کانون

ای بابا چرا من همش بعد اعلام وضعیت گروه میرسم که وضعیتمو اعلام کنم

ویلو / ۸ فروردین/ ۳۰ روز خوب

من قرار بود زود به زود بیام سر بزنم ولی باز کلی کار برام پیش اومد و نشد 

اینم وضعیت چله نویسی:

ویلو/9فروردین/ 25 روز چله نویسی

عارفه جان
در مورد اون حرفات درباب عصبانیت و نفرت از خود باید بگم که من اینارو میدونما ولی منجر به حرکت نمیشه..
ینی چی آدم خودشو ببخشه؟
بعضی وقتا بابت خطاهایی ک ازم سر میزنه خودمو میبخشم.. و دلداری میدم .. اما به طور کلی، ن تنها حس خوبی به خودم‌ ندارم بلکه یه روزایی واقعا از خودم متنفرم .
من خودمو میبخشم سر برخی اشتباهات ولی هیچوقت با خودم به صلح نمیرسم. 
کاش یکم راهنماییم کنی

---

نقل قول: حس بدیه هر وقت جدی برنامه ریزی میکنم ی سنگ گنده میوفته جلو پام ،ی چیزی پیدا میشه حالمو بگیره 

منم همیشه این مشکل رو با برنامه ریزی دارم و هیچ وقت نمیتونم با این وضعیت برنامه ریزی کنم. هر بار میرم سراغش این اتفاق میوفته و من به کل ناامید میشم و بیخیال برنامه ریختن میشم.
فقط چک لیست درست میکنم که یکم کارام منسجم باشه

سلاااام دخترااااا


ببخشیییید که اینهمه نبودم، مودم جوری شده که حتی جلسه مشاوره رو هم نتونستم هماهنگ کنم! چیزی که بهش به نظر نیاز جدی دارم. 
پارادوکس عزیزم جدا ناراحت شدم که حالت خوب نبوده، امیدوارم زودتر سلامتی کاملتو به دست بیاری عزیزم.

زینبی جان من فروردین ماه رو ارزیابی کردم و برنامه اردیبهشتم نوشتم ولی از همین الان میتونم بگم شاید ارزیابی اردیبهشت هم چنگی به دل نزنه.

نگرااان و در فکر ساناز بودم چند روزی (نمیدونم چرا، شاید به خاطر نوشته های قبلیش که تو ذهنم مرور میشد که تو لحظه های سختی بتونم فشارو تحمل کنم),الان دیدم چند روز پیش پستی زده اینجا و بازم نوشته اش الان خیلی به کارم اومد.

نگران سنا جان هم شدم و ظاهرا مشکلی واسش پیش اومده، از صمیم قلب دعات کردم مهربان جان❤️

دختراااا ببخشید که تک تک اسم نمیبرم و واکنش به پستاتون نشون نمیدم. سعی کردم ولی همه رو بخونم و چقدرررر الان تو این لحظه خدا رو بابت داشتن تک تکتون شکر کردم


این چند روز خیییییلی سخت گذشت. کنترل ذهنم اصلا خوب نبوده بعد از ماه مبارک و چندین بار تا مرز لغزش پیش رفتم ولی به لطف خدا نلغزیدم هنوز. میتونم به جرات بگم اگه فقططط پاکیمو بتونم حفظ کنم، میتونم بابتش خوشحال باشم و خوشحالیش اونقدری هست که تموم ناراحتی و کم کاری بخشای دیگه زندگی این روزامو پوشش بده. البته که حدود ۱۰ الی ۱۵ روزه کنترل ذهن و پاکی واسم مشکل شده و باید حتما تو دفتر روزانه نویسی بنویسم که شاید تو چند سال اخیر بالاترین میزان مقاومته، یعنی اینکه قبلا شاید دو سه روز با این فشار شدید روحی میساختم. دخترا برای هم دعا کنیم.

