(1402 فروردين 6، 6:14)یَسنٰی نوشته است: [ -> ]خیلی حس مزخرفی دارم.
و سرمم داره میترکه
بعد از گناه، حالم بد شد. حال بدی داشتم. نیاز به یه چیزی که بشوره ببره.
مداحی پلی کردم. از گوشه چشمم اشک میاد پایین. دست خودش نیس چشمام. من فقط یه دخترم که بی نهایت نیاز به ازدواج داره ولی هزار تا سد جلوی مردی که باید باشه گذاشتن. شما بگین فقط من مقصر و گناهکارم یا همه اونایی که باعث شدن ازدواج من عقب بیفته مقصرن؟
بیخیال... من هرچقدر هم این و اون رو مقصر بدونم، ته ته تهش، بیشتر از همه دستم فقط به خودم میرسه. حالا فرض کن همه اونا مقصر، خود اون مردی که انقدر نامرده که زود جا میزنه و تلاشی برای ازدواجش نمیکنه هم مقصر، باز میشد من انجامش ندم. نمیشد؟
بذار بخوابم. تموم بشه این فکرای بی سرانجام.
میخوام شروع کنم...
ولی خیلی ناراحتم. چرا این عادت تموم نمیشه؟ چرا این تلاش ها به نتیجه نمیرسه؟ چرا من باید اینجای زندگیم گیر بیفتم و دست و پا بزنم؟
امیدوارم حالتونرو با نوشتههام بد نکرده باشم. چه کنم؟ اینجا نگم شاید بترکم
[درست است که اعمال ما : مارا می سوزانند ولی تابندگی ما از همین است و اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل بر آن است که سخت تر از دیگران سوخته است.
یآرا از 27 اسفند... 8 روز پاک
امروز دارم به امید خدا یه کارایی در جهت هدفگذاری و اینا انجام میدم. (خبر خوب برای سنا
)
می خوام یه راه جدید یه صفحه جدید سفید باز کنم ولی قبل اون باید از رنج های این دوره چند ماهه زندگیم درس بگیرم. درس نگیرم try again میشم می دونم.
تجربه ای دارید درباره کنار اومدن با سختی های غیرقابل حل زندگی؟
سلااام دخترااا
یسنی جان به کانون خوش اومدی، میدونی شاید الان تو شرایطی نباشم که بهت راهکار بدم ولی میفهممت
راسش به نظرم آدمایی که شرایطو برای دیگران سخت میکنن حتما باید در آینده جوابگو باشن، ولی فعلا فقط باید روی خودمون و البته روی کمک خدا حساب باز کنیم.به هرحال تک تک حس هایی که نوشتی سراغ منم میان و تجربشون کردم. یه جایی بالاخره تموم میشه، من هم چنان امیدوارم
نقل قول: امروز دارم به امید خدا یه کارایی در جهت هدفگذاری و اینا انجام میدم. (خبر خوب برای سنا )
منم حس میکنم حال جسمیم رو به بهبوده باید منم کم کم بنویسم
نقل قول: به اینم فکر کن که سه سال دیگه این موقع بازم همینو میگی یا بلاخره جشنشو میگیری
به نکته ظریفی اشاره کردی
نقل قول: در اخر خواستم بگم کمک گرفتن از یک درمانگر تحلیلی بنظرم خیلی میتونه کمکت بکنه قبل ازینکه مشکلاتت ریشه ای بشن یا دوران کنکور از پا درت بیارن. البته اینا همش محتمله نه اینکه بگم نری چیزی میشه نه احتمالش هست ولی خب اگه حال بدت داره برات غ قابل تحمل میشه بهتره قبل از افسردگی شدید گرفتن جلوشو بگیری. فقط متاسفانه هزینه های درمان خیلی خیلی خیلی زیاده و من به شخصه خودم کمرم بابتشون شکسته. البته ما باید از پدران گرامی هزینه شو تامین کنیم ولی اینکه بخوای با بابات سر و کله بزنی و اصلا قبول بکنه یا نه انتخاب خودته. من جنگشو با بابام به جون خریدم که بتونم درمان بگیرم. یه سرچی توی اینترنت بزن، مثلا کلینیک روانکاوی. میتونی هزینه ها و درمانگران رو ببینی و تصمیم بگیری. من خودم مجبور شدم درمانمو قطع کنم مدتی بخاطر هزینه ها. اما به هرحال درمان من به یه جای استیبل رسیده بود و میتونم بگم هدف اصلی ک میخواستم رو بهش رسیدم.
