کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
لیست مرزامو بذارم و بعد برم چرخی تو کانون بزنم 49-2

من می پذیرم بیمارم و انکار نمیکنم این موضوع رو ..بیماری من با چیزایی تشدید میشه ک شاید برای بعضی از ادما اصلا ایجاد حساسیت نکنه بنابراین من با صداقت شدید با خودم روبرو میشم و با پذیرش بیماریم عوامل تشدید کننده رو شناسایی و در مرحله بعد به خودم تعهد میدم روزانه حواسم به مرزهام باشه و رد نشم ازشون


بسم الله الرحمن الرحیم


لیست حساسیتهام: 


-گوش دادن به آهنگ عاشقانه تو تنهایی : گوش ندادم

- مطالب زناشویی: نخوندم


-شنیدن ب ص آ : نداشتم


-فیلمای سانسور نشده حاوی صحنه های عاطفی: ندیدم


-ول چرخیدن تو اینستا: خیلی کم 

-دیدن پیجای زوجای جوون که از عاشقانه هاشون میذارن: نه ندیدم

-شب بیداری زیاد : نداشتم

-حرف زدن طولانی با جنس مخالف (حتی دانشجوهایی ک برای مشاوره پیام میدن) خصوصا اخرشب ینی ساعت ۱۱ شب ب بعد: نداشتم


-بحث‌کردن با خواهرم: نداشتم

-ترس از آینده و فکرکردن درباره آینده و گذشته و حسرت خوردن: نداشتم


- تخیلات عاشقانه و حرف زدن با خودم: نداشتم

-برنامه ننوشتن ینی معلوم نباشه قراره فردا چیکار کنم: الان میوویسم

- صحبت با ه و: نداشتم

-دیدن فیلم و تصاویر نامناسب: ندیدم

چک کردن بلک لیست پیامهای گوشیم :  نداشتم

 گوش دادن به اهنگ آذری در تنهایی: نداشتم

غیبت کردن:  نداشتم

چ ک پ و:  داشتم اما کمتر از دیروز بود

تنبلی و به تعویق انداختن کارها: داشتم اما نه زیاد

بیکار موندن ب مدت طولانی: نداشتم
سلام از طرف یک عدد شادی که درحال وقت تلف کردن و فرار از تست های فصلی از فیزیک هست که فرمول هاش و فراموش کرده Khansariha (56)

