سلام
قطع رابطه
بای
میدونی ب نظرم باید از ادمای سمی دست کشید
اگ میتونی ک قطع رابطه کن چون دوستی بدون صداقت و با حاشیه این چنینی ب درد نمیخوره
ولی اگ نمیشه محدود کردن رابطه و گذاشتن خط قرمز رک بگو خوشم نمیاد در این مورد حرف بزنی با من
ارامش ذهنی تو مهمترین چیزه
بانو شادن خوش برگشتین
من ک میشماسم شما رو
بهارانم بعد ۴۰ روز پاکی تو دوره کنکور از عقده اون دوران یهو زدم ب سیم اخر و دیگ کانون پیدام نشد و تو راه غلط بودم
چن وقتیه برگشتم با تلاش و کوشش فراوان بالاخره با ۹ روز پاکی اینجام
فعلا انگیزه و انرژیم بالاست
خداروشکر
سلام.
رعنا / ۶ دی ۱۴۰۰ / ۴۳۰ روز خوب با کمک و لطف خدا و پیامبر و اهل بیتشون
خدایا شکرت
شادن بانو بسی خوش برگشتی
منو به یاد داری عایا ؟
من سانازم
همون که چن اسمه بود. دوباره اسمم را عوض کردم گذاشتم *بنده پاک*
امیدوارم حال همگی خوب خوب باشه
سلام بچه ها خوبید
دخترا به نظر شما خود ارضایی میتونه مانعی برای ازدواج باشه یعنی انگار تا خود ارضایی رو ترک نکنی نتونی ازدواج کنی ؟
میدونی انگار خدا داره یه جورایی بهت میفهمونه که لیاقت ازدواج نداری
(1401 اسفند 11، 15:51)Tvab نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها خوبید
دخترا به نظر شما خود ارضایی میتونه مانعی برای ازدواج باشه یعنی انگار تا خود ارضایی رو ترک نکنی نتونی ازدواج کنی ؟
میدونی انگار خدا داره یه جورایی بهت میفهمونه که لیاقت ازدواج نداری
سلام عزیزم
خدا لطفش خیلی بزرگتر از اون چیزیه که فکرشو بکنیم، همیشه به خدا حسن ظن داشته باش تا خوب برات پیش بیاد چون خدا جز خیر بندشو نمیخواد .. و اگه شری برامون پیش بیاد از خودمون بوده نه از خدا
اگه تو پاک باشی خیلی احتمالش بیشتره که یه همسر پاک گیرت بیاد
همونطور که خدا وعدشو داده زنان پاک از آن مردان پاکند و مردان پاک از آن زنان پاک .
چه بهتر که تو مسیر ترک باشی و با پاکی به سراغ ازدواج بری.
سلااام به روی ماااااه همتووون
وایییییی ساناز از دیدن رکوردت چشام قلبی شددددد دختررر
آفربن به همت و اراده و توکلت عزیزدلم ..بله که یادمه شمارو دختر شیرازی گل
.
بهاران عزیزم ممنونو از محبتت و بسیار خوشحالم که کنار شما هستم
(1401 اسفند 10، 15:22)سنــا نوشته است: [ -> ]سلاااام
روزتون بخیر
در چه حالید؟
دخترای گل شادن عزیز زحمت کشیدن و مسئولیت حامی گروه رو هم به عهده گرفتن
چون شادن جان مدتی نبودن،
یکم خودتونو معرفی کنید
در مورد پاکی هاتون و مشکلات و موانع پاکی تون صحبت کنید تا شادن جان بیشتر باهاتون آشنا بشه و بتونه کمکتون کنه.
سلام سناجان ،
مجددا به شادن جان خوشامد میگم .
منم پارادوکس هستم . دانشجو و شاغل ، در تلاش برای رسیدن به پاکی و اهداف
از آشنایی با شادن جان و حضورشون در گروه به عنوان حامی خوشحالم
(1401 اسفند 10، 18:47)silent scream نوشته است: [ -> ]اقا یه سوال،
با دوستی ک اصرار داره اصلا نمیخونه و میدونی خیلی میخونه ، و اصرار داره تو خیلی میخونی با این که نصف دوستت هم نمیخونی، و اینو مداممیگه و میره روی اعصابت، باید چه کرد؟ /:
اگر میره رو اعصابت برو موهاش و بکن دلت خنک شه
زیاد حساس نشو این کل کل ها هم یک دوره ای داره که میگذره
(1401 اسفند 11، 15:51)Tvab نوشته است: [ -> ]سلام بچه ها خوبید
دخترا به نظر شما خود ارضایی میتونه مانعی برای ازدواج باشه یعنی انگار تا خود ارضایی رو ترک نکنی نتونی ازدواج کنی ؟
میدونی انگار خدا داره یه جورایی بهت میفهمونه که لیاقت ازدواج نداری
با این جمله ی انتهایی موافق نیستم . به نظر من خودارضایی از جهات دیگر میتونه مانع ازدواج باشه و چه بهتر که اول ترکش کنی و بعد مزدوج بشی ولی من کسانی رو هم دیدم که درگیر بودند ولی ازدواج کردند و به طور کلی بعد از ازدواج خودارضایی رو ترک کردند .
در زمینه ازدواج به خودارضایی به عنوان یک مانع نگاه نکن . زیاد رو ترک قطعی خوارضایی تمرکز نکن .
به نظر من همینکه رو ابعاد دیگه ی زندگیت کار کنی به خودی خود خودارضایی اهمیت خودش و از دست میده و کم کم از زندگیت خارج میشه .
