سلام
امیدوارم حال دوستان عزیز خوب باشه .
امروز روز خیلی سختی بود به خصوص که دیشب به طور کامل بیدار بودم و امروز هم قسمت نشد بخوابم . تقریبا 24 ساعتی هست که بیدار هستم و الان به این موضوع فکر میکردم که کاش میشد الان حال کسی رو داشته باشم که اول صبح بیدار شده و به عبارتی ذهنش شارژ هست و خسته نیست .
پنجشنبه و جمعه کنترل نگاه و ذهن نداشتم اصلا و تصاویر نامناسبی به چشمم خورد و به سختی میتونم فراموششون کنم ولی امیدوار هستم به فراموشی .طبق تجربه ای که دارم زمانی که به مدت طولانی درگیر خودارضایی نمیشم خیلی چیزها رو فراموش میکنم و این خوبه .
رزا جان امیدوارم هرجا که هستی موفق باشی
نقل قول: طبق تجربه ای که دارم زمانی که به مدت طولانی درگیر خودارضایی نمیشم خیلی چیزها رو فراموش میکنم و این خوبه .
چه تجربه خوووبی. همیشه این امید گوشه ذهنم هست که ان شاء الله تصاویر مزخرفی که دیدم یه روزی تو ذهنم خیلی کمرنگ بشن.
نقل قول: رزا جان امیدوارم هرجا که هستی موفق باشی
ممنووونم، دعا کن واسم♥️
رزا/ ۱۱ آبان/ ۲۴ روز خوب فقط به لطف خدای مهربون
امروز رفتم گلستان شهدا، آرامش خاصی داره واسم، راسش لغزش های این چند سال باعث شده پاکی رو زیاد در دسترس و نزدیک به خودم نبینم و چند روزه دارم مبارزه میکنم با این ذهنیت. امیدوارم به کمک خدا بشه بالاخره...
سلام
روژان / ۱۹ مهر / ۴۷ روز خوب
۱۰ صلوات فرستاده شد.
خدایا شکرت( دیروز هم صلوات رو فرستادم)
رزا جان ممنون بابت انگیزه ای که بهم میدی.خدا رو شکر.
ایرانا چرا مشکوکی
من صبحی خواب دیدم شکستم.
سکته کردم
اصلا خیلی بد بود امروز
بعدم همش وسوسه
دیگه تهش بریده بودم
زدم نوحه امام حسین.
بسی تشکر از امام حسین و حضرت زینب. حقیقتا راحت شدم
خیلی فشارها کم شد.
خدایا تشکرات ویژه
داشتم له میشدم
جواب آزمایش ها اومد. دکتر یک ماه رفته
عکس جواب را فرستادم ولی نمیدونم جواب بده یا نه
ولی جواب ها خوبه. الا دوتاش.
دوتاشم واسه کم خونی.
حالا قرص آهن بخوردم تا ببینم چی میشه
دکتر اوندفعه گفت باید حتما ورزش را شروع کنی. اینجوری نمیشه
ولی من هنوز شروع نکردم
کاش ورزش و سحر خیزی را بزنم تنگ هم
دیگه اینکه همینا.
دو جا رزومه فرستادم
شاید بشه شاید نشه
تازگیا فهمیدم من از سر کار رفتن میترسم.