امروز رفتم مدرسه ، نسبتا دیر رسیدم . توی حیاط مدرسه دبیر زیستمون رو دیدم، سلام کردم و صبح بخیر گفت .وارد سالن مدرسه شدم و چند دقیقه بعد دوباره دبیر زیست و دیدم، گفت خوبی؟ گفتم ممنون. گفت حال پدربزرگت چطوره؟ من توی ذهنم: ها؟ چی؟ پدر بزرگم؟ ؛ متعجب از اینکه خودم اول صبح یادم نمیاد پدربزرگم کی بود، این دبیر چطور یادش مونده پدربزرگم سرطان گرفته و اصلا چطور7 صبح اینقدر سرحاله Khansariha (134) تشکر کردم و گفتم خداروشکر بیماری تا حد زیادی ریشه کن شده.  Khansariha (56)
اسانسور و زدم و رفتم طبقه دوم، پانسیون. کیفم و گذاشتم که همکلاسیمو دیدم. المپیادیه و 90% مواقع توی پانسیون درحال درس خوندنه. Khansariha (66) داشت کتاب ها و وسائلشو جمع می کرد که ببره. متعجب پرسیدم پانسیون نمیای دیگه؟ گفت فقط 20 روز مونده تا المپیاد، توی خونه می خونم. به خاطر ماه رمضون شبا بیدار و روزا خوابم. کمکش وسائلشو بردم و تحویل پدرش دادیم. وسط راه نصف کتاباش از دستم ریخت. 65
رفتم توی نمازخونه ؛ معاونمون درحال صحبت بود. Khansariha (130) حرف های همیشگی که بعد از عید می شنویم.. صحبت هایی در راستای کوفت کردن خوش گذرونی های عید با چاشنی یادآوری امتحانات..  809197ps94ijjhwg گفت برنامه امتحانیو که فرستادم و دیدید.Khansariha (51)  بچه ها زیرلب اعتراض کردن برای زمان بندی داغون امتحانات و پشت سر هم بودنشون. گفت حالا این برنامه پایه ست، بینش امتحانات دیگه ای هم ازتون گرفته میشه، کنار اون ازمون پایش سمپاد هم هست.  Smiley-talk038 
زنگ اول شیمی داشتیم و دبیر اومد گفت تمرین ها رو بزارید روی میز. کل کلاس گفتن چیییییی؟ چپ چپ نگاه کرد : تمرینای سینتیک دیگه! ما: چییییی؟ کی؟ کجا؟ کدوم تمرینا؟ چاپی یا دست نویس؟ کی دادید؟ ... باور نمی کرد واقعا خبر نداشتیم. نگام کرد گفت : فلانی تو ننوشتی؟ اشکال نداره که نوشته باشی بگو حداقل مثبت بزارم. من با خنده : نه به خدا ننوشتم. زیر لب به رفیقم گفتم: حتی نمی دونم داره راجع به چی صحبت می کنه. 6
زنگ شیمی به خیر گذشت و واقعا لذت بخش بود.
زنگ دوم ریاضی داشتیم. من از دبیر متنفرم و فکر می کنم دبیر هم همین حس رو نسبت بهم داره. 4chsmu1 اومد سر کلاس با دو بسته ورقه دستش؛ شروع کرد به پخش کردن: کوییزه.
یکم غر زدیم ولی جدی نگرفتیم چون همیشه سر این موضوع اذیتمون می کنه. تمرین هایی که میاره سر کلاس حل کنیم و به اسم کوییز پخش می کنه تا قشنگ استرس بگیریم و به هم بریزیم؛ بعد لبخند ملیح می زنه که شوخی کردم تمرین کلاسیه. 4fvfcja
مبحثی که ازش تمرین حل کرد؛ حد و پیوستگی بود که من ازش فقططط اسمش و شنیده بودم و اصلااا نمی دونستم چی هست. 65 طبق معمول بهم گیر داده بود که بیا حلش کن. (منم همیشه اهمیت نمیدم و نمیرم حل‌کنم.  4chsmu1 ) دفعه اول که گفت؛ گفتم من هیچی از این مبحث نمی دونم. گفت اون همه فیلم فرستادم که. من: هیچ کدوم از فیلماتونو ندیدم. حتی یه دونشونو. Khansariha (121) دوباره گیر داد و دیگه اهمیت ندادم.
زنگ سوم زبان داشتیم و میتونم مدال رو مخ ترین دبیر دنیا رو بهش بدم. میاد سرکلاس بدون هیچ پیش زمینه ای میگه یه ورقه کوچیک (با تاکید کوچییک) در بیارید میخوام کوییز بگیرم. ما غر میزنیم و میگه فقط چندتا سوال سادست. بعد روی تخته فایل باز می کنه و میگه جواب بدید. اصولا این همش چندتا سوال سادست، میشه 10 ؛ 12 تا سوال.. Swear1
تصمیم گرفتم کلاسو بپیچونم. 4chsmu1 کیفم و بردم پانسیون. برگشتم طبقه پایین سرکلاس، و داشتم با دوستم صجبت می کردم یهو دبیر اومد؛ هول شدم رفتم کلاس بغلی و دیدم دبیر زیست سرکلاسشونه 17 خداروشکر درگیر تنظیمات سیستم بود و متوجه من نشد.. رفتم کنار رفیقم که توی این کلاس بود و خودمو مشغول صحبت باهاش نشون دادم. دقیقه ای بعد نامحسوس از کلاسشون جیم شدم و دویدیم سمت اسانسور و برگشتم پانسیون. کمی درس خوندم و بعد خوابیدم. با صدای اذان بیدار شدم و رفتم پایین، دیدم سالن و نمازخونه شلوغن و در کلاس ما بسته ست. وسط سالن کیف به دوش واستادم ، اگه دبیر در و باز کنه و ببینتم چیی؟ اونم با این کیف و اوضاع؟ پیچیدم کلاس بغلی، از شانسم رفیق دهمیم داشت میرفت سمت نمازخونه صداش زدم و گفتم در کلاس ما رو باز کنه ببینه دبیر هست یا نه.. Khansariha (56) خداروشکر نبود و برگشتم سرکلاس.. اون موقع فهمیدم پیجوندن کلاس چقدر کار سخت و دشواریه.. ولی کاملا می ارزه. 4chsmu1
سلام ، روزتون به خیر باشه  302

