کانون

سلام سلام
این هم مشق امروز من از تالار تجربیات :

نقل قول: من ارزش وجودیم را می دانم

و راه من،  سقوط و نابودی خودم نیست .

بقیه هم بیاین مشقتون رو انجام بدید.
.

هر کی به سبک خودش این جمله رو تکمیل کنه

با پاکی...

با پاکی فضا رو باز می کنم برای زندگی بهتری که میتونه آینده م رو متحول کنه.

نقل قول: آسمان جان خوبیم شما خوبی؟ کم پیدا شدی

سلام سنا جانم 
سرم شلوغ شده 
امیدوارم با خبرای خوبی برگردم 

---

با پاکی تشکر میکنم از خدای مهربونم بابت نعمت هاش 

سلام سلام

اینقد خوبه الان بخوابیییی
اینقد این خواب می چسبه

اینقد خبر آسمان جان رو می خوام بشنوم مشتاقانه

مشق امروز خواب

سنا جان مشق امروز چیه ؟

سلااام سلااااام

اخ اخ گفتی خواب الان میچسبه ؛ ولی بعد که بیدار میشی میبینی هنوز کارات مونده و کار مفیدی نکردی چقدر حس بدیه .نه؟

مشق امروز : یه جمله یا خلاصه از کتابی که دارید میخونید بنویسید. 


تربیت فرزند چیزی به جز تربیت خودمان نیست.  
تربیت بدون فریاد

---

نقل قول: اینقد خبر آسمان جان رو می خوام بشنوم مشتاقانه

انشاءالله عزیزم 
من برعکس شما کلاس نداشتم دوست داشتم بخ‌وابم ولی خوابم نمیبرد 
حتی زودتر از همیشه بیدار شدم 

---

سرم شلوغ شده و برنامه ریزی خوبی ندارم ...
امروز ارائه دارم و آماده نیستم 
کم تلاش شدم چون دلم میخواد همه کار هارو باهم پیش ببرم که نمیشه ...
باید هدفام رو کوچیکتر کنم 
اهداف امروز :
مرور و تثبیت صفحه ۲ 
صفحه ۳ تا جایی که بلدم مرور شه + یک ایه 
مبانی اموزش رو نمیخونم 
توراه اون برگه رو حفظ میکنم
ارائه مبانی اموزش هم بین کلاس ها تمرین میکنم

هرگز از شک دست نکش. وقتی شکی به جا نماند معنایش آن است که از حرکت بازمانده‌ای... 
اما مراقب یک چیز باش: هرگز نگذار شک و تردید فعالیت‌هایت را فلج کند. همیشه همان تصمیم‌هایی را بگیر که به نظرت ضروری‌اند حتی اگر از درستی این تصمیم‌ها مطمئن نیستی.

بریدا_پائولو کوئیلو

سلااااام

صبح بخیر

نقل قول: مرسی سنا جان. تو خوبی؟

ممنونم الحمدلله خوبم بنده پاک جان

آسمان جان موفق باشی

میگن اگه اهدافت تمام فکر و ذکر و دغدغت بشن،  خدا برات نشونه میفرسته ..این نشونه هارو بگیر و بهشون توجه کن 

مثل همین الان که جملات عارفه برام یه نشونه بود
خیلی وقتا شک میکنم به کاری که میخوام انجام بدم ؛ پس نشونه خوبیه ولی نمیذارم فلجم کنن و تصمیم هامو عملی میکنم انشالله

نقل قول: مثبت (+1): ولی امروز، روز هنر بود  خداقوت 

آخ آخ روزارو قاطی کردم 
الان نوشته بودم امروز سه شنبه ست راجب چی صحبت کنیم
چرا هیچکی هیچی نگفت

خب امروز پس هنراتون رو رو کنید 

سلام سلام

نقل قول: اخ اخ گفتی خواب الان میچسبه ؛ ولی بعد که بیدار میشی میبینی هنوز کارات مونده و کار مفیدی نکردی چقدر حس بدیه .نه؟

یه عذاب وجدان وحشتناک و زشتی تو وجودت زمزمه می کنه

یه حسرت بازنگشتنی

ولی من بعد از سلام و صلوات خوابیدم چون اگر نمی خوابیدم الان انالله و انالله راجعون شده بودم جدی

آسمان جان ان شاءالله بهترین ها در انتظارته

امروز روز هنره شب یلدا نزدیکه 
دسر و کیک و اینا هر هنر شب یلدایی هم بگیم خوبه به نظرم


امروز چهارشنبه س اصلا

سلام و درود خواهریای گلم

امروز اومدم سر کار کلید ندارم برم تو. دو روزه کلیدمو دادم به همکارم و این شد که برای اولین بار این ساعت ظاهر شدم

نقل قول: میگن اگه اهدافت تمام فکر و ذکر و دغدغت بشن،  خدا برات نشونه میفرسته ..این نشونه هارو بگیر و بهشون توجه کن 

مثل همین الان که جملات عارفه برام یه نشونه بود
خیلی وقتا شک میکنم به کاری که میخوام انجام بدم ؛ پس نشونه خوبیه ولی نمیذارم فلجم کنن و تصمیم هامو عملی میکنم انشالله 

حتما خواهری
چه خوب که من رساننده این پیام بودم. من به این اتفاق میگم پیامبر شدن  خیلی دوست دارم خدا کاری کنه پیامبر بشم.


خب امروز چه هنری رو کنیم؟

من عاشق اینجام 

سلام و درود

لطف داری عزیزم 


نشانه...
نشانه ی این چند وقت اخیر من صحبت با یک خواستگار بود. البته بعد جلسه سوم ایشون جواب منفی داد اما باعث شد درباره موضوعی فکر کنم که قبلاً بهش فکر نکرده بودم. از اون جاییکه من اغلب برای سوالام سراغ کتاب ها میرم رفتم سراغ یک کتابی که نصفشو چند سال پیش خونده بودم و دیدم ااا چقدر تغییر کردم و حالا انگار وقتش شده بود که بقیشو بخونم. 

