نقل قول: حیدر کرار عزیز گمانم اسمت فاطمه بود
مراقب خودت باش این مسابقه نت خیلی کم پیش میاد اجرا بشه. سعی کن همین دفعه مدالشو بگیری
بله فاطمه ام
انقدر دوست دارم مدالشو بگیرم که نگو
من برات دعا می کنم ،تو هم برام دعا کن ،تا چهل روز رو با یه فرمون بریم..
مثل بچه ها دوست دارم ،روزا زود شب بشه و شبا زود صبح بشه ، تا زود تر به ۴۰ برسم
(1401 خرداد 27، 15:13)^فاطمه^ نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها خوبید؟
راستش میخواستم کمکم کنید یه ذره
من با یه سریا بچه هایی دوست شدم که پاکن و مثه خودمم با این تفاوت که اونا همه حرفاشون با فوشه و مثلا از رو مسخره بازی پسرا رو میبینن و مثلا درموردشون حرف میزننو اینا،جوریه که منی که زیاد فوش نمیدم و بلد نیستم حس میکنم تو جمعشون بودن یه ذره معذبم میکنه از اون ور
میگم من الان این فامیلمم مثلا پیگه چرا اینا نمیدونی این فوشه این معنیشه فلانه بیساره راستش حس کردم خودم باید یه ذره انعطاف پذیر باشم نمیدونم
مثلا آهنگا رپو گوش بدم
یا اینستا نصب کنم
یا انواع فیلما آمریکایی که میبینن و ببینم
یه سوال میشه کمکم کنید کدومش درسته؟
چون اون جمع و دوستام تو کتابخونه ایم و به هم انرژی ام میدیم و دوستشون دارم
فاطمه جان
من فقط یه چیزو میخوام بهت بگم
هیچ وقت به خاطر دیگران تو خودت تغییری که دوست نداری وایجاد نکن.
دوستهای منم رپ زیاد گوش میدن و من هم علاقه ندارم دلیلی نمی بینم برای مثل اونهاشدن کاری و که مایل نیستم انجام بدم.
البته منی که این حرف و بهت میگم خودم تجربه کردم که به خاطر شبیه شدن بادوستام وکم نیاوردن تو۱۵سالگی وارد جمع ها و مکانهایی شدم که اصلا مناسب سنم نبودن،هنوزم اثار مخرب اون روزها تووجودم هست
انسان باید قوی باشه پای عقاید وعلایق خودش وایسته
ممنونم selinجون
حق با توعه من اینطوری نمیتونم خودم باشم
من باید با عقایدم جلو برم ن با حرفای دیگران
ممنون بچه ها
سلام ،این متن تلنگر جالبی داشت ،
(نمی دونستم کجا بفرستم ،اینجا فرستادم...
)
وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی
_دیدن فیلم مستهجن_
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده وزشت و بی حجابی پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم و نمی دانیم یه روز همان شهید رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن~ ~
شهدا شرمنده نه، بازنده ایم؛...
داستان اموزنده ای بود
ولی واقعا حالم بد شد از شنیدنش
نقل قول: فاطمه سادات جان، ممنون از متن... :)
مطمئنم اگه همین انرژی خوبو حفظ کنی چهل ک هیچه
بالا ترهاشو هم میبنی
اینو تو ذهنت نگه دار :)
تو همین الان مدالو داری
همه ما پاکی رو داریم
بهشت رو داریم...
اما دقیقا تا وقتی ک پاتو کج نزاری...
هبوط از بهشت رو زمین خیلی تلخه...
مراقب مدال و تاجی ک رو سرت داری باش :)☘
ممنون
"هبوط از بهشت رو زمین خیلی سخته"
چه قشنگ ...
باشه مراقب تاج پاکیم هستم ،
جونم بره ،نمی ذارم پاکیم بره ،
می دونم خدا هم حسابی هوا مو داره و کمکم می کنه
حیدر کرار/۲۰ خرداد/۹ روز
اعلام وضعیت مسابقه
حیدر کرار/۲۱ خرداد /نت+۸/پاکی+۸
سلام خوبین؟
حس خیلی خوبی ندارم
کل کارام مونده
فردا یه امتحان سخت دارم
کاراعملی یه درس دیگمم باید تا امروز بفرستم و هیچکاری نکردم
خیلی خستم
الآنه که زیر بار این همه کار له بشم
واقعا به طرز عجیبی حس عقب موندگی دارم
واقعا نمیرسم انجام بدم
دیگه همین
از استرس دارم دیوونه میشم
کاش یکی میومد همه ی کارامو انجام میداد
ببخشید برا انرژی منفی
دیوونه شدم دیگه
(1401 خرداد 29، 8:10)Alex.forman نوشته است: [ -> ]سلام خوبین؟
حس خیلی خوبی ندارم
کل کارام مونده
فردا یه امتحان سخت دارم
کاراعملی یه درس دیگمم باید تا امروز بفرستم و هیچکاری نکردم
خیلی خستم
الآنه که زیر بار این همه کار له بشم
واقعا به طرز عجیبی حس عقب موندگی دارم
واقعا نمیرسم انجام بدم
دیگه همین
از استرس دارم دیوونه میشم
کاش یکی میومد همه ی کارامو انجام میداد
ببخشید برا انرژی منفی
دیوونه شدم دیگه
میگم مردن خیلی خوبه ، کاش میشد هروقت خسته شدیم اشهدمونو بخونیم بریم اون دنبا هرچند فکرمیکنم اگه اینطوری میشد الان ایران بدون سکنه بود و من وقتی دبستان بودم میمردم
سلاااام دخترا
من برگشتمم با چهارصد و چهل و هفت روز خوب
سلاااام دختراااا
الکس جان استرس زیاد مغز آدمو فلج میکنه، بدتر اجازه نمیده به کارات برسی، من دائما دارم تجربش میکنم
قلم و کاغذ بردار کاراتو لیست کن زمان تقریبی موردنیازشو بنویس ببین مثلا هر ساعت چن صفحه لازمه بخونی و شروع کن.
سدنا خانوووم ماشالاااا چهل روزو با قدرت رد کردی
ایراناااا چه جالب. منم این حس غم نسبت به بضی از مسائلی ک گفتی گاهی عمیقا میاد سراغم. ولی خب تهش میرسم به اسنکه این دنیا خدا و فرمانروایی داره که همه بنده هاشو دوس داره و به همهههه کمک میکنه
درمورد سایتای علمی و سرچات، اگه برای درست لازمه سرچ کنی مصلا یه مثاله ای بخونی که مرتبط با مسائل جنسیه، به همون اندازه که مجیوری امتفا کن و بقیه روز بهش فک نکن و ذهنتو کنترل کن ولی اگه اجباری برای سرچش نداری قیدشو بزن
شاااادی قشنگم بیا بغلم
بهت افتخار میکنم. ماااچ به لپت
رزا/13 خرداد/ 16 روز خوب به لطف خدای مهربونم
مسابقه: رزا/ ۲۲ خرداد/ +۸ روز کنترل نت و پاکی
بـــی کـلاســی به مـــن بزرگ با کلاس نمیاد چون
واسمـــون مهـمــه نجـــابتمون پـــاکیمـــون
و
انســـانیتمــــون
بیشتــر از همــــه شرافـــتمـــون
خ.ا و دیدن عکس ها( همون بی کلاسی )
معصومیت آدم رو هم به شوخی میگیره و باهاش بازی میکنه.
و مـا اینـــو نمــــی خـــوایم