کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام رعنا جون
خوشحالم شغل دلخواهت رو پیدا کردی 4chsmu1 مبارکت باشه 317
ایشالله قرارداد رو هم باهات میبینده Khansariha (69)


تا میییتونی ازش یاد بگیر، با اینکه اخلاقش بده...
از بقیه همکارات پرس و جو کن ، که اولویت کاری براش چیه...
.
.
.
رعنا جون راستش من بریا حفظ پاکیا، یک هفته ای میشه نماز شب به روش آسان رو شروع کردم 49-2
اگر هم یه وقت قضا بشه، قضاشو میخونم
اگر هستی که با هم پیش بریم ، بگم چیا لازمه 4chsmu1




بصیرای عزیز خوش اومدی Confetti
امیدوارم در مسیری که انتخاب کردی موفق باشی Khansariha (69)
بیا از خودت برامون بگو   49-2
سلااااام

بصیرا جان خوش اومدی 49-2
منتظر فعالیتت هستیم.


آسمان ما بیشتر از تو ذوق داریم برای شغلت 4chsmu1
چند وقت پیش یه دوره ای شرکت کرده بودم یکی بود آرزو داشت معلم بشه و همیشه می‌گفت برام دعا کنید قبول شم .. 
دوره فن بیان می‌رفت بیانش قوی شه .. دوره خوشنویسی می‌رفت خطشو زیبا کنه 
شیشه پنجرشون رو کرده بود وایت برد و با ماژیک روش تمرین میکرد 4chsmu1

و کلی کار دیگه که آدم به ذوق میومد.


بنده پاک جان خدا قوت عزیزم

ایرانا کاش یه عکس ازش میگرفتی ..من فقط تو کارتونا دیدم روباه 4chsmu1 


عارفه جان تو کادر درمانم  4chsmu1 با سلامتی آدما در ارتباطم و هر روز خداروشکر میکنم که این فرصت رو بهم داده تا بتونم خدمتی کنم و پر از شوق یادگیری ام . 

دوست دارم تو گروه فرصتی فراهم بشه که بتونیم کارهای گروهی انجام بدیم از جمله درس خواندن و برنامه ریزی
راستی تو نظرسنجی ها شرکت کردین؟
سلام به دوستای گلم 

شکر خدا ثبت نام غیر حضوری رو انجام دادم 
گرچه درگیری مدارک و اینا زیاد داشت ولی خداروشکر انجام شد .
سنا جان اتفاقا خودمم خیلی ذوقشو دارم میگم که کلا بچه ها رو خیلی دوست دارم. یکم از واکنش اطرافیان ناراحت شدم البته بعدا که دلیلشو فهمیدم بهشون حق دادم 
ظاهرا قبل تر ها اصلا رشته ای تحت عنوان اموزش ابتدایی وجود نداشته و خب معلمای ابتدایی بعد از دیپلم مشغول کار میشدن ... 
فامیلمون هم ذهنشون تو همون دوران مونده  53258zu2qvp1d9v
اموزش ابتدایی انتخاب دومم تو انتخاب رشته بود 
و نسبت به یکسری دبیری ها برام اولویت داشته  Khansariha (69)
ببخشید دیگه خیلی شد  53

ایرانای عزیزم
یک دنیا تبریک بابت قبولیت زیبا  Confetti
من روباهو ندیدم تا حالا ..
چه شکلیه ؟ شبیه کارتوناس ؟ نارنجیه ؟ 
حرف شما درسته کتاسفانه جایگاه معلم ابتدایی تو ایران زیاد جا نیوفتاده ...
من سعی میکنم نسبت به بعضی حرف ها بی تفاوت باشم 
مهم اینه که من وجدان کاری داشته باشم درسامو خوب بخونم و بعد ها کارم رو خوب انجام بدم 
به امید موفقیت همه  53

رعنا جونم خوبی ؟ همه چی روبه راهه ؟ چشم قول میدم درسامو خوب بخونم معلم خوبی بشم  4chsmu1 ازین مهربونا بشم به بچه ها شکلات بدم خوبه ؟  4chsmu1 ولی خب جدا از شوخی خودمم قصدم همینه که درسامو خوب بخونم و بتونم معلم موفقی باشم

عارفه عزیزم ممنونم از پیشنهادت گلم درباره اموزش های یوتیوب  53  ایده جالبی میتونه باشه حتما امتحانش میکنم  Khansariha (69) عارفه جان یه سئوال ؟ قبلا یادمه گل دوزی میکردید هنوز هم انجام میدید ؟ 

 
سلام و درود Khansariha (2)


