کانون

بچه ها  چرا رمز دخترونرو  به من  نمیدید؟

---

ایرانا  به من ایمیل  بده لطفا  
نمیتونم اینجا  صحبت کنم 

سلام دخترااا
صبح جمعتون بخیر. امیدوارم روز خیلی خوبی در انتظارتون باشه

بنت الهدای عزیز رمزو کویین جان قبلا ایمیل میکرد. من متاسفانه حفظش نیستم. اگه وقتی پیاممو خوندی هم چنان رمزو نداشتی بهم بگو تا برم از ایمیلم ببینم واست ایمیل کنم.

---

ایرانا جان با بخش های زیادی از صحبتات موافق بودم مثل اینکه باید شهید باشی تا شهید شوی، ینی باید زندگی درستی داشته باشی قبل از شهادت. ولی با بخشی که گفتی برای پسرا خیییلی سختتره، خییییلی مخالفم  به نظرم به مسئله از زاویه دید خودت نگاه کردی، یک موضوع هزار و یک زاویه داره عزیز دلم

(1400 دي 16، 7:30)سنــا نوشته است: [ -> ]

نقل قول: دلم خیلی تنگ خدا شد،
انگار خدا اون نزدیک بودن هاشو، 
گذاشته برا قلب های شکسته،
گذاشته برا اون آدم هایی که هیچی دیگه ندارن،
گذاشته برا اونایی که ته ته دنیا گیر کردن

عارفه حرف دلمو زدی

اون روزا  قبل سال ۹۵ که من اینجا بودم و تلاش میکردم برای ترک
هیچوقت مثل اون روزا به خدا نزدیک نبودم
انقدر دوست دارم حال و هوای  اون روزا رو 
هر بار زمین خوردن ها و بلند شدن ها و بعدش کلی با خدا خلوت کردن و گریه کردن و راز و نیاز
واقعا بعضی وقتا بهتون حسودیم میشه بچه ها
دیگه الان هرچقدرم بخوام ارتباط بگیرم مثل اون روزا  نمیتونم
دلم خیلی تنگ شده ..

دیشب خیلی به حرفت فکر کردم و بعد خوابیدم.
امروز صبح یه چیزی شد که انگار نشانه بود،
سر یه ماجرایی، از ته دل از خدا یه چیزی رو خواستم و در یک لحظه که دعا از ذهنم گذشت در همون لحظه از شدت چاره نداشتن و بلد نبودن و خلوصی که بهم دست داد که من می خوام خدایا ولی بلد نیستم کسی هم نیست یادم بده، تو اون موضوع خاص اشک توی چشمام تاب خورد و انگار قلبم تیر کشید.

جوابتو پیدا کردم؛
زندگی یه مرحله نداره. شاید و شاید من و تو از یک مرحله فقط رد شدیم و توی اون چیزایی که یاد گرفتیم دیگه صفر نیستیم که با خدا چنین حالاتی پیدا کنیم.
اما برای شروع مراحل جدید، برای خارج شدن از منطقه امن امروزمون باز هم صفریم. منتها تا از منطقه امنمون بیرون نیایم حرکت نکنیم  اون حس بهمون دست نمیده. 
شاید پیامبران مدام در حال رفتن به مدارج بالاتر بودند.
و ما وقتی می ریم مرحله بالاتر در ابتدای راه همون بی تجربگی ها و همون تنهایی ها و از ته دل خدا رو خواستم ها دوباره بهمون دست میده.

نقل قول: ایرانا جان با بخش های زیادی از صحبتات موافق بودم مثل اینکه باید شهید باشی تا شهید شوی، ینی باید زندگی درستی داشته باشی قبل از شهادت. ولی با بخشی که گفتی برای پسرا خیییلی سختتره، خییییلی مخالفم  به نظرم به مسئله از زاویه دید خودت نگاه کردی، یک موضوع هزار و یک زاویه داره عزیز دلم 

سوال اصلی درمورد حرفم اینکه برای چگونه پسرانیییی بسیار سخته؟

این صحبتم بیشتر برای افرادیه ک به زندگی سالم اعتقاد دارن...
مشخصه ک برای بسیاری از ادم های این روزگار صدق نمیکنه

کلا زندگی برای کسایی ک سعی میکننن تو مدار خدا بمونن سخت تره 
چه دخترا ، چه پسرا...

اون کسی ک با همه سختیا خاکی نزنه، اون برده

این موضوع رو از نگاه یه پسر گفتم، کسی در جامعه ما پیش قدم میشه برای امر ازدواج ...

