کانون

نقل قول: خواهشا هرکس این پست رو خوند این صلوات رو تقدیم شهدای گمنام کنه.

حتما

سلام

سارا جون مطمئنم ان شاء الله با خبرای خوب برمیگردی پیشمون
امیدوار باش به رحمت خدا
ان شاء الله حل میشه

مسابقه عیدانه : پاکی : ۲۵ / فعالیت: ۲۰

(1400 اسفند 24، 13:26)SILENT scream نوشته است: [ -> ]الان این کلیپو دیدم
به نظرم جالب بود
شماهم ببینین
https://www.instagram.com/tv/CbFxX7GoVOk/?utm_source=ig_web_copy_link
( خلاف قوانینه؟ )

شادی
پستی ک گذاشتی نجاتم داد...

اگه یه دقیقه دیگه زندگیمون تموم میشد ، از خودمون راضی بودیم؟ :‌)

مرسی ازت گل 

سلام دخترا

ایرانا ،،،، ۲۵ اسفند ،،،، اولین روز خوب

سلام دخترا
صبحتون بخیر
امیدوارم روز خوبی داشته باشین

امروز دیر بیردار شدممم، چون شبش دیر خوابیده بودم


شنیدین دیگه قرار نیست ساعت رو تغییر بدیم؟ باورم نمیشه

---

ایراناحونم؛ لطفا سایز ارتفاع عکساتو 350 بزن حداکثر.. 



اینو خیلییی دوست داشتم ، مرسی ک میزاری
هر روز بیشتر مشتاف میشم کتاباشونو بخونم
تابستون ان شاءالله

سلام
یآرا
64 روز
از 21 دی

سلام شادی جانم
چه جوری باید تنظیمش کنم ؟

قسمت عرض تصویر یا ارتفاع...
اینا رو خیلی وارد نیستم

نقل قول: شنیدین دیگه قرار نیست ساعت رو تغییر بدیم؟ باورم نمیشه 

جدا؟

چه خوووب

دیگه لازم نیست یه ساعت زودتر بیدار شیم


یآرا جانم ، ۲ ماه پاکی شکسته شد  ماشاءالله به ارادت ، بازم با توجه و دقت ، با انگیزه به راهت ادامه بدهه

دخترا مراقب پاکیا باشین  

اره ولی پاییز هم میتونستیم یه ساعت دیرتر بیدار بشیم

همینجایی که میخوای لینک عکس رو بزاری توی قسمت عرض بنویس 350

نقل قول:

یاراخانوم دو ماه پاکیت مبروک

مرسی ایرانا مرسی سایلنت


نمی‌دونم چرا آخر سالیه همه چیز درهم برهم شده...

اون ازون آزمون شهر رانندگی که برای بار 5 ام‌رد شدم....
ولی خواهرم که کوچیک تره بار سوم قبول شد
ازون طرف نوبت دکتریم کنسل شد بدون اینکه ب من خبر بدن....
اینم از نوبت ناخن و آرایشگاه..... که کنسل شدِ
قضیه چیه ..... چ خبرِ چ خبرههههههههههه

سلام دخترا
صبحتون بخیررر
امروز ساعت 8 بیدار شدم. دیدم هیچ برنامه ای ندارم دوباره گرفتم خوابیدم؛ پیشرفتم نسبت به ماه های قبل این بود که ، اولا به طور خودکار 8 بیدار میشم و دوما وقتی خوابیدم 10ونیم بیدار شدم و مثل همیشه تا 13/14 نخوابیدم..


ولی دفعه های بعد حواسم هست که اگکه این ساعت بیدار شدم فقط بلند شم و صورتمو بشورم  صبحانه بخورم، و بعد برم بخوابم. اینجوری 99% دیگه خوابم نمیبره و تصمیم سختی هم نیست

دیروز صبح رفتم کتابخونه و با کارت خودم و  داداشم و بابام کتاب گرفتم  حدود 20 و خرده  بابام میگه این همه گرفتی برای دوران عیدت؛ کی وقت می کنی درس بخونی؟


عصر رفتیم حرم، دم حرم از بابام جدا شدم و گفتم خودم بر می گردم خونه. احساس بزرگ شدن داشتم
توی حرم یه بنر دیدم؛ نوجوانان فاطمی. 80% مطمئن بودم طرح پسرونه ست.
رفتم پرسیدم و دیدم هیشکی خبر نداره چیه  و بعد از کلی دست ب دست شدن رفتم طبقه اخر و دیدم بعله طرح برای پسرا بود:/
و برای دخترا ی طرح دیگه داشتن . خوشم نیومد خیلی.

