نقل قول: نیاز به یه حد تعادل دارم ...
آسون گرفتن اینطوری هم یک واکنش انعکاسیه.
یک نوع لجبازی مثلاً
ته دلت کسی بهت سخت نمی گیره؟
من فکر می کنم اون سخت گیره هنوزم هست فقط تو نسبت بهش بی تفاوت شدی.
و تعادل که گفتی قطعاً بهترین کاره.
سلام و درود
عیدتون مبارک خواهریا
ایشالا توفیق مناجات و صمیمی حرف زدن با امام علی پیدا کنید ببینید چه کیفی میده دست رو سرتون بکشه...
تصمیم گرفتم ادم خوبی بشم ...
تاحدی محقق شد
راضیم خداروشکر
تایم نمازهام خیلی بهتر شد
ولی افکار منفی هنوز هستن
میسپارمشون به خدا
بله عارفه جون چقدر خوب فهمیدید
دقیقا همینطوره واکنش انعکاسیه
سلام چطورین
امروز با خانواده و فامیل یه کم صحبت کردیم و طرز فکرا هاشون را گفتن
دیدم چقدر نسبت به قبلم پیشرفت کردم و چقدر آرامشم نسبت به بقیه بیشتر و چقدر بقیه سعی کردن از من تقلید کنند
بهش فکر کردم. دیدم بخشی از این را مدیون کانون و آدماش هستم
شما تو روزا خیلی سخت زندگیم بودین و کمکم کردین.
تو اون سختی ها مقاومت کردم حالا سخته ولی نه اونقدر. حیفه الان حال بزنم.
خواستم تشکر کنم. مرسی که هستین
من اینجا از نظر مذهبی کلی پیشرفت کردم
از نظر دیدگاه های روانشناسی کلی چیز یاد گرفتم
تو برنامه ریزی و بررسی زندگیم کلی چی یاد گرفتم
فهمیدم برای با هم بودن باید یه سری محدودیت ها را بپذیرم
خلاصه که کلی عوض شدم.
شما دوستای خوبی هستین. مرسی که هستین. به من خیلی کمک کردین. کاش منم بتونم کمک کنم. کاش بیشتر میومدم
دوستون دارم
قبلا اگر کسی میگفت دوستی داری میگفتم نه. ولی حالا باید بگم آره کلی دوست دارم .
همشونم خیلی خفن ان.
مراقب خودتون باشید. شب بخیر
خدایا شکرت
که هر چی دارم و هستم همه از لطف خودته
خدایا منو یادت نره
امروز یاد ۱۴ -۱۵سالگیم افتادم اون دوران یه ۶ ماه پاکی داشتم
تایم نمازهام رو درست کرده بودم
چه روزای خوبی بود
ای کاش همون موقع ادامه اش میدادم
ولی عیبی نداره الان هم هنوز جوونم ...
دوست دارم راه خدارو پیش برم
خداجونم خودت کمکم کن
نمیدونم من یکم حساسم یا طبیعیه ...
ولی اصلا دلم نمیخواد کسی سراز کارم دربیاره
خیلی ازادی طلب هستم خیلی ...
امروز بابام گفت یه مقداری از حقوقتو بذار فلان بانک
بابت پس انداز و این ها
اصلا خوشم نمیاد جون باعث میشه بفهمن دقیقا چقدر دارم ...
یا مثلا نظر دادن های مامانم رو دوست ندارم ...
اصلا کلا حوصله مامانمو ندارم نمیدونم واقعا چرا
یکی مامانم یکی خواهرم ...
هوووف
خدایا خودت توان اینو بده که مسالمت امیز باهاشون کنار بیام
منم تو یه سنی خیلی رو این چیزا حساس بودم
ولی خب در کل خانواده خیلی تو کارم دخالت نمیکنن. معمولا تو تصمیم گیری ها هم میگن خودت میدونی
از همون مدرسه همین مدلی بود
مامانم هیچ وقت نمیومد مدرسه میگفت خودت میدونی هر جور دلت میخواد درس بخوان ولی با مدرک تموم کن. همین.
اینه که از اول خودم بودم و خودم.
همیشه دوست داشتم یکی کمکم کنه. یا یکی بگه فلان کار را کن که وقتی جواب نداد و شکست خورد بهش بگم تقصیر توئه
ولی همیشه این من بودم که تصمیم گرفتم. نمیشد بندازم گردن کسی
چقدر خلوته. چیکارا میکنین. اوضاع خوبه
سلام و درود دخترا
خوبین؟
نقل قول: تصمیم گرفتم ادم خوبی بشم ...
