کانون

خیلی دقیق ، حتی در مورد صدقه دادن فرمودن : 
صدقه باید روزانه باشه


 اگه شما متوجه می شدید که چرا فرمودند صدقات رو روزانه بذارید کنار ، هر باری که این مال از اموالتون خارج می کنید چه اثر وضعی داره ، مقدارش هم مهم نیست، شما مثلا سه هزار تومن در طول ماه صدقه بده
چرا سی هزار تومن
ولی اینها رو هر روز بده 
نه اینکه روزی هزار تومن جمع کنی آخر ماه یکدفعه صدقه بدی، خب اون آثارش طبیعتا کم خواهد شد.

برنامه های دینی همه حساب و کتاب داره.
گفتیم جهان هستی با حساب و کتابه، ما تو جهان با حساب و کتاب وقتی قرار بگیریم، یه کمی حساب دستمون بیاد،
ما باید اهل محاسبه بشیم چون
در همچین جهانی زندگی می کنیم 

تو دستگاه معنویت و دین، می بینیم اینجا هم همه چی حساب و کتاب داره، در ارتباط با اموال، خمس دادن واقعا نیاز به حساب و کتاب داره و همچنین معامله کردن


آدم یه کمی دقت نکنه تو معاملات یه دفه می بینه مال حرام اومد توی اموالش 
خیلی از معامله هایی که مردم می کنند یه دفه با اوردن یه خالیبندی، نمی گیم دروغ، با یه خالیبندی مال خودشون رو حرام می کنند

ما در یک جهان با حساب و کتاب زندگی می کنیم، با یک دینی مواجه هستیم که دینمون هم اهل حساب و کتابه


یه کمی ما دیندار زندگی بکنیم، با تقوا باشیم اهل عبادت باشیم، اهل ساعت میشیم، اهل برنامه اهل محاسبه اوقات خودمون می شیم
و خدا این ها رو از آدم می خواد....



گل های قشنگ باران ، کی میدونه چرا صدقه روزانه باشه بهتره؟

نقل قول: به بههههههه
ببینین رعنایِِِِِ گل گلابببممم اومدههه  
سلاااااممم
چه طوری گلل؟، دلمون برات   شده بود
ما به کرنومتر هم راضی هستیمم  
منم میام کنترل ذهن، به سنا هم گفتم برنامه ریزی هم میام  
دمت گرم، این مقاومت ستودنیه  
مرسی ک هستی گل ❤❤

بسی مرسی مهربونم 
  فقط ۵ دقیقه فرصت دارم
هیچ حرفی ندارم
امیدوارم همه چی خوب پیش بره برای هممون 
مراقب خودتون باشید

صدقه رو روزانه که بدیم هر روز یه جور غلبه بر نفسمون برای دل کندن از مال دوست داشتنیه

سلاام دخترا  
عیدتووون پیشاپیش مبارک


ایرانا/ 10 اردیبهشت/ 1روز خوب با مدد خودش  



این چند روز شما ها رو خیلی اذیت کردم... 
اما
امروز سر یکی از کلاسا ، استادمو یه جور تردستی انجام داد روح و روانمون جلا پیدا کرد  

به من گفت ک بیام جلو کلاس ، به عنوان کسی ک تست میکنه و میخواد مطمئن بشه
و کلی شگفتزده شدم  

حالا قبلا دیده بودم این تستو هاا ولی یادم نمونده بود  
دیدین این شعبده بازا کارتای تردستی رو دست خودشون میگیرین و روی کارتا تصویر هست،
بعد از تماشاچی میخوان ک کارتا رو فوت کنن ، و
بعد همه شاهد این هستن، ک اون تصویری ک روشون هست دیگه نیست

این یکی از حقه های ذهنی بود ک سر آزمون بندر گشتالت و قوانین گشتالت بهمون یاد دادن  
حس خوبی بهم داد
یکم حس کردم چیزهای جالب تری هم میتونه وجود داشته باشه تو دنیا
بجز درد و غم

خلاصه امروز یه تنه جفت کلاسامو، از تئوری به کاربردی تبدیل کردم ✌


واقعا این جواب میده
یه سوال ، دو تا سوال
استاد دیییییگه خودش از حالت اون حالت خشک درس خارج میشه شروع میکنه، خاطره تعریف کردن   