رزا/ ۳ فرورین/ ۳۷ روز خوب فقط به لطف و کمک خدای بی اندازه مهربون

سلام و درود خواهریا 

ویلو جان متوجه نشدم کدوم صحبتم رو گفتی، چند صفحه هم رفتم عقب چیزی نظرم رو جلب نکرد. 
اما نکته عمومی که درباره پذیرش خود هست اینه که سطح انتظارات مون رو در سطح توانایی و امکانات مون نگه داریم تا الکی در درونمون حرص نخوریم و به قول تو در صلح باشیم با خودمون. وقتی نمی‌تونیم پزشکی قبول شیم حالا هی فشار بیاریم به خودمون، نه من باید پزشک بشم باید بشم باید بشم. پدر و مادرم معلم معمولی هستن بگم نه چرا معلمن باید فلان می بودن. من باید اپل می داشتم و... 
مثال می زنما


به نظرم یه بررسی کن ببین چه چیزی هست در انتظاراتت که امکان انجامش وجود نداره و تو خودتو بابت این نپذیرفتن تحت فشار گذاشتی؟

شاید هم بگی انتظار زیادی نیست و واقع بینانه و شدنیه، خب پس برو دنبالش
منتظر کمک هستی؟ چی تو رو نگه داشته؟

اگه برای رسیدن به اهدافت در تلاش باشی کمتر پیش میاد از خودت بابت اون هدف راضی نباشی.

سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه 

من پریروز که اینجا گزارش نوشتم متاسفانه بعدش لغزش نگاه و ذهن جدی ی داشتم که نتونستم مدیریت کنم . به طور عمدی و با این فکر که تماشای یک فیلم نمیتونه خطری داشته باشه تماشاش کردم که همون باعث لغزش شد . ولی هرچه فکر میکنم میبینم قبلش هم کنترل نگاه خوبی نداشتم و همون ها روی هم رفته باعث لغزش شدند . 
به هرحال سعی میکنم فراموشش کنم و مجدد شروع کردم .خودسرزنشی زیادی در دو روز گذشته داشتم ولی امروز چون مشغول هستم دیگه به ذهنم نمیاد . 
دوماه آینده رو در فضای شلوغی خواهم بود پس فکر نمیکنم بلغزم  ، البته تلاش میکنم که کنترل نگاه و ذهن بهتری داشته باشم .
پارادوکس / ۹ اردیبهشت /۱ روز

(یکی از سخت ترین کارها برای من اعلام لغزش هست ، در این مواقع شرمندگی بسیار زیادی دارم و از خودم بدم میاد )

---

 
رزا جان سپاسگزارم عزیزم   ولی فکر کنم سوتفاهم پیش اومد من مریض نشدم خدا روشکر بلکه بیمارستان شیفت بودم  

داشتم تو بخش راه میرفتم چشمم افتاد به بالای سرم و این سقف یکی از بخش های مهم بیمارستان هست

سلام 
دخترا خوبید؟ 
ی چیزی میخواستم بگم بهتون شاید باور نکنید ولی آخرالزمان و گفتنش خالی از لطف نیست

بعضی از این تحریک های جنسی توسط موجودات اطراف ماست ک عموما نمیتونن ببینشون، همشم رعایت و کنترل ذهن و پورن و اینجور چیزا نیست که میگید حتی تو خود پورن دیدنم وسوسه این موجودات غیرارگانیک عامل هست   

مثلا ممکنه ی عده تو خواب هم ارضا بشن که بازم دستمالی این موجودات هست به عینه دیدم که میگم خدمتتون(هرچیزی که ی دلیل علمی داره دلیل ماورایی هم داره)

حالا راهش چیه که مصون بمونیم؟
رعایت پاکی و طهارت(غسل و دائم الوضو بودن) و پاکسازی فضای اتاقتون با عود و اسپند و …

من خانوادم اصلا اهل دین نیستن  ولی از ی جایی دیگه ی چیزایی دیدم باعث شد سفت و سخت ب دین بچسبم و مکتب تشیع انتخاب کنم 

خودم باورم نمیشد ک چطور هرچیزی ک تو احکام و اسلامه خییییلی دقیق چیدمان شده

مثلا همین غسل کردن خییییییییییسلی مهمه 
حتی ی دیقه هم نباید به تعویق بیوفته
حالا غسل و وضو دقیقا چیکار میکنه و مکانیسم ب چه شکله خواستید میتونم توضیح بدم

سلام و درود

اون موجودات که خیلی کارها می کنند و منم دیدم در زندگی اطرافیان نزدیک. بماند.