رفته بودم از کتابخونه حرم سوال بپرسم؛ یه خانومه اومد پرسید توی حرم کجاش خلوته؟ گفتن هیچ جاش. گفت دخترم پشت کنکوریه و میخواد درس بخونه و همه کتابخونه ها بسته ن و دخترم امروز کلی گریه میکرد که نمیتونم اینجا درس بخونم  بهش چند تا کتابخونه معرفی کردم. جالب بود خادمای حرم هم مثل همه کسایی که دیده بودم اطلاع نداشتن که جمکران کتابخونه داره   
 و بعد ساعت 8ونیم سوار اتوبوس شدم ک بیام خونه، دیدم عه بابام جلوم نشسته  
کلی هم از تایمی ک منتظر اتوبوس بودیم و توی اتوبوس نشسته بودیم، استفاده کردم و کتاب خوندم، هر وقت یادم بمونه کتاب میبرم با خودم و توی راه میخونم

سلام.
دخترا عیدتون کلی‌مبارک

اینجا کلی نذری دادن.. از بسته فرهنگی تا شیرکاکائو و آش رشته  
حدودا ساعت ۱۷ بلند شدم رفتم بیرون.
قصد داشتم برم فروشگاه خوراکی بخرم و برم پارک کتاب بخونم. اصلا خواسم نبود که عیده   فقط میدونستم چون دربیِ پارکا خیلی خلوتن.
خوراکی خریدم تصمیمم عوض شد و رفتم سمت پارکی که شهید گمنام داره.
 توی راه یه موش کوچولوی مرده دیدم که افتاده بود روی زمین و دهنش باز بود مونده بود.. در عین چندش بودن؛ بامزه بود.
از یه خیابون اصلی که ختم به پارک میشد نرفتم.
از یه میانبر رفتم و توی راه یه بسته شکلات خریدم. داشتم رد میشدم دیدم توی کوچه یه دختر و یه‌پسر کوچولو دارن سینی شیرکاکائو پخش میکنن. دختره چادرش افتاد؛ براش درستش کردم و سینی رو ازش گرفتم. دیگه همونجا چند تا سینی پخش کردیم و اذان که شد رفتم مسجد؛ توی این کوچه یه مسجد بزرگ هست که کتابخونه‌ای که میرم طبقه سوم همین مسجده
بعد نماز به راهم ادامه دادم و رفتم پارک شهید گمنام. دیدم ایستگاه دارن و خیلی شلوغه. اصلا نمی‌شد کتاب خوند. رفتم خونه عموم و یه‌کاسه شله زرد از نذریشون خوردم و رفتم مسجد جفت پارک. هیئت خیلی خوبی داشتن.
کسی که مولودی می‌خوند؛ چندتا خاطره طنز از مجالس و سوتی مداحا گفت. ادامه مراسمشون توی پارک برگزار شد.
یه گروه سرود آوردن و برامون خوندن. از سرود خوشم نمیاد خیلی‌. ولی این گروه واقعا محشر بودن. هماهنگ و خوش‌صدا.
بعد سرود مولودی خوندن و یه سرود دیگه. بعد گفتن برین استراحت کنین و شام بخورین؛ ساعت ۱۰ و نیم‌مراسم احیا داریم.
کلی هم فشفشه و این جور چیزا زدن. فک کنم از چهارنشبه سوریشون اضافه اومده بود
اومدم خونه، ساعت ۸ و ۴۰ رسیدم و اگه خدا بخواد نیم ساعت دیگه‌ با خانواده میریم برا احیا.. 

چادر نپوشیده بودم؛ کلی معذب شدم تو هیئت. مخصوصا وقتی رفتیم کنار شهید‌گمنام و کلی پسر اونجا یود و تقریبا همه دخترا چادری بودن

اصلا حواسم ب عید نبود و قصد نداشتم برم هیئت. ولی انگار یه چیزی کشوندم اون سمت. ان شاءالله که هممون عیدیمون رو امشب بگیریم

(امروز بعد کتاب "قصه دلبری" و دیدن حال و هوای مردم هیئت؛ فهمیدم چقدر بچه مذهبی زندگی دوست داشتنی‌ای دارن..)

دخترا چقد ساکتین. 

آخرشب نوشت: نشد بریم مراسم احیا؛ اشتباه از خودم بود و نباید بر می‌گشتم خونه. همونجا میتونستم شام بخرم و به ادامه برنامه ها برسم.   ولی خسته بودم..
ولی از هیئت آنلاین که میتونم استفاده کنم

سلین/۲روزخوب

سلام دخترا
امیدوارم حالتون خوب باشه
دخترا ولادت حضرت مهدی وبهتون تبریک میگم
خداروشکر میکنم،حالم خیلی بهتر شده
این چندروزتصمیم گرفتم با مامان صحبت کنم وخیلی چیزهارو بهش بگم
اینطوری خیلی از نظر روحی اروم تر شدم
بااینکه دیرشده،نمازهای اصلی هم  نمیخونم متاسفانه،ولی تصمیم گرفتم چند رکعت نماز عشق وهدیه برای امام زمان بخونم
حتما برای شماهام دعامیکنم،موفقیت تومراحل تحصیلیتون،تومسیر ترکتون وزندگیتون و...
اینکه هردفعه دعاهایی که براتون میکنمو اعلام میکنم برای اینه که حس میکنم دعا یه بار مثبت داره که وقتی متوحه میشی کسی برات انجام میده حالت بهتر میشه;)

نقل قول: اینکه هردفعه دعاهایی که براتون میکنمو اعلام میکنم برای اینه که حس میکنم دعا یه بار مثبت داره که وقتی متوحه میشی کسی برات انجام میده حالت بهتر میشه;)

دقیقا همینطوره

نقل قول: ولی تصمیم گرفتم چند رکعت نماز عشق وهدیه برای امام زمان بخونم

اگه دوست داشتی میتونی توی نمازشب این هفته اسمت رو بنویسی و به همین نیت بخونی

---

من این چند روز جوری سرم شلوغه که نمیدونم چطور باید کارامو انجام بدم  دعا کنید همه کارامو به خوبی تموم کنم.