تاحدی محقق شد
راضیم خداروشکر
تایم نمازهام خیلی بهتر شد
ولی افکار منفی هنوز هستن
میسپارمشون به خدا
عالیه.
بسپار به خدا بهترین کاره
نقل قول: امروز با خانواده و فامیل یه کم صحبت کردیم و طرز فکرا هاشون را گفتن
دیدم چقدر نسبت به قبلم پیشرفت کردم و چقدر آرامشم نسبت به بقیه بیشتر و چقدر بقیه سعی کردن از من تقلید کنند
....
دوستون دارم
قبلا اگر کسی میگفت دوستی داری میگفتم نه. ولی حالا باید بگم آره کلی دوست دارم . همشونم خیلی خفن ان.
عزیزم برات خوشحالم. چی بهتر از اینکه حس کنی عمرت مفید گذشته و رشد کردی؟
دل به دل راه داره
. کاش کانون بمونه و بتونیم کنار هم بمونیم.
نقل قول: خیلی ازادی طلب هستم خیلی ...
به نظرم قبلاً بهت آزادی عمل داده نشده و برات عقده شده.
ولی متاسفانه هرچقدر جسورانه تر عمل کنی بیشتر در دام محدودیت میفتی خواهری.
البته حتما برات سخته که دست بکشی از آزادی خواهیت، ولی سعی کن معتدل باشی.
ببین مثل همون سخت گیری و اسون گیری که حرف زدیمه؛ هر وقت یه تغییر صد و هشتاد درجه ای بدی یعنی هنوز درگیر اون مشکلی. کسی که یهو از بی حجاب میشه محجبه خشک، احتمالا دوباره برگرده به بی حجابی. کسی که از ولخرجی یهو میشه مقتصد احتمالا دوباره برگرده ولخرج بشه.
پس هر چیزی اذیتت می کنه سعی کن نم نم تغییرش بدی تا مشکل ریشه ای حل بشه.
سلام وقتتون به خیر . انشاءلله که حال همه ی عزیزان خوب باشه .
چند روزِ اخیر به یاد اینجا بودم ، در تردید بودم که آنلاین شدنم میتونه برای من مثمر ثمر باشه یا نه . اما ترجیح دادم دل به دریا بزنم و طبق چندماهی که در این فروم فعالیت داشتم و تاثیرِ مثبتی در من داشت دوباره برای فعالیت و یادداشت های روزانه اقدام کنم .
پارادوکس / پاک هستم .
طیِ چندماهِ گذشته بحران های فراوان و به طبع لغزش های شکننده ای داشتم که باعث اختلال در زندگی شخصی و شغلی شد ، به خصوص بیش از پیش سلامتی جسمم رو از دست دادم . ماهِ گذشته اصلاٌ به معنویت و خلوت با خدا توجه نکردم ، ورزش نکردم ، روزهای زیادی به صورتِ متوالی به گناه آلوده بودم ، اما خدا رو شکر کم کم سعی میکنم اوضاع رو کنترل کنم و روی خودم کار کنم .
برای دو ماهِ آینده تصمیم دارم علاوه بر نظمِ بیشتر عادت ها و روتین های متنوعی که مفید هستند و با انجام دادن اون ها حسِ خوبی پیدا میکنم و پرورش بدم .
انشاءلله که همگی موفق باشیم و با حالِ خوبی به پیشوازِ سالِ جدید بریم.
سلاام به همه
به طرز عجیبی حوصله خونه و مامانمو ندارم
افتاده رو دور وسواس خسته ام کرده
دوست دارم درکش کنم اما نمیتونم خیلی بد صحبت میکنه
یعنی یه جوری سرزنشت میکنه که دیگه نتونی سرتو بیاری بالا
امروز بهش گفتم این چندروز که مدت بیشتری باهم هستیم و دانشگاه نمیرم به خاطر غرهای شما دوباره سردرد عصبی گرفتم ..
خیلی زورمیگه ..
نقل قول: به نظرم قبلاً بهت آزادی عمل داده نشده و برات عقده شده.
نقل قول: ولی متاسفانه هرچقدر جسورانه تر عمل کنی بیشتر در دام محدودیت میفتی خواهری.
نقل قول: البته حتما برات سخته که دست بکشی از آزادی خواهیت، ولی سعی کن معتدل باشی.