نقل قول: خودم باورم نمیشد ک چطور هرچیزی ک تو احکام و اسلامه خییییلی دقیق چیدمان شده 

مثلا همین غسل کردن خییییییییییسلی مهمه 
حتی ی دیقه هم نباید به تعویق بیوفته
حالا غسل و وضو دقیقا چیکار میکنه و مکانیسم ب چه شکله خواستید میتونم توضیح بدم

جالب بود درینا جان،
وضو رو می‌دونم تا حدودی. 
ولی در کل میشه بگی؟ مخصوصا غسل که من خیلی باهاش مشکل دارم

سلااام دختراااا

پارادوکس جان، خدا رو شکرررر که خودت خوبی، من واقعا ذهنم این روزا خوابه، اگه امروز موفق بشم نوبت بگیرم حتما پیش متخصص مغز و اعصاب میرم.

منم با غسل خیلی مشکل دارم، البته عمده ی مشکلم به خاطر وسواسمه.

خب متاسفانه منم لغزیدم و از معدود دفعاتی بود که پشیمونی خاصی هم نداشتم.واقعا نمیتونم علتشو پیدا کنم ولی قبلا یه بار روز هشتادم چنین حالتی داشتم،ذهنم با هجوم تصاویر جنسی پر میشه که خب تا اینجاشو هممون داریم ولی وقتی سعی میکنم ادامش ندم اگرچه موفق بشم ادامه ندم ولی بازم ذهنم آزاد نیست، نمیدونم چطوری بگم، یه بیقراری داااائمی و خسته کننده که به محض اینکه میرم سمت لغزش انگار تمااام جسم و روحم آروم میگیره. دقیقا شبیه معتادا! گفتم قبلنم یه بار این حالتو تجربه کرده بودم، اون موقم یادمه چندین روز تمام زندگیم فلج بود و مغزم آروم نمیگرفت و وقتی بعد از چند روز مقاومت تصمیم گرفتم وا بدم، قبل از دیدن تصاویر، فقط به محض اینکه سرچ رو شرو کردم تمام ذهنم آروم گرفت

این مدل لغزش بدتر از. بقیست، چون اکثر مواقع این شکلیه که به خودم میگم خب مقاومت نکردی یا تلاش کافی نکردی برای کنترل ذهن و نگاهت ولی این دو بار حس بد ناامیدی داره...قشنگ حس میکنم شبیه یه معتاد به مواد مخدرم. به هرحال باااید ادامه بدم....

رزا/11 اردیبهشت/ 0 روز

سلام ، 
پارادوکس / ۳ روز 

من چند روز اخیر یادداشت های روزانه ارسال نکردم ، از این به بعد چون در نوت گوشی مینویسم این یادداشت رو د گروه ارسال نخواهم کرد. 
متاسفانه دسترسی ثابتی به اینترنت ندارم و چک کردن کانون و ارسال گزارش کار حداقل نیم ساعت وقت میخواد .

---

 رزا جان منم اکثر لغزش هام با این پروسه شروع  و ختم به شکست میشه و بعدش هم مسئله ی عذاب وجدان و عوارض و وسواس ناشی از اون هست که زندگی رو مختل میکنه. ولی خب همین فاصله انداختن بین لغزش ها و تلاش برای پاکی بهتر از لغزش های متوالی هست . من فروردین ماه آسیب خیلی زیادی از این بابت دیدم . 


خوندن پستت حس عجیبی برای من داشت .تجربه ای که نوشتی خیلی نزدیک به لغزش های من هست .

سلااام دخترااا

رزا/ ۱۱ اردیبهشت/ ۱ روز خوب به لطف خدای همیشه مهربان

نقل قول: ولی خب همین فاصله انداختن بین لغزش ها و تلاش برای پاکی بهتر از لغزش های متوالی هست . من فروردین ماه آسیب خیلی زیادی از این بابت دیدم . 

موااافقم، به نظر منم بهتر از سریالی شدنه

نقل قول: خوندن پستت حس عجیبی برای من داشت .تجربه ای که نوشتی خیلی نزدیک به لغزش های من هست .

