نقل قول: سلام به عزیزای دلم
منم نشونه های خدارو دیدم ...
یه زمانی خودارضایی رو برای خودم توجیح میکردم
یه شب خواب دیدم مژه هام ریخته ...
تعبیرخواب این بود که داری از فرمان خداسرپیچی میکنی ...
سلام به روی ماهت❤️
چه نشانه جالبی :
درسته. خواب دیدن هم از راه هاییه که خدا برای تلنگر و رسوندن نشانه ها به ما استفاده می کنه. شاید برای وقتایی که در حالی نیستیم که متوجه نشانه ها بشیم، زیادی در خودمون فرو رفتیم، مفتون و مبهوت هستیم و چشم دلمون بسته شده.
خدا خیلی دوست داشته آسمانی جونم
نقل قول: جاتون خالی امروز رفتم حرم
خیلی ارامش گرفتم
خوش به سعادتت
التماس دعا عزیزم
سلام سلام
چقدر خوب گفتی عارفه جان
نقل قول: شاید برای وقتایی که در حالی نیستیم که متوجه نشانه ها بشیم، زیادی در خودمون فرو رفتیم،
خوب دیدن خوب شنیدن نشونه ها رو تو وجودمون روشن نگه داریم
خب خب امروز شنبه صحبت آزاااااااد
نقل قول: پنجشنبهها صحبت آزاد هست. اعضا دور همدیگه جمع میشن گپ میزنن. یا هر کس یه تجربه از زندگیش که دوست داره به بقیه انتقال بده رو بگه.
سلام
دلم گرفته و از لحاظ روحی تحت فشارم ...
از طرفی مامانم اصلا درک نمیکنم ...
بیش از حد منطقیه ..
فقط داره فکر میکنه که چه کاری رو انجام بده بهتره ...
و مدام دیکته میکنه
روند کار ها سریع شده وداره از کنترلم خارج میشه ...
این منو عصبی میکنه ..
من شرایط سختی دارم ولی کسی درکم نمیکنه
برای هرکسی هم نمیتونم بازگو کنم
مامان که حتی فضا نمیده باهاش حرف بزنم ...
نمیدونم چرا تک تک رفتاری مامان رومخمه
حتی کارای عادی و روزمره اش ...
تحملش برام سخته ...
خواهرم خیلی غر میزنه
حس میکنم تمام انرژی منو گزفتن
از طرفی اون خانم هرروز تماس میگیره
هر روز پیام میده
واقعا منو دیوانه کرده
همه چیز رو داره بی اجازه جدی میکنه ...
از طرفی یه عالمه کار دارم تو دانشگاه
حفظ قرآنم عقب مونده
دیالوگ های نمایش رو حفظ نکردم و استاد کلی دعوام کرد
هرثانیه که راحت میشینم تو خونه
یا مامانم صدام میزنه که پاشو فلان کار رو انجام بده
یااون خانوم زنگ میزنه ..
اخ چقدر دلم پر بود
پاکم / به لطف نعمت های خدا
(1402 آذر 10، 8:19)گلبرگ نوشته است: [ -> ]سلام سلام
روز روز ارزیابیه
حال دلت چطوره آسمان جان؟
سلام به تو عزیز دل
فعلا که همه چیز رو به راهههه
شکر خدا
کلی کار انجام دادم راضیم
سلام
ارزیابی هفتگی:
مطالعه : تقریبا هر روز وقت گذاشتم ۵ دقیقه
حال خوب خانه داری تمام شد
و چقد حالم رو خوب کرد...و چقد بعد از خوندن کتاب میبینی که تغییرات مثبت هر چند کوچیک ولی اثربخش داشتی
فصل ۴ کتاب از شنبه رو شروع کردم
یه تمرین همون اوایلش داشت از تمرین یه اقدامکی انجام دادم که
این هفته جدید ان شاءالله بیشتر میشه
پادکست جافکری فوق العاده س، دوس دارم دوباره از اول گوش بدم و هی مرورش کنم
اقدامک ورزشی قشنگ قشنگ داشتم دوسش داشتم
ادامه میدم
هدیه سلام ارتباط این یکی که نور می تابونه به تمام لحظه هام
بیشتر حواسم باشه بعتره
بقیه ارزیابی تا بعد
سلام به همگی امیدوارم حال همتون عالی باشه
64روز خوب
سلاااااااام
خوبین؟
صبح بخیر
ببخشید چند روز نبودم .. فکرم خیلی درگیر بود
یعنی من نباشم هیچکی نیست برنامه هفته رو بذاره ؟!