شروع سال جدید رو تبریک میگم  302

 
سنا جان سپاسگزارم به خاطر ارسال لینک و دعوت برای مشارکت 53 

متاسفانه به دلیل مشکلات و مشغله های زندگی شخصی  مدتی هست وارد دتوکس مجازی شدم و تمام فعالیت های مجازی رو قطع کردم . 
روزهای خوبی رو سپری میکردم تا اینکه به دلیل مدیریت نادرست و افراط در برخی فعالیت ها ، عدم کنترل استرس موقتی که دارم و عدم کنترل ذهن لغزش بسیار بدی داشتم که همگی باعث توقف من شدند . 

طی بازبینی اهداف سال گذشته پی بردم که اهمال کاری زیادی داشتم و به اهداف مشخصی که تعیین کرده بودم نرسیدم . این بازبینی باعث سرخوردگی شد ولی ناامید نیستم . سال گذشته از هیچ جهتی سال خوبی نبود ولی از طرفی پیشامدهایی در زمینه های متفاوتی وجود داشته که باعث یادگیری و رشد من شدند . به هرحال دفتر سال گذشته رو بستم . 
اهداف امسال رو نوشتم ، 3 ماه پیش رو حساس ترین بازه ی زندگیم هست ، تعداد بسیار زیادی امتجان دارم که همراه با تداخل هستند و به طور مطلق باید موفق باشم . 3 ماه بعدی هم اولویت دوم هست که بسیار سخت خواهد بود و از پاییز یحتمل وارد سراشیبی میشم و سختی ها کمتر خواهند شد . 

نتیجتا به دلیل این درگیری چند روزه که باعث توقف فعالیت های روزمره و فلج شدگی ذهن من شده سختی زیادی رو متحمل شدم و در حال حاضر هم این اذیت وجود داره اما تلاش میکنم بدون توجه به کارهام برسم چون زندگی منتظر من نمیمونه  1

کارهایی که انجام دادم : مشخص کردن تاریخ لغزش ها / دلایل لغزش ها ( استرس بسیار زیاد ) 
کارهایی که باید انجام بدم : پیاده روی مشخص و ورزش / نماز اول وقت / تایم گذاشتن و دوری از اهمال کاری / اعلام وضعیت مشخص در کانون 15دقیقه
کارهایی که نباید انجام بدم : فکر و خیال پردازی / نامنظم بودن خواب 


 
پست های اخیر رو تا جایی که میتونستم خوندم ولی نتونستم مشارکتی داشته باشم چون حجم زیادی دارند  53258zu2qvp1d9v
ثارادوکس جان چه کار خوبی کردی که نشستی و دلایل لغزشت رو در آوردی این کار بنوعی تشخیص همون حساسیتها و مرزهاست باعث‌میشه دفعه بعد حواست جمع باشه که تو اون موقعیت قرار نگیری 49-2
.

شادی جان چه خوب نوشته بودی 53258zu2qvp1d9v اخی یاد دوران دبیرستان خودم افتادم چقدر روزای خوبی بود..
امروز روز خوبی بود با اینکه سرماخوردم و نتونستم‌برم سرکار و تا ظهر خواب بودم اما در کل خوب بود تونستم مطالعه کنم برنامه مطالعه روزای بعدمو بچینم یه ایمیل مهم زدم 
با دوستای بهبودی مشارکت کردم ..
امیدوارم خدا اراده اش رو تو زندگی هممون جاری کنه ..
.
بچه ها من خیلی از شماها رو نمیشناسم دلم میخواد ارتباط گرمتر و بهتری داشته باشم باهاتون اما چطوریش رو نمیدونم پیشنهاد خاصی ندارین؟
و اما پیام امشب: 

"ما همچون پزشکی هستیم که در حال 
جراحی روح خود هستیم، ما این عمل جراحی را بدون هیچ مسکنی انجام می دهیم. 
خدا را شکر می کنیم که تنها نیستیم، 
آنهایی که قبل از ما رفته اند و خود را 
زیر تیغ جراحی قرار داده اند و 
به روشنایی یک زندگی جدید دست یافته اند، 
به شناخت خود، دیگران و خدا 
همچون زیبایی زندگی دست یافته اند. 
این بهترین سفرِ پرماجرای زندگی ماست"
سلااام دخترااا 49-2