امیدوارم خیلی زود هر دومون از تجارب مشترک پاکی بگیم

(1402 ارديبهشت 10، 15:26)عارفه نوشته است: [ -> ]سلام و درود

اون موجودات که خیلی کارها می کنند و منم دیدم در زندگی اطرافیان نزدیک. بماند.

نقل قول: خودم باورم نمیشد ک چطور هرچیزی ک تو احکام و اسلامه خییییلی دقیق چیدمان شده 

مثلا همین غسل کردن خییییییییییسلی مهمه 
حتی ی دیقه هم نباید به تعویق بیوفته
حالا غسل و وضو دقیقا چیکار میکنه و مکانیسم ب چه شکله خواستید میتونم توضیح بدم

جالب بود درینا جان،
وضو رو می‌دونم تا حدودی. 
ولی در کل میشه بگی؟ مخصوصا غسل که من خیلی باهاش مشکل دارم

سلام بر شما
بله حتما

اطراف هر شخص. یه هاله مغناطیسی وجود داره به شکل تخم مرغی شکل که با انرژی هایی که دریافت میکنه تغییر حالت میده و در هربار نماز خوندن روبه کعبه ی خدا که مرکز مغناطیسی کره ی زمین هست این هاله شارژ میشه 
 
در سرتاسر بدن ما خون در حال گردشه و از گلبول قرمز تشکیل شده هر گلبول قرمز چهارتا گروه( هم)یا آهن داره که این آهن ها وقتی دور تا دور بدن میچرخن این هاله مغناطیسی تشکیل میدن با جنب شدن یا یا برخورد با نجاست این هاله به هم میریزه و دیگه شکل قبلی خودشو نداره پس امکان ورود انرژی های منفی و موجودات پلشت ماورایی به وجود میاره پس بهتره غسل سریع تر صورت میگیره چون آب هدایت الکتریکی داره و با خاصیت الکترولیتی خودش این جریان هاله اطرف انسان به اره میندازه و این هاله مغانطیسی که الان تصفیه شکل دوباره به شکل خودش برمیگرده

من حقیقتا به این حرفا؛ مغناطیس زمین توی کعبه‌ست و اینجور چیزا اعتقاد ندارم.

رزا جان تجربه تلخی داشتی. منم برام پیش اومده اون حس که انگار وسوسه دنبالم کرده یه جا گیرم بندازه و تا چند روز هست. چقدرم سخته آدم هر لحظه حس می کنه الانه که گیر بیفته.

جالبه درینا جان

به نظر من اگر بپذیریم خدا چیزی جز خوبی برامون نمی خواد پس حتما هر اراده ش توش حکمتی هست. اگر خیلی بخوایم حساس و با دقت بررسی کنیم میشه قبول نکرد، اما رد هم نکرد. این فرضیه دست کم می‌تونه نزدیک به حقیقت باشه.

(1402 ارديبهشت 12، 19:07)عارفه نوشته است: [ -> ]رزا جان تجربه تلخی داشتی. منم برام پیش اومده اون حس که انگار وسوسه دنبالم کرده یه جا گیرم بندازه و تا چند روز هست. چقدرم سخته آدم هر لحظه حس می کنه الانه که گیر بیفته.

جالبه درینا جان

به نظر من اگر بپذیریم خدا چیزی جز خوبی برامون نمی خواد پس حتما هر اراده ش توش حکمتی هست. اگر خیلی بخوایم حساس و با دقت بررسی کنیم میشه قبول نکرد، اما رد هم نکرد. این فرضیه دست کم می‌تونه نزدیک به حقیقت باشه.

درسته
بنده سعی کردم کاملا علمی و ب روز توضیح بدم این حکم خدارو …ک جای ابهامی نمونه چون این راهکارهای اسلام وقتی باز بشه و تفسیر بشه به نسبت اینکه مال ۱۴۰۰ ساله پیشه خییییلی آسه
من هرسری بیشتر ادله ی احکام الهی تشیع میفهمم بیشتر از عجایب و علم خدا خوف میکنم

(1402 ارديبهشت 12، 18:37)silent scream نوشته است: [ -> ]من حقیقتا به این حرفا؛ مغناطیس زمین توی کعبه‌ست و اینجور چیزا اعتقاد ندارم.

هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