اینجا داره بارون میاد و به طرز غریبی مثل گذشته سردم نیست. انگار بدنم داره تغییرات جدی می کنه و بی نهایت خوشحالم Khansariha (121)




سنا جون ایشالا موفق باشی. نمی دونم چرا تا حالا فکر می کردم خانه دار هستی  39



آسمان جانم من بعد حرف هایی که زدیم کلی تخیل کردم و تصویری دلپذیر از خودم دیدم که معلم شدم ولی در سال های دور. احتمالا وقتی سرد و گرم روزگار رو چشیدم میام و مهم ترین کار دنیا رو دست می گیرم: تربیت نسل بعد. می دونی چرا مهمه؟ چون اونا درست تربیت بشن بعدش خودکار خیلی چیزا درست میشه. شغل ها به خوبی انجام میشن و پدر و مادرهای آگاه و توانمند تو جامعه زیاد 
میشن و...

گلدوزی می کردم ولی دیگه نمی رسم با اینکه از علاقه م کم نشده.



نقل قول: یه چیزی که تازگیا بهش رسیدم اینکه:
وقتی برای خودم جا میندازم که چرا میخوام کاری رو انجام بدم و آیا این کار رو دوست دارم یا از سر اجبار انجامش میدم...

و بعد اینکه متوجه شدم
اگر از سر اجبار باشه ، نکات ثبت اون کار رو برای خودم پررنگ تر کنم ،با ذوق بیشتری به سمتش میرم [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

ایرانا به نکته مهمی رسیدی، این که با حس اجبار کاری رو انجام بدم یا نه حکم مرگ و زندگی رو داره. 
گاهی وقتها که میرم سر کار منم با چالش «سر کار اجباری» یا «سر کار اختیاری» مواجه میشم و خسته بودن یا سر حال بودن حال آخر روزم بعد از کار، کاملا به جوابی بستگی داره که به این سوال میدم و دارم با خودم تمرین می کنم که «من سر کارمو اختیاری میرم و دوسش دارم.» تا احساس بهتری داشته باشم و گذر زمان رو حس نکنم.
سنا جان من پایه م ولی هنوز یکم به زمان نیاز دارم. 
شاید اولش همراهی نکنم ولی مطمئنم که بهتون می پیوندم Khansariha (69)

نظرسنجی هم انجام شد Khansariha (2)
سلام به همگی Confetti
صبحتون بخیر
حال احوالتون چه طوره؟


نقل قول: ایرانا کاش یه عکس ازش میگرفتی ..من فقط تو کارتونا دیدم روباه [تصویر:  4chsmu1.gif] 
نقل قول: من روباهو ندیدم تا حالا ..

چه شکلیه ؟ شبیه کارتوناس ؟ نارنجیه ؟ 


عکس نشد بگیرم ولی توی نت گشتم ، شبیه اش پیدا کردم 4chsmu1


[تصویر:  %D8%B1%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D9...%D9%86.jpg]


آسمان جان خوشحالم که مسیر و هدفت رو پیدا کردی. از اینجا به بعد نظر دیگران فقط یک نظره، نه بیشتر 4chsmu1✌️
#استاد_خیابانی Gigglesmile



نقل قول: ایرانا به نکته مهمی رسیدی، این که با حس اجبار کاری رو انجام بدم یا نه حکم مرگ و زندگی رو داره. 
گاهی وقتها که میرم سر کار منم با چالش «سر کار اجباری» یا «سر کار اختیاری» مواجه میشم و خسته بودن یا سر حال بودن حال آخر روزم بعد از کار، کاملا به جوابی بستگی داره که به این سوال میدم و دارم با خودم تمرین می کنم که «من سر کارمو اختیاری میرم و دوسش دارم.» تا احساس بهتری داشته باشم و گذر زمان رو حس نکنم.

دقیقا..

از اول بهار به انتخاب خودم یک کلاسی رو شروع کردم
تابستون استادش تغییر کرد و یک اقای مسنی استادمون شد... هر چه قدر اولش ذوق داشتم که بالاخره شروعش کردم و خوشحال بودم یک استاد جا افتاده و سخت کوش نصیبم شده
یه رفتارهایی از خودش نشون داد که ذوقم کور شد، حتی نرسید سرفصل هاشو تموم کنه...

دلم میخواست ول کنم کلاسا رو ... ولی وقتی یادم اومد من شرکت کردم تا یاد بگیرم.. و خودم خواستم که ادامه اش بدم نظرم عوض شد  49-2
الان فرضو بر این گذاشتم که خودم مطالب رو بخونم، گیرهایی که دارم رو رفع و رجوع کنم..

