کانون

سلام
پستم چقدر قشنگ بوده خدا وکیلی
مرسی که گذاشتی من خودم الان اصلا همچین حس های خوبی نسبت به پاکی ندارم.
فقط میدونم بهتر از پاک نبودنه
خدایا پاکی و با خوشیش به هممون بده.


من با سحر خیزی مشکل پیدا کردم
نمیتونم انجامش بدم
میدونین من از بچگی عادت کردم شب ها تا دیر وقت بیدار باشم و صبح ها بخوابم
حالا ولی دوست ندارم اینطوری باشم
وقتایی که زود بیدار بشم خیلی سرحال ترم
به پاکیمم خیلی کمک میکنه ولی نمیتونم

اکر شب زود بخوابم بعد نماز صبح دیگه خوابم نمیبره بیدارم چند ساعت بعددوباره تا قبل ظهر خوابم میگیره
اگرم شب دیر بخوابم بعد نماز صبح میخوابم. ولی خیلی میخوابم دیگه تا اذان ظهر خوابم

شما چیکار میکنین؟

ایرانا جان چند روزی هست مشغول خوندن انجمن آموزش ترک خ.ا هستم . 
دوست دارم فعالیت کنم و با اجازتون طی چند روز آینده فعال خواهم شد . 

مشکلی که در حال حاضر درگیر هستم کنترل نگاه و ذهن هست . خیلی کم پیش اومده که ذهنم و تحت فشار بذارم و منعش کنم . 
چند روزی هست که تلاش میکنم به تصاویر یا اتفاقاتی که میتونه منجر به لغزش من بشه فکر نکنم ولی متاسفانه بیشتر از گذشته ذهنم متمرکز میشه روی این اتفاقات . فقط زمانی که مشغول کارم هستم ذهنم آزاد هست . 


.پارادوکس. / 30 مهر / 2 روز خوب

سلاااام
روژان/۱۹ مهر/۱۴ روزخوب
به دوهفته پاکی رسیددددمممم
خدایااااا شکرت

سلام و درود به همگی 

پارادوکس خانوم عزیز خیلی خیلی خوش اومدین 
منم ضحی‌ام دانش آموز مقطع دبیرستان،  از آشنایی باهاتون خیلی خوشبختم

نقل قول: ضحی جان سایه ات رو میبینم  اما خودت در دیدرس نیستی 
حالت چه طوره؟  

قربونت ایرانا جانم ♥️
الان دیگه خودم و سایه‌ام باهم درخدمتیم 

یکی دو روز پیش لمس گوشیم یهویی خراب شد اصن یه وضعی بود  
تا گوشی رو روشن می‌کردم خودش به صورت خودجوش برنامه های مختلف باز می‌کرد و می‌بست یا یهو توی اپ های مختلف تایپ می‌کرد
خلاصه که یکی دو بار سعی کردم اینجا پست بذارم یا جاهای دیگه پیاما‌هامو باز کنم ولی خیلی سخت و ریسکی بود ، داشتم ازش قطع امید می‌کردم که یهو خود به خود درست شد
الان هم که در بستر مفرح بیماری به سر می‌برم
خیلی مواظب خودتون باشین ، شیوعش خیلی بالاست ، من تا دیروز نمی‌دونستم این بیماریه چی هست اصلا 
الان خودم دارم عملی کشف می‌کنم
نصف بچه‌ها و معلم‌های مدرسمون هم درگیر شدن
العبدالمرحوم/۲۰ مرداد /۷۵‌امین روز خوب

---

نقل قول: پادکست نگاه ما به موفقیت‌هامون رو دانلود کردم و گوش دادم...
ان‌شاءالله به زودی میام نتیجه‌اشو میگم  

