کانون

(1400 شهريور 5، 14:46)Roza_r نوشته است: [ -> ]سلااام دختراااا
رعنااا جان در پروفایل من به روی شما همیشه بازه
 درمورد رویاپردازی هم حتنا بیا اینجا بگو و صدالبته که راهکار سنا جان درست و سنجیدست چون باید حتی وقتی مثلا دسترسی به نت هم نداشتی یا کسی از دخترا نبود بتونی به خودت کمک کنی

---

ضحی جااان چقدررر قشنگ نوشته بودی، وابستگی بده اما خب اینکه ما به کانون سر بزنیم و بهم کمک کنیم در حد متعادل و معقولش خیلیم خوبه. چون یه کار خوب کوچیک با اثر بزرگ داریم انجام میدیم.

---

بنت الهدی عزیز نمیدونم روابطت با خواهرت چقد دوستانه و نزدیکه، مثلا الان خواهرت میدونه که تو متوجه این موضوع شدی یا نه؟ اگه نمیدونه و تو بهش بگی چقدر ممکنه بابت اطلاع داشتن تو بهم بریزه یا خجالت بکشه. تفاوت سنیتون چقدره و خیلی چیزای دیگه که نمیدونم. اما هرچه هست مسلمه که حتی اگه هنوز آسیباشو درک نکرده باشه به زودی حسشون میکنه. من ضربه خیلی بدی از پ و ر ن خوردم، واقعا ذهن آدمو نابود میکنه به نظرم همونطور که ستاره میگه روابطتو باهاش خیلی بهتر از قبل کن ضمن اینکه حتما اوثات بیکاری زیادی داره سعی کن هم خودت به کارای متنوع سرگرم بشی که ببینه و هم اونو سرگرم کنی اگه واست ممکنه.

خب  ۵ سال از من کوچک تره  یه بار  بهش گفتم که خیلی ضرر داره  و  باعث میشه به رویاهای  قشنگت  نرسی  و افسردگی پیدا کنی  اما  گوش  نکرد   اهمیت نداد

بنت الهدا جانم خیلی ناراحت شدم واقعا بچه هایی که از بچگی درگیر میشن خیلی اذیت میشن.

و چه خواهر خوبی که اینقدر مراقب خواهرشه و به فکرشه.

اول از همه آگاه باش در معرض این هستی که خودت رو موظف بدونی وضعیت خواهرت رو اصلاح کنی.

تو خواهر خوبی هستی و بهش هم هرچقدر میتونی کمک کن اما یادت باشه مسئول نتیجه نیستی. اگر یوقت نشد خودتو سرزنش نکن. 
اول باید مراقب خودت باشی که بتونی سالم بمونی و مراقبت کنی از بقیه.

درباره خواهرت من نمی‌دونم در کوتاه مدت چه باید کرد اما در کنار هر تصمیمی که برای کوتاه مدت می گیری، اگر ارتباط بینتون رو ببری به سمت اعتماد دو طرفه و محبت و فضای بینتون صمیمانه باشه امکان خیلی کمک ها رو بهش پیدا می کنی.

من برادر خودم لجبازه یکم آب زیر کاهه و هنوزم هست. من ساده بودم و تو بچگیم همیشه گولم می زد و منم لوش می دادم اگه چیزی می فهمیدم ازش. بخاطر این کاملا نسبت بهم بی اعتماد بود.
ضمنا دعوا هم خیلی می کردیم. بحث کلامی و ...

اینا که میگم تا دوم سوم دبیرستان اینطوری بودم باهاش. (یکسال ازم کوچیکتره) بعد تصمیم گرفتم این وضعیت رو تغییر بدم. کم کم دیگه روش ندادم کم کم تصورش از من عوض شد کم کم بهش محبت کردم و اعتماد رو ساختم. و در مواقع حساس نشونش دادم که دیگه اون آدم قبلی نیستم. 

اگه بخوام خلاصه بگم،

آدم امنی باش براش.
به مرور (ممکنه این به مرور بشه چند سال! معلوم نیست ولی رمان بره.) که ببینه درکش می کنی، سرزنشش نمی کنی، دعواش نمی کنی در عوض سعی می کنی کمکش کنی بتونه مشکلاتشو حل کنه، دغدغه هاشو می فهمی، هم حرفتو گوش میده هم خودش میاد باهات حرفاشو در میون می‌ذاره.