خلاصه الان از خودم خیلی راضی ترم 4chsmu1 ادما ، شرایط همه چی میتونه تغییر کنه...
بخاطر چیزای موقتی که نمیشه هدف رو فروخت Khansariha (69)
سلام دخترا

خوب هستید؟

سنا جان چطوری؟

دخترا خب اینجا خیلی به من کمک کرده که پاک بمونم در طی این یک سال و اندی. اون اوایل تمام تاپیک ها رو خوندم و همه روش ها و کتاب ها و ... رو تست کردم و ظاهرا نتیجه هم داد.

ولی دیشب داشتم فکر می کردم یجورایی فقط صورت مساله رو پاک کردم. تصمیم گرفتم این حس رو در خودم بکشم همین. ولی وجود داره.

یه نکته شرعی هم که تا حالا نمی دونستم این هست که گاهی ازدواج بر آدم واجب می شه. شرایطی داره البته که اگر من درست متوجهش شده باشم (که البته من سواد شرعی ندارم و ای کاش اون خانمی که اینجا بودن و حوزه تحصیل کرده بودن بهمون جواب بدن) الان همه ماهایی که اینجاییم ازدواج بر ما واجب هست.

به هر حال به نظرتون مثلا همین رفتن به کلاس های مختلف یا شرکت در اجتماعات مثل کتابخونه رفتن و ... جواب اصلی این مشکل هست؟

والا یه چیز جالب به عنوان یه پدیده عجیب و غریب براتون بگم. خب می دونید که من شهرستان زندگی می کنم و اینجا تعصبات هنوز وجود داره و اصلا شبیه تهران یا اصفهان یا شهرهای بزرگ دیگه نیست. یه تور گذاشتن به اسم تور کویر که اطراف شهر بوده. قضیه مال همین 2 ماه پیش می شه حدودا یا قبل تر. بعد دختر و پسر هم مختلط. ظاهرا خیلی ها هم شرکت می کنن. اینطور که دوستمم در این تور بود حدود 40 نفر بودن که 22 نفر خانم بودن و 18 نفر آقا. یکی از پسرا با خودش مسکرات (شراب و ...) میاره و شب همه مست می کنن و فاجعه می شه و تو شهرستان ما اصلا غوغا می کنه خبرش. یه سری از خانواده ها می رن اون پسره و چندتا دیگه رو می زنن و بعضی دخترا خودکشی می کنن (البته کسی فوت نکرد خدا رو شکر) خب این نتیجه همین سرکوب هست که می گم. از اون دخترا من بیشترشون رو می شناسم ولی هیچکدوم اگر حتی شل حجاب هم بودن اهل اون داستان ها نبودن دیگه ولی به هوای تور و .... بالاخره آلوده شدن. حتی مثلا تو همون شب شده بود که یک نفر با هفت نفر ....

بچه ها خیلی حواس تون به جمع هایی که می رید باشه. دنبال این تورها و این برنامه ها اصلا نباشید. نتایجش رو من دیدم و فاجعه بود.


به نظرم ما باید دنبال راهی باشیم که از درون این مشکل رو با خودمون حل کنیم. اینطوری هیچ تنش بیرونی نمی تونه شکست مون بده.


در مورد واجب بودن ازدواج هم دوست داشتم اگر کسی اطلاعی داره بهمون بیشتر توضیح بده.

ممنونم.
سلام سارا جان
امیدوارم سلامت باشی
راجع به سرکوب کردن، این که میگی خیلی محتمله ولی صد درصدی نیست.
الان من واقعا خودمو سرکوب نکردم ولی خیلی دور شدم از لغزش. همه ش هم با پرداختن به زندگی و داشتن برنامه و حل کردن گره های روانی من صورت گرفته 53258zu2qvp1d9v
نمی تونیم دیگه بگیم چند روزه هستیم ولی بالای دو ماه پاکی دارم و اصلا به خ.ا فکر هم نکردم.

به نظر من پیگیر بودن و جدی گرفتن حل مشکلات زندگی (یا اقلا قدم برداشتن در جهت حل) و تل انبار نکردن اونها روی هم مهم ترین عامل می‌تونه باشه در حفظ پاکی بصورت طبیعی و نه با سرکوب.
مثلاً
استرس بالا اگر باعثش میشه ببینیم دلیل استرس چیه و برای رفع مشکل قدم برداریم.
هر کس اول باید دلیل گرایشش رو بسنجه. بعید می دونم واقعا دلیل خ.ا حداقل در دختران میل جنسی شدید باشه.

