کانون

(1400 آذر 2، 10:39)Bright Star نوشته است: [ -> ]سلام دخترا 
ممنونم از همتون حقیقت حالم زیاد خوب نبود پیاماتون رو که دیدم عالی شدم ان شاءالله هممون پر انرژی بریم جلو و پاکیمون ابدی شه 
گفتم بیام یکم ریشه یابی کنم شکستمو ان شاءالله دیگه تکرار نشه 
حس میکنم به خاطر این بود که من هنوز از یه سری چیزا نگذشته بودم یعنی بهای پاکیمو نداده بودم هممون یه چیزی هست که میکشونمون سمت این عادت شایدم زیاد خودشو نشون نده ولی ذره ذره آروم آروم کار خودشو انجام میده و آخرش باعث میشه تو بشکنی 
حتی ممکنه وقتی انجامش ندی بری سمت خ.ا   مثل یه نوع مخدر میمونه مثلا من به جای اینکه عادت های خوب رو جایگزین این کار کنم رفتم سمت اونا و یه گرفتاری جدید 

حالا زیاد باز نمیکنم ولی بعضی فیلما و رمانا و حتی تخیلاتی که از خ.ا داغون تر میکنن آدمو 
من حقیقت از پریروز که شکستم زدم به سیم آخر و هرچی مطلب راجع به این کار و ترکش بود و خوندم و دارم میخونم انگار یه تلنگر بود واسم 
خوب حالا اینو اول باید ترکش کنیم تا خ.ا رو هم بتونیم ترک کنیم 
اول اینکه بگم من از سال پیش تا حالا دارم با این مبارزه میکنم و همشم شکست میخورم 
ولی حالا فهمیدم راهش مبارزه نیست باید کنار بکشی 
خیلی چیزا رو یهویی نمیشه ترک کرد ذهن خیلی مقاومت میکنه باهاش باید ذهنو گول بزنی 
اصلا نباید بگی من میخوام ترک کنم و پاک بشم و فلان و ... 
هی بگو بعدا بگو یه ساعت دیگه میرم سراغش بگو اینکار رو انجام بدم میرم خلاصه هی عقب بندازش 
از این به بعد تو گروه میگم هر روزم چطور بود و چیکارا کردم واسش   
آها و یه چیز دیگه 
من این مدتی خیلی به مشکل برخوردم چه تو کارام چه تو درسا و مشکلاتم   همشو هی می اندازم عقب و فکر میکنم که یکی از دلایل شکستم هم این بوده استرسم 
همه کارام تلنبار شده راستش و از بس گیجم نمیدونم چیکار کنم و حس میکنم خیلی عقبم از این هفته هم باید حضوری برم مدرسه خدا خودش به خیر کنه   
ستاره / 2 روز خوب   خداروشکر توی این دور روز سراغ متحرکی نرفتم یعنی هیچی هیچی و کلا دو روز مفیدی بود   
دخترا اگه دوست دارین بیاین باهم بریم جلو و گزارش بدیم پاکی و محرک ها و ...

سلام عزیزم باهات موافقم به نظر میاد این روش بهتر جواب بده منم در آستانه 2 روز خوب هستم ان شاء الله پر قدرت بریم جلو  مراقب خودت باش  من چله زیارت عاشورا هم میگیرم

بچه ها 
مخصوصاً رها خوب گوش کنین،

درباره اینکه قبحش ریخته،
یک نکته علمی-تربیتی بگم بهتون.

همیشه اول تربیت کردن اون فرد تازه کار (شما برای تربیت فرزند درنظر بگیر فرد تازه کار میشه یک بچه کوچیک، برای مثلا تربیت دینی اون فرد تازه کار یک دختربچه ست که میخواد روسری سر کردن رو مامانش یادش بده و ...)


از عامل ترسوندن استفاده میشه. 
نگاه کنین بچه رو می ترسونن که در رو روی غریبه باز نکنه،
می ترسونن که اگه نهارتو نخوری از بازی خبری نیست!
به دختر بچه میگن حجابتو رعایت نکنی میری جهنم!
نوجوون رو برای نماز می ترسونن از جهنم!
تو قرآن هم زیاد هست ترسوندن از جهنم.

خب؟

اما!

