سلام به همگی
خوبین؟
پستها رو خوندن اخرش رسیدم به این قسمت پست سنا:
.....
تجربه شخصی خودم :دختر خودم وقتی میره تو جمعی اولش ساکته و حرفی نمیزنه و جواب بقیه رو هم نمیده!
بقیه سریع یه برچسب خجالتی بودن بهش میزنن
حالا اونم باورش شده که خجالتیه و همین باعث شده نتونه حرفاشو بزنه و خواسته هاشو بگه با این بهانه که من خجالتی ام!
حالا من مادر باید چقدر تلاش کنم تا اون برچسب رو ازش بردارم!
جدیدن هر کسی میگه بچت خجالتیه منم سریع میگم خجالتی نیست ؛ تازه شمارو دیده طول میکشه تا احساس راحتی کنه یا یخش باز بشه! باز طرف پافشاری میکنه که نه خجالتیه! 22
...…
و یهو ذوق زده شدم که کی کانون مامان دار شده و من بیخبر نمیدونستم.
من که خبر نداشتم و احتمالا با تاخیر فراوان تبریک میگم بهت سنا
و امیدوارم از هر لحظه بزرگ شدنش لذت ببری
مادر بودن سخته
..........،،،،،،،،،،،،،...........
شرایط اعلام حضور در گروه و شرکت کردن چه تغییری کرده الان شرایطش چجوریه؟
سلام
مهرخدا جان دخترم امسال پیش دبستانیه
خودمم گاهی باورم نمیشه مامان شدم و باورم نمیشه چقدر زود بزرگ شد
ممنونم عزیزم از تبریکت
هیچ کاری نداره برو تو تاپیک ثبت نام گروه های ترک ثبت نام کن و بیا مشارکت کن
مرسی رفتم و انجام دادم
ای جانم پس خیلی خیلی دیر تبریک گفتم تازه ازت شیرینی هم میخواستم
باید منتظر شیرینی کلاس اولیش باشم
فعالیت روز دوشنبه
قسمت هایی از کتاب در آغوش نور
تجربه نزدیک به مرگ بتی جین ایدی
«گناهان بخشوده شده هرگز باقی نمی ماند و به سرعت نابود می شدند و مسیری تازه بر سر راه راه شخص بخشوده شده گشوده می شد.»
«مادامی که در کره خاکی حضور داری، لازم نیست راجع به مأموریتی که در پیش داری بیندیشی. همه چیز بنا به مشیت و اراده الهی و در زمانی که خداوند رب العالمین تعیین فرموده است برگزار خواهد شد.»
«مشاهده می کردم که هر چه بیشتر می آموختم درهای موقعیت ها بیش از پیش در برابرم باز می شدند و فرصت های تازه تری پیش رویم قرار می گرفتند... این درها به راستی به رویم باز می شدند...»
سلام
ممنونم مهر خدا جان
انشاءالله قسمت خودت
عارفه جان ممنون از خلاصه کتاب زیبایی که گذاشتی
ایرانا جان ممنون استفاده بردم از مطالبت
خب امروز سه شنبه روز چیه؟
یکی بره برنامه رو نگاه کنه
روز صحبت راجب یه موضوع خاص
هیچکس موضوعی پیشنهاد نداد ! حالا چه کنیم؟
بچه ها چه مشکلاتی دارین که باعث کند شدن روند رشدتون میشه همه بگین لطفا تا هر هفته رو یکیش بحث و گفت و گو کنیم؟
نقل قول: از این به بعد اومدنی چند تا چیز رو اعلام میکنم
وضعیت پاکیم :
پیاده روی :
ساعت مطالعه ز:
ساعت مطالعه درس خواندن:
دوره های مربوطه:
فیلم هفتگی منتخبم و نظرم راجعش :
وقت بیارم کتاب متفرقه یا کتاب از شنبه رو میخونم
ممنون ایرانا جان
آخر هفته ها منتظر ارزیابی هفتگیت از این موارد هستیم.
خب منم چند تا مورد انتخاب میکنم برای اعلام وضعیت:
ورزش: روزی ۱۰ دقیقه پیاده روی
مطالعه کتاب:
مطالعه درسی:
حفظ قرآن :
مرور دوره اعتماد به نفس:
بچه ها جون چون تاپیک های زنیرو و قرآن و مکتب خونه و درسیحات فعلا تعطیل شدن ؛ قراره اعلام وضعیت هارو داخل گروه ادامه بدیم . هر کس چک کنه ببینه تا کجا اعلام وضعیت داشته تو اون تاپیک ها؛ ادامشو بیاره تو گروه
سلام صبحتون بخیر
گاهی تصور میکنم اگر بچه داشته باشم،
هر وقت گریه کنه منم باهاش گرریه میکنم
با همدیگه تمام دیوارای خونه و مبلمان و همه جا رو خط خطی میکنیم
جیغ میزنیم تو سر و کله هم میزنیم و....