و یک چیزی که من خیلی بهش اعتقاد دارم ترک تدریجی هست. به این شکل که از اول سال حواسم بود که سر چهل روز تمایلم زیاد میشه و اغلب لغزش هام سر چهل روز بود کم کم رسوندمش به دو ماه و الان بالای دو ماه پاکی دارم. چون سنگ بزرگ علامت نزدنه. باید واقع بین بود. شاید مشکل ما در دم حل نشه و بلاخره ما مغلوب بشیم در مبارزه با مشکلات. اشکالی نداره مهم اینه که وا ندیم و رها نکنیم. مهم اینه به تلاش ادامه بدیم. 53258zu2qvp1d9v
(1402 مهر 26، 17:22)عارفه نوشته است: [ -> ]سلام سارا جان
امیدوارم سلامت باشی
راجع به سرکوب کردن، این که میگی خیلی محتمله ولی صد درصدی نیست.
الان من واقعا خودمو سرکوب نکردم ولی خیلی دور شدم از لغزش. همه ش هم با پرداختن به زندگی و داشتن برنامه و حل کردن گره های روانی من صورت گرفته 53258zu2qvp1d9v
نمی تونیم دیگه بگیم چند روزه هستیم ولی بالای دو ماه پاکی دارم و اصلا به خ.ا فکر هم نکردم.

به نظر من پیگیر بودن و جدی گرفتن حل مشکلات زندگی (یا اقلا قدم برداشتن در جهت حل) و تل انبار نکردن اونها روی هم مهم ترین عامل می‌تونه باشه در حفظ پاکی بصورت طبیعی و نه با سرکوب.
مثلاً
استرس بالا اگر باعثش میشه ببینیم دلیل استرس چیه و برای رفع مشکل قدم برداریم.
هر کس اول باید دلیل گرایشش رو بسنجه. بعید می دونم واقعا دلیل خ.ا حداقل در دختران میل جنسی شدید باشه.

و یک چیزی که من خیلی بهش اعتقاد دارم ترک تدریجی هست. به این شکل که از اول سال حواسم بود که سر چهل روز تمایلم زیاد میشه و اغلب لغزش هام سر چهل روز بود کم کم رسوندمش به دو ماه و الان بالای دو ماه پاکی دارم. چون سنگ بزرگ علامت نزدنه. باید واقع بین بود. شاید مشکل ما در دم حل نشه و بلاخره ما مغلوب بشیم در مبارزه با مشکلات. اشکالی نداره مهم اینه که وا ندیم و رها نکنیم. مهم اینه به تلاش ادامه بدیم. 53258zu2qvp1d9v

سلام عارفه جان

خیلی متشکرم.

شما خوبی؟

ممنون که پاسخ دادی. والا فکرم خیلی درگیره. البته گفتم یکسال و خورده ای هست که پاکم ولی از پاکیم راضی نیستم.
ببین پیش روانشناس رفتم ولی تاثیر خاصی نداشت.

اتفاقا در مورد من میل شدید بود و با استرس شدید خیلی میلم کاهش پیدا می کنه.

من یه مشکل بزرگی در زندگیم دارم که الان فکر کنم همین یکسال و خورده ای پاکی به خاطر استرس اون هست.

خیلی هم لاغر شدم در این یکسال و خورده ای چون میل به غذا هم ندارم.

نمی دونم....

خیلی سوال تو سرم هست و انجمن مثل قدیما فعال نیست. یه موقعی اینجا روزی 6 یا 7 صفحه بچه ها مطلب می ذاشتن و پیام می دادن.

انگار پاکی دیگه برای خیلی ها مهم نباشه. نمی دونم.... 53258zu2qvp1d9v
سلام قشنگا  Gol
امیدوارم خوب باشید  53
ببخشید که کمی تلخ و منفی پستمو شروع میکنم 
روز خوبی نداشتم تمام کارهای خونه رو انجام دادم ...
بازم مامان غر میزد و راضی نبود ..
از این که هیچ وقتی رو واسه مطالعه یا عبادت درست و حسابی نداشتم کمی ناراحتم .
بیشتر ازین ناراحتم که نتونستم نه بگم .
سبک زندگی من با سبک زندگی مامانم فرق داره ...
من نسبت به تمیز بودن خونه خیلی وسواسی عمل نمیکنم ترجیح وقتی رو که واسه این کارا میذارم یه جور دیگه استفاده کنم .
این که هر روز بخوام خونه رو دستمال بکشم و جارو کنم و غذا درست کردنم که با منع 
اینا به نظرم خیلی زیادههه و کل وقتمو میگیره 
نمیدونم راه درست چیع ؟ فقط اخر شب به مامان گفتم دیگع جارو نمیکشم حوصله ندارم اینکع بالاخره نارضایتیمو گفتم خوبع ...

