لوس کنیم، زیرچشمی مثلا نگاه کنیم، یا از این قبیل چیزایی که کوچیک نیست و خودش زمینه گناه رو فراهم می کنه و به طرف اجازه میده به حریم ما وارد بشه.
به نظر من
ارتباط با جنس مخالف رو باید تفکیک کنی،
یا سر و سنگین و بدون شوخی کردن که تا حدودی بشه سلامت روح و روان آدم پایدار بمونه یا اینکه بدونی این یکی مخاطب خاصه. وسط بودن بزرگترین اشتباهه.
بعد هم وقتی یکی مخاطب خاص باشه، حالا با هر اسمی، دیگه باید بشینی تکلیفت رو با خودت روشن کنی. بگی من با فلانی دوست معمولیم اما اوکیم باهاش پیش برم یکم بیشتر. اما اگه به تحریک جنسی رسید برنامه مچیه؟ اگه یهو دلم هوری ریخت؟ اگه دلم خواست بغلش کنم، اگه همش تو روز بهش فکر کردم؟
و بدونی، آگاه باشی که این رابطه ته نداره تا جایی که به رابطه جنسی برسه. اگه نرسه قطعا خ.ا خواهد بود.
من خودم دیدم طرف مقابلم هنوز آمادگی ازدواج رو نداره. شخصیتش پخته ست اما واقعا به هم رسیدنمون شدنی نیست. خیلی اذیت شدم تا بپذیرم که کلا دیگه ارتباط رو کات کنم اما
رو درواسی که نداریم، وقتی با کسی صمیمی بشی بهش میل جنسی پیدا می کنی، وقتی نرسی بهش این حس یجور باید تخلیه بشه دیگه، اینجا خ.ا پیش میاد. من این دفعه اینطوری شکستم.
من تجربه کردم که پذیرفتم. تو از تجربه من استفاده کن.
یه چیزی هم کلی بگم
لزومی نداره آدم با آقایی حتما زیاد حرف بزنه یا بگه بخنده، یکی مثل من ذهن تخیلی داشته باشه از کسی خوشش بیاد و جذابیتی از فرد ببینه، خودش فانتزی صمیمیت درست می کنه و همه مراحل رو ذهنی پیش میره.
و حالا تصمیم شخصیم این بود که من فعلا نمیخوام هیچ مردی تو زندگیم باشه. هرچند با حضورش سرزندگی بیشتری داشتم اما حال خوبم مثل معتادا به این رابطه گره خورده بود.
حالا اما می خوام روی پای خودم بایستم و حال خوبم رو از منبع دیگه ای تامین کنم. فکر می کنم میشه اگر هیچ فانتزی مرد و زن رو تو زندگیم راه ندم و به اصطلاح فانتزی، عکس عاشقانه، محبت آمیز ، شوخی طور زن و شوهری نبینم که دلم بخواد، (از نقاشی کارتونی بدون هیچ مشکل که فقط یه دختر و پسر جوون همو بغل کردن بگیر تا بقیه)
میشه تا موقع ازدواج این نیاز رو به تعویق انداخت.
متأسفانه این مدت یه جاهایی که مشکلات داشتم میخواستم تفریح کنم یا یادم بره از این کمیک های دو نفره بانمک می دیدم. بدون اینکه متوجه باشم دوست داشتم منم این احوالات شیرین معمولی دو نفره رو تجربه کنم و به مرور تو ذهنم دامنه دار می شد.
خلاصه از من می شنوی خودت ببین تو واقعیت تهش چیه، احتمال زیاد خودت کاتش کنی.
دخترا هر کی تجربه داره اضافه کنه، من دیگه نمی خوام از این سوراخ گزیده بشم، بگید که متوجه جوانب دیگه موضوع بشیم.