کانون

سلام به همگی  امیدوارم حالتون خوب باشه

حنیفا / 13 شهریور / 19 روز خوب به لطف امام حسن مجتبی علیه السلام

ان شاءالله زودتر آرامش برقرار بشه
مواظب خودتون باشین...
التماس دعا ♥️

نقل قول: ولی الان فهمیدم یه سری از بداخلاقیم وقتیه که میخوام درستی حرفمو ثابت کنم. 
به نظرم علتش اینه که فرض را بر این میگیرم که آدمایی که قبلا اشتباه کردن . احتمال اشتباه کردنشون خیلیه 

نمیدونم خیلی وقته درگیر این بداخلاقیم 
ولی نمیتونم درستش کنم
خسته شدم
اگر نظری دارین بگین بسی ممنونم  

سلام عزیزم

نمیدونم منظورت رو درست متوجه شدم یا نه
ولی یه راهی که من تازه یاد گرفتم در مواقعی که طرف مقابل باهام مخالفه اینه که 

اول حرف طرف مقابل رو خوب خوب گوش بدیم و سعی کنیم درکش کنیم ( بدون گارد گرفتن) و نیازش رو مطرح کنیم 

بعد با کمال آرامش و احترام بگیم ولی نظر من اینه ... و نیاز خودمون رو بیان کنم 

و بعد یه راه حلی پیدا کنیم که حد وسط باشه و نیاز هر دومون رو برآورده کنه یا به نفع هر دومون باشه

مثال میزنم
مثلا من دوست دارم با دوستم برم بیرون
ولی مادرم باهام مخالفه

میگم مامان من، میدونم به این دلایل ...  نگران منی و دوست نداری من با دوستم بیرون برم( گوش دادن و درک طرف مقابل)
ولی من نیاز دارم که با دوستم رفت و آمد داشته باشم و تفریح کنم( بیان نیاز من)
حالا به جای بیرون رفتن میتونیم قرار بذاریم دوستم بیاد خونمون.( راهکار حد وسط )


به این میگن نگرش برنده- برنده  که هر دو طرف برنده میشن و به نفعشون میشه و احتمال مخالفت و گارد گرفتن خیلی خیلی کم میشه.

(1400 مهر 9، 17:41)yaldaw نوشته است: [ -> ]تقدیم به آبی آسمانی قشنگم که فقط از خدا میخوام حالش خوب باشه