ساراجان ببخشید تو صحبتتون مشارکت نمیکنم چون اطلاعات زیادی ندارم اما کم و بیش با حرف عای غارفه موافقم 
فقط اون بخشی که عارفه جان میگن دختر ها از روی نیاز جنسی این کارو انجام نمیدن مخالفم ‌و باید عرض کنم درباره این موضوع ادم ها و نیازشون کاملا متفاوت هست . 53
خوبم ممنون سارا جان
نمی دونم چی بگم.‌ الان فکر می کنم درست تر و بهتر این بود از جانب خودم حرف می زدم. واقعیتش من اگر خودم باعث تحریک خودم نشم و مراقب چشم و فکر و قلبم باشم هرگز از روی هوس دچار این گناه نمیشم. ردیابی کردم هر دفعه یا از کاهلی من در مراقبت بوده یا فشارهای روانی. ولی اینکه تو و آسمان میگین اینطور نیستید پس حتما چنین الگویی شامل همه نمیشه. شاید لازمه هر کدوم از ما زیر نظر بگیره خودشو تا الگو دستش بیاد و راه حل از دل اون فهمیدن خارج بشه.

آسمان جانم به نظرم کار درستی کردی مثل مادرت نشدی. از یک جایی تو زندگی ما دیگه قشنگ متوجه ضعف های پدر و مادرمون میشیم ولی اغلب چون دوستشون داریم چیزی نمیگیم. چیزی هم نگیم اوکیه اشکالی نداره، چیزی که مهمه اینه که تلاش کنیم ما مثل اونها نشیم. ما راه درست رو پیدا کنیم، عوامل شکل گیری اون اخلاق رو شناسایی کنیم و...
و خدا قوت که این همه کار می کنی، این البته بعداً خیلی کمکت می کنه. زن زبل و توانمندی خواهی شد 49-2
سلام

روز اول هفتتون بخیر 


سارا جان نمی‌دونم دقیقا از چه روشی ترک کردی
قبلاً راجب تفکر لایه ای صحبت میکردی ولی هیچوقت راجبش توضیح ندادی که چی هست ؟!
اگر فکر میکنی روش ترکت مناسب نبوده تا الان ؛ خب به فکر اصلاح و تغییر روشت باش ..تغییرات جدید کانون رو خوندی؟

بچه ها همتون اخبار رو خوندین؟

۳ تا موضوع هست لطفاً همه مشارکت کنید:

۱. موضوع بحث گروه: به نظرتون موضوع بحث این هفتمون تو گروه در مورد چی باشه؟
همه نظرشون رو بگن لطفا 


۲. برنامه هفتگی گروه : امروز یعنی شنبه ها طبق برنامه ی جدید گروهی قراره هر کس به تجربه از پاکیش بگه .. یا اگه تجربه خاصی به ذهنش نمی‌رسه یه تجربه از انجمن تجربیات نقل قول کنه


۳.تغییر عادت:  هر کی بشینه و فکر کنه چه عادت هایی رو باید در خودش ایجاد کنه تا تو پاکی و زندگی شخصی موفق تر عمل کنه
و بعد با اولویت ترین عادت رو انتخاب کنه و از قدم های خیلی کوچیک و خرده عادتی شروع کنه به تغییرش و براش جدول و برنامه ریزی داشته باشه و تو گروه هم  روند پیشرفتش رو اعلام کنه.
سلام دخترا
اگر بیشتر بودیم خیلی بهتر می بود که گفتگو شکل بگیره ولی خب چه کنیم. 42 
یه تجربه ای امروز برام مجسم شد دوست داشتم باهاتون درمیون بذارم.


زندگی انتخاب بین خوب و بد نیست. 53258zu2qvp1d9v
اصلا قضیه به این سادگی نیست... همیشه در هر صورت بسته ای از خوبی و بدی یکطرفه و بسته ای از خوبی و بدی طرف دیگه.

خوبی ها و بدی هایی از دست میدی در مقابل خوبی ها و بدی هایی بدست میاری.

به شکل های دیگه هم میشه گفت که ملموس تر باشه.
مثلا گاهی انتخاب بین راحتی-بدی و  خوبی-سختی هست. 

بعد هر‌ «ویژگی انسانی» کامل بد یا کامل خوب نیست. 
گذشت، همیشه خوب نیست. گاهی گذشت کردن عین ظلم کردنه. معنیش این نیست که بی گذشتی خوبه. چیزی که خوبه تعادل اون دو هست. 
مهربونی، ابراز علاقه به عزیزان، کمک کردن و... همه اینا مطلق خوب نیستن. بی محلی، تنبیه، اینا هم لزوما بد نیستن.