حتی از ازدواج هم میترسم
تا جایی که برای هیچ کدوم عمیقا نمیتونم دعا کنم
چه وضعیتیه
مرسی برای جواب سوال ناامیدی
همشونو خواندم
حس همدردی و همدلی بسی قشنگه. بسی مرسی
دعا میکنم ایران بببرهههههههههههههههههه
خدایا لطفا لطفا لطفا
آلمان هم اکنون گل زد
سلااام دخترااا
رژان جان ممنون که صلوات رو هر روز یاداوری کیکنی، تقریبا همیشه بعد از خوندن پستت صلواتا رو میفرستم
ایرانا نکن همچین با ما دختر
خب برنامه ریزی کن به کارهاتم برس اینجا هم سر بزن، کلا ناپدید نشو
ساناز بانو، کم خونی خودش بی حوصلگی و مود پایین همراهش میاره عزیز دل. ان شاء الله زودتر خوب میشی
ساناااز خیلی درکت میکنم درمورد ترسیدن از موضوعی و دعا نکردن از ته دل واسش. من خیلی این حالو تجربه کردم و کلا همیشه از شروعای تازه تو زندگیم ترس داشتم و فک کردم از پسش ممکنه برنیام، ببین بقیه هم مثل ماان، هیچ کس از روز اول کار و زندگی مشترکش همه چیز دان نبوده و نیست، یه سری تجربیات له مرور کسب میشن، امام علی هم یه حدیثی دارن که اگه از کاری میترسی خودت رو در اون کار بنداز، میبینی که به اون سختی که فکر میکردی هم نیست. البته که قرار نیست با عدم آگاهی وپیش زمینه آدم مثلا ازدواج کنه ولی منظور کلی اینه که نتررررس، همه چیز به مرور بهتر میشه
رزا/ ۱۱ آبان/ ۲۶ روز خوب فقط به لطف خدای مهربون
هم چنان پس ذهنم وسوسه ها هستن، ولی شدتشون کم شده، و واقعا اضطراب ریشه مشکل منه. یه کتاب کاربردی درموردش دارم میخونم. به نظر عالی میاد.
سلام دوستان عزیز
امیدوارم روز خوبی داشته باشین .
این روزها منم خیلی زیاد خواب میبینم ، خواب های زشت و آشفته که خیلی زیاد هستند .
روزم خیلی پرکار سپری میشه ولی باز هم نمیدونم دلیلش چی هست که با وجود خستگی زیاد خواب های زیادی میبینم .
احتمال دادم این خواب ها ناشی از لغزش های اخیر باشه به همین دلیل سعی میکنم زیاد بهشون فکر نکنم .
یک هفته ای بود دنبال کارهای بیماری بودم که 3 سالش بود و هرروز پدرش مراجعه میکرد .بالاخره نیم ساعت پیش تونستم پزشک مربوطه رو پیدا کنم و کارهاش حل شد . آدم میتونه بیماری بزرگ سالان رو تحمل کنه ولی بیماری بچه ها سخت هست .
ایرانا جان من نتونستم باهاتون آشنا بشم ولی حضورتون و نشوته هاتون خیلی حس خوبی میداد . امیدوارم به زودی برگردین .
موفق باشید
ساناز جان هرکاری در ابتدا ابهامی به همراه داره که ترس و استرس به جون آدم میوفته ولی بعد از اینکه انجامش میدی و در شرایطش قرار میگیری میبینی برخلاف چیزی که در ذهنت بود خیلی هم آسون بوده .
انشاءلله که به زودی استخدام میشی و روز به روز موفق تر
سلام به دخترای بارانی
آسمان / ۱۵ آبان / ۲۳ روز خوب
دو سه روزی سخت گذشت
امیدوارم چند روز بعد بهتر باشه ...
یه چند روز خیلی خوب و بی وسوسه بود
چیزی تا یک ماه نمونده
رزا جانم ناراحت شدم
دلیلش برمیگرده به اضطراب که خودت گفتی ؟
روژان جان ماشالا بهت دختر
منم صلواتا رو میفرستم
چیزی تا تموم شدن چله نمونده
نقل قول: امیدوارم چند روز بعد بهتر باشه ...
بهترم نباشه تو بهترش میکنی به امید خدا
نقل قول: رزا جانم ناراحت شدم
دلیلش برمیگرده به اضطراب که خودت گفتی ؟
ببخشید که ناراحتت کردم...
شاااید، آره فک میکنم شاید در لحظه اضطراب نداشتم ولی دلیل ریشه ایش اینه، دوست دارم از کارایی که دارم فرار کنم و از فکر کردن به کارهام...