الان او بدی هاشو نمیدونه. پس اصلا به فکر ترک نیست و این کارو یک تفریح لذت بخش بی ضرر می دونه. و و با توجه به چیزی که گفتی، بگی نکن فکر می کنه صرفا می خوای مانع بشی تا بعضی مسائل جنسی رو نفهمه. فکر نمی کنه به نفع خودشه.
نمی‌دونم به سن بلوغ رسیده یا نه ولی الان تو سن بحرانی ای هم هست. ممکنه تغییرات هورمونی بلوغ هم تشدیدش کنه،
اما به هر ترتیب احتمال زیاد 
الان گفتن به نظرم چندان اثری نکنه. 



به نظرم اگر بیکاری باعث شده عادت کنه، بدون اینکه مستقیم بگی «خواهر نبین»، یا «فیلمو ول کن بیا این کارو کنیم» پیشنهاد های جذاب بهش بده. مثلاً انیمیشن اگه دوست دارید پیشنهاد بده بشینید با هم چند تا خوباشو ببینید.‌ کارهایی که دوست داره رو پیدا کن بگو دلم خیلی می خواد بشینم با هم مثلا موهای همو ببافیم یا هر کاری که خودت می دونی دوست داره و میشه با هم انجام بدید ‌‌. گاهی مشغولش کن. همین کار غیر مستقیم باعث میشه کمی کمتر آلوده بشه. مثلاً من داداشم عاشق جستجو درباره موبایل و ایناست. برای همه فامیل اون گوشی می خره. اگه بهش بگم ببین یه گوشی خوب پیدا می کنی با این قیمت، با علاقه می‌ره می کرده برام. بعدا هم ازش تشکر میشه و احساس مفید بودن می کنه.


البته تنهایی هم اگه میشه مشغولش کنی خوبه منتها گفتم شاید تو تنهایی باز وسوسه بشه و نتونه دووم بیاره.

حالا این مدت دخترا کم اومدن تو گروه. بعضی دخترا از سنین پایین درگیر شدن اونا نظر بدن ببینیم از دید اونا چی کار مفیده.

یه پیشنهاد دیگه هم الان به ذهنم رسید.

الان گفتی که 

نقل قول: بهش گفتم که خیلی ضرر داره  و  باعث میشه به رویاهای  قشنگت  نرسی  و افسردگی پیدا کنی  اما  گوش  نکرد   اهمیت نداد

اگه به نظرت درک و فهمش به اندازه ای هست که متوجه بشه،
این بار براش مرحله به مرحله توضیح بده که

 «اگه گفتم به رویاهای نمی رسی بخاطر اینه که
وقتی این کارو انجام میدی این نتیجه رو داره بعد این نتیجه بعد... اینطوری باعث میشه به رویات نرسی.»

 که ربطش رو درک کنه.

مطالب علمی و تجربی خیلی خوبی هست برای اینکه شناختت کامل بشه توی تالار ترک قدم به قدم اطلاعاتت رو میتونی کامل کنی.

اگه با هم خوبید میتونی همین الان بگی اینا رو.

نقل قول: خب  ۵ سال از من کوچک تره  یه بار  بهش گفتم که خیلی ضرر داره  و  باعث میشه به رویاهای  قشنگت  نرسی  و افسردگی پیدا کنی  اما  گوش  نکرد   اهمیت نداد

خب این نشون میده که هم رابطتون باهم طوری هست که درموردش با هم بتونید صحبت کنید و هم اینکه تو فضای بینتونو متشنج نکردی و به نظرم خوب بهش گفتی. همونطور که عارفه میگه به نظرم واسش توضیح بده اما اگه حس کردی توجه نمیکنه هی مکرر و پشت هم بهش گوشزد نکن که ازت فاصله بگیره محبت و صمیمیت رو زیاد کن که هر وقت دوس داشت و حس کرد که واقعا واسش ضرر داره بتونه باهات درموردش صحبت کنه.

(1400 شهريور 5، 16:27)عارفه نوشته است: [ -> ]بنت الهدا جانم خیلی ناراحت شدم واقعا بچه هایی که از بچگی درگیر میشن خیلی اذیت میشن.

و چه خواهر خوبی که اینقدر مراقب خواهرشه و به فکرشه.

اول از همه آگاه باش در معرض این هستی که خودت رو موظف بدونی وضعیت خواهرت رو اصلاح کنی.

تو خواهر خوبی هستی و بهش هم هرچقدر میتونی کمک کن اما یادت باشه مسئول نتیجه نیستی. اگر یوقت نشد خودتو سرزنش نکن. 
اول باید مراقب خودت باشی که بتونی سالم بمونی و مراقبت کنی از بقیه.