و از اون مهم تر کشف کردم ما در کودکی دچار بحران های جدی میشیم چون هیچ وقت امکان نداره از اول بتونیم تعادل داشتن رو یاد بگیریم و به ناچار یا اینوری میفتیم یا اون وری.
یعنی چی؟
مثال می زنم. من از بچگی یاد می گیرم برعکس خیلی ها، حرف شنو باشم تا بهم بگن بچه خوب. همیشه حرف شنوی دارم. حتی بزرگ هم که میشم نمیتونم نه بگم. خب طبعا این بده که «همیشه» حرف شنو باشم. چون ازم سواستفاده میشه. بهم مسئولیت بیش از توانم داده میشه، نیازهام همیشه در اولویت چندم قرار می گیره چون اغلب به نیاز بقیه دارم بله میگم در حالی که خودم نیاز واجب دارم.

حالا،
منی که حرف شنو هستم، هم خوبی های حرف شنو بودن(استفاده از تجربه دیگران و آزمون و خطا نکردن) رو بدست آوردم هم بدی هاشو(اهمیت ندادن به خودم و نیازهام) 

اونی که حرف شنو نیست، خوبی های حرف شنو نبودن( اهمیت دادن به خود و رفع نیازهاش) و بدی های حرف شنو نبودن(اشتباه های زیاد کردن و...)  رو بدست میاره.

مثال بارز دیگه که خودم هم همینطور بودم، زیادی درک کردنه. بله 4fvfcja آدم های که زیاد همدلی می کنند خودشون آسیب دارن. و چقدرررر سخت بود من بپذیرم که زیاد همدلی کردن بده.  vayy من پافشاری می کردم روی این که «باید آدم همیشه همدلی کنه.» و همیشه گلایه می کردم چرا منو درک نمی کنین. 4chsmu1 خب من زیادی حساسیت داشتم روی ناراحتی آدم ها. ولی این آدم ها کلا در مواجهه با مسائل خیلی حساس هستند. نمی دونید چقدر بدم میومد یکی بگه تو خیلی حساسی. می کشتمش Khansariha (13) ولی الان می بینم که واقعا راست می گفتن

بگذریم،

نکته ای که می خوام بگم اینجاست که پدر و مادر هررر کار کنن ما فرزندان دچار بحران میشیم. چون بحران اجتناب ناپذیره.

چرا؟ چون در کودکی فهموندن مفهموم «تعادل» ممکن نیست.
یعنی چی؟ چه اهمیتی داره؟
از اونجایی که ما یک چیز رو با ضدش می شناسیم، (مثلا اگر خودخواهی رو درک کنیم می فهمیم ضدش که از خود گذشته بودن یعنی چی)
و در کودکی در هر زمان ما فقط میتونیم یک درس رو یاد بگیریم، چون فهمیدن و لمس کردن مفاهیمی مثل خودخواهی در یک لحظه اتفاق نمیفته و نیاز به زمان داره.
(گفتنش سخته امیدوارم منظورم رو رسونده باشم...)

پس ما مواجهیم با کودکی که یکی از دو طرف طیف رو یاد گرفته. یه بچه خودخواهی رو یاد گرفته. یکی دیگه از خود گذشتگی رو یاد گرفته که میشه اون طرف طیف. دقت کنید خوبی و بدی در کار نیست همون‌طور که بالا گفتم بسته ای از خوبی و بدی با همه.  مثال دیگه: یکی کاملا مسئولیت پذیر میشه یکی کاملا بی مسئولیت. هر دو اینا هم خوبه هم بد. در واقع فقط تعادل داشتن بین این دو هست که خوبی مطلقه.

خلاصه،
مرحله بعد تکامل این کودک دو مرحله داره،
اول اینکه بخواد تکامل پیدا کنه. خیلی آدم ها اصلا نمی خوان عوض بشن. می چسبن به شخصیتی که از دوران کودکی درشون ساخته میشه و حالا یا برا ترس از تغییره یا موندن در دایره امن یا از دست ندادن کنترل روی بقیه یا هر چی به هر حال هیچ وقت وارد تکامل نمیشن. 53258zu2qvp1d9v

دوم شناخت پیدا کردن روی این حرف هایی که زدم: خوبی و بدی مطلق نداریم؛ ارزش در «داشتن تعادل» هست. مثلا اگر بی اعتماده به جامعه معنیش این نیست که دیگه هیچ وقت نباید اعتماد کنه. اعتماد مهمه و ارزشمنده در رشد روانی آدم. (البته قطعا نه به همه!)
اگر از بچگی بهش گفتن تو مهمی و خودش رو بالاتر از بقیه می بینه متوجه باشه که «من مهمم» زیادیش مشکل داره. باید یکم بیاد پایین تا برسه به تعادل که: «همه آدم ها ارزشمند هستند. من مهمم دیگران هم مهم اند» اون وقت میشه که این آدم عزت نفس خوبی داره ولی از خود راضی هم نیست.