من جنبه یچه داشتن ندارم کودک درونم زیادی تو این سن فعاله
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
در مورد موضوعات خاص که سنا گفت خووو من با ابن موارد زیر هنوز مشکل دارم و دست و پنجه نرم میکنم باهاش
اضطراب درونی و در اجتماع،
میدونم وقتی تنهام نشخوار فکر میکنم و باعث میشه بیشتر مضطرب شم و دچار تپش قلب میشم وگاهی حتی رو تنفسمم تاتیر میذاره و حتی به حدی رسیده که دچار التهاب دیواره های قلب هم رسبده.
وقتی تو اجتماعی وارد میشم مضطرب مییشم از دیدن جمعیت چون مدتی تو جمع ها نبودم و میترسم حرفی بزنم یا سوتی بدم که بهم بخندن یا مسخره ام کنن یا قضاوتم کنن و سکوت میکنم و زیاد با کسی حرف نمیزنم تا استرس تو صدام مشخص نشه و کسی نفهمه.
افسردگی،
خب زیاد با کسی دمخور نیستم، حس میکنم حوصله ادمها و جمعیت رو ندارم، چرا باید تو جمعی باشم که ممکنه حرف بزنن و حرفاشونو ازارم بده، تنهایی و تو اتاق بودنو بیشتر ترجیح میدم و دلم میخواد همیشه بخوابم یا کتاب بخونم با فیلم ببینم و کسیم کاری بهم نداشته باشه و تو دنیای ساخته شده خودم باشم. فکرمیکنم شاید نمیدونم نشونه های افسردگی باشه
اهمال کاری وتنبلی،
عاشق کتاب و فیلم دیدنم وقتی برای کتاب خوندن برنامه ریزی میکنم تنبلی هام شروع میشه نمیدونم چرا هر زمان برنامه ریزی میکنم تنبلیم شروع میشه درصورتی ک وقتی برنامه ریزی نمیکنم ممکنه اون کار رو زودتر تموم کنم
خیلی راحت تعداد صفحات یک کتاب برای امروز رو تقسیم میکنم برای دو روز اینده وباز فرداش نیگم چیزی نمیشه قزاز نی اتفاقی بیوفته یه روز کلا دست به کتاب نمی زنم. این ساذه ترین تنبلیم تو زندگیمه
وسواس فکری،
وقتی یه کاریو انجام میدم از 100 نفر میپرسم کارم درست بود، یا چیزی رو انتخاب میکنم از 100 نفر میپرسم انتخابم خوب بود. میگم نکنه کار دیگه یا انتخاب دیگه ایی می داشتم بهتر بود. نکنه کسی با دیدن یا فهمیدن این مساله فکر کنه که من ادم خوبی نیستم. نکنه اون افرادی ک گفتن خوبه انتخاب و کارم بهم ترحم کردن و اینجور گفتن ک دلم نشکنه و اینقدر فکر مبکنم در مورد اون انتخاب و اون کار که یهو ولش میکنم و نمیرم سمت اون چیز و بیخیالش میشم چون خودم دیگه حس میکنم انتخاب یا کارم اشتباه بوده
عدم اعتماد به نفس،
وقتی داشتم موارد بالا رو مینوشتم فهمیدم چقدر اونها میتونن عدم اعتماد به نفسم بیشتر کنن شاید اونها هم نشات گرفته از این اعتماد به خود نداشتن هست.
و اصلا نمیدونم تفاوت عدم اعتماد به نفس با عدم عزت نفس چیه
شاید دوتاس شاید یک مبحثه با دو عنوان و کدومش منم
میدونم همیشه خودخوری میکنم که بهترین خودمو تو کاری نذاشتم و.... خودخوری میکنم اگر جوری دیگه رفتار میکردم در برابر اون مساله خاص الان وضعم بهتر بود و دیگران اونجوری قضاوتم نمیکردن یا اصلا چرا دخالت کزدم
یجا خوندم که گفته بوود تمام اینا نشات گررفته از کمال گرایی و همه چیو 100 خواستنه. نمیدونم شاید اینطور باشه
من فکر میکردم کمال گراییمو کمتر کردم چون تو کاری دیگه برام مهم نی 100 درصد با بهترین کیفیت انجام شه میگم تو شروع کن تهش 80، 70 درصدش انجام میشه بهتر از 0 درصد کار و انجام ندادنشه
شایدم جنبه ها و زوایای دیگه ایی هم داره
خیلی سعی میکنم خودمو دوست داشته باشم، باور کنم خودمو که منم تجربیاتی دارم دانش و مهارتی ددارم که باعث میشه در نوع خودم تصمیمات درست بگیرم و زندگی رو ساده تر بگیرم و سختش نکنم برای خودم
اما با همه این تلاشها هنوز این موارد تو من هست وباهاشون باید دست و پنجه نرم کنم و مدام رو خودم کار کنم که درگیر اینا نشم
دلم میخواد این ها یجایی دیگه محو بشه تو من و من هر بار برای هر ارتباط یا هر کار و هر انتخاب و هر رفتار نیام رو خودم کار کنم
شاید هیچ وقت شدنی نیست.