دارم فکر میکنم یه روزی... ۶۰ سال دیگه... نشستیم دم پنجره

یه استکان چایی دور طلایی دستمون
یه باد ملایمی میاد
نفس عمیق میکشیم... اما بینش یکم هم سرفه هست
کمرمون درد میکنه ولی دردش برامون درد نیست
یه چیزاییو گذروندیم که این درد ها پیشش نقل و نباته
منتظر کسی نیستیم
کسی منتظرمون نیست
دنبال کسی نمیگردیم
کسی در جستجوی ما نیست
نگران گذشت زمان نیستیم
دنبال کسی نمیگردیم
ذهنمون خالیه خالیه
مطلقا به صلح درونی و بیرونی رسیدیم
حسرتی نداریم
نه حرص مال رو داریم نه حرص گره های زندگی رو
نه کسی پیام میده نه سوال پیچ میکنه... نه کسی زنگ میزنه
نه کسی سرزنش میکنه نه انتظار داره
نه صدای حرف میاد نه صدای دعوا
نه دلمون دوست و رفیق میخواد 
نه مهمونی و آهنگ
نه به فکر برنامه ریزی هستیم
نه حس حقارت داریم
نه به فکر عقب موندن از دنیا ایم...
نه توی گذشته ایم 
نه توی آینده
همینجا 
توی همین لحظه
توی ایوون نشستیم...
 یه پرتو آفتاب دوست داشتنی نشسته روی زمین
دستمونو میبریم زیرش
پوستمونو لمس میکنه
در عین گرما
یهویی یه باد ملایمی میاد و موهای سفیدمونو که مقدارش کم شده حرکت میده و نوازش میکنه...
همین لحظه رو تنفس میکنیم و ایندفعه *زندگی* رو وارد ریه هامون میکنیم
یه تک سرفه کوچیک
یه یادآوری از کمرت که آهای!
من درد دارم
اما تو دردی حس نمیکنی
فقط زندگی رو حس میکنی
نگاه میکنی به درخت گوجه سبز
یادت میاد نوجوونیت چقدر عاشقش بودی و با کلی نمک میخوردی
اما الان دیگه پرتقال نارنجی رنگ پر عطر رو ترجیح میدی
اما... همه میوه ها قشنگن
همه غذا ها خوشمزه ان
همه آدما رنگی ان
دیگه ایراد نمیگیری
میدونی همه چیز درون خودته
و تو فقط انعکاس درون خودتو در بیرون میبینی
چشمت میفته به حوض آبی رنگی که توش سیب سرخ ننداختی هنوز... 
آخه فصلش نیست
یادت میاد که خیلی وقت پیش یاد گرفتی هرچیزی فصلی داره
سختی... ناراحتی... خوشی... عشق
هرکدوم توی فصلش میاد
 و فقط موقعی قشنگ و خوشمزه ان که رسیده باشن
فقط یکم صبر میخواد
پاهاتو میکنی توی دمپایی صورتی رنگت و یادت میاد وقتی ۲۰ سالت بود فکر میکردی پیر ها فقط باید قهوه ای بپوشن
میخندی
 مغزت سختی های گذشته رو یادآوری میکنه
ولی دیگه بنظرت سختی نمیان
همشون نمک زندگی بودن

خنده ت میگیره از دغدغه هات
به چه چیزایی که بخاطرشون غصه خوردی
به شبایی که فکر میکردی صبح نمیشن... ولی الان خنده دارن
فکر میکردی یه مرحله که بگذره دیگه تمومه... و برای همیشه خوشبختی و زندگیت مثل یه ساحل آفتابی با اقیانوس بدون موج میشه
فکر میکنی به آرزو هایی که هر لحظه داشتی
و میگفتی
" خداجونم! این دیگه آخریشه! قووول میدم. همین یه دونه آرزو رو هم برآورده کن!"
آرزو هایی که یا بهشون رسیدی یا نرسیدی... اما الان فهمیدی در کل ماجرا رسیدن یا نرسیدن به اونا فرقی نداشت...!
اصل چیزی بود که خدا برات رقم زده
و چقدر قشنگ طراحی کرده...
نگاه میکنی به ناخونای کوتاهت
یه زمانی همیشه میخواستی لاک داشته باشن
ولی الان میفهمی همه چیز وقتی قشنگه که خودش باشه
همونی که خدا گذاشته

یه باد ملایم دیگه
یه نفس عمیق دیگه
ایندفعه دیگه سرفه نمیکنی
کمرت هم دردش خوابیده
دردی که اصلا وجود نداره...
 الان دیگه میدونی که زندگی وقتی قشنگه که مثل ضربان قلب بتپه و نوار قلب یه مسیر ناهموارو ثبت کنه
و تو فقط کافیه در نهایت رضایت کشتی رو بسپری دست سکان دار...
نفس عمیق دوباره...
و کمی سرفه.
تمام


پ.ن= مرسی از همه تبریکاتون

یه یاداوری خوب... : )

---

(1400 خرداد 29، 17:04)yaldaw نوشته است: [ -> ]بسه
بسه
بسه
بسه
دیگه نمیخوامش
نمیخوامش
نمیخوامش
ازش متتفرم
از ش متنفرم
و دیگه نمیخوام تجربه ش کنم
من خودمو دوست دارم پس خودزنی نمیکنم
دوست داشتن فقط لفظی نیست
باید به خودم ثابتش کنم


درضمن بچه ها فراموش نکنید وسطای مرداد محرمه ها... باید محرمو با پاکی کامل شروع کنیم

کجایی جوونی یادت بخیر

(1400 خرداد 21، 11:49)yaldaw نوشته است: [ -> ]چقدر میتونیم کثیف و بی احساس باشیم که وقتی ته این گناه کوفتیو دیدیم داریم ادامه ش میدیم؟!
مگه اون ۳ دقیقه چی داره؟
به درک بزار مغزت بترکه بزار از فشار بمیری
ولی از گناه نه....
دیگه نمیتونم قبول کنم اینهمه صدمه زدن به خودمو... واقعا دیگه نمیتونم ببینم چجوری جسم و روحمو ریش ریش کردم...
دیگه بسه!