حتما الان حس بدی پیدا کردید، که آقا چرا اجبار؟ چرا ترسوندن؟

جواب:
این کار برای ابتدای مسیر تربیت اجتناب ناپذیره
چون فقط ترس یک عامل درونیه.
وقتی اون بچه کوچیک درکی از خطر نداره،
درکی از اهمیت به موقع دو به اندازه کافی نهار خوردن و ضرر پفک مثلا نداره، چطور باید هدایتش کرد؟

هیچ فکر کردید؟

و تشویق به بهشت هم همینه.
فکر کنید بچه قراره امپول بزنه. سخته خب براش. می ترسه. دفعه اول بهش میگن برات خوراکی می خرم!
که چی؟ 
چون هیچ درکی از اهمیت اون آمپول نداره.
پدر و مادر نوید یک چیز لذت بخش رو میده که بچه بتونه در لحظه انتخاب درست و معقول داشته باشه و همراه بشه با کار درست.
پدر و مادر که نمی خواد بچه درد آمپول بکشه.
قطعا اگه راه موثر کم دردتری باشه، هیچ پدر و مادری هم دلش نمیخواد درد کشیدن بچه شو رو ببینه. 

اما اما

پیش فرض اینه که آدم ها رو به رشد و حرکت هستن،
پس به مرور بدون اینکه ترسی باشه خودشون موقع نهار نهار می خورد و می دونن پفک رو الان نباید خورد،
چون بدن غذا لازم داره،
چون پفک نهار نمیشه و معده رو چه بسا تو گرسنگی اذیت کنه و و و.

توی دین هم بچه ها ما باید مرتب اطلاعات خودمون و درک خودمون رو تلاش کنیم ارتقا بدیم. و گرنه خیلی بدیهیه یه روز صبح پاشیم بگیم خب که چی؟

این علامت به روز نشدن باورها و دانسته های ماست.
بچه ها توی دین ما روی دانایی و کسب علم خیلی خیلی تاکید شده.
دین ما اساسش اختیاریه (هرچند که به ماها اجباری یاد داده باشند.)
که خب تو جامعه ما این به روز نشدن توی باورها و دانسته ها خیلی عادیه. اصلا عجیبه کسی بعد از مدرسه و دانشگاه اونم تو رشته خودش بطور هدفدار دنبال ارتقا دانسته هاش باشه.



خ. ا هم همینه.
درسته که قبحش رو نباید ریخت،
گناه داشتن و دور شدن از خدا واقعا بدترین بدی خ.ا هست،
اما ما یکعالمه دلیل داریم حالا،
فقط به خاطر یه قبح که دست برنداشتیم که.

شخص تو،
برای چی می خوای ترک کنی؟
اهرم لذت و رنج،
اینکه پاکی چی بهت میده در عمل این پاکی،
اینکه خ.ا چه چیزی رو خیلی ملموس ازت می گیره،
اینا رو فکر کنم نوشته بودی اما مرور نکردی یادت رفته. 
یا شاید به مرحله جدیدی از پختگی رسیدی و اهداف قابلیت برات بچگانه به نظر میاد.
الان ما اینو میدونیم که خ.ا چه مضرات واقعی ای داره
نه اونا که میگن کور میشی فلان میشی نه،
الان ما میدونیم که
خ.ا به ارتباط درست جنسی بعد ازدواج لطمه می زنه، به مشکل می خوریم!
و...


دخترا،
مرور و بهتر کردن اهداف متناسب با من امروز مون برای همه ما لازمه،
 هر کسی بچه ها احساس می کنه اهدافش قانعش نمی کنه یک سر دوباره به اینجا بزنه
از اهداف بقیه الهام بگیره.

سلااام دخترااا

چقدررر ناراحتم که کمتر میام کانون. چون من انگار از بحثا عقب میفتم. حس بدیه گوشیم واقعا ادیت میکنه جدیدا برای کار و نوشتن تو کانون

---

ستاره ی قشنگم به دور از هر تعارفی همونطور که بارها بهت گفتم مایه ی افتخاری و لذت میبرم از حضورت. میدونم که خودتم میدونی چقدر بااراده ای. مطمئنم شکستش میدی

---

عارفه جاننن ممنووون بابت تموم راهنمایی هات

---

شکوفه جون خوش اومدی منم رزا ام 27 سالمه

---

سنا بانو دیروز از 3 تا روتین دو تاش انجام شد.

(1400 آذر 2، 11:49)عارفه نوشته است: [ -> ]بچه ها 
مخصوصاً رها خوب گوش کنین،

درباره اینکه قبحش ریخته،
یک نکته علمی-تربیتی بگم بهتون.