یکی از مشکلاتی که به خاطرش تا الان مراجعه نکردم همین بوده؛ چندین بار تماس گرفتم که وقت بگیرم ولی نمی دونستم باید بگم دقیقا چه مشاوری می خوام
زدم توی گوگل فقط دونفر اومدن بالا که اون ها هم جوان و تازه کار به نظر می رسیدن
باید فردا حضوری برم مرکز مشاوره ها رو بگردم ببینم درمانگرتحلیلی خوب پپیدا می کنم یا نه.. اگه پیدا نشد موکول می کنم به بعد کنکور
نقل قول: موفق باشی.
ممنونم. همچنین
نقل قول: البته احتمالا برای درس اهداف ماهانه و هفتگی داری درسته؟ هر ماه و هر هفته خودت رو ارزیابی میکنی ببینی چقدر به اون هدفت نزدیک شدی؟ اگه نشدی دلیلش چی بوده؟
اگر هر ماه بنویس اونوقت آخر سال میتونی ببینی کدوم ماه بهتر عمل کردی و دلیلش چی بود و کدوم ماه کمتر عمل کردی و دلیلش چی بوده .حالا چه کنم امسال بهتر بتونم بهتر برنامه بنویسم و بهترعمل کنم به برنامه هام؟
فکر کنم حلقه گمشده برنامه ریزی هام که به نتیجه نمی رسن همین ارزیابی باشه..
نقل قول: از این ماه عزیز استفاده کن شادی
حتی شده یه کار کوچولو تعیین کن و هر روز برای خدا انجام بده
از خود خدا بخواه تورو به خودش نزدیک کنه
باید همین کار و انجام بدم.
ممنون ازت
نقل قول: تصمیم گرفتم برم بیرون دفتر بخرم آنچنان حالم بد شد که نگو
این بده
نقل قول: من تو بچگیمم دوست داشتم اول عید پیکمو انجام بدم که بدون عذاب وجدان خوش بگذرونم
من توی تمام طول زندگیم، الان اولین باریه که دارم پیک نوروزی انجام میدم
یسنا جان همه حرفایی که میگی رو همه ماها درک میکنیم ، من توی همین چند صفحه قبل چندتا پست نوشتم که بنظرم جوابتو میدن
نقل قول: یکی از مشکلاتی که به خاطرش تا الان مراجعه نکردم همین بوده؛ چندین بار تماس گرفتم که وقت بگیرم ولی نمی دونستم باید بگم دقیقا چه مشاوری می خوام
زدم توی گوگل فقط دونفر اومدن بالا که اون ها هم جوان و تازه کار به نظر می رسیدن
باید فردا حضوری برم مرکز مشاوره ها رو بگردم ببینم درمانگرتحلیلی خوب پپیدا می کنم یا نه.. اگه پیدا نشد موکول می کنم به بعد کنکور
مشاور نه، اسمش درمانگر تحلیلیه، و من خودم توی اصفهانم متاسفانه پیدا نکردم برای همین بنظرم خیلی بعیده که توی قم پیدا بشه. به هرحال اره حتما بگرد چون درمان حضوری اولویته. ولی اگ پیدا نکردی صادقانه میگم بنظرم به هیچوجه به بعد کنکور موکولش نکن، به هزار تا دلیل که بنظرم واضحه، مهم ترینشم همینکه توی دوران حساس کنکور همه مشکلات شدید تر میشن و خدایی نکرده نمیتونی نتیجه مورد نظر رو دریافت کنی.
در نهایت هرکس خودش شرایطش رو بهتر میدونه اینا فقط تجربیات من بود گفتم بگم.
نقل قول: می خوام یه راه جدید یه صفحه جدید سفید باز کنم ولی قبل اون باید از رنج های این دوره چند ماهه زندگیم درس بگیرم.