اولین جرقه های پاکی با زدن یه همچین حرفایی به خودمون شروع میشه... با همین یاداوری ها و جدی حرف زدنا

سلام دخترا روزتون بخیر  

حنیفا / 13 شهریور / 20 روز خوب به لطف امام حسن مجتبی علیه السلام♥️

خدایا خودت کمکمون کن
التماس دعا

سلام 

حیدر کرار/ ۱۹ شهریور/۱۳ روز پاک 

خداروووووو شکر

(1401 شهريور 31، 20:53)سنــا نوشته است: [ -> ]

نقل قول: ولی الان فهمیدم یه سری از بداخلاقیم وقتیه که میخوام درستی حرفمو ثابت کنم. 
به نظرم علتش اینه که فرض را بر این میگیرم که آدمایی که قبلا اشتباه کردن . احتمال اشتباه کردنشون خیلیه 

نمیدونم خیلی وقته درگیر این بداخلاقیم 
ولی نمیتونم درستش کنم
خسته شدم
اگر نظری دارین بگین بسی ممنونم  

سلام عزیزم

نمیدونم منظورت رو درست متوجه شدم یا نه
ولی یه راهی که من تازه یاد گرفتم در مواقعی که طرف مقابل باهام مخالفه اینه که 

اول حرف طرف مقابل رو خوب خوب گوش بدیم و سعی کنیم درکش کنیم ( بدون گارد گرفتن) و نیازش رو مطرح کنیم 

بعد با کمال آرامش و احترام بگیم ولی نظر من اینه ... و نیاز خودمون رو بیان کنم 

و بعد یه راه حلی پیدا کنیم که حد وسط باشه و نیاز هر دومون رو برآورده کنه یا به نفع هر دومون باشه

مثال میزنم
مثلا من دوست دارم با دوستم برم بیرون
ولی مادرم باهام مخالفه

میگم مامان من، میدونم به این دلایل ...  نگران منی و دوست نداری من با دوستم بیرون برم( گوش دادن و درک طرف مقابل)
ولی من نیاز دارم که با دوستم رفت و آمد داشته باشم و تفریح کنم( بیان نیاز من)
حالا به جای بیرون رفتن میتونیم قرار بذاریم دوستم بیاد خونمون.( راهکار حد وسط )


به این میگن نگرش برنده- برنده  که هر دو طرف برنده میشن و به نفعشون میشه و احتمال مخالفت و گارد گرفتن خیلی خیلی کم میشه.

  بسی مرسی عزیز
  خودت از این روش استفاده کردی؟
وقتی کاملا حق با تو باشه چی؟ بازم حد وسط بهتر از راه درست رفتنه 

نقل قول: خودت از این روش استفاده کردی؟

وقتی کاملا حق با تو باشه چی؟ بازم حد وسط بهتر از راه درست رفتنه  

آره عزیزم بارها امتحانش کردم و راضیم
چه ارتباط با اطرافیانم، چه تو تربیت بچه  خیلی جواب میده

گاهی باید خودمون بذاریم جای طرف مقابل و دنیا رو از چشم اون ببینیم  اونوقت شاید بتونیم کمی بهش حق بدیم و راهی پیدا کنیم که به نفع هر دومون باشه.