تو دخترا مسئله سن مهمه... یعنی دوست دارن تا یه سن خاص تشکیل خانواده بدن

در پسرا مسئله استقلال و درامد خیلی مهمه ، یعنی تا از خودشون مطمئن نباشن، ازدواج نمیکنن، و سن خیلی براشون تعیین کننده نیست

ممکنه برای تامین نیاز رو بیارن به دوست دختر پسری یا روشهای دیگه ، ولی به ازدواج فکر نمیکنن



چیزیه ک بیشتر از ۶ ماه مورد بررسی قرار دادم، نمیگم کامله چون رنج سنی ک باهاش برخورد داشتم قشر نوجوون بودن، ممکنه ک این حرفای برای یه فرد ۲۵ ۳۰ ساله ک مراحل نوجونی رو پشت سر گذاشته خیلی هم با اهمیت نباشه ، یا دغدغه ها عوض بشه‌...

بنا به تجربیاتی ک بعد از سنین نوجونی داشتن، این حرفا رو صرفا یه سری هیجانات بدونن ک با بزرگ شدن از بین میرن...

ولی همین نوجونی بسیییار بسیییار و بسیییار مهمه چون همه زیر بنای حرکات و افعال جوانی و بعد هم بزرگسالیه 
اگر حواسمون نباشه نتیجه میشه همه اسیب هایی ک بعدا از به عنوان ازادی های جنس مذکر یاد میکنیم و محدودیت و تبعیض و حتی استثمار برای جنس زن یاد میشه

ببین کاملاا به هم دیگه مرتبط هستن... و دو طرفه اس 
نمیگم فقط برا پسرا سخته...
بیشتر بحث کنترل نفس منظورم بود...

اگر بخوام دغدغه های یه دختر رو بنویسم ، با این موضوع فرق میکنه و خیلی متفاوت تر خواهد بود

اینجا حرفم صرفا درمورد اقایون بود ،

بچه  ها دخترونه  کوجاس اصلا؟ 

جستجو میزنم نمیاره

سلام
روز جمعتون بخیر باشه ان‌شاءالله 

یه چیزی راجب این موضوعی که گفتین به ذهنم رسید گفتم بگم
همینکه ایرانا جون گفت که کنترل نفس برای آقایون سخت‌تره ، اینکه امیرالمؤمنین میگه اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه ، یعنی که زن مثل گل هست و کارگزار یا مسئول کارهای شما نیست هم فکر می‌کنم میشه به نوعی اینطور هم تفسیرش کرد ، گل ذاتا بهشتیه

توی یه سخنرانی که یادم نمیاد سخنرانش هم کی بود   
میگفتن خانم ها اگر حیاشون و زبانشون رو حفظ کنن خیلی به بهشتی شدن نزدیکترند تا آقایون که چندین مسئله اجتماعی و چندین مولفه رو باید داشته باشن تا به اون مقام برسن
میگفتن که شما نگاه کنید مثلا به خانم ها میگن اگر در زبان مثلا عصبانیت همسرت خودت رو کنترل کنی بهشتی میشی یا بهشت زیر پای مادران است ، میگفت نگاه کنید چقدر صریح به دست آوردن بهشت رو برای خانم‌ها راحت‌تر توصیف کردن 
البته کلا جهاد نفس در راه خدا سخته ولی خب اینا هم نظراتی جالبی بود که شنیده بودم گفتم باهاتون به اشتراک بذارم
_______

یه سوالی هم بپرسم
شما وقتایی که سرتون شلوغه از تفریحات یا استراحت‌هاتون میزنید که به کارهاتون برسین یا به اندازه خودش نگهش میدارین که تجدید قوا کنین؟ کدومش درسته به نظرتون

(1400 دي 17، 14:30)بنت الهدا نوشته است: [ -> ]بچه  ها دخترونه  کوجاس اصلا؟ 

جستجو میزنم نمیاره

دخترونه اینجاست

...

ضحی جان

 استراحت نکردن و فشار آوردن زیاد باعث خستگی زیاد جسم و روح میشه و باعث میشه بهره وریت پایین بیاد.  
فکر میکنی زمان بیشتری درس خوندی یا کار کردی  ولی در  واقع اگه استراحت میکردی اون وسط ، بازدهیت بالاتر میرفت و تو زمان کمتری اون کار رو انجام میدی.
پس حتما زمانی برای استراحت و تفریح بذار .