قرار بود هفته قبل بیام بنویسم
پادکست جالبی بود ، طی این گفتگوی دو نفره‌ای که بین سرپرست اصلی پادکست به عنوان کسی که سالهاست برنامه‌ ریزی حرفه‌ای رو دنبال میکنه و دوستش به نکات جالبی اشاره شد که اگه بخوام به طور خلاصه بگم این بود که : ما وقتی میخوایم دستاورد ها و نقاط خوب برنامه‌های زندگیمون رو بشمریم یا لیست کنیم خیلی چیزا رو ناخودآگاه پس میزنیم که شاید یکی از دلایلش هم والد سرزنشگر درون‌مون باشه که با یه دید ناخودآگاه موفقیت های ما رو عادی جلوه میده و سرخوردگی ها و شکست هامون رو بولد میکنه،  مثلا من توی تابستون برام خیلی دغدغه بود که فیلم‌های آموزشی درسیم رو حتما یه دور دیگه مرور کنم و اول تابستون بخاطر حجمش خیلی برام دست نیافتنی بود ولی تا آخر تابستون انجام شد و بعد وقتی میخوام اینا رو لیست کنم ناخودآگاه پسش میزنم که حالا نه اون خیلی هم کار مهمی نبود ، با وجودی که اون همه براش زحمت کشیدم ، ما بعد از اینکه در انجام یه کاری موفق میشیم و دغدغه اون کار برطرف میشه کم کم اهمیت و زحمتی که برای اون موفقیت داشتیم رو فراموش می‌کنیم و این میشه یکی از عوامل سرخوردگی توی برنامه‌ های زندگی که با وجود زحماتی که ممکنه کشیده باشی هیچ دستاوردی برای خودت نبینی 
نکته خوب بعدی راجب تفریحات و اموری که توی برنامه ریزی گاها کم اهمیت تلقی میشن بود ، ما معمولا زمان های تفریحمون رو به دید اتلاف وقت و زمان های پرت می‌بینیم ، بی خبر از اینکه اهمیت تعادل بین کار و تفریح توی برنامه ریزی یکسانه ، ما اگر تفریح خوب و به اندازه‌ای نداشته باشیم تاثیر مستقیمش رو توی زمان کار و عملکردهامون میبینیم،  درصورتیکه اگر تفریح رو جزئی از برناممون ببینیم میزان درست و به اندازه‌اش نه تنها اتلاف وقت نیست بلکه یکی از دستاوردهای برنامه زندگی ماست 
و یه نکته خوب دیگه که یادم مونده از این پادکست، این بود که مورد بررسی قرار گرفت که ما چرا گاهی بعد از موفقیت‌های بزرگ زندگیمون مثل کنکور ، پایان نامه دانشگاه و... به جای شادی و خوشحالی دچار یاس و افسردگی میشیم میشیم ، یکی از دلایلی که توی این گفتگو بهش پرداخته شد از نظر دو گوینده این بود که ما ممکنه یه دوره فشرده کاری رو برای رسیدن به اون کار طی کنیم اما احساس شادی همیشه پایدار نیست و برای بزرگترین موفقیت ها هم بیشتر از چند روز شاد و خوشحال نیستیم پس اگر بخوام خلاصه بگم هیچ وقت نباید تفریح و آرامش روحی و لذت بردن از مسیر رسیدن به هدف رو فدای خود هدف کنیم و دلیل دیگه باز هم به این می‌رسید که ما وقتی ارزشی برای تفریحات برنامه قائل نباشیم بعد از طی یه پروسه فشرده چون حالا دیگه اون تلاش فشرده رو نداریم احساس بیهودگی و بی فایدگی می‌کنیم 
و در نهایت اینکه ما باید خود فعلیمون رو بدون هیچ قیدی ارزشمند ببینیم و برای بهتر شدن زندگی این موجود ارزشمند تمام تلاشمون رو به کار بگیریم 
در صورتی که توی ناخودآگاه خیلی از ما این ذهنیت وجود داره که من اگر به فلان هدف برسم یا فلان کار رو انجام بدم شخص ارزشمندی خواهم بود و این مهمترین علت سرخوردگی ماست (که متاسفانه این مورد خيلي برای من صدق میکنه)
چه خلاصه طولانی‌ای
فک کنم گوش دادنش کمتر وقتتون رو بگیره

سلام دلبرا


چه طورین؟

شبتون بخیر و خوشی

حنیفا جانم درکت میکنم، منم یه روزایی مثل امروز از صبح کلاس دارم ، تا نزدیکای غروب
فقط میخوام برسم خونه از خستگی ...
ماااااااشااااااللههههه ۵۰ روز عالیییی