کلید موفقیت
سلاااااام
خوشامدگویی ویژه میگم به یسنی عزیز
خوش اومدی به جمع ما
بدون که تنها نیستی و از الان کلی دوست خوب میتونی پیدا کنی
کلی همراه ، کلی همنشین ؛ کلی همسفر، کلی هم خونه
اینجا گروه باران خونه ی ما دخترای بارونیه
به خونمون خوش اومدی
اگه از کانون درست و مفید استفاده کنی بهت قول میدم تا سال دیگه همین موقع که تولد سالگرد کانونیت رو میگیری کلییییییی رشد کردی
فقط استمرار به خرج بده ، مرتب بیا ، به گروه باران سر بزن ، با دوستات حرف بزن ، اعلام وضعیت کن، از مشکلاتت بگو و راهکار بگیر و اجرا کن
و اگه تو زمینه ای تجربه ای داری به بقیه کمک کن
الان برامون بگو چند وقته درگیری ،چه کارهایی کردی تو این مدت برای رهایی
چقدر رکورد داشتی ، تو چه زمینه ای ضعف داری و .... هرچی دل تنگت میخواد بگو
دوم اینکه ترک قدم به قدم فقط خوندنش کافی نیست، باید عمل کنی مرحله به مرحله
بیا
اینجا اهدافت از ترک رو بنویس. چرا میخوای ترک کنی؟ هدفت چیه از ترک؟
امید جوانه می زند از میان شاخه شکسته ها
این منم که از نو سبز می شوم
دخترا من می خوام یه چله شروع کنم.
چله نوشتن.
امروز روز دومم بود اما اگه پایه باشید با هم از صفر شروع می کنیم.
توضیحش این که
مهم نیست چی بنویسید
هر چی نوشتید.
فقط بنویسید.
می خوایم ذهنمون رو به یک مدیتیشن دعوت کنیم
تا عملکردش بالاتر بره.
با نوشتن ذهن باز میشه و خیلی فواید دیگه داره.
اسمشو بذارید روزنوشت، خاطره، یادگاری، دلنوشته، نامه...هر چی. فقط مهمه که هر روز بنویسید.
هر کی پا پیش بذاره برا این چله جایزه ش محفوظه.
البته که نتایج این کار بسیار بیشتر می ارزه
چرا چله نوشتن؟
این متن پاسخگوی همه سوالاتونه که یلدا خواهری زحمتشو کشیده:
عارفه/ ۱۸ اسفند/ ۱۷ روز خوب
۶ فروردین/ روز دوم چله نوشتن
گروه باران در حال ثبت نام برای چله
گروه باران بعد از چله
منم ثبت نام میکنم توی چله نوشتن
سلام ! عارفه جونم من از اول عید روزنگاری جدی رو شروع کرده بودم و منم هستم!
۱)عارفه
۲)شادی
۳) حنیفا
۴) سنا
۵)یلدا
الان برامون بگو چند وقته درگیری ،چه کارهایی کردی تو این مدت برای رهایی
چقدر رکورد داشتی ، تو چه زمینه ای ضعف داری و .... هرچی دل تنگت میخواد بگو
من خیلی وقته درگیرم. از بچگی... ولی وقتی که متوجه شدم چیه شروع کردم برای ترکش ، الان دو سالی هست دیگه نتونستم بیشتر از ۳۰ رکورد بزنم. در حال حاضر هم که گیر افتادم بین ۱۰ روز و در نوسانه.
اعصابم خورد میشه که هر کار کردم نتونسم بیشتر کنم عددشو. فقط تا حالا یه بار تونستم ۲۰۰ روز ترک کنم، مال دوسال پیشه. بعدشم که شکستم خیلی بد بود... یعنی انگار از قله اورست خوردم زمین. دوباره برگشت و من هنوز که هنوزه نتونستم بابت این شکسته انگار خودمو ببخشم. خیلی بده اینکه این همه روز موفق داشته باشی بعد دوباره این کوفتی برگرده و تو برگردی سر جا اولت.