سلام دخترا
من تازه تو یه کار باسایت اوکی شدم
الان پیامهاتونو دیدم
ببخشید دیرجواب دادم
ممنونم از خوش امدگویی هاتون ♡♡
بچه ها من سلین هستم
۱۹ سالمه
حدودا ۹ ماهی میشه در گیرش شدم .
من اصلا خیلی خودمو درگیر این قضایا نمیکردم دوست نداشتم حتی درباره اش اطلاعاتی داشته باشم
اما خیلی یک دفعه شد . 
بعدش دیگه حس عذاب وجدان،اتلاف وقت و چیزهای بد دیگه بود .
تصمیم گرفتم ترک کنم 
بارها تلاش خودمو کردم،اما تا چند روز بیشتر دوام نمی اوردم .
اونروز داشتم درباره این موضوع سرچ میکردم با سایت اشنا شدم .
خدا خیلی تو مسیرهای مختلف زندگیم بهم کمک کرده دوست داشتم حداقل این گناه و فقط به خاطر تشکراز خدا کنار بذارم 
ممنونم از شما دوستای خوب که در کنارم هستید♥︎♥︎

عزیزم خوش اومدی ..اینجا بهترین دوستها رو خواهی داشت ..اینجا همه با هم تلاش می کنیم در کنار خ ا نواقص شخصیتی مونو بشناسیم و برطرفشون کنیم 
مقدمت نور باران دوست من

(1400 دي 17، 17:04)شادن نوشته است: [ -> ]عزیزم خوش اومدی ..اینجا بهترین دوستها رو خواهی داشت ..اینجا همه با هم تلاش می کنیم در کنار خ ا نواقص شخصیتی مونو بشناسیم و برطرفشون کنیم 
مقدمت نور باران دوست من

ممنونم شادن عزیز♥︎♥︎

سلام  سلین  خیلی  خیلی  خش اومدی 
امیدوارم  کانون  در مسیر اهدافت ترو همراهی کنه

سلام دخترا
خوبین

ببخشید اگه دیر جواب پیاماتون رو میدم..باید آخر شب بیام و بعضی وقتا انقدر خستم که فقط نگاه میکنم و میرم

لطفا خودتون اسم من رو تو عهد نامه پاکی اضافه کنین..بسی ممنونم

رهایی ۱دی
||||
||||
||||

---

یه سوال
شما وقتی بی حوصله هستین چه کاری انجام میدین تا حالتون خوب بشه و حوصلتون بیاد سر جاش؟

برای من خیلی پیش میاد که بی حوصله باشم و کلی منو از برنامم عقب میندازه

نقل قول: یه سوال

شما وقتی بی حوصله هستین چه کاری انجام میدین تا حالتون خوب بشه و حوصلتون بیاد سر جاش؟ 

برای من خیلی پیش میاد که بی حوصله باشم و کلی منو از برنامم عقب میندازه 

بعضی روزا طبیعیه بی حوصلگی و  باید به خودمون استراحت بدیم
ولی اگه طولانی بشه این بی حوصلگی ها
یه راه خوب اینه که  چرایی کاری که داریم انجام میدیم رو پیدا کنیم
یه چرایی قوی که انگیزه بخش باشه تو این دوران
مثلا چرا من میخوام  فلان کارو انجام بدم؟ که چی بشه؟
چه ارزشی داره؟ چی به زندگی من اضافه میکنه این کار؟


راه دوم اینه که علت بی حوصلگی مون رو پیدا کنیم

 از خودم میپرسم چرا؟ چرا من بی حوصلم؟
مثلا در جواب خودم میگم چون فلان کتاب رو دوست ندارم بخونم
باز میپرسم از خودم چرا؟
چون کتاب سختیه برام
چرا سخته برام؟
چون مثلا  حجمش زیاده ۵۰۰ صفحه ست
چرا حجم زیاد خوندنش برام سخته؟


انقدر چرا میپرسم تا علت اصلی بی حوصلگی مو بفهمم و راهکار پیدا کنم

الان من فهمیدم  خوندن یه کتاب ۵۰۰ صفحه ای سخته برام
ذهنم وحشت میکنه و بخاطر همین نمیرم سمتش 
راهکار چیه : مثلا  بیام کتاب رو به قسمت های کوچیک تقسیم کنم
براش جدول ردیاب ماهانه بکشم و  مباحث و صفحات رو تقسیم بندی کنم و تو خونه های جدول بنویسم و  هر روز که اون مبحث رو خوندم   تو جدول  رنگش کنم .