اینجانب شیرینی میگیرم، کادو میدهم


ادامه بده خفن طلا

سلااااام و درود بر بانو گلبرگ زیبا
بسی از دیدن پستتون ، خوشحال شدم
ما هم دلتنگ شما و آجیلای پاکی بودیم
کاش این آرامش کل زندگیمونو بگیره



ساناز جانم
انقد پستت دلنشین ، بود
نمیشد ازش گذشت :‌) به قول یآرا ، خیلی قشنگ پاکیا رو توصیف میکنی... ادم میخواد زندگیش اینشکلی بشه :‌)
مرسی ک برامون نوشته بودی :‌)))

منم یه مدت این مشکل رو پیدا کرده بودم سر خواب و بیداری..
و باز هم نگرانم ریتم خوابم به هم بخوره‌‌‌...


ولی بهترین چیزی ک تا حالا بهش رسیدم اینکه
سعی کن از اون روزی ک میخوای شروع کنی تمرین سحر خیزی، روز قبلش ورزش های بدنی ، یا کار یدی انجام بدی ک جسمت خسته باشه

الارم گوشیتو با فاصله ۱۵ دقیقه ۱۰ دقیه بزار
مثلا یکی ساعت ۵و ۴۵ ، یکی ۶ ، یکی ۶ و ۱۰ دقیقه ذهنت کم کم هوشیار میشه و صداشو میشنوی

برنامه ها و کارهاتو هم بیشترشو بزار برا روز ، من خیلی از روتین هایی ک انجام میدادم برای شب بود..
برای همین دیرتر مجبور میشدم بخوابم، الان سعی کردم سبکترشون کنم ک به خوابم لطمه نخوره

وقتی هم بیدار شدی ،بلافاصله از رخت خواب فاصله بگیر تا مجدد وسوسه برا خواب نشی


پارادوکس جان
پس منتظرت هستییم

برا کنترل ذهن چندتا روش ازمایش شده هست ک خیلی خوب جواب میده

اولینش اینکه کلا موقعیتتو عوض کن
مثلا از جات پاشو ، دست و روتو آب بزن، اگر کاری هست ک میتونی خودتو مشغول کنی ، انجامش بده، بیکار نباش و ذهنتم کاملا در جهتی ک داری انجام میدی معطوف کن

یه تمرین دیگه پرش فکریه، ببین ما هر چه قد نخواییم به موضوعی فکر کنیم ، ذهن بیشتر توجهش به اون موضوع پرت میشه
مثلا الان سعی کن ک به یه اسب آبی ک صورتی رنگه و بال داره فکر نکنی

نمیشه

مگر اینکه بیایی
به یه سیب ، قرمز ک عطر فوق العاده ای داره ، و میتونی خودت با دستات از رو شاخه بچینی فکر کنی

ببین، باید برای خودت یه تصویر جدید خلق کنی


یه تمرین دیگه هم ک میتونه موثر باشه

بازم پرش فکریه
سعی کنی ۳ تا ۳ تا، اعدادو کم کنی ، یا زیاد کنی ، انقدری ک حواست پرت بشه

این چند تا یادم بود ، اگه کسی نکته ی دیگه ای تو ذهنش هست؛ لطفا بیان کنه

و اگه دیدی جواب نمیده
بیا اورژانس کانون
هر کسی ک پیامتو ببینه یا انلاین باشه میاد کمکت ، باهات حرف میزنه تا اون افکار منفی ازت دور بشه

قدم هات در مسیر پاکی استوار ♥️


رژان جان
فتح دومین هفته خوبو بهت تبریک میگم
از ۴ هفته یک ماه، ۲ هفتشو مال خودت کردی، دمت گرم ✌



دخترایی ک نیستین...
ناحله
بهاره
ازاده ،رها، آران
مشکات عارفه ویلو ،سلین و الکس و ..
ک خیلی وقته سر نزدین، مراقب خودتون باشید

امروز از صبح کلاس داشتم...
فرض کن داشتم برمیگشتم خونه ک یه خبر داغ به گوشم رسید و خستگیم چند برابر شد ک ،بماند[...]


.
.