درباره خواهرت من نمی‌دونم در کوتاه مدت چه باید کرد اما در کنار هر تصمیمی که برای کوتاه مدت می گیری، اگر ارتباط بینتون رو ببری به سمت اعتماد دو طرفه و محبت و فضای بینتون صمیمانه باشه امکان خیلی کمک ها رو بهش پیدا می کنی.

من برادر خودم لجبازه یکم آب زیر کاهه و هنوزم هست. من ساده بودم و تو بچگیم همیشه گولم می زد و منم لوش می دادم اگه چیزی می فهمیدم ازش. بخاطر این کاملا نسبت بهم بی اعتماد بود.
ضمنا دعوا هم خیلی می کردیم. بحث کلامی و ...

اینا که میگم تا دوم سوم دبیرستان اینطوری بودم باهاش. (یکسال ازم کوچیکتره) بعد تصمیم گرفتم این وضعیت رو تغییر بدم. کم کم دیگه روش ندادم کم کم تصورش از من عوض شد کم کم بهش محبت کردم و اعتماد رو ساختم. و در مواقع حساس نشونش دادم که دیگه اون آدم قبلی نیستم. 

اگه بخوام خلاصه بگم،

آدم امنی باش براش.
به مرور (ممکنه این به مرور بشه چند سال! معلوم نیست ولی رمان بره.) که ببینه درکش می کنی، سرزنشش نمی کنی، دعواش نمی کنی در عوض سعی می کنی کمکش کنی بتونه مشکلاتشو حل کنه، دغدغه هاشو می فهمی، هم حرفتو گوش میده هم خودش میاد باهات حرفاشو در میون می‌ذاره.


الان او بدی هاشو نمیدونه. پس اصلا به فکر ترک نیست و این کارو یک تفریح لذت بخش بی ضرر می دونه. و و با توجه به چیزی که گفتی، بگی نکن فکر می کنه صرفا می خوای مانع بشی تا بعضی مسائل جنسی رو نفهمه. فکر نمی کنه به نفع خودشه.
نمی‌دونم به سن بلوغ رسیده یا نه ولی الان تو سن بحرانی ای هم هست. ممکنه تغییرات هورمونی بلوغ هم تشدیدش کنه،
اما به هر ترتیب احتمال زیاد 
الان گفتن به نظرم چندان اثری نکنه. 



به نظرم اگر بیکاری باعث شده عادت کنه، بدون اینکه مستقیم بگی «خواهر نبین»، یا «فیلمو ول کن بیا این کارو کنیم» پیشنهاد های جذاب بهش بده. مثلاً انیمیشن اگه دوست دارید پیشنهاد بده بشینید با هم چند تا خوباشو ببینید.‌ کارهایی که دوست داره رو پیدا کن بگو دلم خیلی می خواد بشینم با هم مثلا موهای همو ببافیم یا هر کاری که خودت می دونی دوست داره و میشه با هم انجام بدید ‌‌. گاهی مشغولش کن. همین کار غیر مستقیم باعث میشه کمی کمتر آلوده بشه. مثلاً من داداشم عاشق جستجو درباره موبایل و ایناست. برای همه فامیل اون گوشی می خره. اگه بهش بگم ببین یه گوشی خوب پیدا می کنی با این قیمت، با علاقه می‌ره می کرده برام. بعدا هم ازش تشکر میشه و احساس مفید بودن می کنه.


البته تنهایی هم اگه میشه مشغولش کنی خوبه منتها گفتم شاید تو تنهایی باز وسوسه بشه و نتونه دووم بیاره.

حالا این مدت دخترا کم اومدن تو گروه. بعضی دخترا از سنین پایین درگیر شدن اونا نظر بدن ببینیم از دید اونا چی کار مفیده.