نقل قول: ببین مثل همون سخت گیری و اسون گیری که حرف زدیمه؛ هر وقت یه تغییر صد و هشتاد درجه ای بدی یعنی هنوز درگیر اون مشکلی. کسی که یهو از بی حجاب میشه محجبه خشک، احتمالا دوباره برگرده به بی حجابی. کسی که از ولخرجی یهو میشه مقتصد احتمالا دوباره برگرده ولخرج بشه. 53258zu2qvp1d9v
نقل قول: پس هر چیزی اذیتت می کنه سعی کن نم نم تغییرش بدی تا مشکل ریشه ای حل بشه
خیلی حق گفتی عارفه جانم
دقیقا همینطوره چون سابقا آزادی نداشتم الان بیش از حد حساس شدم روش ...
فقط اون تیکه صورتی رو نمیفهمم خواهری
نقل قول: مامانم هیچ وقت نمیومد مدرسه میگفت خودت میدونی هر جور دلت میخواد درس بخوان ولی با مدرک تموم کن. همین.
نقل قول: Hanghead
نقل قول: اینه که از اول خودم بودم و خودم.
رعنا جان راستش از همون بچگی همیشه ارزوی همچین زندگی رو داشتم ...
اینکه همه چیز بایدی باشه هیچ جذابیتی برام نداره
حالم از اون صدای دیکتاتور مامانم بهم میخوره که هنووووز برام تعیین تکلیف میکنه و به رتحتی به خودش اجازه میده درباره همه چیز خیلی راحت نظر بده ...
یادم تو دوره دبیرستان چندتا مسابقه رو یواشکی ثبت نام کردم وقتی برنده شدم بهشون گفتم مزه اش هنوز زیر دندونمه ...
البته بابت اینکع خیلی چیزا رو تعریف نمیکردم همیشه سرزنش میشدم
مامان بهم میگه موزماری و درک نمیکنه من فقط میخوام حریم شخصی داشته باشم ...
سلام و درود خواهریا
پارادوکس جان خیلی خوش اومدی.
حتما بنویس. خوندن تجربیات دیگران خالی از لطف نیست.
آسمانی گلم معنیش اینه که بخوای کسی که بهت آزادی نداده شاخشو بشکنی و آزادی رو به زور ازش بگیری، چجوری بگم بازم در بند اسارتشون می مونی. مصداق عملی کاری که تو این شرایط الان تو میتونی بکنی رو خودت باید پیدا کنی ولی راهش فشار به مرجع قدرت و استفاده از زور و قدرت نیست. راهش یجور از جنس بی تفاوت شدنه. باید فکر کنی چجوری مامان باباتو متعجب کنی که مثل قبل دنبال آزادی نیستی
باید حس کنن عوض شدی، اونوقت اونا هم دیگه قفلی نمی زنن روت.
البته این روش منه و فکر میکنم بهتر جواب میده.
نقل قول: رعنا جان راستش از همون بچگی همیشه ارزوی همچین زندگی رو داشتم ...
اینکه همه چیز بایدی باشه هیچ جذابیتی برام نداره
حالم از اون صدای دیکتاتور مامانم بهم میخوره که هنووووز برام تعیین تکلیف میکنه و به رتحتی به خودش اجازه میده درباره همه چیز خیلی راحت نظر بده ...
یادم تو دوره دبیرستان چندتا مسابقه رو یواشکی ثبت نام کردم وقتی برنده شدم بهشون گفتم مزه اش هنوز زیر دندونمه ...
البته بابت اینکع خیلی چیزا رو تعریف نمیکردم همیشه سرزنش میشدم
مامان بهم میگه موزماری و درک نمیکنه من فقط میخوام حریم شخصی داشته باشم ...
به نظرم هر کدوم یه بدی ای داره
نه خیلی آزاد نه خیلی بسته
به حالت متعادل خوبه
البته این متعادل بودن هم خیلی سخته
یه کلیپ دیدم میگفت تا حالا دیدین مامان باباهاتون رو بقیه بچه ها حساس باشن و نظر بدن? نه
پس اینو بدون تو برای اونا به صورت خاص ویژه ای که روت حساس اند و زندگیت براشون مهمه
عارفه بسی مرسی برای حدیث های قشنگی که میذاری
من خیلی دوسشون دارم همش را سیو میکنم
چرا مامان باباها همیشه دعوا میکنن
فردا ایران با ژاپن بازی داره
طارمی هم نیستش خداکنه ببریم
من امروزم سر کار بودم
بهم گفتن جمعه بیا به جاش شنبه بعد که بین التعطیلین نیا
امیدوارم پای حرفشون بمونن
کلمه بین التعطیلین را درست نوشتم
چقدر سخته خو