اخیرا مرکز مشاوره باز کردن تو دانشگاهمون..، رفته بودم ببینم چه روزایی فعاله، ک ۲ تا از هم کلاسی هامو دیدم.. 
یکی از دخترایی ک نشسته بود، مثل خودم زیاد اهل سوال پرسیدن و حرف زدن سر کلاسه
قابلیت تبدیل یک کلمه به جلسه تخصصی رو با هم دیگه داریم 


شاید ازش توقع اینو نداشتم ک دستش سیگار ببینم...
و موضوع جایی جالبتر شد ک استادمون دیدش، نشناخت... شاید اگه یه دختر دبیرستانی یا ترم اولی بود تعجب نمیکردم

خلاصه
دارم به این فکر میکنم، خط تسلیم چه قدر نزدیک شده
چه قدررر نزدیک
و هر لحظه منم میترسم ک بلغزم
یا دلسرد بشم
یا بگم تا کی باید اینجوری ادامه بدی؟
یا پشت پا بزنم به همه چیز...
یه وقتایی ادم به خودش اطمینان ، داره.. ولی من میترسم ک خستگیم جای خودشو بده به تسلیم... و به حماقت های از جنس خودم...

لطفا دعامون کنین دلبرا  ♥️
برای هممون..

سلام به روی ماهتون خوبین ، شبتون بخیر و خوشی 

نقل قول: شاید ازش توقع اینو نداشتم ک دستش سیگار ببینم...

دانشگاهی که کنار دانشگاه ماس جز یکی از بهترین دانشگاهاس با افرادی که کلی رتبه خوبی داشتن تو کنکور وقتی رد میشم میبینم دخترا و پسرا از صبح تا عصر که کلاس دارم دائما درحال سیگار کشیدنن و رفتارایی که نشون دهنده جهلشونه از ته دل براشون ناراحت میشم   تو کلی درس خوندی و زحمت کشیدی که علمتو افزایش بدی که یه فرقی با کسی که درس نخونده داشته باشی  چه توقعی میره وقتی داری ریه و جسم خودتو نابود میکنی 
این روزا واقعا هر بار که مسیری که باید برم تا برسم به کلاسمو میرم کلی حالم بد میشه برای آدمایی که نمیدونن دارن چیکار میکنن ، کاش یکم فکر کنن که کاری که دارن میکنن منطقیه و بعدا ضرری بهشون نمیرسه یا نه    

---

نقل قول: حنیفا جانم درکت میکنم، منم یه روزایی مثل امروز از صبح کلاس دارم ، تا نزدیکای غروب 
فقط میخوام برسم خونه از خستگی ...
ماااااااشااااااللههههه ۵۰ روز عالیییی  

اینجانب شیرینی میگیرم، کادو میدهم  
ادامه بده خفن طلا 

اره واقعا دارم به کارام نمیرسم یعنی میشه یه روزی منم تو برنامه ریزیام موفق عمل کنم 

قربونت  تو امر کن شیرینی چی میخوی
اخ جوون کادو

---

از بچگی زیاد پاییز و زمستون رو دوس نداشتم نمیدونمم چرا   شاید چون سرسبزی و گرما رو بیشتر دوس دارم اما الان نم نم بارون شروع شده بعد کلی مدتی که هیچ بارونی نیومده بود خدایا شکرت 
بوی خاکی که نم بارون بهش خورده یکی بهترین چیزاس

خدایا هوای هممونو داشته باش و بهمون بصیرت بده
دخترا این روزا یادتون نره برای ظهور دعا کنیم 


حنیفا/ 31 شهریور/ 51 روز خوب به لطف امام حسن مجتبی علیه السلام 

التماس دعا

الکی ۲۷ تیر 
خیلی وقته نشمرم 

سلام 
خوبین ؟خوشین ؟سلامتین؟   

چند وقت بود ، نمی شد بیام اینجا

حیدر کرار / یه چند روزِ پاک 

(مدیونین فکر کنین نمی گم روزای پاکی رو  تا از شیرینی دادن در برم )

سلاااااام


صبحتووون بخیر و نیکی


پارادوکس جان خوش اومدی به جمع ما
خوشحالم که در حال تلاش میبینمت


ضحی جان عالی نوشتی خلاصه پادکست رو
بچه ها خوندین خلاصه ضحی رو؟ 
حالا سوالی دارین ازش بپرسین