،،،،،،،،،،،
حدود دوسال و نیم تجربه پاکی دارم.
تا سه روز پیش، یه اتفاق یه رفتار انگار باعث شد یه بادکنکی بترکه یا یه قیچی کردن کلاف کاموا همه کلاف از هم باز بشه
به اون حد جنون رسیدم که کاری کردم که در اوج حال بدم میدونستم برای خودم مضرر هست...
فقط میتونم بگم لغزش برای من حکم نیمه خودکشی کردن رو پیدا کرده بخاطر بدن ضعیفم. دوست ندارم بهش فکر کنم یا حرف بزنم زیاد.
بگذریم خداروشکر که الان هستم و مینویسم و اینجا اومدم تا سعی کنم رو خودم دوباره کار کنم که بتونم چنین لحظاتی رو هم مدیریت کنم یا سعی کنم ساده ازش بگذزم و رو من تاثیر نذاره.
در هرحال سه روز پاک هستم
هر شب یک ساعت فیلم با زبان اصلی نگاه میکنم برای تقویت زیان و علاقه ام به فیلم
هر شب یک ساعت کتاب میخونم، یک کتاب هست مربوط به تاریخ انگلیس فعلا.
هر روز سعی میکنم حدود 6،7 ساعت روی موضوعات کاریم که البته الان شاغل نیستم کار کنم چون امیدوارم بتونم یروزی برگردم سرکار و دلم میخواد اطلاعاتم بروز باشه.
و روزی نیم ساعت هم وقت میگذارم صبحا یک کتاب 21 روز برای تغییر یا تحول اسمش الان دقیق یادم نیست اونو میخونم و هر روزش رو برای هر روز خلاصه میکنم و سعی میکنم اون روز اون موارد رو رعایت کنم.
سلام سلام
منم اومدم که برنامم رو بنویسم همینجوری یهویی :
دوره روزی ۱۵ دقیقه
حفظ قرآن ۱۵ دقیقه
مطالعه ۵ دقیقه
تفکر ۵ دقیقه
خوشحالم که پیشتونم
(1402 آبان 2، 10:38)گلبرگ نوشته است: [ -> ]سلام سلام
منم اومدم که برنامم رو بنویسم همینجوری یهویی :
دوره روزی ۱۵ دقیقه
حفظ قرآن ۱۵ دقیقه
مطالعه ۵ دقیقه
تفکر ۵ دقیقه
خوشحالم که پیشتونم
سلام عزیزم
اتفاقا همین الان به سنا داشتم پیام می دادم برای برنامه صلوات یا دعا یا ختم قرآن.
عالی موفق باشی عزیزم
سلام به همه
امروز روز سختی داشتم و با اینکه یک سال و خورده ای هست پاکم نمی دونم چرا امروز واقعا در مرز سقوط بودم. نهایتا انقدر صلوات فرستادم که زمان گذشت.
به کارهای دیگه روزمره م هم نرسیدم.
سلام به دوستان
امروز روتین هر روزم انجام شد
و یک ساعت عم زودتر سعی کردم بیدار شم
و امیدوارم برای فردا هم بتونم ادامه اش بدم
چهار روز پاکی رو تو کارنامه ام دارم
امشب یه خبر ناراحت کننده شنیدم لی لی افشار درگذشت
خیلی دوستش داشتم زیبا و با احساس گیتار میزد
امروز یه معما دارم براتون
✌
هر کسی جواب بده اعتبار مثبت داره
برای حلش ۲ تا شرط هست:
۱. اینکه موقع رسم خط دستتون از روی کاغذ بلند نکنید (یعتی خطوط یه پیوستگی دارن)
۲ . اینکه فقط با ۴ تا خط همه نقاط رو به همدیگه وصل کنین
نقل قول: به نظر من انقدر راحت رو خودت برچسب نزن، ممکنه نخوای وارد جمعی بشی لزوما به معنی افسرده بودن تو نیست، ممکنه جمعی که اونجا هستن رفتارهایی دارن که تو رو آزرده خاطر میکنه.