سلام عارفه  جان   راستش نمیدونم  چطور  بهت بگم  اما مقصر اینکه  اون تو سن پایین  درگیر روابط جنسی شده منم    چون  من ۱۳ سالکی  اولین بار پرن  رو دیدم   [...] خودم رو اصلاح کردم  ولی خواهرمو رها کردم نمیفهمیدم  چه اسیبی بهش رسوندم  ولی اون همچنان  خود ارضایی رو تنهایی ادامه میداد  و منم میدیدم و متوجه بودم  الان  باهم  خیلی رابطه  مزخرفی داریم   درسته فراموش کردیم  ولی  تاثیرش مونده  و من میدونم که اون اونکارو انجام میده

سلام حانیه جان
عزیز دلم اینجا دختر و پسرایی که مثل خودت به همبن موضوع گرفتار شدن دور هم جمع شدن و به همه تاپیکای عمومی هم دسترسی دارن و اینکه با خوندن هر جمله یا کلمه ای ممکنه پاکیشون به خطر بیفته
میدونم در رابطه با ترک دغدغه داری و برات قضیه مهمیه، همه ما و دوستانی که اینجا حضور دارن دغدغه پاکی دارن...
اما ازت خواهش میکنم لطفا، از بیان خاطرات و البته جملاتی که ممکنه تحریک برانگیز باشه خودداری کنی

ممنون از توجهت عزیزم

سلااام دخترا 
چه طورین؟

نقل قول:   نزدیک بود خراب کنم. ولی خداروشکر چیزی نشد
علتش خیال پردازی بود

دمت گرم رعنا 

واقعا دووم اوردن جلو وسوسه ، ادم میخواد 
تسلیم نشو ک بلند شدن بعد زمین خوردن خیلی سخته 



میشه کمکم کنین
اشکال نداره اگر زد به سرم برای خیال پردازی قبل اینکه شروع کنم اول بیام اینجا و بگم
نه مثل الان بعدش 
قبلش بیام بگم و خیال پردازی نکنم
احتمالا تعدادش در روز زیاد باشه 
ولی اگر بیام بهتره


حتما بیااااا 


اصلا همین نوشتن کمکت میکنه ک وسوسه بپره 
زودی خودتو برسون 

نقل قول: سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات و عتق از ملکات" 

چه قدر این جمله قشنگ بود
کاش انقدر به دنیا وابسته نبودم (:
مرسی ضحی

نمیدونم چرا مدتیه امام رضا نمیطلبه و هربار یجوری سفر کنسل میشه اما خب ان‌شاءالله این روزای کرونایی هم زودتر تموم بشه که مردم انقدر عزیزانشون رو از دست ندن 

منم خیلی دلم براش تنگ شده
خیلی وقته نرفتم فک کنم ۳ سالی بشه ...

یادش بخیر بهش قول داده بودم پاک برم ببینمش ، فک کنم نمیخواد اینجوری شرمنده برم پیشش

فقط دلخوشیم اینکه ، هر چه قدرم بد باشم ، منو یادش نمیره 

کاش ادما قولایی ک دادنو فراموش نکنن (:

دخترا 
دعا کنین این دفعه پاک بمونم (: 

میگن افتادن یه برگ از درخت بر کل عالم هستی تاثیر میزاره ، میخوام ببینم پاکی من چه قدر تاثیر داره

هرچند اگر توانشو داشته باشم (: ...
ببینم حاجت چند نفرو میتونم بگیرم 

یعنی اگر یه علت وجود داشته باشه برای پاکیم گرفتن حاجت بقیس..‌

خودم ک میدونم لیاقتشو ندارم ، ولی شاید بشه هوم؟...


چند روز پیش یه وسوسه داشتم که به لطف خدای مهربون و امام حسینی که این روزا رو خیلی مدیونشم دفع شد اما اون لحظه مطمئن بودم که من این پاکی رو میخوام پس نذاشتم که وسوسه ها جدی بشن 

 شاید خوبه که ما توی اون شرایط بگیم با خودمون مرور کنیم که اگه واقعا پاکیمون رو میخوایم پس تشدید این افکار جز سخت تر کردن کارمون راهی رو پیش نمیبره!


افرییییییننن
ضحی ، همینجوری پوزه شیطانو بزن زمین

دقیقا همینجوریه ک گفتی

کاش لحظه وسوسه فراموش نکنیم چه قدر برای پاکیمون زحمت کشیدیم

گام برداشتن در جاده عشـــــق
هزینہ میخواهد!
هزینہ هایـے ڪہ انسان را عاشـــــق...
و بعد.. شـــــهید میڪند.." 

(:


 [b]"اجر کسی که در موقعیت گناه قرار بگیرد و پرهیز کند با اجر شهید برابر است" 

که سخن شهید کاملا مکمل این حرفه!