رزا/ ۳فروردین/۱۴ روز تا پایان امشب

من همه ی پستا رو میخونم و لازمه بگم خیلی بهم ایده و انگیزه میده 53258zu2qvp1d9v

یکی دو روز اخیر روزای خوبی بودن واسم، چون یکم تو محیط کار جدیدم تنش کمتری داشتم و در کل اوضاع بهتر بود و باعث شد استرسم که خیلی زیاد شده بود کمتر بشه.
امروز نوبت مشاوره دارم و جدا امیدوارم واسم موثر باشه، چقدرررر هزینه های مشاوره سنگین شده، کسی از آخرین تعرفه ها برای مشاور با مدرک دکترا و سابقه بالای ده سال (این دو مورد رو میدونم تو تعرفشون اثر داره)خبر داره؟ دیروز منشی باهام تماس گرفت و گفت ۳۹۰ واریز کنم 65
فک کنم من مرزهای پاکیمو اینجا ننوشتم:

کنترل ذهن (مهم ترینه واسم) با فکرای معمولی شرو میشن و متاسفانه بعد از چند روز وخامت پیدا میکنن 4chsmu1ولی تجربه نشون داده که اگه بخوام کلا از افکار معمولی اولیه دوری کنم خیییلی سخته و بیشتر رو اعصابمه پس فعلا تمرکز اینه که هر وقت حس کردم افکارم از حالت معمولی داره به سمت ناجور شدن میره محکم جلوشو بگیرم.حتی گوش دادن اهنگ اغلب با خیالپردازی برای من همراهه ولی علاقه زیادی به موسیقی دارم و فعلا تا زمانی که خیالپردازی هام وارد جاهای حساس نشده زیاد باهاش مبارزه نمیکنم
استرس و فکر زیاد درمورد ابعاد مختلف آینده
ناراحتی و افسردگی و بی انگیزگی در انجام کارها
بی برنامه بودن ‌‌‌.و  بیکاری و وبگردی زیاد
خوندن مسائل زناشویی
خب برای افسردگی و اضطراب سعی میکنم امسال از مشاور یا کتابا کمک بگیرم، برای بیکاری، فعلا چن روزیه سعی کردم هدفگذاری کنم و برنامه روزانه بنویسم، خود انجام کار و برنامه داشتن کمک میکنه زمان اهنگ گوش کردن و وبگردی و خیالپردازیم کمتر بشه....
سلام ، شبتون به خیر باشه  53


روز اول خوبی رو سپری کردم ، هیچگونه تخیل برای لغزش نداشتم . 
از ساعت 6 صبح بیدارم ولی اون بازدهی مدنظر رو نداشتم . متاسفانه مثل اکثرمواقع پیشامدهای ناگهانی ابعث به هم خوردن برنامه ی من شدند و این موضوع در وسط روز باعث عصبی شدن و توقف کارهام شدن . دوست دارم یک مدتی رو وارد قرنطینه بشم و فقط به خودم و زندگی شخصی خودم برسم ولی تماس ها ، حرف ها ، کارهایی که دیگران از من انتظار دارند اجازه نمیدن . 
به هرحال در انتهای شب پارادوکسی خسته ، کمی عصبی ، مضطرب هستم . حسِ بی ارادگی رو هم در خودم میبینم .


شادن جان پیام های شما رو میخوندم و متوجه شدم که تجربه ی حضور در انجمن اس ای رو دارید . میتونم بپرسم که موثر هستند یا نه ؟



نقل قول: بچه ها من خیلی از شماها رو نمیشناسم دلم میخواد ارتباط گرمتر و بهتری داشته باشم باهاتون اما چطوریش رو نمیدونم پیشنهاد خاصی ندارین؟
 
من هم همچنین  1 ولی خب سعی میکنم بنویسم و ارتباط برقرار کنم . هرچند که سخت هست  53258zu2qvp1d9v