همیشه اول تربیت کردن اون فرد تازه کار (شما برای تربیت فرزند درنظر بگیر فرد تازه کار میشه یک بچه کوچیک، برای مثلا تربیت دینی اون فرد تازه کار یک دختربچه ست که میخواد روسری سر کردن رو مامانش یادش بده و ...)


از عامل ترسوندن استفاده میشه. 
نگاه کنین بچه رو می ترسونن که در رو روی غریبه باز نکنه،
می ترسونن که اگه نهارتو نخوری از بازی خبری نیست!
به دختر بچه میگن حجابتو رعایت نکنی میری جهنم!
نوجوون رو برای نماز می ترسونن از جهنم!
تو قرآن هم زیاد هست ترسوندن از جهنم.

خب؟

اما!

حتما الان حس بدی پیدا کردید، که آقا چرا اجبار؟ چرا ترسوندن؟

جواب:
این کار برای ابتدای مسیر تربیت اجتناب ناپذیره
چون فقط ترس یک عامل درونیه.
وقتی اون بچه کوچیک درکی از خطر نداره،
درکی از اهمیت به موقع دو به اندازه کافی نهار خوردن و ضرر پفک مثلا نداره، چطور باید هدایتش کرد؟

هیچ فکر کردید؟

و تشویق به بهشت هم همینه.
فکر کنید بچه قراره امپول بزنه. سخته خب براش. می ترسه. دفعه اول بهش میگن برات خوراکی می خرم!
که چی؟ 
چون هیچ درکی از اهمیت اون آمپول نداره.
پدر و مادر نوید یک چیز لذت بخش رو میده که بچه بتونه در لحظه انتخاب درست و معقول داشته باشه و همراه بشه با کار درست.
پدر و مادر که نمی خواد بچه درد آمپول بکشه.
قطعا اگه راه موثر کم دردتری باشه، هیچ پدر و مادری هم دلش نمیخواد درد کشیدن بچه شو رو ببینه. 

اما اما

پیش فرض اینه که آدم ها رو به رشد و حرکت هستن،
پس به مرور بدون اینکه ترسی باشه خودشون موقع نهار نهار می خورد و می دونن پفک رو الان نباید خورد،
چون بدن غذا لازم داره،
چون پفک نهار نمیشه و معده رو چه بسا تو گرسنگی اذیت کنه و و و.

توی دین هم بچه ها ما باید مرتب اطلاعات خودمون و درک خودمون رو تلاش کنیم ارتقا بدیم. و گرنه خیلی بدیهیه یه روز صبح پاشیم بگیم خب که چی؟

این علامت به روز نشدن باورها و دانسته های ماست.
بچه ها توی دین ما روی دانایی و کسب علم خیلی خیلی تاکید شده.
دین ما اساسش اختیاریه (هرچند که به ماها اجباری یاد داده باشند.)
که خب تو جامعه ما این به روز نشدن توی باورها و دانسته ها خیلی عادیه. اصلا عجیبه کسی بعد از مدرسه و دانشگاه اونم تو رشته خودش بطور هدفدار دنبال ارتقا دانسته هاش باشه.



خ. ا هم همینه.
درسته که قبحش رو نباید ریخت،
گناه داشتن و دور شدن از خدا واقعا بدترین بدی خ.ا هست،
اما ما یکعالمه دلیل داریم حالا،
فقط به خاطر یه قبح که دست برنداشتیم که.

شخص تو،
برای چی می خوای ترک کنی؟
اهرم لذت و رنج،
اینکه پاکی چی بهت میده در عمل این پاکی،
اینکه خ.ا چه چیزی رو خیلی ملموس ازت می گیره،
اینا رو فکر کنم نوشته بودی اما مرور نکردی یادت رفته. 
یا شاید به مرحله جدیدی از پختگی رسیدی و اهداف قابلیت برات بچگانه به نظر میاد.
الان ما اینو میدونیم که خ.ا چه مضرات واقعی ای داره
نه اونا که میگن کور میشی فلان میشی نه،
الان ما میدونیم که
خ.ا به ارتباط درست جنسی بعد ازدواج لطمه می زنه، به مشکل می خوریم!
و...


دخترا،
مرور و بهتر کردن اهداف متناسب با من امروز مون برای همه ما لازمه،
 هر کسی بچه ها احساس می کنه اهدافش قانعش نمی کنه یک سر دوباره به اینجا بزنه
از اهداف بقیه الهام بگیره.