حالا این مثاله
مشکلت هرچی که هست  میتونی با این سوال پرسیدنا و فکر کردنا ریشه یابیش کنی و براش راهکار پیدا کنی . 


یه روش دیگه هم هست  بهش میگن وقفه ایجاد کردن
یعنی مثلا وسط  یه کار یا پروژه ای هستی وسطش کم میاری خسته میشی ،بی حوصله میشی سخت میشه ادامش . چیکار کنیم برا این؟
میتونیم موقتا بریم سراغ یه کار که از انجامش لذت مبریم 
یه جور زنگ تفریح . مثلا من این دو هفته میرم سراغ یه هدف آسونترم که  از انجامش لذت میبرم .  بعد دوهفته دوباره خودم متعهد میکنم برگردم به کار  قبلیم.  
بیشتر از دو هفته نباید بشه
چون بعد ممکنه کلا اون کارو ول کنیم.
گاهی هم یه روز وقفه واقعا جواب داده به من

شماها چه میکنن وقتی بی حوصله میشین؟ 

(1400 دي 17، 18:14)بنت الهدا نوشته است: [ -> ]سلام  سلین  خیلی  خیلی  خش اومدی 
امیدوارم  کانون  در مسیر اهدافت ترو همراهی کنه

♥︎♥︎

سلام. خداروشکر پاکم. روزای سخت داره میگذره

---

ایرانا شهید مشلب اگه درست بگم اسمشون را گفتی. رفتم خواندم . میدونم از نظر مالی اکی بودن. ولی نکته ای که خانواده ای داشتن که تو مسائل شهدا مقید بودن هم مهمه که اکثرا کسی نمیگه.
مادرشون افتخار میکردن که بچه اشون شهید شده
اینا خیلی خیلی کمک کننده است
من اصلا نمیخوام تلاش های کسی را زیر سوال ببرم. من فقط دلم میخواد تلاش های منم جواب بده همین


حالا که اینو گفتم. اینم بگم
دیشب یه سخنرانی بود. خیلی جالب بود. تفسیر قرآن بود. در مورد آیه ای که در مورد انتخاب دوست تذکر میداد. چند وقت پیشا ضحی گفت. من دیدم هیچ وقت برام مهم نبود. و فهمیدم چقدر اشتباه کردم. 
چقدر انتخاب دوست مهمه.
تهش آقاهه یه نتیجه گرفت . اینش قشنگ بود
گفت چیزی که میتونه طرز تربیت خانواده را از بین ببره رفیق و هم نشین آدمه 
اگر میبینین فردی با خانواده اش خیلی متفاوته این هم نشین متفاوتی داشته
زور رفیق از تربیت خانواده هم بالاتره 

شایدم این شهدا رفیق های خیلی خوبی داشتن

---

در مورد اینکه میگین برای مردا سخت تره مخالفم
ماها دخترهایی هستیم که خیلی چیزایی که نباید را یاد گرفتیم و دیدیم و حس کردیم و جلو رفتیم  با شرمندگی زیاد میگم این حرفا را

ولی برای ما که راه اشتباهی را طی کردیم و لذت کوتاه و اشتباهش زیر دندونمون رفته خیلی سخت تره. چه مرد. چه زن

نقل قول: ماها میتونیم بگیم خاستگار میاد ۱۸ سالگی هم میتونیم بریم خونه بخت 

  برای همه این مدلی نیست. خیلی ها مثلا بخاطر شرایط خانواده اشون میدونن امکان ازدواجشون خیلی کمه. یا حتی بخاطر شرایط خودشون.

به گمانم دایره آدم هایی که میگی باهاشون هم کلام بودی کوچیک بوده.   البته اینا فقط نظر من. اصلا معلوم نیست درست باشه. ازم ناراحت نشی یه وقت. که برام بسی عزیزی   

---

شماره پنج از ۳۰
عهدنامه ۱۸ دی
با هم گروهیام و امام زمان عهد میبندم که ۱۸ دی از همه نظر پاک باشم +  شکر گذاری 
۱. _رعنا_
۲.  رزا 
۳. شادی 
۴.رهایی  
۵.  


شکر گذاری هم یادمون  نره 

---

  ایرانا بگو اسم یه شهید را که بریم بخوانیم در موردش. من همه اش را خواندم به جز دو تا شهید. بسی مرسی که معرفی میکنی