سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاهم تعریفی نداشت ولی ذهنم و مدیریت کردم که خطا نکنم .
یک روزِ بسیار خسته کننده ای داشتم ، از نظرِ احساساتی چالشِ جدی ای داشتم و نتونستم خشمی رو که بی دلیل داشتم مدیریت کنم ، حرف هایی رو راجع به خودم شنیدم که از قبل میدونستم ولی شنیدنش اذیتم کرد . چهارشنبه ی ناراحت کننده و خسته کننده ای بود .
حس میکنم همه ی دنیا بر علیه من هستند . بعد از مدت ها امروز دوباره درگیرِ خودسرزنشی بودم و با هیچ تفریحی نتونستم اون صدا رو خاموش کنم . انگار که برای هیچ چیزی کافی نیستم .
سلام
پاک هستم .
کنترل نگاه و ذهنِ خوبی داشتم .
خوابِ خیلی بدی داشتم . کابوس های خیلی بدی داشتم .
امروز یکی از اون روزهای بدی بود که خودم مسببش بودم ، یک کارِ خیلی خیلی بدی انجام دادم . از خودم ناامید شدم .
سلام دخترا
دعا ها و عزاداری هاتون مقبول درگاه الهی☘
ایرانا/ ۲۹ تیر/۱ روز خوب
بماند به یادگار از محرم ۱۴۴۵
سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاه و ذهنِ خوبی داشتم .
کابوس هام برای چندمینِ روز متوالی تکرار شدن ، دیشب قرصِ خواب حوردم ولی کاملا آگاه هستم که اگر ادامه بدم عادت خواهم کرد و این موضوع خواب و کارهام و تحتِ تاثیر قرار خواهد داد . این روزها به شدت میترسم اتفاقِ بدی رخ بده . صدقه میدم ، دعا میکنم ولی باز هم دلم قرص نیست و نگرانی غالب بر احساساتم شده .
مشکات جان حرف شما درست هست ولی بعضی اتفاقات هستند که میتونند پاکی ، نماز و دین و اعتقاداتِ مارو زیرِ سوال ببرند . متاسفانه تحتِ تاثیر هیجاناتِ آنی دستِ سلامِ یک فردی رو که بدی های زیادی از سوی ایشون متوجه من و خانوادم شده رد کردم . ایشون شخصیتِ خوبی ندارند و این برای من محرز هست ولی اینکه دستِ سلامِ ایشون و رد کردم رفتارِ مناسبی برای من نبود . عذابِ وجدانِ زیادی دارم و کلی خودم رو از این بابت سرزنش کردم. از ایشون معذرت خواهی هم کردم از این بابت ولی اینکه دست ندادم روحا من رو بسیار ناراحت کرد . امیدوارم خدا من رو ببخشه و دیگه چنین اشتباهی نکنم .
در موردِ برنامه هایی که برای تابستون داشتم ، متاسفانه هنوز نتونستم برنامه هام و اجرا کنم چون کارهام هنوز اونطور که باید نظم پیدا نکردند . به همین دلیل به بعد از تاسوعا عاشورا موکولشون کردم که کارهام کمی سبک تر بشن و بتونم وقت بذارم .
سلام
خب من هنوز پاکم
و تصمیم گرفته بودم که کنترل نگاه و ذهن رو توی خودم تقویت کنم که خوش بختانه همزمان شد با مسابقه پاکی محرم و میتونم در اون قالب ادامه ش بدم.
برای وضعیت روحیم دکتر رفتم و یه مشاور جدید گرفتم.. چون من هرچی میکشم از این وضعیت روحی داغونم می کشم
این روزا خیلی کتاب میخونم.. دوست دارم یه زبان جدید یادبگیرم ولی خیلی همت ندارم براش.
باید کار پیدا کنم اما میترسم و نمیتونم وارد عمل بشم.
ویلو / 10 تیر/ 21 روز خوب
پارادوکس جان چقد این مدل نوشتنت رو دوست دارم / حس خوبی بهم میده.
