1400 آبان 17، 18:35
من فکر کنم قبلا در رابطه با مشکلم با پدر و مادرم نوشته بودم منم یه سری محدودیت هایی داشتم و دارم که خب خیلی از هم سنای من ، دوستام ندارن
من کاری ک کردم خودمو جای پدر و مادرم قرار دادم
اگه الان قرار باشه من این تصمیم رو بگیرم چی کار میکنم؟ و از دیدگاه پدر و مادرم به ماجرا نگاه کردم
دیدم واقعا حرفی که میزنن منطقیه و تا درکشون نکردم نتونستم تصمیم درست رو بگیرم،
اولویت بندی هم خیلی مهم و تاثیرگذار بود، اینکه الان دوستام فلان کارو میتونن و دارن انجام میدن ، من نمیتونم.
خب آیا الان اولویت شادی توی این سن همینه؟ آیا کار بهتری نمیتونه انجام بده؟ و خب همیشه جواب خیر بود نه این اولویت من نیست و من کارهای خیلی بهتری میتونم انجام بدم.
من هیچ وقت نتونستم منظور پیام های حانیه رو متوجه بشم تجربه من در رابطه با پدر و مادرم اینه و اگه من پدر یا مادر شادی بودم قطعا همین رفتارهارو داشتم و بهترین رفتار ممکن هم همینه :
الان منم اینقد دوس دارم موهامو هر هفته ی رنگ موقت بزنم ، تتو یا پرسینگ و اینچیزا ولی خب میفهمم که توی این سن واقعا وقتش نیست ، و این موارد برای پدر و مادر دهه شصت و پنجاهی من پذیرفته شده نیستن و تنها راهی که جلوی پای من هست کنار اومدنه و واقعا راه سختی نیست، قرار نیست همه جای دنیا اوضاع بر وفق مراد ما باشه
در مورد لباس انتخابی ، ما تقریبا سلیقه های نزدیکی داریم و من سعی نکردم لباسی بگیرم که مامان دوست نداشته باشه. همیشه اول سلیقه و معیارهای خودمو در نظر گرفتم و بعد به سلیقه مامان هم احترام گذاشتم،برای الان خودم لباس ؛ ظاهر؛ و محدودیت ها موصوعات خیلی پیش پا افتاده تر از اونی هستن ک اجازه بدم ذهنم مدام درگیرش بمونه
حانیه تو ۱۸ سالته میگی نمیزارن برم خودم لباس انتخاب کنم، خیلیا با ۳۰ سال سن هم بقیه براشون انتخاب می کنن و دارن با خیال راحت زندگیشونو میکنن
در رابطه با استقلال، به نظر من آدم میتونه در حد برده وابسته به اطرافیانش باشه ولی مستقل باشه
به نظر من استقلال توی بیرون رفتن و لباس پوشیدن خلاصه نمیشه
استقلال خیلی فراتر از اینه.
اینکه تو بتونی بدون احتیاج به تایید گرفتن بقیه راجب به افکار و عقایدت ادامه بدی این استقلاله . اینکه خودت راهتو انتخاب کنی این استقلاله.
وگرن بیرون رفتن و لباس پوشیدن و مدل و رنگ مو داشتن بالاخره ب دست میان.
من کاری ک کردم خودمو جای پدر و مادرم قرار دادم
اگه الان قرار باشه من این تصمیم رو بگیرم چی کار میکنم؟ و از دیدگاه پدر و مادرم به ماجرا نگاه کردم
دیدم واقعا حرفی که میزنن منطقیه و تا درکشون نکردم نتونستم تصمیم درست رو بگیرم،
اولویت بندی هم خیلی مهم و تاثیرگذار بود، اینکه الان دوستام فلان کارو میتونن و دارن انجام میدن ، من نمیتونم.
خب آیا الان اولویت شادی توی این سن همینه؟ آیا کار بهتری نمیتونه انجام بده؟ و خب همیشه جواب خیر بود نه این اولویت من نیست و من کارهای خیلی بهتری میتونم انجام بدم.
من هیچ وقت نتونستم منظور پیام های حانیه رو متوجه بشم تجربه من در رابطه با پدر و مادرم اینه و اگه من پدر یا مادر شادی بودم قطعا همین رفتارهارو داشتم و بهترین رفتار ممکن هم همینه :
الان منم اینقد دوس دارم موهامو هر هفته ی رنگ موقت بزنم ، تتو یا پرسینگ و اینچیزا ولی خب میفهمم که توی این سن واقعا وقتش نیست ، و این موارد برای پدر و مادر دهه شصت و پنجاهی من پذیرفته شده نیستن و تنها راهی که جلوی پای من هست کنار اومدنه و واقعا راه سختی نیست، قرار نیست همه جای دنیا اوضاع بر وفق مراد ما باشه
در مورد لباس انتخابی ، ما تقریبا سلیقه های نزدیکی داریم و من سعی نکردم لباسی بگیرم که مامان دوست نداشته باشه. همیشه اول سلیقه و معیارهای خودمو در نظر گرفتم و بعد به سلیقه مامان هم احترام گذاشتم،برای الان خودم لباس ؛ ظاهر؛ و محدودیت ها موصوعات خیلی پیش پا افتاده تر از اونی هستن ک اجازه بدم ذهنم مدام درگیرش بمونه
حانیه تو ۱۸ سالته میگی نمیزارن برم خودم لباس انتخاب کنم، خیلیا با ۳۰ سال سن هم بقیه براشون انتخاب می کنن و دارن با خیال راحت زندگیشونو میکنن
در رابطه با استقلال، به نظر من آدم میتونه در حد برده وابسته به اطرافیانش باشه ولی مستقل باشه
به نظر من استقلال توی بیرون رفتن و لباس پوشیدن خلاصه نمیشه
استقلال خیلی فراتر از اینه.
اینکه تو بتونی بدون احتیاج به تایید گرفتن بقیه راجب به افکار و عقایدت ادامه بدی این استقلاله . اینکه خودت راهتو انتخاب کنی این استقلاله.
وگرن بیرون رفتن و لباس پوشیدن و مدل و رنگ مو داشتن بالاخره ب دست میان.