یه حسی بهم میگه این جمله رو تتو کنم ک یادم نره، لامصب

مرسیی گل ، نکات قشنگیو گفتی  [/b]

نقل قول: سلام بچه ها   


ازتون  کمک  میخوام   

اگر شما متوجه  بشید که یکی اعضای خونوادتون  مثلا خواهر کوچکتر یا برادر کوچکتر اینکارو  انجام میده چطور  راهنماییش میکنید ؟ و اینکه  نتونی  تو  کانون  بیاریش 

من   خواهر کوچکتر  از خودم دارم  و  متوجه شدم که متاسفانه فیلمهای پرن  میبینه  و اینکارو میکنه  نمیدونم چجور باهاش حتی ارتباط بگیرم  و به مادرمم گفتم  اقدامی نمیکنه  اثلا درک نمیکنه ولی من میدونم چقد داره به خودش اسیب میزنه

سلام حانیه جان
من اگر جای تو بودم، بیشتر باهاش وقت میگزروندم  

بیشتر باهم فعالیتمونو پیش میبردم  

مخصوصا اینکه خواهرت الان تو سن بلوغه 
ممکنه تند خو تر باشه ، تو بیشتر حواست بهش باشه 

اولین قدم اینکه خودت سمت این فیلما نری ، خودتو کنترل کنی ، احساسات خودتو مهار کنی ک بتونی بهش کمک کنی  

حانیه جان اگر بهش تذکر دادی دیگه به این کار ادامه نده
سعی کن ارتباطتتو باهاش قوی کنی ، باهاش مهربونتر باشی ، بیشتر درکش کنی  

کنارش باش ک کم کم کنار بزاره   

و اینکه اگر به مادرت گفتی و در جریان هست، حتما یه یه مشاور مراجعه کنین

جدی بگیریدش...

نقل قول: ستاره / 66 روز خوب 


ستاره  
یه دوره مخصوص باید بیام پیشت از راهکارات جزوه برداری کنم
رمز پیروزیتو اینجا بزار ک سخت بدان محتاجم  
قوی بمون ، ستاره روشن

اخطار زده ک پیام شما دارای ۴۱ تصویر است تنها شما مجاز به ۳۰ تصویر هستین

۲ تیکه کردم پیاممو

ایرااانا جان رمز موفقیتشو تو تاپیک تجربیات نوشته منم موقع خوندنش حس کردم باید جزوه برداری کنم  بسسسکه کامل نوشته بود هیچیو جا ننداخته

دفعه قبلی ک پاک موندم وسطای ماه اذر بود

چه قدر امیدوار بودم به پاکیم 

با ۳۰ روز پاکی شکست خورده بودم ، ولی میدونستم ک این اخرش نیست تا ۱۲۰ هم ادامه دادم...

واقعا اون روحیه کجا رفته ؟...
چی شده ؟
شاید اون موقع من تنها به خودم تکیه داشتم ، میدونستم بقیه یه نعمتن برام 
توقع معجزه نداشتم ، خودم بودم و خودم و خودم 

اما حالا چی..
این روزا وسواس فکریم خیلی زیاد شده
تمرکزم خیلی اومده پایین

بعد ۲ روز ،امروز بلاخره از خونه زدم بیرون حس و حال راه رفتنم نداشتم 



به این نتیجه رسیدم تلقینات ذهنیم غلطن...

یه عکسی پیدا کردم ک همون موقعها بهم انگیزه داد پاک بمونم و موندم 





راستی ۱۰۰ روز دیگه چه روزیه؟ (:

دقیقا روزیه ک پارسال تحول پاکیم شروع شد


۱۶ آذر...


نمیدونم میشه یا نه

اما من تسلیم نمیشم

دخترا
ازتون التماس دعا دارم


 روز ۱۶ آذر ۱۴۰۰  / ایرانا / ۱۰۲ روز خوب✌☘
ان شاءالله...


پ.ن : ذوق یه بچه کوچیکتر از خودت چه قدر میتونه هولت بده ک تو محکمتر به مسیرت ادامه بدی

دخترا ، جوونا ، به خودتون افتخار کنین 
ما همچین بچه هایی داریم ، شاید گرفتار شدیم اما هیچ وقت تسلیم نشدیم ☘

#ما_می_توانیم✌☘

---

پ.ن : همین عکس باعث شد ۸ کیلو وزن کم کنم

امیدها و انگیزه هایی ک به بقیه میدیم بی تاثیر نیستن

سلام رفقا  جان خوبین؟ شرمنده یه مدت به نت دسترسی نداشتم نتونستم مرتب گزارش بدم  


مهربانو/4مرداد/33 روز خوب      (شکرا لله)

نقل قول: ایرااانا جان رمز موفقیتشو تو تاپیک تجربیات نوشته منم موقع خوندنش حس کردم باید جزوه برداری کنم  بسسسکه کامل نوشته بود هیچیو جا ننداخته

جوون دل

یه سری میزنم ببینم چه قد دست و بالم خالیه ..