سلام دخترا چه طوریایین؟

مشکات جانم چی شدی؟
هوا خودتو خیلی داشته باش
---

ساناز جانم
با صحبتهای سنا موافقم
و
به نظرم چیزی ک درسته ، خیلی وقتا نیاز نداره ک بخوای ثابتش کنی به بقیه
چون خیلییی اوقات ادما میدونن کارشون غلطه، ولی چون اونا هم غرور دارن سخته براشون ک بپذیرن اشتباه کردن
وقتی دلایلتو میگی، یکم به اطرافیانت زمان بده ک فکر کنن 
و یه چیز دیگه :‌)
سعی کن خوب گوش بدی به حرفای طرف مقابل ببیتی داره چی میگه
این چند وقته فهمیدم خودم اینو ندارم
یهو وسط حرف زدن پا میشم میرم انقد عصبی میشم :/
ولی خب دوباره برمیگردم خوشبختانه قهرام طولانی نیست
ادامه حرفم رو میگم ، یا میبینم منظور چی بوده از صحبتی ک شده

موفق باشی در مسیر خودسازی

---
حنیفا جاان و فاطمه سادات جان پاکیاتون پایدار دلبرا 

---

یلدا جان ممنون از قوت قلبا و تزریق انرژی


خببب

ایرانا /۲۵ مرداد/ ۳۸ روز خوب به مدد حضرت زهرا (س)


پ‌.ن: یه چند دفعه ای رفتم تو باقالی اما همچنان هستم در مسیر.‌.

پ.ن۲: 
میگن وقتی نمیدونین جنب هستین یا نه ، اینجور در نظر بگیرین ک نیستین
امااا
وقتی میرید حموم میتونین نیت غسل" ما فی الذمه " بکنین و اگه غسلی بهتون واجب بوده و انجامش ندادین
اداش کنین

خلاصه اگه جایی گیر کردین، این حکم کمکتون میکنه

سلام به روی ماهتون  خوبین؟
 

نقل قول: ایرانا /۲۵ مرداد/ ۳۸ روز خوب به مدد حضرت زهرا (س) 

دمت گرمم ایرانای عزیزم   خدا قوت 

نقل قول: حنیفا جاان و فاطمه سادات جان پاکیاتون پایدار دلبرا  

قربانت

---

 حنیفا / 13 شهریور / 21 روز خوب به لطف امام حسن مجتبی علیه السلام ♥️


التماس دعا 

نقل قول: ایرانا /۲۵ مرداد/ ۳۸ روز خوب به مدد حضرت زهرا (س) 

ایول ، دمت گرم ، همین فرمون بری رسیدی 


حیدر کرار / ۱۹ شهریور / ۱۴ روز پاک

سلام
شبتون بخیر ✋
فاطمه سادات جان مرسی از انرژی مثبتت
دم خودتم خیلی گرم ، ۲ هفته خوشگل داری  ماشاءالله ، پرو قرنیه مشکی مسیرو حفظ کن

---

داشتم فایلای اضافی گوشیمو پاک میکردم 

این تصویر رو پیدا کردم

.
.
.



پ.ن۲:
(چند روزه متوجه شدم ۳۸ گیگ فقطططط فیلمای ضبط شده کلاسای انلاین تو گوشیم دارم، نه حال ببینمشون، نه میخوام پاکشون کنم 
 این وسط گوشیم داره منفجر میشه :/ )

میدونم اگه تو هارد بریزمشون دیگه هییچ وقت نگاهشون نمیکنم،  راه حلی دارین ک از شرشون خلاص شم؟