گاهی رسیدن به تعادل راحت نیست. باید چیزهایی رو بدی بره که دوستشون داری. این سخته! مثلا آدم زورگو باید به حق بقیه احترام بذاره تا کامل بشه. ولی گاهیم برعکسه. مثلا آدم کم رو باید یاد بگیره بیشتر بخواد و حرفش رو بزنه و بیش از قبل بخواد.

خلاصه این بود چیزی که امروز بهش فکر می کردم. Smiley-face-biggrin
سلام

خوبین همگی؟
کجایین پس؟

عارفه جون ممنونم از پست مفیدت و مطالب ارزشمندت 49-2



خب کسی نظری نداشت راجب موضوع بحث این هفته
عارفه جان خودت نظرت چیه؟
ماهایی که هستیم شروع کنیم بقیه خودشون کم کم میان




ببخشید من نتونستم شنبه و یکشنبه بیام فعالیتمو انجام بدم

امروز جبران میکنم 4chsmu1

فعالیت گروهی شنبه: تجربیات پاکی

چیزی که خیلی به من کمک کرد ,هدف داشتن و برنامه ریزی کرده
نوشتن هدف هام ؛ نوشتن قدم های که منو به هدفم می‌رسونه و برنامه ریزی برای انجامشون و استمرار داشتن تو این کار باعث میشه ذهنم درگیر کارهای مثبت و اهدافم بشه و  سراغ کارهای بد و بیهوده نره . 

فعالیت یکشنبه : 
نقل قول: یکشنبه‌ها روز هنر هست. گذاشتن شعر، متن ادبی، نقاشی، خوشنویسی، فیلم و سینما، بافتنی و ... . هر کس چیزی در مورد هنر با خودش بیاره. یا از خودش ارائه بده. یا در موردش صحبت کنه.

از کدوم هنرم بگم؟ 4chsmu1
جدیدا یه دوره فن بیان شرکت کرده بودم ولی انقدر تمریناتش مسخره بود  نتونستم ادامش بدم
تمرینات صدا سازی  بود ؛ یعنی هر کی موقع انجامش آدمو ببینه میگه این خل شده Khansariha (13)

نمیدونی کسی تا حالا شرکت کرده؟ 
مثلا یه تمرینش این بود که خودکار رو باید بذاری تو دهنت و بلند بلند کتاب بخونی ؛ تا عضلات فک تقویت بشن  4chsmu1

یکیش هم با هسته خرما بود ؛ هسته خرما رو باید عمودی میذاشتی بین دندونات و یه سری حروف رو میخوندی Gigglesmile

نقل قول: دوشنبه‌‌ها روز کتاب هست. هر کس حداقل یه جمله از کتابی که طی هفته گذشته خونده و به نظرش جالب اومده رو بذاره. اگه کسی کتابی نخونده، یه جمله از سخن بزرگان که دوست داره بذاره.

من کتاب تربیت بدون فریاد رو دارم میخونم چند وقته
خیلی کتاب خوبیه
یه قسمتش رو توضیح میدم
خیلی مهمه که درباره فرزندمون چی میگیم
هیچوقت القاب خاصی رو به فرزندمون نسبت ندیم چه القاب مثبت و چه القاب منفی 
چون آزادی فرزندمون رو برای رشد و تکامل از بین می‌بریم.
اگه در گذشته فرزندمون کاری رو انجام داده تضمینی نیست که در آینده هم انجامش بده . پس نگیم تو «همیشه »اینطوری هستی 
تو همیشه تنبلی . تو همیشه نق میزنی 
به جاش بگیم تو« بعضی وقتا »تنبلی میکنی

حتی بعضی القاب مثبت. مثل« تو خیلی باهوشی »؛ باعث میشه فرزند فکر کنه چون باهوشه پس نیاز به تلاش زیادی نداره و همین باعث بشه از بقیه عقب بیوفته !

لقب دادن و برچسب زدن به کودک ؛ حریمشون رو محدود می‌کنه.

تجربه شخصی خودم :دختر خودم وقتی می‌ره تو جمعی  اولش ساکته و حرفی نمیزنه و جواب بقیه رو هم نمیده!
بقیه سریع یه برچسب خجالتی بودن بهش میزنن
حالا اونم باورش شده که خجالتیه و  همین باعث شده نتونه حرفاشو بزنه و خواسته هاشو بگه با این بهانه که من خجالتی ام!
حالا من مادر باید چقدر تلاش کنم تا اون برچسب رو ازش بردارم!

