سلام و درود خواهریای عزیزم
مرسی مرسی مرسی،
منم خیلی دوستون دارم، خدا به هممون نور لطفشو بتابونه الهی
بنت الهدا جونم،
من پرخاشگر نشدم اما حالت دل مردگی پیدا کردم.
آخه دیگه با معشوق خیالیم خداحافظی کردم.
دیگه کسی صمیمانه دوسم نداشت، اینطوری شد که این نیازم موند رو هوا.
حالا شما میگی پرخاشگری. یکی دیگه میگه افسردگی، یکی میگه بی لذتی،...
اما اینکه قطعا ما رو به یک سختی اینطوری میندازه کاملا پیش بینی شده ست. چون ما یک چرخه ای داریم که تو زندگی حلقه به حلقه به هم متصله و هم دیگه رو بازتولید می کنن، خب؟
این چرخه همینطور می چرخه.
مثلاً
من زندگیمو می کنم بعد مادر پدرم بهم محبت نمی کنن احساس بی ارزشی پیدا می کنم بعد می بینم ازدواجم هم نزدیک نیست خا می کنم با تخیل. نیاز عاطفیم برطرف میشه، به یک حالت خیالی نیاز عاطفی م ارضا میشه و دوبار برمی گردم به زندگی بدون عاطفه م. دوباره حس بی ارزشی. دو سه روز تحمل می کنم، بعد سرریز می کنه دوباره خ.ا و احساس دوست داشته شدن تخیلی و....
خب وقتی من یک حلقه این زنجیر رو می گیرم می کنم جدا میشه این روال به مشکل می خوره دیگه من نمیتونم عادی زندگیمو بکنم.
دیگه هر روز گریه می کنم هیچ کس منو دوست نداره.
دست و پا می زنم تا به هر شکلی بتونم توجه و محبت به دست بیارم.
گاهی این راه ها مثبت و خوب هم توش اختراع میشه،
مثلا نقاشی می کشم میام همه بهم توجه می کنن.
میام از چیزهایی که بلدم میگم، میام از توانایی طنزپردازیم میگم همه می خندن یکم فشار از روم برداشته میشه. حرف های روانشناسی میگم احساس مفید بودن می کنم. یک نقشی توی کانون به عهده می گیرم حس می کنم دارم به حال خوب بقیه کمک می کنم.
اما گاهی هم راه های خوبی هنوز پیدا نکردم، طبیعیه این حلقه پاره شده. این زنجیر شکافته شده همون ریتم معمولی زندگی منه که مختل شده دیگه. پاشیده، از بین رفته.
حالا عارفه میگی من چی کار کنم؟
میگم سعی کن تا جاییکه میتونی اینو زور بزن با جایگزینی راهکارهای دیگه پیوند بزنی که اموراتت بگذره. البته هدف ما گذشتن امورات نیست، هدف ما پیوند زدن یک جایگزین سالم و طبیعیه در نهایت. اما شاید ابتدا به ساکن سخت باشه، ممکن نباشه، میگیم در ابتدا همین که خ.ا نشه بسه.
میگیم راهکاری رو پیوند بزنی به این حلقه شکافته، که اون کاری که خ.ا برات انجام می داد، فایده ای که داشت رو، بتونی با چیز دیگه ای به دست بیاری.
حالا اون جایگزین چی باشه؟
میتونی از بقیه الگو بگیری، تجربیات ترک رو بخونی، می تونی استفاده کنی از مطلبی که تو تلویزیون یه کارشناس حرفی زده شنیدی، میتونی از کتاب هایی که راهکار ابراز صحیح خشم رو یاد میدن استفاده کنی، دکتر هلاکویی دیدی، هر چی هر چی.
یادت باشه مهم اینه که تمام زورتو بزنی تا جایگزینی پیدا کنی که توش خ.ا نباشه.
اگه خ.ا برات راهی برای پایین آوردن خشمت بوده،
میتونی مثلا بنویسی پاره کنی،
مبتونی تو بالش داد بزنی،
میتونی نامه بنویسی توش به طرف بگی چقدر اذیت شدی و قرار بذاریم با خودت که در فرصت مناسب بهش بدی نامه رو.
شاید هم بگی خشمم خیلی زیاده...
آره؟ اینطوریه؟