پ.ن۳: چند تا دلبر جدید بهمون اضافه شده
Aran ، Bahare ، آزاده ، Rha@ ، و روژان 


خوش اومدییین  
بیایین باران بیشتر با هم آشنا بشیم

 لطفا هوای جدیدامونو داشته باشین

مهم مهم    مهم مهم     مهم مهم   



سلاامممم
از عمق وجود امیدوارم حال دلتون عالی باشه.
من متاسفانه یا خوشبختانه باید یه دوره ۵_۶ ماهه برم غیبت. هرچند عضویتم از غیبت سری قبل لغو شده بازم خودمو کنار شما میدونم و دوست ندارم بدون خداحافظی برم.
بچه ها من چندتا پست گذاشتم که لینکشونو گذاشتم توی امضام، چک کنید ببینید خوندید؟ اگه نخوندید لینکشو جایی سیو ‌کنید تا بعد.
توی انجمن دیگ ای که بودم من بابت اصرار هام خیلی مسخره شدم. چرا اینقدر میگی بخونیم چرا اینقدر طولانیه چرا لحنت بده چرا مغروری چرا دستور میدی حالا مگه چی نوشتی
حالشو نداریم
من اینجا اینارو نشنیدم
ولی میدونم خیلیا بخاطر طولانی بودنش نمیخونن و نهایتا تهش یه سپاس میزنن برام.
نمیدونم چرا درکش سخته که من هیچ سودی از نوشتن اینا نمی‌برم نه پول میدن بهم نه هیچ چیز دیگه ای.
بجز آسیب به چشمام فایده دیگه ای نداره. 
ضمن اینکه من دیابت دارم و چشمام ابدا نباید تحت فشار قرار بگیرن!
ولی اصرار میکنم چون یسری چیزا توی پستای خودم دیدم که جایی ندیدم ، چون تجربیات خودم بوده از نزدیک ۵۰۰ روز پاکی. اصلا بحث چیز خاصی بودن و نبودن نیست
کسی که قصد جدیش ترک باشه همههه کاری میکنه. از خوندن و کسب اطلاعات برای پاکی از هیچ چیزی دریغ نمیکنه. من نمیگم خودم کس خاصی ام یه بنده پر گناهم مثل بقیه.
اما چیزی که باعث شد بتونم ترک کنم و این ویژگی متمایزم بود با بقیه که نتونستن، این بود که همه چیز رو میخوندم.
تو هر سایتی هر برنامه ای هر ‌کتابی
اطلاعات جمع میکردم. زورم نمیورد وقت بذارم یه مطلب رو توی ۱۵ دقیقه بخونم یا ‌کتابایی مثل کتابای داداش رضا که خوندنش بخاطر تمریناتش حداقل ۲۰ روز طول میکشه انجام بدم.
متوجهید چی میگم؟؟؟
میخوام بگم خیلیا میگن خسته شدیم از ته دلم میخوام ترک کنم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم از چه راهی برم
اما کتاب که هیچی، حتی حاضر نیستن یه متن طولانی رو بخونن.
همه چیز توی این دنیا بها داره و شاید بهای ترک تو خوندن همون متن ۲۰ دقیقه ای باشه.
چطور میگی از عمق وجودت ترک میخوای ولی از جلوی مطالب و تجربیات بقیه به راحتی میگذری؟
کدومتون تاپیکهای تجربیات کانون رو خونده؟ من همشو خوندم. خوندم که تونستم راهو بشناسم و قدم بذارم توش.
ولی بعضیا حتی یکی دوتا از تجربیات رو نمیخونن.
طولانیه؟ خب باشه
اون چندسالی که توی راه خ ا به هدر دادی طولانی نبود؟
بچه ها من دلم برای خودمون میسوزه. که یه موقعایی یسری چیزا رو لقمه میکنن میذارن دهنمون بازم نمی بینیمش. بحث مطالب خودم نیست، میگم ساده نگذرید از کنار چیزا.
همین راهای کوچیک کوچیک تهش میرسوننتون به ۴۰ روز و ۸۰ روز...
امیدوارم لااقل این یکی پیاممو کامل خونده باشید
خیییلی دوستتون دارم و قصدم چیزی جز کمک نیست. بیشترین کمکی میتونستم بکنم رو خداروشکر قبلا مکتوب کردم میتونید توی امضام ببینید.
خدا نگهدارتون و التماس  دعا