کلاسای فردا هم ک به مدد رب تعطیل شد  


دانشگاه اصلیه ک میرم ، ۲ تا شهید گمنام داره
دو روزی ک میرم اونجا ، بهشون سر میزنم، جای دنجیه
امروز هم همگیمون رو پیششون یاد کردم، امیییدوارم توی این شبای اخر ، اون کسایی ک به حیات حقیقی رسیدن برای ماها دعا کنن☘

نقل قول:

أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

آیا مؤمنان هنوز ندانسته‌اند که محققا خداست که توبه بندگان را می‌پذیرد و صدقه آنها را قبول می‌فرماید و خداست که بسیار توبه پذیر و بر خلق مهربان است؟

「104 توبه」

پ.ن: 
دخترا یه اعلام وضعیت کنین ببینیم روند پاکی به چه شکله.. 
روزشمار پاکیمون ، بیاد بالاتر

منتظرتونم خفناا


پ.ن۲ :

دومین ماه از 1401 داره میگذره،
33 روز پیش سر سفره هفت سین، همگی دعا کردیم ک امسالمون با گناه سپری نشه
ولی اگه بررسی و صحبت نشه درمورد لغزش ها و عوامل؛
یهو به خودمون میاییم و میبینیم بهار که هیچ ، تابستون هم تموم شد و ما به اون مرحله و نتیجه دلخواه نرسیدیم

امشب لطفانییی هرم های رنج و لذت هاتون ک نوشتین رو مجددا مرور کنین
اگر ننوشتین بنویسین
میخوام خوشگل ادامه بدیم

(1401 ارديبهشت 10، 18:16)یآرا نوشته است: [ -> ]کاش فقط خشم بود..
مثلاً احساس نفرت شدید می‌کنم. طوریکه دلم می‌خواد مثلاً خودمو بکشم که مامانم حس عذاب وجدان همیشگی بگیره...
همش دارم با خودم تو ذهنم سناریو میچینم. بدبین شدم... افتضاح شدم...
الآن مثلاً مسافرتم ...یعنی نیا 10 روزه کردیم برای ماه رمضان و اومدیم یه جایی.
ولی از همه بدم میاد....
دلم میخواد همه بمیرن...
نمی‌دونی چه حال وحشتناکی ام...
از همه بدم میاد.
مثلاً وقتی با یه بنده خدایی خیلی عادی حرف میزدم . یهو.. دقیقاً یهوووو از حس اینکه وای من چقدر عاشقشم به این حس که وای ازش بیزارم رسیدم و همون لحظه بهش گفتم بیا جدا شیم.. اصلاً نه به من زنگ بزن نه چیزی.. و بدترین حرف هارو بهش زدم... قضیه مال ده روز پیشه....
حس می‌کنم مشکل روانی پیدا کردم. با کسی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم

حتما با یه روان درمانگر خوب مشورت و صحبت کن
روی خودت عیب و اسمی نذار 
اما وقتی که میبینی حالت از این موضوع بده 


بهتره که با یه متخصص راجع بهش صحبت کنی 


منم خیلی وقته که از آدما متنفر شدم و عصبانی ام و مشکل من افسردگی بود
فک کنم توهم اگه بری پیش یه رواندرمانگر خوب باشه 
اونا بهتر راهنمایی و کمکت میکنن

عه 


من یادم رفت سلام کنم 

سلام.


بچه ها من دوران خیلی سختی رو میگذرونم از نظر روحی و میشه گفت از هم پاچیده ام و انگار تیکه هامو با نوار چسب بهم وصل کردن.
فقط نصف ماه رمضون رو تونستم روزه بگیرم و باقی شو نشد. و خیلی خیلی خیلی از این بابت ناراحتم 

این روزا فقط دارم سعی میکنم با قدم های مورچه ای.. برم جلو.. کوچولو کوچولو..
ینی در واقع .. نمیدونم نمیشه بهش گفت جلو رفتن..
بیخیالش.
پای لبتاب اومدن سختمه برای همین این ورا کم پیدام . دیگه به بزرگی خودتون ببخشینم 