گلی شنبه روز خودته روز تجربیات
یکشنبه روز هنر بود
و امروز دوشنبه
روز کتاب
ارزیابی
هفته پیش ادامه کلاس درسیم رو گوش ندادم
چون یه تا کار مهم داشتم که میخواستم اون رو تا حدودی جلو ببرم
ولی جای اون دو تا کلاس درسی دیگه رو نگاه کردم .
گزارش نویسی روزانه قرار بود انجام بدم که خداروشکر تقریبا هر روز انجام شد.
برای یکی از اهدافم بالاخره یک قدم برداشتم.
چند تا چیز قرار بود بخرم که هنوز نخریدم!
از پادکست ها فقط جافکری رو گوش دادم.
کتاب از شنبه هم خوندم و کتاب خودمو فک کنم یک یا دو روز فقط خوندمش!
.........
جمله از کتاب:
وقتی شک داری و در تصمیم گیری تعلل میکنی اول شلیک کن بعد هدف بگیر
اگر میبینیم در تصمیم گیری بسیار اهمال کاری میکنیم؛شاید بهتر باشد اول شلیک و بعد هدف گیری کنیم.یعنی شروع به کار کنیم و در حین کار ؛ راه خود را پیدا کنیم.این میتواند خیلی به ما کمک کند.
از شنبه
سلام سلام
سنا جانم ، دیگه ازین به بعد روز شنبه رو یادمه دقیییق
روز هنر که میشه هیچکی هیچی نمی گه دقت کردید
حتی خودم
ولی من امروز یه گوی شکلاتی درست کردم
میشه ازش به عنوان تخم مرغ شانسی استفاده کرد
و هزاران کاربرد دیگر
رب ساعته درست شد با یه نتیجه خوب
پیشنهاد می کنم درستش کنید
امروز دوشنبه روز کتاب :
چه کسی گفته که همه چیز باید بر وفق مراد ما باشد؟
اگر در پی موفقیت هستیم، باید آماده مشکلا هم باشیم
و بدانیم که باید بهای موفقیت را بپردازیم.
" از شنبه "
سلام
برخلاف تصور عامیانه که معمولاً کنار آمدن و کار یا زندگی کردن با افراد کمرو را راحت میدانند آسیبهایی که الگوی ارتباطی کمرویی و سلطهپذیری به دیگران میزند ممکن است شدید باشد.
سبک ها و مهارت های ارتباطی/نیما قربانی
سلاااااام
سلام مبینا جان خوبی؟خوشحالم با خبرای خوب اومدی
ستاره طلب نداری آیا؟
کسی موعد ستارش رسیده بگه ها
ممنونم گلبرگ جون و عارفه جون
صبح سه شنبتون بخیر
راجب چی صحبت کنیم؟
چون شما پیشنهاد نمیدین خودم پیشنهاد میدما
چطوره راجب چشم انداز زندگی ؟
…................
موضوع بحث امروز :
۱۰ یا ۲۰ سال آیندتون رو چطور تصور میکنید؟
اصلا تصوری ازش دارین؟
کجایین؟ چه جور آدمی هستین؟
اگه تصویری از آیندتون ندارید ؛چطور به سمت جلو
حرکت میکنید؟ چطور برنامه ریزی میکنید؟
پاسخ خودم:
من تصور تقریبا شفافی از خودم دارم
خودم رو میبینم که چه خصوصیاتی دارم
میبینم کجا کار میکنم و میبینم چطور مادری هستم.
اما یه چیزی هست که تصویر شفافی ازش ندارم
اونم بخاطر اینکه بین انتخاب های مختلف موندم
ولی به جای توقف تصمیم گرفتم یکی شو که به راه فعلیم نزدیک تر هست انتخاب کنم و پیش برم تا بعد ببینم چی پیش میاد و به کدوم سمت کشیده میشم به امید خدا.
