من اومدم عذرخواهی که اصلا نیستم و شرکت نمیکنم
راستش کارها خیلی شد
بابا که اورژانسی شد و بیمارستان. دختر خالمم بیمارستان و عمل. تازه یکی از شوهر خاله هامم بیمارستانی شد . اون یکی شوهر خالمم اعصابش خرد شد مریضی اش اوج گرفت .
این شد که له شدیم. ولی هیچ کدوم قد بابا اذیت نکرد. وظایف خونه هم یهو سنگین شد. از پس همشون با هم بر نمیومدم. وقت نشد بیام اینجا
اصلا وقت نشد برم نت یا پای کامپیوتر دنبال کارهام
شنبه هم تولد حضرت علی
کلی کار هست. امسال دیگه کارها بیشتر هم شد. پیچید تو هم. امسال دیگه به مامان گفتم من تنهایی نمیتونم. بگو دخترخاله ها و خاله ها بیان.
تعداد بسته شکلات ها را میخواد دو برابر کنه حجم داخلشون را کم کنه ببره مسجد. گفتم دیگه بگو بیان . یاد قدیما افتادم. اون موقع که خونه قدیمی بودیم. اون موقع جشن تو خونه میگرفتیم . اون موقع دایی ام بود. از یه هفته قبل همه خاله ها میومدن کمک. تزئینات کامل کامل. حتی دو سری چندین ماه برای تدارک تزئینات وقت میذاشتن یه هفته قبل میومدن فقط اجراش میکردن
ناشکری کردیم خدا اون روزا را ازمون گرفت
بسی معذرت خدا
خدایا شکرت که هنوز اجازه میدی برگزار کنیم. هر چند جشن نیست. دعا میکنم بهمون اجازه بدی دیگه از سال بعد جشن باشه. حتی اگر اجازه بدی کامل تر و بزرگ تر هم باشه. دیگه عالی میشه.
تو سال یه روز که با بقیه روزا فرق داره. 13 رجب.
راستش همیشه میگفتم از مامان بابام بدم میاد. ولی الان میگم دستشون درد نکنه که از بچگی این جشن ها را هر سال برگزار کردن. باعث شدن هممون تو این جشن ها باشیم
خدایا کمک کن ما هم بتونیم این راه را ادامه بدیم
قبلا ها همه میگفتن چیه انقدر خرج میکنین. بدین به فقرا.
ولی الان میگم کمک به فقرا جای خودش اینم جای خودش
این مدل جشن ها روضه ها خودش یه نوع یادآوریه. اینکه علی کی بود. فقط کاش تو این مراسم ها مداح و سخران های خوبی بیان
خدایا شکرت.
خدایا راستش را بگم پارسال و سالای قبلش موقع شکلات بستن روزای پاکی کم بود ناراحت بودم با دستایی که کار بدکردن دارم شکلات برای همچین آدم مهمی میبندم. ولی امسال کرور کرور شکرت که روزا زیاد. دعا میکنم سال بعد این موقع دوبرابر باشه.
خدایا خیلی مرسی
ببخش که این روزا این همه نق زدم
ببخش که خیلی ترسو ام کاش سجاع تر و محکم تر باشم
الهی به امید خودت
بهترین خدای دنیا دعا میکنم بشم بهترین بنده دنیا برات
نقل قول: بیاین بگین کدوماتون این حس رو تجربه کردین؟
یه مثال بزنید که مثلا تو چه مواردی براتون پیش اومده؟
و چه عواقبی براتون داشته؟
من فکر میکردم این مشکل را ندارم. ولی گشتم دیدم دارم.
تو پیدا کردن کار این مشکل را دارم. هر چند میگفتن نه و هر چی باشه خوبه و
ولی همش دروغ بود
بنظرم نظر و ایده مامانمم روم تاثیر داشته
اوندفعه فال حافظ میگفت به مشورت اطرافیانت اهمیت نده
مامانم گفت منو مگیه
بنظرم تو این مورد سطح توقعمو بیارم پاینن راحت تر میشم
این ایده که دنیا همش دو روزه . چقدر تو یه مرحله گیر کنیم. هر کسی یه استعداد و یه توانایی ای داره هم بهم کمک کرده
ولی راستشو بگم هنوز تاثیر چندانی نداشته