اعلام وضعیت :

ویلو / 2 اردیبهشت / 10 روز خوب

سلام 
ان‌شاءالله حال همگی عالی باشه

یکی دو روز پیش توی گروه یه طومار بلند بالا نوشتم و کمال‌گرایی نذاشت ارسالش کنم و یهو همش پرید
دیگه دست و دلم به نوشتن نمی‌رفت
نمیدونم کی قراره این چرخه دو طرفه اهمال کاری و کمال‌گرایی قطع بشه ، وقتی میخوام حتی کوچکترین کارها رو انجام بدم احساس می‌کنم باید توی یه موقعیت خاص و کامل و ویژه باشه که نه اینطوری نمیشه ، الان تمرکز نداری ، بذار حالا که اومدی یه وقتی که همه حرفا رو بزنی،  بذار پاکیت رند بشه و اینا
و بعد انقدر این کار وابسته به شرایط عجیب و خاص میشه که باعث میشه پشت گوش بندازم و تقریبا هیچ‌کاری سر وقت درستش پیش نره و دیگه دیر بشه
ولی الان به زور دست این بچه بازیگوش اهمال‌ کار رو گرفتم و ظاهرا قانعش کردم که حضور من اینجا برای کمک به خودم و تعامله و اگه قرار باشه حتی توی ارتباط برقرار کردن با اجتماع هم انقدر عذاب تحمل کنم که زندگی کردن واقعا سخت میشه
به این میگن یه شروع غرآلود 

راجب تاپیک کنترل ذهن و نگاه صحبت شده بود،  منم یه زمانی شرکت می‌کردم اما از دست دادن امتیاز کنترل ذهن برام چندان قبح و نگهدارندگی نداشت و کنترل نگاه هم معمولا مواقع اضطراری از دست میدم که توی یه قدمی خ.ا هستم و به قصد شکست از دستش میدم که متاسفانه اونجا هم کار ساز نیست
 وگرنه برای من برخلاف اعلام وضعیت‌های دیگه چون روزانه بود دوشواری‌ای نداشت  
 و اینگونه شد که حضورم ادامه‌دار نشد البته همین که آمار ذهن و نگاهم رو داشتم یه امتیاز مثبت در جهت محاسبه نفس هم بود و شاید برای تاثیرگذاریش هم باید مدت زمان بیشتری می‌گذشت و من عجله کردم
زمان‌بندی زندگیمو از دست دادم و این‌روزا بیشتر از هر زمان دیگه‌ای ضرورت محاسبه رو بیشتر احساس می‌کنم 
ولی یه عادت خوبی که توی ماه رمضون و بخاطر مسابقه رمضان ایجاد شد اینه که هر شب با معنی و تفسیر قرآن میخونم ، قبلنا وقتایی که قرآن میخوندم چندین صفحه فقط متن عربی رو میخوندم و ترجمه و تفسیر رو به آخر کار موکول می‌کردم و همین باعث می‌شد که صفحات سنگین تفسیر جمع بشه و دیگه نخونم 
کلا انگار مهارت تقسیم کارها به بخش‌های کوچیک رو اگه توی زندگیم داشته باشم از دست اهمال کاری هم خلاص میشم