رزا جان جلسات مشاوره تا جایی که من مطلع هستم خیلی گرون تر از قبل شدند و البته پیدا کردن یک روانشناس ماهر هم سخت شده . امیدوارم این جلسات برات موثر باشن  302
بچه هااا من امشب خیلی از دست خودم راضیم. bliss
مدت ها بود از خودم راضی نبودم. مراقب خودمو نبودم. 
چند روزه برگه گذاشتم رو میزم دارم ریزریز وسایل مورد نیازمو که یادم میاد می نویسم. مثلا لیف داریم ولی من دوسش ندارم و مدت طولانیه میگم بی خیال هر جور هست خودمو می شورم میام بیرون. اینو نوشتم. موهام معمولی رو به خشکه ولی با شامپو موهای چرب بقیه  22 می شستم. یا غلط گیر ندارم مدت زیادیه هی یادم میفتاد بخاطر بی توجهی و بی خیال گفتن یادم می رفت.
این لیست رو دو سه روزه دارم می نویسم و خیلی خوشحالم که دارم به خودم اهمیت میدم. افسردگی خیلی وقت بود مهمونم بود و «بی خیال» جوابی بود که من به خیلی مراقبت هایی که باید از خودم می کردم می دادم و از کنارشون رد می شدم...

بعد اینکه ،
در کنار چله نوشتن شروع کردم به داشتن روتین پوستی. صورتم یکم جای جوش داره. من هم کرم ضد لک داشتم هم صابون مناسب پوستم اما با اون بی خیال گفتن ها که تعریف کردم همه اینا خاک می خوردند تو کمد. خلاصه الان بعد یک هفته صورتم خیلی بهتره. تازه می خوام سرم پیشگیری کننده از جوش هم بخرم. 2uge4p4 
صرف سرم مهم نیست هاااا مهم توجه به نیازهای واقعی وجودمونه. خواهریااا ما بزرگترین دارایی های خودمون هستیم‌. Khansariha (96) اول باید باشیم و سالم و رو روال باشیم تا هدف، خانواده، درس اینا اهمیت پیدا کنند. مراقبت های پوستی و جسمی(ورزش مرتب) در کنار مراقبت های روحی که اینجا درباره ش بیشتر حرف می زنیم مهم هستن. وقتی به پوستت می رسی داری به روحت هم می رسی، داری خودمراقبتی می کنی، داری باعث حال خوب میشی. 128fs318181
ازشون غافل نشید. وقت بذارید برای پیدا کردن محصول مناسب. این وقت گذاشتن خودش یعنی تو ای وجود من، مهمی.
البته همه اینا هم وقتی شدنی شد که با خودم و زندگی کنار اومدم و چیزهایی رو، به سختی اما پذیرفتم. 


راستی معلوم بود به شروع چله خودمراقبتی نزدیک میشیم؟  Kool خودتونو آماده کنید. Greenstars


ما لایق بهترین کارهایی هستیم که همیشه برای بقیه تجویز کردیم یا انجام دادیم.

حالا می خوایم برای خودمون امجامشون بدیم. Khansariha (69)

خواهریا هر کی کمکی لازم داره مشورت داره من الحمدلله بعد مدت ها بلاخره رو مود خوب خودم هستم و در خدمتم.
الهی که شما هم این حال خوب منو بچشید و تجربه کنید.
راستی این جایی که برای خرید لوازم مراقبت پوست پیدا کردم رو میذارم اینجا شاید به درد شما هم بخوره.
اول برید تو پیج اینستاشون که کامل توضیح دادن پست گذاشتن که روتین پوستی چیه تونر چیه (البته تونر من گلابه 4fvfcja ولی خب اگر خواستید بخرید بدونید اول کاربردش چیه) و ویژگی محصولات مختلف و کاربردهاشون همه رو گفتن که گیج نشید بین تنوع ها و قیمت مناااسب.
خلاصه،
اگر دوست داشتید تو اینستا بزنید forskin_market
و سایتشون
مراقبت هایی که از خودم دریغ کردم و می خوام از خودم بکنم از این به بعد:
(جهت الهام گرفتن)

53 شب ها دیرتر از ۱۲:۳۰ نخوابم. آلارم گذاشتم رو ساعت ۱۱:۴۵ (که حواسم پرت نشه از ساعت و دیروقت بشه) با یک آهنگ ملایم مهربون که خوشم بیاد که جمع کنم کارامو برم:
  53 خلاصه اتفاقات امروز رو بنویسم.
53 صورتمو با صابون بشورم +  53  کرم بزنم و  53 زود بخوابم. (بعداً که عادت کردم زودتر خواهم خوابید.)

53هر هفته یک قرص تقویت مو بخورم.

53شب ها میزمو مرتب کنم.

53جملات تلنگرزننده ای که گاهی می بینم رو از کنارش رد نشم و بالای صفحه های دفتر روزنوشتم بنویسم که گاه گداری نگاهم بهشون بیفته.