از اون موقع تا الان نتونستم رکورد خودمو بزنم. فقط درجا زدم. هنوز انگار با اون شکسته نتونستم کنار بیام. نمیدونم... به هر صورت اینم داستان منه و این گناه. حالا هرچقدرم که دلم نخواد، دیگه هست دیگه.
من نمیدونم تاکی درگیر هستم ولی از یه طرف یه فکری تو ذهنمه و اینکه ازدواجم رو نزدیک نمیبینم. نمیدونم چطوری امیدوار بمونم. نمیدونم چیکار کنم.
یکی دیگه از ضعفا اینه که توی دوران پ خیلی انگار بیشتره وسوسه و احتمال شکستم. نکاه که میکنم به تجارب اخیرم، اکثرا تو همین دوران شکست خوردم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
اولین تلاش ۱ روز موفق
دومین تلاش ۲ روز موفق شدم
سومین تلاش : یسنی/ ۸ فروردین ۱۴۰۲/ ۰ روز خوب
درمورد هدفم از ترک هم بگم
اخه راه درست اینه! نمیشه که ادم از راهی که نباید ارضا کنه خودشو
بعدشم گناه کبیرهاس.
یعنی مطمئنم یه دو جین مسئله برا ادم ایجاد میکنه که خدا اینطور گفته سمتش نرید. من قبل از اینکه هر کس بهم بگه کاری خوبه یا بد، خدا رو قبول دارم. همین که خدا بگه بده برام کافیه که صد در صد بدونم بده و ضررش بیشتره از نفعش، یا اصلا انقدر ضرر داره که نفعش حساب نیاد.
من این راه ترک گناه رو به خاطر خودم و امام زمان میرم. میگن با ترک گناه ظهور رو نزدیک میکنیم،ظهور شه امام بیان همه مسائل زمین حل میشه. مسائل کوچیک ما که دیگه مطمئنا حله.( البته با تلاش نه از تو هوا، یعنی باید ادم هایی که دوران ظهور هستن خودشون قوی باشن و برای این تغییر کمک امام بکنن، ترک کردن عادت یه جور قوی کردن اراده و عزت نفسه و بنظرم خودش کمک میکنه که در این مسیر نیرو قوی تری بشی برای امام زمانت.) اینطوری امام زمان رو از خودم خوشحال میکنم. هر روزی که گناه نکنیم امام علی گفتن اون روز عیده.
من دلم میخواد با ترک این عادت، قوی تر بشم و یک قدم بزرگ به ارزویی که دارم نزدیک تر. دوست دارم یار امام بشم. بعضی وقتا فکر میکنم اخه منی که دو روز نمیتونم تحمل کنم، به چه درد امام زمان میخورم. ولی بعدش به خودم میگم تو چیکار به این کارا داری. مگه دست خودته که به این فکر افتادی؟ شاید اتفاقا همین ما هستیم که باید قوی و قوی تر بشیم و انقدر شونه هامونو فراخ کنیم که جا باز بشه برای درد غم های مردم دیگه ای که ممکنه درگیرش باشن. دست اونایی که شبیه خودت مسئله این مدلی داشتن که میتونی بگیری و توی سپاهیا امام زمان، وظیفه تو همین باشه. امید ناامید های از ترک گناهشون باشی... وقتی که افقی دیده نمیشه تو بهشون افق بدی و با عملت نشون بدی که ببینن کی گفته نمیشه، میشه. میشه کلی روز پاک بود و نفس کشید بدون گناه. این کره زمین ، این ادمها، من و شما ، لایق این هستیم که روزای روزای فوقالعاده زیبای بدون گناهش رو هم ببینیم. روزای پر برکت و شادش رو. روزایی که این زمین ، اسمون بالا سرش، افتخارش به اینه که انسان داره ازش استفاده میکنه.
فکر کنم باید اینا رو بنویسم. همینطور که داشتم تلاش میکردم به خاطر بیارم چیه هدفام، متوجه شدم انگار نسبت به دو سال قبل تر یکه یه جورایی توی ترک دوران اوجم محسوب میشه، توجهم نسبت بهشون کمرنگ شده بود. بذارم یه جا نزدیک که هر از گاهی نگاهم بهشون بیفته و اگه داشت یادم میرفت یادم بیاره من چی میخواستم ازاین راه.