ممنون که وقت گذاشتی و انقدر دقیق توضیح دادی نیازه که

عارفه جون ممنون که وقت گذاشتی و انقدر دقیق توضیح دادی

اهم اهم
سلاااااام و یه عالمه عشق
چقد جاموندم هرچی خوندم همچنان ادامه داشت
مگه چند روز نبودم؟!
ضحی بالاخره با تلنگر دوستای خوبی که داره تونست شروع کنه 
و چقدر خداروشکر که شما هستین و من کانون رو پیدا کردم
خب باید اعتراف کنم یکی از دلایل سر نزدن من به گروه تنبلی در مشخص کردن اهداف و تکمیل چالش بود
و یکی دیگش حضوری شدن مدرسه و کم شدن زمان آزادم
و بعدی کارهای عقب افتاده دیگه
حالا خوشحالم که بازم توی جمعتون هستم
همه پیام ها رو حدودا خوندم ولی یکم واسه جواب دیره 
و اعضای جدیدمون خیلی خوش اومدن
و رنگای جدید و خوشگل و باحال مدیرامون مبارکهههه
و در رابطه با چالش حدودا تکمیله فقط یه جای کوچیک کار میلنگه که ان‌شاءالله تا فردا لیست کامل بشه
العبدالمرحوم/۲۵ آبان / یک هفته خوب به لطف خدای مهربون 
پ‌ن:منم هشتگ میخوام
#با_سنا_بانو_خفن‌ترینیم

سلام  دخترا


خوبین ؟

با لبتاب بیام لیست رو بروز میکنم .

ممنون از هشتگ هاتون

بهتره اینطور بنویسیم
#ما _بارانی ها_ خیلی باحالیم _خیییلی


اگه کسی با برنامه ریزی و    تعیین اقدامک مشکلی داره بهم پیام بده یا همینجا بپرسه 
نبینیم آذرم تموم بشه یه سری ها بیان بگن هیچ استفاده ای نکردما

هلو اوری بارانیاااااا

چه طورین ؟؟

امیدوارم روز فوق العاده رو شروع کرده باشین

اینجانب ایرانا با ۲ روز پاک در خدمتتون هستم ✌

سنا دمت گرم ، بخاطر اون اقدامک هم ک شده بالاخره شروع کردم

بچه ها خ.ا یه عیب بزرگی ک داره اینکه ، یه کاری میکنه ادم منزوی شه ، به کارا و هدفاش نرسه

اقدامک خیلیی تاثیر داره ک دست خودمونو بگیریم ، از این باتلاق بیاییم بیرون 

الان ک دسته جمعی هم هستیم راحتتر میتونیم اینکار رو بکنیم
ان شاءالله، این ماه سنگ تموم میزاریم

دخترای دیگه هم شروع کنین و بیایین همگی از هم انرژژژژییی بگیریم
همون ۵ دقیقه برای استارت خیلی خوبه

دیروز پیاده رویمو جدی شروع کردم 
میز کارم رو جمع کردم (واقعا یکی از سختتربن کاراس برام )
خلاصه نویسیم نصفه موند، امروز به دادش میرسم
دیشب زود خوابیدم، این بهترین کاری بود ک در حق خودم کردم
امروز ۵ صبحی بودم

خدایا شکرت ، بریم از این ۱۱ ساعت باقی مونده هم، درست استفاده کنیم.

و 
امروز ، با خودم مهربونتر بودم
دیدین یه وقتایی یه خاطراتی برای ادم مرور میشه، حرصش درمیاد
یا میخواد بگه اصلا من تو این عالم چیکارم؟
بابت تک تک اون لحظات خودمو بخشیدم
به هر حال وجود دارم، بعد از مرگم باید پاسخگو باشم
پس نمیتونم از جواب دادم به خودم فرار کنم، باید یادبگیرم، وایستم و
مسئولیت اشتباهمو بپذیرم

سخته ولی میشه 
من انجامش میدم✌

هر وقت میخواد فازم دپ بشه؛ یاد این جمله میافتم:

 《 شیطان تو دو تا کار استاده!
یک اینکه مأیوست کنه..
دو اینکه مغرورت کنه..
به قول معروف حواست باشه نه از این
ورِ بوم بیفتی نه از اون ورِ بوم 》