نقل قول: اکر شب زود بخوابم بعد نماز صبح دیگه خوابم نمیبره بیدارم چند ساعت بعددوباره تا قبل ظهر خوابم میگیره

صبح اگه خونه ای  اشکالی نداره یکی دو ساعت بخواب 

من شب معمولا حدود ۱۱ یا ۱۲ میخوابم
بعد نماز بیدار میمونم
ساعت حدود ۸ شاید یکم خوابم بگیره که اگه تونستم چرت میزنم
اگه نشد با خواب ظهر جبران میکنم.

مهمترین چیزی که کمکم میکنه اینه که برای بیدار شدن هدف دارم
مثلا از شب مینویسم که باید صبح ۱ ساعت درس بخونم 
روتین صبحگاهی هم دارم که حدود ۱ ساعتی طول میکشه
بعدش درس یا  کارم رو شروع میکنم‌. 
هدف نداشته باشم میگم حالا چه کاریه بیدار شم .

چند تا نکته دیگه هم که کمکم میکنه  به زودی میام میگم الان باید برم

سلام دلبرا

امیدوارم ک خوب باشین  


از اون روزی ک پست گذاشتم هی داشتم فک میکردم چرا ضحی پستا رو لایک میکنه ولی جواب نمیده ، نگو پست زده صفحه قبل من ندیدمش  
سنا جان مرسی ک به پستش اشاره کردی ، وگرنه اصلا متوجه نمیشدم  

ضحی جانم مراقب خودت باش عزیزم
مواظبت کن دوره نقاهتش بگذره  
عالی داری روزارو میگذرونی دمت بسی گرم
مرسی از خلاصه ♥️ مخصوصا این تیکش..

نقل قول: ما باید خود فعلیمون رو بدون هیچ قیدی ارزشمند ببینیم و برای بهتر شدن زندگی این موجود ارزشمند تمام تلاشمون رو به کار بگیریم 

در صورتی که توی ناخودآگاه خیلی از ما این ذهنیت وجود داره که من اگر به فلان هدف برسم یا فلان کار رو انجام بدم شخص ارزشمندی خواهم بود و این مهمترین علت سرخوردگی ماست 

فاطمه سادات جان ، تلاشهات عالیه ادامه بده  
هرچند ک خوشم نمیاد خودتو هی لوس میکنی، شیرینی نمیدی  
پول خرج کردن ک این حرفا نداره دوستم ♥️

به ببنین کی اینجاس بانو الکس  
الکس جان ، با یه حساب سر انگشتی انگاری ک ۳ رقمی شدنو رد کردی  
درست حساب کردم عایا؟

گویا یه مدال ((  )) جاش تو پروفایلت خالیه، عدد دقیقو اعلام کن ک تقدیم روی ماهت بشه ♥️ 


حنیفا جانم...
اتفاقا چند وقت پیش درمورد این موضوع از استادم سوال پرسیدم...
حالا ک حرفش شد بگم :‌)


سوال من درمورد یکی از کیسهای خود استادمون بود، یه پسر بچه ۱۲ ساله
ک بنا به شرحی ک استادمون داد ، رفتارش بالغانه تر از یه پسر بچه ۱۲ ساله بود.
انگاری ک داری با یه اقای ۲۵ ساله صحبت میکنی، نوع کلمات ، مدل شسته و رفته بودن، به جا صحبت کردن و شر و شیطون نبودن یا به قولی بچگی نکردن ها...
گویا تو مدرسه خیلی خوبی هم درس میخونده (به شدت بچه باهوشیه)

حالا اگه خواستین براتون تو یه پست دیگه تعریف میکنم اصل داستان چی بوده ک استادمون دیده بودتش

ولی تا اینجای کار ، این بچه ، از اوناییه ک چماق میشه رو سر بقیه بچه های فامیل  

سوال من این بود ک ایا ممکنه این بچه به سن نوجونی ک میرسه، قید همه چیز رو بزنه ؟
یه سری رفتارایی انجام بده ک تو ازش توقع نداری ولی اون انجامشون بده؟

و پاسخ بلی بود.‌.
علت اصلی هم اینکه از اول بچگی ، هی بهش گفتن خوب درس بخون ، اینجوری نباش اونجوری باش، آقا بشین و ...
وقتی این بچه به سنی میرسه ک همه اینا رو داره... ولی ازشون لذتی نمیبره...می بینه میشد یه جور دیگه کلا با یه دیدگاه دیگه زندگی کرد ...