نقل قول: ویلو جان من هم یک ماه پیش درگیر همین حس و حال بودم ، ناامیدی محضی داشتم که با هیچ استراحت و تفریحی از بین نمیرفت .
خسته بودم و خ ا مثل یک عادت برام تکرار میشد و عذاب وجدانی که داشتم حالم و بدتر میکرد .
تمام ابزارهایی که باعث لغزش میشدن رو حذف کردم ، خوابم و منظم کردم و دیگه شب هارو بیدار نمیمونم . کارها و برنامه هام و فشرده کردم و فرصتی برای فکر و خیالاتِ بیهوده ندارم . سعی میکنم تا حدامکان تنها نمونم و مواقع تنهایی یا خوابم ، یا مطالعه میکنم و یا پیاده روی میکنم .
لطفا مواظبِ خودت باش و اجازه نده خ ا برات عادی بشه . اینکه خیلی راحت میتونی به 15 روز پاکی برسی خیلی ارزشمند هست . به نظرم میتونی به پاکی های بلند مدت برسی فقط باید کمی همت کنی
موضوعِ حسادت برای من هم پررنگ هست ، ویسِ یکی از مشاورها رو گوش میدادم که میگفتن میتونی حسِ حسادت داشته باشی ولی نباید اجازه بدی این حسادت باعثِ رفتارِ ناهنجاری بشه . من هم تلاش میکنم جلوی حسادت های بی موردم و بگیرم و خودم و قانع کنم که این حس درست نیست و نباید رفتارِ نادرستی از من سر بزنه
درست میگی عزیزم
من ابزار ها و حتی موقعیت ها رو خیلیاشون رو ریز به ریز حذف کردم تقریبا 90 درصدشون، وضعیت روحیم همیشه مشکل سازه که براش مشاوره میرم فعلا و دارم سعی میکنم خوابم رو درست کنم.
حس حسادتم هم در حد همین حسه، ولی دوست نداشتم که حتی حسش رو هم داشته باشم.. کاش قبطه بخورم فقط و حسادت توی وجودم نباشه..
نقل قول: سلام
منم اعلام حضور می کنم.
اوضاع پاکی خوبه الحمدالله، الان دغدغم درسمه و اتلاف وقت زیادی که دارم..
چه راه حلی برای مبارزه با تنبلی دارین؟
سایلنت عزیزم
یه نفر یا چند نفر رو پیدا کن که باهم درس بخونید. باهم برنامه بریزید و برای خوندن هاتون تایم و زمان مشخص کنید. یه گروه مشترک توی پیام رسان ها داشته باشید و توی اون گروه فعالیت های خودتونو بذارید و همدیگه رو چک کنید. اینکه بچه های دیگه باشن و فعالیت هاشون رو ببینی میتونه توی این فرایند کمکت کنه و تشویق کننده باشه. ولی نکته ی مهم اینجاست که آدم یه روزایی رو خسته ست و توان نداره و باید استراحت کنه. یا حتی یه سری کار ها سختشه، اون روز ها حال خودت رو در نظر بگیر و برنامه ی درسیت رو سبک تر بچین.
برای خودت یک سری هدف های کوچیک تعیین کن در هفته و وقتی بهشون رسیدی به خودت جایزه بده، هرچیزی که دوست داری، خوراکی لوازم تحریر، پادکست، یا حتی دیدن یه فیلم مورد علاقه .
برنامه های زمانیت رو خیلی فیکس و سفت و سخت نچین چون وقتی از یکیشون عقب بیوفتی دیگه انگیزه نداری هی خودتو برسونی و به خودت سخت بگیری.
مواظب سلامتیت هم باش، چک کن ویتامین های بدنت کم نباشه بخصوص گروه بی و ویتامین دی و آهن که همه در تنبلی و تمرکز موثرن
سعی کردم از راه هایی که خودم قبلا استفاده کرده بودم بهت بگم که خیلی شعاری و کلیشه ای نباشه
امیدوارم موفق باشی حسابی
و حرفام کمکی بهت کرده باشن
سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاهِ خوبی نداشتم ، کنترلِ ذهنِ متوسطی داشتم .