در کل زیاد تو زندگیم نشونه دیدم. البته نشونه دیدن همیشه به این واضحی که میگی نبوده برام. لازم داشت گاهی یکم (ببخشید) دیوونه باشم که بودم . مثل بقیه تابع محض عقل نباشم. اینکه گاهی از خط بزنی بیرون و مثل بقیه رفتار نکنی، اون جاست که ناگهان نشونه ها به چشمت میان.
تا حالا اینو تجربه کردی؟
من چند دفعه از اتوبوس های واحد نشونه گرفتم

نقل قول: در کل زیاد تو زندگیم نشونه دیدم. البته نشونه دیدن همیشه به این واضحی که میگی نبوده برام. لازم داشت گاهی یکم (ببخشید) دیوونه باشم که بودم  . مثل بقیه تابع محض عقل نباشم. اینکه گاهی از خط بزنی بیرون و مثل بقیه رفتار نکنی، اون جاست که ناگهان نشونه ها به چشمت میان.

تا حالا اینو تجربه کردی؟

 یعنی چطوری؟ با ذکر مثال بگو

من عاقلانه رفتار کنم نشونه میبینم

یادمه یه بار یه پیشنهاد کاری بود که من قبول کردم و خواستم برم
خیلی دعا کردم که خدایا اگه خیره پیش بیاد
حقوقشم عالی بود 
هر بار که خواستم برم یه اتفاق بد یا برای اون طرف میوفتاد یا برای من ! چند بار این حالت پیش اومد و منم گفتم شاید نشونه اینه که نباید برم !
گاهی هم شک میکنم البته و میگم نکنه من اشتباه میکنم!
خدا بهتر میدونه 
خلاصه نرفتم چون عقلی هم فکر میکردم اونجا به من تجربه کاری اضافه نمیکرد و فقط خستگی زیاد و البته درامد شاید زیادش برام میموند.



خب امروز چهارشنبه
روز تفریح و بازی و سرگرمی 

نقل قول:  یعنی چطوری؟ با ذکر مثال بگو 

حالا دیوونه شاید کلمه خوبی نبود ولی در مجموع اگر داخل چارچوب ها فکر کنی هیچ وقت نمی تونی زبان طبیعت، اجسام بی جان رو بفهمی. 
هیچ وقت کسی نمیاد تو پیاده رو یهو جلوتو بگیره بگه خانم من نشانه ای از سمت خدا هستم این کاری که می کنی غلطه! همیشه نشانه در لفافه ست و اگر چشم درونمون باز نباشه نمی بینیم. منظورم این بود. 
یکی از دلایلی که من از پائولو کوئیلو خوشم میاد اینه که تو کتاب هاش درباره نشانه ها زیاد حرف می زنه. مخصوصا کیمیاگر. وقتی می خونم حس می کنم ئه بلاخره یکی حرف منو می فهمه و دریچه نگاه یکسانی داریم.

نقل قول:  یعنی چطوری؟ با ذکر مثال بگو 

من عاقلانه رفتار کنم نشونه میبینم 

یادمه یه بار یه پیشنهاد کاری بود که من قبول کردم و خواستم برم
خیلی دعا کردم که خدایا اگه خیره پیش بیاد
حقوقشم عالی بود 
هر بار که خواستم برم یه اتفاق بد یا برای اون طرف میوفتاد یا برای من ! چند بار این حالت پیش اومد و منم گفتم شاید نشونه اینه که نباید برم !

اینجوری هم برام پیش اومده ولی نمیشه همیشه منتظر نشونه های اینطوری بود، به نظر من البته. این مدل نشونه ها که میگی مال مواقع خاص و حساسه از نظر من. ضروریه که تصمیمی بگیریم و خدا انگار خودش میاد وسط تا به ما هالی کنه.
یبار تو یه نمایشگاه پاییزه قرار شد کار کنم بعد یه پسری اونجا همکارم بود. سنی نداشتم شاید ۲۰ ساله بودم. دو روز با هم کار کردیم من طی گفتگوهایی که داشتیم ازش خوشم اومد ولی نماز نمی خوند. درباره نماز هم حرف زدیم. حس کردم دارم روش اثر میذارم. اون شب تو راه برگشت گریه می کردم و به امام زمان می گفتم اگر میتونم باعث بشم نمازخون بشه کمکم کن و اگه صلاحه کمکم کن. بعد هم تو خونه براش یه نماز امام زمان خوندم و دعا کردم خدا راهشو صاف کنه. بعد صبح که تو راه میومدم فکر کردم یعنی امام زمان چیکار می کنه؟! چطور کمکی می کنه؟! آقا پسره فردا سر یه بهانه الکی اخراج شد! و حتی نشد یکبار دیگه در این مورد حرف بزنیم.
هنوز که فکر می کنم میگم شاید اگر می موند و بیشتر حرف می زدیم منم بی نماز می کرد یا نمی دونم...
این بارزترین نشونه ای بوده که تا حالا دیدم.

سلام به عزیزای دلم 

منم نشونه های خدارو دیدم ...
یه زمانی خودارضایی رو برای خودم توجیح میکردم 
یه شب خواب دیدم مژه هام ریخته ...
تعبیرخواب این بود که داری از فرمان خداسرپیچی میکنی ...
یا نشانه بدعت در دین 
خوش حالم که درجمع عزیزانی هستم که به غیب ایمان دارن 
جاتون خالی امروز رفتم حرم 
خیلی ارامش گرفتم