(1401 مهر 3، 8:55)yaldaw نوشته است: [ -> ]مهم مهم    مهم مهم     مهم مهم   



سلاامممم
از عمق وجود امیدوارم حال دلتون عالی باشه.
من متاسفانه یا خوشبختانه باید یه دوره ۵_۶ ماهه برم غیبت. هرچند عضویتم از غیبت سری قبل لغو شده بازم خودمو کنار شما میدونم و دوست ندارم بدون خداحافظی برم.
بچه ها من چندتا پست گذاشتم که لینکشونو گذاشتم توی امضام، چک کنید ببینید خوندید؟ اگه نخوندید لینکشو جایی سیو ‌کنید تا بعد.
توی انجمن دیگ ای که بودم من بابت اصرار هام خیلی مسخره شدم. چرا اینقدر میگی بخونیم چرا اینقدر طولانیه چرا لحنت بده چرا مغروری چرا دستور میدی حالا مگه چی نوشتی
حالشو نداریم
من اینجا اینارو نشنیدم
ولی میدونم خیلیا بخاطر طولانی بودنش نمیخونن و نهایتا تهش یه سپاس میزنن برام.
نمیدونم چرا درکش سخته که من هیچ سودی از نوشتن اینا نمی‌برم نه پول میدن بهم نه هیچ چیز دیگه ای.
بجز آسیب به چشمام فایده دیگه ای نداره. 
ضمن اینکه من دیابت دارم و چشمام ابدا نباید تحت فشار قرار بگیرن!
ولی اصرار میکنم چون یسری چیزا توی پستای خودم دیدم که جایی ندیدم ، چون تجربیات خودم بوده از نزدیک ۵۰۰ روز پاکی. اصلا بحث چیز خاصی بودن و نبودن نیست
کسی که قصد جدیش ترک باشه همههه کاری میکنه. از خوندن و کسب اطلاعات برای پاکی از هیچ چیزی دریغ نمیکنه. من نمیگم خودم کس خاصی ام یه بنده پر گناهم مثل بقیه.
اما چیزی که باعث شد بتونم ترک کنم و این ویژگی متمایزم بود با بقیه که نتونستن، این بود که همه چیز رو میخوندم.
تو هر سایتی هر برنامه ای هر ‌کتابی
اطلاعات جمع میکردم. زورم نمیورد وقت بذارم یه مطلب رو توی ۱۵ دقیقه بخونم یا ‌کتابایی مثل کتابای داداش رضا که خوندنش بخاطر تمریناتش حداقل ۲۰ روز طول میکشه انجام بدم.
متوجهید چی میگم؟؟؟
میخوام بگم خیلیا میگن خسته شدیم از ته دلم میخوام ترک کنم دیگه نمیدونم باید چیکار کنم از چه راهی برم
اما کتاب که هیچی، حتی حاضر نیستن یه متن طولانی رو بخونن.
همه چیز توی این دنیا بها داره و شاید بهای ترک تو خوندن همون متن ۲۰ دقیقه ای باشه.
چطور میگی از عمق وجودت ترک میخوای ولی از جلوی مطالب و تجربیات بقیه به راحتی میگذری؟
کدومتون تاپیکهای تجربیات کانون رو خونده؟ من همشو خوندم. خوندم که تونستم راهو بشناسم و قدم بذارم توش.
ولی بعضیا حتی یکی دوتا از تجربیات رو نمیخونن.
طولانیه؟ خب باشه
اون چندسالی که توی راه خ ا به هدر دادی طولانی نبود؟
بچه ها من دلم برای خودمون میسوزه. که یه موقعایی یسری چیزا رو لقمه میکنن میذارن دهنمون بازم نمی بینیمش. بحث مطالب خودم نیست، میگم ساده نگذرید از کنار چیزا.
همین راهای کوچیک کوچیک تهش میرسوننتون به ۴۰ روز و ۸۰ روز...
امیدوارم لااقل این یکی پیاممو کامل خونده باشید
خیییلی دوستتون دارم و قصدم چیزی جز کمک نیست. بیشترین کمکی میتونستم بکنم رو خداروشکر قبلا مکتوب کردم میتونید توی امضام ببینید.
خدا نگهدارتون و التماس  دعا

عزیزممم
برات دعا میکنیم خوب بشی