نمیدونم چطور پاک هستم . فشارِ زیادی روی ذهن ندارم و گهگاهی هم که وسوسه ای میاد خودش میره .
همچنان حالِ روحیِ خوبی ندارم و نمیدونم باید چیکار کنم . خسته هستم . بسیار بسیار خسته هستم .
امروز با یک دوست دیدار داشتم و من رو بسیار ناراحت کرد . من رو نادیده گرفت و تقریبا هرطوری که میتونست احساساتم و جریحه دار کرد .
اینطور که پیداست این هفته سخت خواهد بود . امیدوارم خدا کمکم کنه بتونم به خوبی از پسِ سختی ها بربیام .
نقل قول: این روزا خیلی کتاب میخونم.. دوست دارم یه زبان جدید یادبگیرم ولی خیلی همت ندارم براش.
مطالعه کردن خیلی خوبه ، منم دوست دارم کتاب بخونم ولی وقت پیدا نمیکنم . در واقع تایم آزادم شب ها هست که خسته هستم و نمیتونم کتاب بخونم.
این شب ها بیشتر فیلم میبینم . مینی سریال های معمایی تا حدِ زیادی بهم کمک میکنند تا از فکر و خیالاتم دور بشم .
نقل قول: باید کار پیدا کنم اما میترسم و نمیتونم وارد عمل بشم.
میتونم بپرسم چرا میترسی؟!
نقل قول: پارادوکس جان چقد این مدل نوشتنت رو دوست دارم / حس خوبی بهم میده.
شاید از لغزش و احساساتِ منفی بعدش میترسم که هرشب میام چند جمله ای مینویسم تا تعهدم یادم بمونه . شاید هم این چند جمله به تخلیه ی ذهنیاتم کمک میکنند . نمیدونم ولی هرشب یادم هست که بیام بنویسم پاک هستم و برم .
عزیزم سپاسگزارم به خاطر لطفی که بهم داری .
سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاه و ذهنِ خوبی داشتم .
سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاه و ذهنِ خوبی داشتم .
سلام
پاک هستم .
کنترلِ نگاه و ذهنِ خوبی داشتم .
کابوس هایی که میبینم به قوت ادامه دارند . نمیدونم چطور باید ترس هام و از بین ببرم ؟ اصلا نمیدونم ترس هام از بین برن بازهم این خواب ها رو خواهم دید ؟ اصلا مگر ترسی هم از بین میره ؟! من سوار آسانسور میشم ولی هربار تا زمانیکه خاج بشم به در میچسبم و نفس حبس میکنم تا تموم بشه . مواجهه با ترس اون رو از بین نمیبره .
این روزها تقریبا به زور میخوابم ، از خواب بیدار میشم ، سرکار میرم ، پیاده روی میرم ، کمک میکنم ، مطالعه میکنم ، آهنگ گوش میدم . یک جبری بر من غلبه کرده که باعث میشه از کلیاتِ زندگی لذتی نبرم و مداوم در فکر باشم .
ارزیابی تیرماه : نیمی از تیر ماه روزهای خوبی نبود . نیمه ی بعدی تقریبا هرروز پیاده روی داشتم ، خوابِ منظمی داشتم ، خیلی کار کردم ، کنترلِ نگاه و ذهنِ متوسطی داشتم . وسوسه های کمی داشتم .
سلامت : برای بهبودِ بیماری اقدام کردم و به پزشک مراجعه کردم .
خانواده : متاسفانه نتونستم امتیازم و کاهش بدم و خیلی ضعیف عمل کردم . فقط یک یا دوبار نه گفتم .
روابط اجتماعی : خوب بود .
رشد فردی : نتونستم در همایش ها شرکت کنم .
کسب و کار : بهترین عملکرد و داشتم .
معنویات : ضعیف ترین عملکرد .
پاکی : خوب بود .