53از اول اردیبهشت به امید خدا باشگاه میرم.

53بابت خطا های کوچیک خودمو ببخشم.

53بابت خطاهای نسبتاً بزرگ به شرط درس گرفتن خودمو ببخشم. و این گفتگوی بی پایان و بی فایده درونی رو خاتمه بدم.




چیزهایی که باید تهیه کنم:


53 یه جفت کتونی مشکی خانومانه که هی در رنج ست کردن نباشم و ذهنم راحت بشه در اسرع وقت می خرم

53 لیف و شامپو مناسبم 

53غلط گیر 

53سرم و بالم لب که لب هام خشک نشه.
سلااام بچه ها من اومددم 49-2

پارادوکس جان بله من عضو انجمن اس ای هستم و همچنان هم اونجا در حال کار کردن قدم هستم برای من بسیار مفید بوده و تلاشم اینه بتونم اینجا نمونه کوچیک شده انجمن رو پیاده کنم اینکه چقدر میتونم موفق باشم بستگی به همکاری بچه ها داره
....
اووف عارفه جون پیامت چقد امیدبخش بود برا من..من خیلی اهل محصولات مراقبت پوستی ام اما الان انقد گرووون شده که هر محصولیم تموم میشه اه از نهادم بلند میشه 1 چون دیگه نمیشه خرید
...
رزاجان هزینه مشاوره واقعا بالاست اما مهمه که بدونی پیش کی بری من نزدیک به ۱۰ساله بطور گسسته روان درمانگر داشتم اما به جرات میگم نوددرصدشون خسارت محض بودن یه آدمایی ک فقط حرفای کلیشه ای تحویلم میدادن اما دوسال اخیر یه کوچ دارم که عااالیه ..پیج بنیاد فرهنگ زندگی رو توی اینستا دنبال کنید روانشناسی مبتنی بر نظرات پرفسور یونگ میتونه خیلی بهت کمک کنه... مشاور من از،این موسسه اس
..
امروز نتونستم مطالعه داشته باشم مشاورم بهم گفت که یه دابسمش پر کنم و بفرستم تو گروه ۴،۵نفره که خودشم عضوه اونجا.. اینکار راستش برام آسون نبود تله نقص و شرمم بالا میومد ترس،از،قضاوت شدن و مسخره شدن داشتم و دارم اما انجامش،دادم ..مجبور شدپ چندبار تلاش کنم همین وقتمو خیلی گرفت نذاشت به درسهام برسم..
خودسرزنشگری اومده سراغم دلم میخواد خودمو به باد انتقاد بگیرم از خدا میخوان اراده اش رو تو زندگیم جاری کنه د کمکم کنه بتونم خوب مطالعه کنم ..ازش میخوان شرایط رو جور کنه بتونم راحت مطالعه کنم و وقتم هدر نره
شادن جان خواهری تو مقطع حساسی از زندگی هستی. تله نقص و شروع رو تجربه کردم می دونم چقدر سخته درگیری باهاش. ایشالا موفق بشی شکستش بدی. 49-2

پارادوکس خواهری یکم از خودت بگو من نمی شناسمت هیچی، چند سالته رشته ت چیه. 
من عارفه هستم فکر کنم دو سال و نیمه که تو کانونم و ۲۷ سالمه. تو مقطع ارشد از علوم تجربی به علوم اجتماعی تغییر رشته دادم و مسیر جدیدی رو شروع کردم. الانم ترم چهارم.  Khansariha (2)
سلام به همگی.
من نمیدونم چی بگم الان Khansariha (56)دو سه روز ک ادم نمیاد بعدش همه چیز قاطی میشه.
رزا جان بله هزینه ها خیلی زیاده منم گفتم. واقعاکمر شکنه. تازه من ازین بیشتر میدم چون درمانگرم تهرانه  Shy اصفهان یعنی بهتره.
عارفه چقدررررر به نکات خوبی اشاره کردی. دقیقا امروز تو دفترم نوشتم چیز های کوچیک آزار دهنده رو از بین ببر. Khansariha (36)
همین شامپو، همین لیف.  همین یه دونه ها جمع میشن و بعد میشن یه حال بد بزرگ! 
خوشحالم فعالیتتو مثل سابق می بینم.
شادن جان بنظرم مرتب که به گروه بیای کم کم خود به خود آشنا میشی 53
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780