قدیما که هیچ تصوری از آیندم و هیچ هدف بلند مدتی نداشتم با کارهای کوچیک و مفید روزانه جلو میرفتم . یعنی عملا بیشتر برنامه ریزی روزانه داشتم و اونا رو تیک میزدم
هنوزم اون دفترچه هامو دارم و گاهی که میبینمشون کلی ذوق میکنم
میگم من از اینجا شروع کردم ..فقط نوشتن چند تا کار ساده روزانه و تیک زدن اون ها .. و کم کم همینطور که اومدم جلو و آموزش دیدم .. کم کم برنامه هام از حالت روزانه به هدفگذاری ماهانه رسید و بعد ها سالانه و ... به لطف خدا
سلام سلام
نقل قول: موضوع بحث امروز :
۱۰ یا ۲۰ سال آیندتون رو چطور تصور میکنید؟
اصلا تصوری ازش دارین؟
کجایین؟ چه جور آدمی هستین؟
اگه تصویری از آیندتون ندارید ؛چطور به سمت جلو
حرکت میکنید؟ چطور برنامه ریزی میکنید؟
چقدر این تصورها قشنگه ،
میشه یه انگیزه یه تلنگر وقتی لحظه های زندگیت و تلاشت وقدم برداشتن هات رو می بینی که داری میری سمتش
یه وقتایی که نزدیکه منحرف بشی اون آلارمه بهت هشدار میده و سریع برمی گردی سر جات
یاد معلما و خودم افتادم اینو گفتم
یه وقتایی خیلی لاک پشتی میشه حرکتت به خاطر مسایل پیش روت ،ولی داری میری
خب ۳ ۲ ۱ پاسخ سوال :
من خودم رو دیدم و می بینم
آخی گریم گرفت...
من یه جای خوبم سنا جان بیشتر ازین بازش نمی کنم دیگه
نقل قول: موضوع بحث امروز :
۱۰ یا ۲۰ سال آیندتون رو چطور تصور میکنید؟
اصلا تصوری ازش دارین؟
کجایین؟ چه جور آدمی هستین؟
اگه تصویری از آیندتون ندارید ؛چطور به سمت جلو
حرکت میکنید؟ چطور برنامه ریزی میکنید؟
سلام خواهریا
ممنون سنا جون از سوال های خوبی که می پرسی.
من از اونجایی که رشد و چیز یاد گرفتن و زندگی رو بهتر درک کردن برام مهمه نمیتونم بگم یه جای مشخصی خواهم بود چون نخواهم بود
تصورم اینه که در جابجایی خواهم بود، فکر نمی کنم یه جا بند بشم. و همین نگرانم می کنه که وضعیت بازنشستگیم چطور میشه.
اما میتونم بگم زندگی سالمی دارم، انشاءالله رابطه خوبی با همسرم دارم درکش می کنم و کنارشم. بچه هامو خوب تربیت کردم، مدیر خونه هستم، مشغولیت اجتماعی دارم به نحوی، در کنار همسری و مادری به دلم رسیدگی می کنم که پژمرده نشم، برای هر نیاز یا چالش جدیدی که پیدا می کنم دنبال راهی برای یادگیری می گردم تا اونو برطرف کنم. بچه مو زور نمی کنم بره تیزهوشان یا پزشکی تا احساس خوب پیدا کنم. بچه هامو متعلق به خودم نمی دونم نه وابسته میشم نه وابسته بارشون میارم و از اول به این فکر می کنم که اینا هدیه های خدان و یک روزی هم از خونه من میرن. مسئولیتی دارم در قبالشون که مادر خوبی باشم به سمت خوبی ها سوقشون بدم مسئولیت پذیر و مودب و متواضع بارشون بیارم. در کنارش خودم رشد کنم و آدم بهتری بشم. صبور بشم، توانمند بشم در حل مشکلات و تصمیم گیری و ...
چجور آدمی هستم...
حسرت ندارم، کمالگرا نیستم، به معمولی قانعم و برای همین رضایت دارم از زندگیم، دنبال آدم های خاص و موفق نیستم بلکه دنبال آدم های معمولی سالمم برای ارتباط گرفتن
ایمانم رو به مسلمونی کردن بقیه گره نمی زنم که با قصورشون از دست بره خودم با خدا ارتباط دارم مطالعه دارم شناختمو اینطوری کسب می کنم نه با دیدن و تقلید از مسلمونی کردن بقیه. و سعی می کنم متعادل باشم نه از این طرف بوم بیفتم نه اون طرف، بلکه جمع کنم بین فریضه های واجب و استفاده از عقل. همچنین سیر ملایمی دارم در بهتر شدن اخلاقم و منشم.
اگر خدا بخواد سفر زیاد میرم دایره آدم هایی که می شناسم رو بزرگ کردم.
دیگه چی بگم
اینا همونیه که باید می گفتیم سنا جون؟
چطور به جلو حرکت می کنم،
مسیر رسیدن رو تصور می کنم و از خودم می پرسم وظیفه الآنم چیه و کوچکترین کاری که میشه همین حالا براش انجام داد چیه و میرم سراغ اون.