اهداف مرداد ماه : پاکی - شروعِ دوره ها - مطالعه ی درسی مهم ترین اهدافِ این ماه هستند - مطالعه ی غیر درسی - باشگاه
پارادوکس جان
مینی سریال های معمایی ت رو اگه میشه به من معرفی کن
منم از دیدن این جور سریال ها لذت میبرم.
من خیلی اضطراب دارم و انگار نمیتونم مدیریت کنم ترسم رو از تجربه کردن موقعیت های جدید خیلی فراری ام و میترسم.. نمیتونم یهویی برمتوش.. دارم سعی میکنم کمکم.. بهش فکر کنم و قدم بردارم..
من همش احساس میکنم که محکوم به شکستم و توی هرکاری جنبه های منفیشو خیلی پر رنگ تر میبینم، زود جا میزنم و یرای همین کلا میترسم کاری رو شروع کنم
نوشته هات خیلی خوبن ادامه بده بهشون
ویلو/ 10تیر / 24 روز خوب
خب من این مدت سعی کردم کنترل ذهن و نگاه داشته باشم.خوب بوده تا الان که دوسش داشتم. فکر کنمموثر هم باشه اما هنوز نمیدونم
من معمولا لغزش هام توی بحران های روحی اتفاق می افتن و فعلا بحران شدیدی پشت سر نذاشتم..
سعی کردم یکم به بقیه نه بگم و خودم و خواسته های خودمو ببینم.
این روزام سعی کردم مراسمای عزا شرکت کنم.. ولی چون برنامه ها عوض شدن.. بیشتر حسرت یه سری جاها به دلم مونده..
امیدوارم به چشم امام حسین بیایم..همه مون و آقا دستمون رو بگیره تا موفق بشین و نجاتمون بده..
سلامم
امیدوارم حالتون خوب باشه
و بالاخره بعد از کلی فکر کردن برگشتم کیا منو یادشونه؟
و بریم که پر قدرت شروع کنیم
ناحله/3 مرداد/ 1 روز خوب
سلام خواهریا
چطورین؟
می بینم که عضو از راه رسیده داریم
چه خبر؟ فرنگ چطور بود؟
نقل قول: من همش احساس میکنم که محکوم به شکستم و توی هرکاری جنبه های منفیشو خیلی پر رنگ تر میبینم، زود جا میزنم و یرای همین کلا میترسم کاری رو شروع کنم
ویلو جانم می خوام بدونی خواهری، اینا همه تصورات ماست.
هر وقت به این احساس ها دچار شدی، ازت می خوام با خودت یه چیزی رو مرور کنی.
ببین، برای هر کاری که می خوایم خوب انجامش بدیم و خرابش نکنیم، یه سری تمرین ها و کارها لازمه، درسته؟ اگه پیش نیاز انجام یک کار رو قدم به قدم انجام بدیم چه جایی برای ترس می مونه؟
هر وقت برای شروع کار ترسیدی بگو خب همه آدما چیکار می کنن؟ بلاخره راهی هست و اون راه هم خیلی عجیب نیست چون احتمال زیاد تو تو این دنیا تنها نیستی و خیلی ها دارن با اون مشکل دست و پنجه نرم می کنن.
فکر کن کنفرانس دادن مثلاً. می ترسی. از خودت می پرسم، یه ارائه خوب در حد مقبول چه ویژگی داره؟ برای یک ارائه مقبول باید چه کارهایی قبلش بکنیم؟
چند مورد رو نام می بری،
برنامه ریزی کن و انجام بده. هر فکری هم به ذهنت رسید که من نمیتونم فلان باز ادامه بده. افکارتو متوقف کن بگو من می خوام همین قدم ها رو چه خوب چه بد پیش برم. ویلو جانم مهم اینه که فقط دست نکشی از انجام کارها.
اینو من خیلی دیر یاد گرفتم. ولی تنها راه شکست نخوردن انجام دادن و انجام دادنه. منظورم تکرار نیست ها منظورم اینه که دست نکشی. ادامه بدی تا تموم بشه.