مثلا دانشگاه خوب قبول شده با کلییی بدبختی 
و میبینه ای بابا...
میشد جور دیگه وقتمو بگذرونم
میشد انقد خودمو زحمت ندم...
حالا مثلا میرفتم ازاد جای دولتی
میارزید انقد سرش حرص بخورم؟ یا خودمو بکشم سر فلان رشته فلان دانشگاه ؟
نمیارزید  

پس حالا جوری ک دوست دارم زندگی میکنم..
میبینی پسری ک تا دیروز علیه السلام بود، الان مو بلند کرده گیسو کمند  
چند ترم هم بیافته براش اهمیتی نداره‌..

چون او همه بالا بودن ها، اول بودن ها رو تجربه کرده، دیگه این چیزا اقناعش نمیکنه...
و این بیشترش به دوران کودکی برمیگرده... ک تعصب و فشار بیجا میتونه باعثش بشه...
البته ک یه دلیل باعثش نیست... ولی خب اینم بین دلایل چشمک میزد ...

منم ناراحت میشم براشون :‌) 
خیلی..
شیرینی زبونی با شهد فراوون دلم میخواد  
تو چی کادو دوست میداری؟ ♥️

---

---

امروز داشتم به این فکر میکردم با همه اشتباهاتی ک ادما ، تو هر زمان زندگیشون مرتکب میشن...
بعد هر اشتباهاشون ، قلبشون داره بازم کار میکنه...
میتونه دیگه نزنه...
میتونه بدنت انقد زحمت نکشه ک تو بخوای بازم به اشتباهاتت ادامه بدی، مثلا مغزت میتونه متوقف بشه ، و بگه این ارزششو نداره 
قلبت، دستا یا پاهات

ولی حتی اگه نالایق ترین ادم دنیا هم باشی
بازم دارن برات کار میکنن...

تو چه ناراحت باشی..
چه خوشحال باشی 
چه خوب باشی
چه بد

دارن کارشونو میکنن ، چون اگه اونا کار نکنن تو دیگه نیستی
و تو با ارزشی...

پس چرا به خودت ایمان نمیاری، ک میتونی سرنوشتتو عوض کنی


فک کنم یکی از ناسپاس ترینهای درگاه خداوند منم...
کاش حق این جسم، حق اطرافیانم رو به جا بیارم

 التماس دعای فراوان☘

سلام به روی ماهت چطورین

ایرانا چقد توضیحت قشنگ بود    ای کاش بشه پیشگیری کرد که بچه هامون بچگی کنن به وقتش درس بخونن خوب آموزش ببینن   که کلی از مشکلاتشون تو اینده جلوگیری میشه ازش
این روزا دارم فکر میکنم چقد خوب میشد از سن دهم تا دوازدهم سه تا کارگاه درباره ازدواج و تربیت فرزند میزاشتن و هیچ امتحان نظری ازش گرفته نمیشد و همچنین تو دوره کارشناسی یه سری واحدهای بیشتری بهش تعلق میگرفت نسل قبلی ما که مادر پدر بودن واقعا با کمبود اطلاعات مواجهه بودن و به قولی هرچی که فکر میکردن درسته رو پیاده میکردن رو بچه ها   بدون اینکه متوجه باشن رفتارشون اسیبی نمیزنه به بچه هاشون یا نه
اینجوری هم جلوی کلی طلاق گرفته میشه هم فرزند بهتری میشه تربیت کرد

درباره شیرینی بیا حضوری ببرمت  البته که میدونی من جلوی بزرگتر اصلا حساب نمیکنم چون خلافه ادبه