نقل قول: دخترا من واقعا شرمندم که اینو میگم و خسسسته. من امروز لغزش داشتم! یه لغزش بیخود که میشد جلوشو گرفت. ازتون خواااهش میکنم، از دخترایی که روزهاشون نسبتا خوب داره بالا میره، نگید حالا یه بار دیگه انجام بدم و بعد ترک کنم، فک کنید هییییچ بعدی وجود نداره...همیشه توفیق ترک رو پیدا نمیکنیم متاسفانه
اشکالی نداره بپرسم چی شد ؟ چرا ؟
چرا جلوش و نگرفتی ؟
من هم در آذر ماه یک روز لغزش داشتم و بعد از 5 روز اتفاق افتاد . لغزش های من هم جوری شده که چون با فاصله ی کمی اتفاق میوفته پاکی اهمیت خودش و ازدست میده .
به همین دلیل تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم وقتم و پر کنم و تنها نباشم .
بعضی پیج های مجازی هستند که مینویسند خودارضایی طبیعی هست و برای همه اتفاق میوفته و کسی نیست که انجامش نده ، ولی مضراتش و که نمیشه انکار کرد .میشه ؟ من وقتی درگیر این بیماری میشم انقدر بیخیال میشم که مهم ترین امتحانمم اهمیتش و از دست میده و نمیرم یا مثلا هیچکاری انجام نمیدم ، شبیه یک مرده متحرک میشم . حتی نظم و بهداشت شخصی و تغذیه ی معمولی رو هم نادیده میگیرم .
ترک چندین باره خیلی سخته . شروع ادامه و لغزش و تکرارش خیلی خسته کننده هست .
پارادوکس عزیز، با تک تک کلمات و جملاتت درمورد خ.ا و ترکش موافقم...تک تکشو لمس کردم...آخ که چقدر این بی خیالی و بی اهمیتی بعدش واسم ضرر داشته امااا شاااید همین موضوع در ناخودآگاهم هست که وقتی میخوام با جدیت کارهای بیشتری انجام بدم، و اضطراب دارم و هم زمان تنبلی میاد سراغم، میخواد خ.ا کنم تا هم در لحظه از فکر کردن به همه چیز راحت بشم و هم چند روزی رو با حال بد و کار نکردن سپری کنم...فک میکنم علت ریشه ایش اینه، ولی خب در لحظه که میخوام انجامش بدم ابدا اینا به ذهنم نمیان فقط تشویش و وسوسه است...
(1401 آذر 7، 23:52)Roza_r نوشته است: [ -> ]پارادوکس عزیز، با تک تک کلمات و جملاتت درمورد خ.ا و ترکش موافقم...تک تکشو لمس کردم...آخ که چقدر این بی خیالی و بی اهمیتی بعدش واسم ضرر داشته امااا شاااید همین موضوع در ناخودآگاهم هست که وقتی میخوام با جدیت کارهای بیشتری انجام بدم، و اضطراب دارم و هم زمان تنبلی میاد سراغم، میخواد خ.ا کنم تا هم در لحظه از فکر کردن به همه چیز راحت بشم و هم چند روزی رو با حال بد و کار نکردن سپری کنم...فک میکنم علت ریشه ایش اینه، ولی خب در لحظه که میخوام انجامش بدم ابدا اینا به ذهنم نمیان فقط تشویش و وسوسه است...
منم همینطور . یک راه فرار دم دستی شده .
چیکار باید کرد ؟ خیلی دلم میخواد خودارضایی رو فراموش کنم ، انگار که بلد نبودم .
من خیلی چیزها راجع به خودارضایی خوندم و میدونم و ذهنم مسائل مربوط بهش رو خیلی سریع پردازش میکنه . از این وضعیت ناراحت میشم .
کاش مثل کسانی که تا حالا تجربش نکردن و بلد نیستن بودیم .
گرچه آشنایی باهاش هم خودخواسته نبود و هروقت بیشتر فکر میکنم میبینم تقصیری متوجه من نبوده .