مرسی رزااا ♥️♥️

سلام همگی 
دیر ب دیر میام و این تقصیر من نیست ، متاسفانه نمیرسم بیام حرف بزنیم . خودمم ناراحتم از این موضوع   
دو روز گذشته وسوسه داشتم و خواب دیدم و این ضعف منه ، متاسفانه کنترل نگاه خوبی نداشتم و سریال بدون سانسوری برای وقت گذرانی انتخاب کردم و این مورد زیاد جالب نبود . در تلاشم ک لغزشی نداشته باشم و از وقتم استفاده کنم . 

خدا رو شکر ک مسابقه پاکی محرم هست و من تونستم کمی ب خودم بیام 

دیگه اینکه از لحاظ احساسی کمی ب مشکل خوردم و تلاش میکنم مسائلی ک پیش اومده رو از هم جدا کنم و حل کنم ، کمی تنها باشم و از کسانی ک ممکنه ناراحتم کنند دوری میکنم تا بتونم خوب بشم .

امروز میخواستم چنتا کتاب بخرم دیدم چنتا کتاب دستمه و نخوندم و اولویت این ماهم نمیتونه کتاب باشه چون هندزفریم خراب شده   دیروز از رنگی رنگی چنتا دفتر سفارش دادم و این یکی از اتفاقات خوب اخیر هست   
لوازم التحریر و این چیزها از معدود چیزهایی هستند ک خوشحالم میکنند 

جنتا دسر برداشتم سروقت درست کنم و یاد بگیرم . یکی دوتا غذای فوری یاد گرفتم . دوست دارم دمنوش امتحان کنم ولی نمیدونم چ دمنوشی؟! زیاد اهل دمنوش نیستم و بنابر پیشنهاد یکی از دوستانم میخوام امتحان کنم .


دیگه همین 
امیدوارم اینبار موفق بشم . ی تصمیم هم اینکه ی کتابی در زمینه خ ا هست باید اون و بخونم برای ادامه راه .

همگی موفق باشین . پست هاتون و میخونم و دلم باهاتونه

(1400 شهريور 5، 20:12)خانوم لبخند نوشته است: [ -> ]سلام حانیه جان
عزیز دلم اینجا دختر و پسرایی که مثل خودت به همبن موضوع گرفتار شدن دور هم جمع شدن و به همه تاپیکای عمومی هم دسترسی دارن و اینکه با خوندن هر جمله یا کلمه ای ممکنه پاکیشون به خطر بیفته
میدونم در رابطه با ترک دغدغه داری و برات قضیه مهمیه، همه ما و دوستانی که اینجا حضور دارن دغدغه پاکی دارن...
اما ازت خواهش میکنم لطفا، از بیان خاطرات و البته جملاتی که ممکنه تحریک برانگیز باشه خودداری کنی

ممنون از توجهت عزیزم

اوکی    سعیمو میکنم

سلااااام خواهرای گلم
خوبین
دلم بسی براتون تنگ شده بود
درسته زیاد نمیام ولی به یادتون هستم 

خب رهایی ۸ محرم/۱۰ روز پاک 

هنوز نتونستم روال زندگیم رو مثل قبل کنم..البته دارم تلاشم رو میکنم ولی به قول آبی آسمانی وقتی بال پروازت میشکنه سخت میشه اوج گرفتن و پرواز کردن 

دو روز پیش بود فکر کنم..تا تونستم گریه کردم
راستش به خودم قول داده بودم دیگه گریه نکنم
ولی خیلی سبک شدم..حس میکنم تیرگی رو از قلبم شست

خلاصه که فهمیدم گریه کردن همیشه نشونه ضعیف بودن نیست  گاهی لازمه...

فعلا در تلاشم عادت سحرخیزی رو برای خودم جا بندازم..چون وقتی صبح دیر بیدار میشم تا نصف شب طول میکشه برنامه درسیم تموم بشه

و اینکه دلم میخواد در کنار درس خوندن تفریح داشته باشم ولی نمیدونم چی باشه
فیلم که دیگه دوست ندارم زیاد
کتابم خیلی وقته نمیخونم
چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه  راهنمایی کنین لطفا

مراقب خودتون و پاکیتون باشین
دوستون دارم