ماشالله استعدادم هم تو هر دو زیاده
پس کاراتو مال خدا کن ، که نه از اونور بیافتی نه از اونور

پ.ن: اگر ما خودمونو متعلق به خدا میدونستیم هیچ وقت وجودمونو زیر سوال نمیبردیم

تو گفتی باش ، پس همه ما هستیم✌☘

پ.ن۲: تو لیاقت دریافت رحمت خدا رو داشتی، تو میتونی درک کنی ، پس حداقل امروز جوری زندگی کن ک انسانیتت تجلی پیدا کنه
امروز مهربون تر باش

raha99
30ابان
3 روز خوب 
بلطف خدای مهربان

سلام گل دخترا
خوبین

رهایی..۳۰ روز خوب به لطف خدای مهربون

سنا بانوی گل 
من هم هدف های آذرم رو نوشتم،
اگر کلیه بگو بیشتر تامل کنم روش،
اما اگه اوکیه به نظرت مال من رو هم تو لیست بیار بهم ستاره سبز بده


راستی دخترا
تا من یاد بگیرم چطور اعلان بذارم خودتون بدووید برید تالار روان شناسی که برنامه های خوبی داریم 

اینجا

سلام سلام قشنگااااا 
امسال داره میدوه ؟ یا من انقدر میدوم 
خوبین؟
من خیلی دلم میخاد ک برنامه بزارم ولی میدونم انقدر شلوغم ک نمیشه انجامش بدم 
کالیمبام گوشه اتاق داره خاک میخوره هی میگم امروز بر میدارم میزنم فردا برمیدارم میزنم و هی عقب میفته 
برنامه روزانس؟
میشه من هفتگی باشه؟
بگم هفته ای نیم ساعت تمرین کالیمبا؟

بعد اینکه باید درس هم بخونم بگم هفته ای ۳ ساعت

چیکا کالیمبا چیه؟

اممم ازین ساز صدا قشنگا هست با ناخون دوتا انگشت شصت دست نواخته میشه 
یه سرچ گوگل بزن حتمااااا دیدیش و حتما ازش شنیدی

رزا جان پرسیده بودی برا افسردگی چیکار کنیم.
و من یکم توضیح دادم مرحله اول رو. که درک کردن خودته با در نظر گرفتن شرایطی که توش بودی
امشب یادداشت های مشاوره مو پیدا کردم که برای افسردگی که تو تابستون گرفته بودم بهم داده بود.

مشاوره می گفت
وقتی اون افکار سرزنش کننده یا نق زننده میاد،
به خودت بگو بسه عارفه! بند هم بگو.

دیگه اینکه 
با افکارت حرف بزن،
بهشون بگو من ساعت شیش میام سراغتون.
دیگه اینجوری فقط ساعت شیش تو ذهنت زنگ می‌زنن و بقیه روز راحتی.
و برای این فکرها جا تعیین کن. یعنی من مثلا یک ساعت کامل بهتون اختصاص می دم.
بعد می بینی کلا دیگه فکرت آزاد میشه.
و بهترش اینه که بنویسیشون که یهو نگی یادم رفت ساعت شیش چیکار داشتم اینا. تازه ذهنت مشغول بشه.
و این زمانی که تعیین می کنی قبل خواب نباشه و محدود هم باشه.

دیگه بهم گفت در کنار اینا 
روزانه ۳۵ تا ۴۵ دقیقه برو پیاده روی. کمتر از سی دقیقه نشه. منظم برنامه بریز چون ورزش خودبخود حال ادمو خوب می کنه چون هورمون های شادی بخش ترشح میشن که تو تو افسردگی خیلی بهشون نیاز داری.


اگه حس و حال هیچ کاری نداری، 
قطعا ولی میتونی به علایقت بپردازی.
انفعال و حس رخوت رو با انجام قدم های محبوب و کوچیک، 
کم کم کنار بذار.
یعنی اول به خودت میگی 
باشه حالا حوصله ندارم  درس بخونم ولی به قول چیکا بشین ساز بزن. آواز بخون، هر فعالیتی که یکم بهش رغبت داری رو انجام بده. کمکت می کنه از اون عمق افسردگی کم کم دربیای.

به شروع کارهات هم امتیاز بده. هر وقت تونستی از اون رخوت خودتو بکشی بیرون مجبور به ورزش کنی خودتو، مجبور به فعالیت کنی خودتو، به خودت جایزه بده.

موفق باشی رزا جونم