جدیدن هر کسی میگه بچت خجالتیه منم سریع میگم خجالتی نیست ؛ تازه شمارو دیده طول می‌کشه تا  احساس راحتی کنه یا یخش باز بشه!  باز طرف پافشاری می‌کنه که نه خجالتیه!  22

ببخشید انقد طولانی شد 65
نقل قول: ۳.تغییر عادت:  هر کی بشینه و فکر کنه چه عادت هایی رو باید در خودش ایجاد کنه تا تو پاکی و زندگی شخصی موفق تر عمل کنه

و بعد با اولویت ترین عادت رو انتخاب کنه و از قدم های خیلی کوچیک و خرده عادتی شروع کنه به تغییرش و براش جدول و برنامه ریزی داشته باشه و تو گروه هم  روند پیشرفتش رو اعلام کنه


نیاز شدید دارم به تقویت اعتماد به نفس
قبلاً یه دوره ای شرکت کرده بودم و باعث شد یک پله اعتماد به نفسم بیاد بالاتر
ولی هنوزم کمه! هنوز خیلی کارها سختمه انجامش بدم و این باعث عقب افتادم میشه 
پس می‌خوام دوره اعتماد به نفس رو دوباره مرور کنم و روزی چند دقیقه تمریناتش رو انجام بدم.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 163 164 165 166 167 168 169 170 171 172 173 174 175 176 177 178 179 180 181 182 183 184 185 186 187 188 189 190 191 192 193 194 195 196 197 198 199 200 201 202 203 204 205 206 207 208 209 210 211 212 213 214 215 216 217 218 219 220 221 222 223 224 225 226 227 228 229 230 231 232 233 234 235 236 237 238 239 240 241 242 243 244 245 246 247 248 249 250 251 252 253 254 255 256 257 258 259 260 261 262 263 264 265 266 267 268 269 270 271 272 273 274 275 276 277 278 279 280 281 282 283 284 285 286 287 288 289 290 291 292 293 294 295 296 297 298 299 300 301 302 303 304 305 306 307 308 309 310 311 312 313 314 315 316 317 318 319 320 321 322 323 324 325 326 327 328 329 330 331 332 333 334 335 336 337 338 339 340 341 342 343 344 345 346 347 348 349 350 351 352 353 354 355 356 357 358 359 360 361 362 363 364 365 366 367 368 369 370 371 372 373 374 375 376 377 378 379 380 381 382 383 384 385 386 387 388 389 390 391 392 393 394 395 396 397 398 399 400 401 402 403 404 405 406 407 408 409 410 411 412 413 414 415 416 417 418 419 420 421 422 423 424 425 426 427 428 429 430 431 432 433 434 435 436 437 438 439 440 441 442 443 444 445 446 447 448 449 450 451 452 453 454 455 456 457 458 459 460 461 462 463 464 465 466 467 468 469 470 471 472 473 474 475 476 477 478 479 480 481 482 483 484 485 486 487 488 489 490 491 492 493 494 495 496 497 498 499 500 501 502 503 504 505 506 507 508 509 510 511 512 513 514 515 516 517 518 519 520 521 522 523 524 525 526 527 528 529 530 531 532 533 534 535 536 537 538 539 540 541 542 543 544 545 546 547 548 549 550 551 552 553 554 555 556 557 558 559 560 561 562 563 564 565 566 567 568 569 570 571 572 573 574 575 576 577 578 579 580 581 582 583 584 585 586 587 588 589 590 591 592 593 594 595 596 597 598 599 600 601 602 603 604 605 606 607 608 609 610 611 612 613 614 615 616 617 618 619 620 621 622 623 624 625 626 627 628 629 630 631 632 633 634 635 636 637 638 639 640 641 642 643 644 645 646 647 648 649 650 651 652 653 654 655 656 657 658 659 660 661 662 663 664 665 666 667 668 669 670 671 672 673 674 675 676 677 678 679 680 681 682 683 684 685 686 687 688 689 690 691 692 693 694 695 696 697 698 699 700 701 702 703 704 705 706 707 708 709 710 711 712 713 714 715 716 717 718 719 720 721 722 723 724 725 726 727 728 729 730 731 732 733 734 735 736 737 738 739 740 741 742 743 744 745 746 747 748 749 750 751 752 753 754 755 756 757 758 759 760 761 762 763 764 765 766 767 768 769 770 771 772 773 774 775 776 777 778 779 780