ممنون از دست اندرکاران خلاصه سخنرانی ها ، منم هستم ان‌شاءالله 

العبدالمرحوم/۲۹ فروردین ۱۴۰۰/ ۴۳ روز خوب به لطف خدا

  سلام 
من امروزم دوباره تا مرز شکست رفتم
فهمیدم چیه
اصلش اینه که من خوابم. تو خواب میبینم که دارم خ.ا میکنم . یا تصاویر بدی میبینم. بعدش که میخوام بیدار بشم بین خواب و بیداری که تمرکز ندارم انگاری اون ناخوداگاهی که شما بهش میگین چون دوست داره اون تصاویر را بیینه و خ.ا کنه کار را برام سخت میکنه. تا بیام بیدار بشم و به خودم بیام و ذهنم یادش بیاد چقدر برای پاکی زحمت کشیده و اصلا دلم نمیخواد بشکنم خیلی طول میکشه.
برای همین احتمال شکست زیاد میشه.
نمیدونم فکر کنم باید رو این تمرکز کنم که واقعا دیدن اون تصاویر چقدر ضرر داره. حیف چشمای من. فردای قیامت این چشما چی بگن.
اگر خدا دیگه محلم نذاره  چی. اصلا اگر دیگه وقت توبه نباشه چی. 
نمیدونم فقط میدونم تاپیک کنترل نگاه و ذهن و اون اعتباری که قراره بگیرم هم همون موقع بین خواب و بیداری کمکم کرد   
اون وسط یاد اعتبار بودم
خدایا شکرت 
کمکمون کن هممون به پاکی ابدی برسیم

(1401 ارديبهشت 12، 13:56)_رعنا_ نوشته است: [ -> ]  سلام 
من امروزم دوباره تا مرز شکست رفتم
فهمیدم چیه
اصلش اینه که من خوابم. تو خواب میبینم که دارم خ.ا میکنم . یا تصاویر بدی میبینم. بعدش که میخوام بیدار بشم بین خواب و بیداری که تمرکز ندارم انگاری اون ناخوداگاهی که شما بهش میگین چون دوست داره اون تصاویر را بیینه و خ.ا کنه کار را برام سخت میکنه. تا بیام بیدار بشم و به خودم بیام و ذهنم یادش بیاد چقدر برای پاکی زحمت کشیده و اصلا دلم نمیخواد بشکنم خیلی طول میکشه.
برای همین احتمال شکست زیاد میشه.
نمیدونم فکر کنم باید رو این تمرکز کنم که واقعا دیدن اون تصاویر چقدر ضرر داره. حیف چشمای من. فردای قیامت این چشما چی بگن.
اگر خدا دیگه محلم نذاره  چی. اصلا اگر دیگه وقت توبه نباشه چی. 
نمیدونم فقط میدونم تاپیک کنترل نگاه و ذهن و اون اعتباری که قراره بگیرم هم همون موقع بین خواب و بیداری کمکم کرد   
اون وسط یاد اعتبار بودم
خدایا شکرت 
کمکمون کن هممون به پاکی ابدی برسیم

وای این تایمِ بین خواب و بیداری!!! وای از این تایم بین خواب و بیداری

این تایمی که هنوز مغزت سر چاش نیومده که دست و پاتو کنترل کنه..
من هرچی میکشم 80 درصدش از اینه !


یه وقتایی به سرم میزد دستامو ببندم بعد بخوابم :/

سلام قشنگای بارونی  

عیدتون مبارک  

الهی عیدیتون باشه برآورده شدن همه خواسته های دلتون 

نمیدونم امروز یه چیزیم بود؛ هنوز علتش رو پیدا نکردم ولی خداروشکر اومدم اینجا پر از انرژی مثبت شدم و همه افکار منفی ازم دور شدن

دوستتون دارم منننننننننننننننننن  


هانا 1400 / 27 شهریور /  شکر خدای مهربون 227 روز خوب

سلام به همه بارانیا

عیدتون کلی مبارککک ❤
دیشب با اینکه دیر خوابیدم اما سحر خیزی رو پاس داشتم

متاسفانه باید بگم 
ایرانا/ 12 اردیبهشت / 0 روز خوب...


شماها ک منو میشناسید تا به زانو درنیارم خ.ا رو، دست از اعلام وضعیت نمیکشم  

این روزا احساس میکنم نیاز دارم با یه نفر حرف بزنم
هی به خودم هی به خدا میگم من از خیلی چیزای دیگه بخاطرت گذشتم فقط ننگ خ.ا برام مونده...
خ.ا به کنار...
لحظه گناه حس میکنم ک منو میبینه.. حس میکنم ک عظمت وجودشو زیر سوال بردم و خجالت نکشیدم... ک این از خ.ا خیلی برام بدتره...
ولی باز فراموشم میشه، ک هست..
 ک من هر لحظه بهش نیاز دارم...
 ولی اینجوری نافرمانی میکنم...
خلاصه دخترا 
لطفا دعام کنین
 ، نمیدونم ک اگه خ.ا رو ترک کنم چه گره هایی تو زندگی برام باز میشه...
اما میدونم ‌ک خدا هیچ وقت خلف وعده نمیکنه ، هیچ وقت بیمعرفتی نمیکنه‌..