من احساس میکنم فکرت مشغول چیزی هست که باعث میشه بری سراغ خودارضایی . کاری میخوای انجام بدی یا شاید یک چیز دیگه ای هست که باعثش میشه.
داشتم بهش فکر میکردم که چیکار میشه کرد ؟ این جواب به ذهنم رسید که زمان های وسوسه رو شناسایی کنیم و یک جایگزین پیدا کنیم .
یک موضوعی رو هم در کانون خوندم که به نظرم میتونه موثر باشه ، تمرکز روی ترک کردن و وخودارضایی میتونه حساسیت ما رو بالا ببره و باعث بشه بیشتر از قبل درگیر لغزش بشیم .
نقل قول: منم همینطور . یک راه فرار دم دستی شده .
چیکار باید کرد ؟ خیلی دلم میخواد خودارضایی رو فراموش کنم ، انگار که بلد نبودم .
یه جورایی آرزوی هممونه شاید، البته تا قبل از ترک کامل، چون فک کنم دوستانی که کامل ترک کردن، الان بابت اینکه میدونن خ.ا چیه ناراحت نیستن، چون تموم سختی هاش پیش چشمشونه و تموووم تلاشی که کردن و احتمالا تو مسیر ترک خیلی رشد کردن...
نقل قول: گرچه آشنایی باهاش هم خودخواسته نبود و هروقت بیشتر فکر میکنم میبینم تقصیری متوجه من نبوده .
از این جهت شبیه همیم، من حتی نمیدونستم اینکار چیه و چرا دارم انجامش میدم!
نقل قول: زمان های وسوسه رو شناسایی کنیم و یک جایگزین پیدا کنیم .
یک موضوعی رو هم در کانون خوندم که به نظرم میتونه موثر باشه ، تمرکز روی ترک کردن و وخودارضایی میتونه حساسیت ما رو بالا ببره و باعث بشه بیشتر از قبل درگیر لغزش بشیم .
خب قبلترها یه زمانای خاصی بیشتر بودن وسوسه ها ولی الان مدتیه که از دستم در رفته، ظاهرا زمانش زیاد خاص نیس با هر تشویش و نگرانی و اشطراب روزانه ممکنه بیاد سراغم ممکنه هم نیاد...ولی دارم سعی میکنم اضطرابمو کنترل کنم.
راسش من حدود هشت سال پیش تو یه انجمنی مثل اینجا عضو شدم و بدون حتی یه بار لغزش تا نزدیک دو سال پاکی رفتم...بعدش متاسفانه لغزش بدی داشتم و دیگه نتونستم خودمو بیرون بکشم، حس میکنم تموم این چند سال عمدتا تمرکزم روی ترک نبود ولی خب اوضام بدتر شد. اینه که درسته منم اگه مدااام به ترک فک کنم واسم بدتره ولی اگه کلا تمرکزمم از روش بردارم واسم جواب نمیده، باید یه نیم نگاهم به ترک داشته باشم...من هم چنااان امیدوارم، خدا ما رو نجات میده...
نقل قول: اونم اینه
ابتدای راه من باید فراموش میکردم که چقد عقبم چقد فاصله دارم از اون چیزی که میخواستم باشم و چه چیزایی رو از دست دادم
چون حسرت گذشته نمیزاشت حرکت کنم پس چاره ای نداشتم تو اون مراحل اولیه همه چیو فراموش کنم تا بتونم حرکت کنم
به این حرفت خیییلی امروز و در طول مسیرم نیاز دارم امیدوارم کمتر خودمو سرزنش کنم...
نقل قول: من پام که به کانون باز میشه همینطور دوست دارم صحبت باور میکنین خیلی اوقات جلو خودمو میگیرم تا حرف نزنم!
جلو خودتو نگیر لطفااا، ماها حتی وقتایی که بی حوصله ایم و واکنش نشون نمیدیمم میخونیم و شاید یه گوشه ذهنمون بمونه، تازه فک کن روزی چند نفر مهمان هم ممکنه بخونن