حنیفا / 13 شهریور /  53 روز خوب به لطف خدا

التماس دعا دخترا، به دعاهاتون نیاز دارم 

سلام
روژان/۱۹مهر/۱۶ روز خوب

(1401 آبان 2، 20:21)ایرانا نوشته است: [ -> ]پارادوکس جان
پس منتظرت هستییم

برا کنترل ذهن چندتا روش ازمایش شده هست ک خیلی خوب جواب میده

اولینش اینکه کلا موقعیتتو عوض کن
مثلا از جات پاشو ، دست و روتو آب بزن، اگر کاری هست ک میتونی خودتو مشغول کنی ، انجامش بده، بیکار نباش و ذهنتم کاملا در جهتی ک داری انجام میدی معطوف کن

یه تمرین دیگه پرش فکریه، ببین ما هر چه قد نخواییم به موضوعی فکر کنیم ، ذهن بیشتر توجهش به اون موضوع پرت میشه
مثلا الان سعی کن ک به یه اسب آبی ک صورتی رنگه و بال داره فکر نکنی

نمیشه

مگر اینکه بیایی
به یه سیب ، قرمز ک عطر فوق العاده ای داره ، و میتونی خودت با دستات از رو شاخه بچینی فکر کنی

ببین، باید برای خودت یه تصویر جدید خلق کنی


یه تمرین دیگه هم ک میتونه موثر باشه

بازم پرش فکریه
سعی کنی ۳ تا ۳ تا، اعدادو کم کنی ، یا زیاد کنی ، انقدری ک حواست پرت بشه

این چند تا یادم بود ، اگه کسی نکته ی دیگه ای تو ذهنش هست؛ لطفا بیان کنه

و اگه دیدی جواب نمیده
بیا اورژانس کانون
هر کسی ک پیامتو ببینه یا انلاین باشه میاد کمکت ، باهات حرف میزنه تا اون افکار منفی ازت دور بشه

قدم هات در مسیر پاکی استوار ♥️

سلام . ایرانا جان بی نهایت متشکرم به خاطر توضیحات کاملت 
 لغزش های فراوان و بیخیالی یک سال اخیر آسیب زیادی بهم زده . به طوری که قدرت نه گفتن ندارم .

روزهایی هست که با خستگی زیاد و فکر درگیر بازهم لغزش در ذهنم جولان میده و این یک وسوسه نیست بلکه از روی عادت معیوبی که دارم و حتی با نفرت زیادی که ازش دارم باز هم درگیر میشم . وقتی که به طور متوالی و با فاصله ی کوتاهی درگیر هستم این فکر زیاد میشه و این روزها هیچ بازدهی مفیدی در زندگی من جریان نداره . 

تلاش برای پاکی خیلی سخت هست ولی غیرممکن نیست . با توجه به این غیرممکن نبودن امید دارم به کسب نتیجه و موفق شدن در مسیر . 
من شکست های زیادی خوردم ، کارهای زیادی هست که به دلیل عدم موفقیت و یا خستگی نیمه کاره رها کردم ولی این دفعه تصمیم گرفتم با وجود درصد کم موفقیت و امیدواری ادامه بدم . 
روز 3 آبان به دلیل دیدن تصاویر نامناسب لغزش داشتم . 
این لغزش باعث عقب ماندن از تمام کارهای شخصی شد . 2 روز عقب موندم و حال روحی خوبی نداشتم . 
اغلب زمان هایی که درگیر لغزش میشم سستی و کرختی تمام وجودم و میگیره و بدترین اوقات و سپری میکنم . 
بالاخره امروز تونستم از اون حال بعد رها بشم . از نو شروع کردم . 

دیشب خیلی فکر کردم که چه چیزی باعث شد علی رغم انجام همه ی برنامه ها درگیر لغزش بشم ؟ 
دیدن یک تصویر نامناسب = شاخ و برگ دادن ذهنم به اون تصویر و عدم موفقیت در فراموشی = لغزش 
سعی میکنم از پرش فکری که شما گفتی و نوشتن افکارم که اغلب اوقات کمک زیادی بهم میکنه کمک بگیرم . 
خیلی ممنونم به خاطر توجهت 
سعی میکنم از نکاتی که نوشته میشه استفاده کنم . 
.پارادوکس./ 4 آبان / 1 روزخوب