میدونم همین ک اینجام بخاطر اینکه امام حسین اینجاس 
و اوست ک منو پناه داده...
دیروز ک دیگه اخرین روز ماه رمضون بود 
همش این جمله تو ذهنم پلی میشد...
خدایا
منتی بهت نیست، بدهی هم بهمون نداری :‌) 
اما ماها ک مهمون دعوت میکنیم، یه بخشی از غذا رو برای مهمونمون میکشیم ک ببره با خودش...
گناهامونو هر بار بخشیدی و باز گناه کردیم... میدونم ک میبخشیشون...
اما برا ماهایی ک هیچ توشه ای نداریم ، خودت توشهء راه بزار‌..
ما ها خیلی خسته ایم...

ببخشید ک پر حرفی کردم

هانای عزیزم خیلی خوشحالم ک بهمون سر زدی  ماشالله به این227 روز خووب

مشکات جانم خوابت خیر باشه   چه قشنگگ ان شاءالله بهشت باهم باشیم
البتههه

اون دنیا من همتونو میبینم و میشناسم، اما شما ها منو نمیشناسین ❤

نقل قول: سرپرست جان ما که اعلام میکنیم ،ولی لیست  مثلا برا من همون100 روز مونده  

از دستم در رفته :/
اگه میشه بازم اعلام کن...

پ.ن: اعلام وضعیت هاتونو لطفنییی این شکلی بزارین ک پیدا کردنش برام راحتتر باشه :

نام کاربری/ تاریخ شروع روز خوب/ تعداد روزای خووب

یه وقتایی توی متن اعلام میکنین نمیبینم..
ممنون همگیتون میشم گل دخترا ❤❤

نقل قول: ایرانا عزیزدل من،  علتش چیه ، از ناراحتی، دلتنگیِ؟ از رفتار بقیست؟

مشکاتم من از رفتار های بقیه نسبت با خودم، یا نسبت با خودشون ناراحت نمیشم... :‌)
ناراحتی نه به معنی اینکه برای خودم ناراحت بشم... چون من از یه رفتاری بدم اومده...

بخوام توضیحش بدم...
دیدن و زندگی کردن با یه اجتماع... و سهیم بودن در سود ها و ضررهاشون...
حالا فرض کن یه سری رفتار ها رو شما به عنوان تماشاچی میبینی...
در ظاهر هم قیافه ها و جلد های قشنگی دارن... 
ولی بعد زمان میگذره و تو متوجه میشی ک حداقل ۵ سال اینده این رفتار ها به چی ختم میشه...
حرکت به سمت گورهای دسته جمعی‌... :‌)...
و حالا احساس میکنم دچار (درماندگی اموخته شده) شدم :‌)
شبیه ادمی ک میخواد جلو سیلو بگیره‌‌‌...
اگه بیاد جلو سیل بیایسته و دستاشو باز کنه اولین نفر رو همین سیل در هم میکوبه و غرقش میکنه...
پس مجبوره فقط ببینه...
گرچه اینا همش یه جور توجیه..‌
کسی ک از میدونه اسیبها رو خودشو اول از همه باید کنترل کنه..
ولی من جلو خ‌ا کم اوردم :‌)
مگر اینکه چشممو نسبت به این سیل عظیم ببندم و بگم برام مهم نیست و برم...
تنها راه ترک خ.ا برام همینه :‌)
ممنونم ازت راهو پیدا کردم :‌)

نقل قول: چرا اونوقتتتتتتتت؟  چرا ماهم خیلی هم خوب میشناسیم، چند تا مثل تو داریم مگه❤
اتفاقا تو خوابم ، تو و شادی رو اول از همه دیدم
چشم انشاءالله ۱۶ ام اعلام میکنم..

دیگه دیگه  رمزه  
عجب  ان شاءالله ک معلوم نمیشه هیچ وقت
شادی چه قد جاش خالیه...  
مرسی عزیزمم