میشه بررسیش کرد
از توصیف هایی که به کاربردی بیشتر خوشم اومد، توصیفی صحبت کردن درک بهتری از دنیای هر کدوممون به همدیگه میده
ایرانا اونروزه اینها رو نوشتم حس کردم زیادی حساس شدم رو یسری چیزا و خودم، واقعا نمیدونم ولی میدونی گاهی حس میکنم نباید تو این دوره بدنیا میومدم و. زود بدنیا اومدم و باید سالها بعد بدنیا میمومدم که نسل بشر به تنها بودن بیشتر عادت داره و انگار بین دنیا و فرهنگ قدیم خودمون و دنیا و. فرهنگ. جدید که به سمت غرب یا هر وری دیگه میره و. نمیدونم رو به رشد هست یا رو به پسرفت گیر کردم.
مطمئنم خیلی ها اینو تجربه کردن
و ذات ادمها دنبال مقصر گشتنه گاهی به خودم میگن ببین حتی هم نسلای خودتم اینجورری نیستن مشکل از نوع تربیت توعه
و باز به خودم گیر میدم که مشکل از منه و باید من درستش کنم و اینها اکتسابی هستند و میشه تغییرش داد.
وقتی از خودت راضی نباشی و حس کنی خیلی مشکل داری و دست به تغییر زیاد در وجودت میزنی هم باعث عدم اعتماد به نفس میشه، چون فکر میکنی تو ادم مناسبی نیستی و باید برای بهتر شدن بیشتر از اینا تلاش کنی.
سالها قبلا برای یه دوره ی اموزشی من از بین 20 نفر انتخاب نشدم چون نتونستم تو دوره ازمایشی خودمو نشون بدم چونکه ادم ساکتی بودم و به خودم میگفتم نیاز نیست هز چیزی رو به ادمها گفت و همین باعث شده بود کسی که از نظر مهارت هم کمتر از منه بیشتر خودنمایی کنه و با خراب کزدن من پشت سر من اون انتخاب شه
نمیگم کارش درست بوده ولی حس میکنم کسی که نتونه از خودش دفاع کنه درر جای اصلیش ابراز وجود کنه و خودشو ثابت کنه و از جلد درونگراییش نتونه ازاد شه و تنهایی رو ترجیح بده و یجورایی مشکل بودن تو جمع داره حالا چ افسردگی اسم گذاشته شه چه عنوان دیگه.
نمیدونم.... این همه حرف زدم و. بازم میگم نمیدونم چون اینقدر این چیزا درکشون و فهمیدنشون سخته که هربار ریشه یابیشون میکنی اخرش گیجتر میشی و ولش میکنی و فقط کپه سوالات مبهم از خودت رو هم جمه میشه که دیگه میترسی سمتش بری تا از لای درزش شاید به یه حقیقت تلخ نرسی و باز میری تو فاز بی توجهی به خودت.
(1402 آبان 3، 8:25)ایرانا نوشته است: [ -> ]امروز یه معما دارم براتون ✌
هر کسی جواب بده اعتبار مثبت داره
برای حلش ۲ تا شرط هست:
۱. اینکه موقع رسم خط دستتون از روی کاغذ بلند نکنید (یعتی خطوط یه پیوستگی دارن)
۲ . اینکه فقط با ۴ تا خط همه نقاط رو به همدیگه وصل کنین
اینجوری هم حسابه(با یک خط منحنی)؟
سلااااااااااااام
روز چهارشنبه تون بخیر
نقل قول: چهارشنبهها روز تفریح و جوک و شوخی هست. معما و سرگرمی و بازی.
ممنون ایرانا جون معما گذاشتی
اگه مال مهرخدا درست نبود بگو ما حلش کنیم
منم چندتا جوک میذارم
“ببخشید دیگه، خوب نشده بود” چیست؟
یکی از جملاتی که میزبان بعد شام میگه
تا مهمون ها شروع کنن به تعریف از غذاهاش
ما زشتا رو وقتی میخوان دلمون نشکنه
بهمون میگن چه چهره معصومی داری
واتساپ در زمینهی پاک کردن پیاما،
مثل این بچه کوچیکاس که
بهش گفتن بگو بابام خونه نیس،
اونم نه میذاره و نه برمیداره،
میگه بابام میگه که بگو بابام خونه نیس
شما هم وقتی تو تاکسی نشستید
تاکسی از مسیری که شما بلدید نمیره
فک میکنین میخواد بدزدتتون
یا فقط من تئوری توطئه دارم؟
به بامزگی خودتون ببخشید اگه بی مزه بود
منبع:https://chishi.ir/
حالا یه چیز وافعی بگم
رفتم تو یه سایتی چند تا جوک کپی کردم ،بعد اومدم پایینشو نگاه کردم که قانون کپی رایت نداشته باشه
دیدم نوشته :
نقل قول: © مجله ...... / بازنشر مطالب تنها با کسب اجازه و همچنین [b]ذکر منبع[/b] و [b]لینک مستقیم و Follow به همان مطلب[/b] مجاز است
یهو بگو حق نداری کپی کنی دیگه