البته من چون بیشتر از لحاظ روانی و استرسی درگیر خودارضایی میشم اینطور فکر میکنم .
میدونی من خودم قبل اینکه به خود ارضایی اعتیاد پیدا کنم خیلی از چیزایی که از خدا میخواستم خودش جور میشد انگار خدا کمکم میکرد ولی الان نه درباره ازدواج بلکه خیلی چیزای دیگه گره میافته تو کارام که ازدواجم البته یکیشونه
(1401 اسفند 12، 19:15)Tvab نوشته است: [ -> ]میدونی من خودم قبل اینکه به خود ارضایی اعتیاد پیدا کنم خیلی از چیزایی که از خدا میخواستم خودش جور میشد انگار خدا کمکم میکرد ولی الان نه درباره ازدواج بلکه خیلی چیزای دیگه گره میافته تو کارام که ازدواجم البته یکیشونه
لطف خدا خیلی بیشتر از این حرف ها هست که از ما روبرگردونه . ازش ناامید نشو .
شاید چیزهایی که میخواستی به صلاحت نبوده و قراره یک اتفاق خیلی بهتری برات بیوفته . اینطوری نگو که چون گناه میکنی دیگه خدا بهت نگاه نمیکنه .
این مورد رو هم در نظر بگیر تو تلاش میکنی این گناه و ترک کنی پس اتفاقات خوب در انتظارت هستند .
برای آینده برنامه بریز ، تلاش کن و امیدوار باش .
امروز روز خوبی نبود ، در واقع هیچکدوم از روزهای تعطیل و جمعه ها خوب نیستند و خیلی سخت و طولانی سپری میشن .
صبح 8 بیدار بودم و بعد از یک پیاده روی طولانی اتفاقی رخ داد که بهتر دیدم با خواب به فراموشی بسپارمش و به عبارتی میشه گفت با این خواب طولانی از درگیری به خودارضایی و یا ناراحتی زیاد فرار کردم . حدود 7 ساعت هم در طول روز خوابیدم
دو روزه حس لغزش به سراغم اومده . خواب هام آشفته شده . استرس خیلی زیادی دارم ولی خب سعی میکنم مدارا کنم و به روزمرگی ها بپردازم .
درس خوندم ، باشگاه نرفتم چون دیدم اصلا با تایم هام جور درنمیاد ولی پیاده روی داشتم و این خوب بود ، قرار بود همایش و پیگیری کنم که درس هام اجازه ندادن ولی فایل هاش و بک گراند گوشیم قرار دادم و یادمه که در اولین فرصت باید تمامش کنم .
سلام دوستای گلم شبتون بخیر باشه
من بیشتر آخرشبا فرصت میکنم که بیام کانون ..در طول روز مشغله ام زیاده
(1401 اسفند 12، 19:15)Tvab نوشته است: [ -> ]میدونی من خودم قبل اینکه به خود ارضایی اعتیاد پیدا کنم خیلی از چیزایی که از خدا میخواستم خودش جور میشد انگار خدا کمکم میکرد ولی الان نه درباره ازدواج بلکه خیلی چیزای دیگه گره میافته تو کارام که ازدواجم البته یکیشونه
تواب جان بیا از این زاویه نگاه کنیم به ماجرا که الان وظیقه منه تواب، منه شادن،منه رزا و .. چیه؟ وظیفه ما اینه رو مسائلی که تحت کنترلمون هست تمرکز کنیم و کار درست رو انجام بدیم. خداوند الان از ماها میخواد که هوشیار و پاک باشیم ما روی فکر و احساسمون میتونیم کنترل داشته باشیم اما روی ازدواجمون نه واقعا هر زمان که برای ما مناسب ترین باشه ازدواجمون رقم میخوره پس ذهنت رو درگیر تنبیه و تشویق خداوند نکن..خداوند مثه ما ادما دنبال تلافی و مچگیری نیست هر رنجی ک در زندگی ب ما میرسه برای رشد و بهتر شدن ماست
(1401 اسفند 12، 22:53).پارادوکس. نوشته است: [ -> ]دو روزه حس لغزش به سراغم اومده . خواب هام آشفته شده . استرس خیلی زیادی دارم ولی خب سعی میکنم مدارا کنم و به روزمرگی ها بپردازم .
پارادوکس جان ببین این دو روز چه اتفاقی افتاده در معرض چه چیزهایی بودی که شهوت رو درونت بیدار کرده ..ما قبل از اقدام به خ ا دچار مشغله فکری میشیم عموما تو ذهنمون تصویرسازی می کنیم حالا این شروع، میتونه ناشی از عوامل مختلفی باشه مثلا رمام عاشقانه ای خونده باشیم یا اهنگ عاشقانه ای گوش داده باشیم یا جنس مخالفی رو دیده باشیم که درونمون برانگیختگی ایجاد کرده باشه ببین چه چیز این روزها اتصالت رو با واقعیت قطع کرده و تور به عالم فکر و خیال کشونده همیشه شهوت با مقدناتی میاد سمت ما اون مقدمات برا هر فردی خاص خودشه تو ببین چیا مرز تو هستن یعنی چیا باعث برانگیختگی تو میشن وقتی اینهارو متوجه شدی میتونی اونهارو مرز قرار بدی و روزانه حواست بهشون باشه که در معرضشون نباشی اینطوری احتمال لغزش خیلی کم میشه.
سلام
روز همه جوونا مبارک باشههه
(البته الان که شبه
)
نقل قول: عادت برنامه ریزیت مبارک ..همین تو زندگیت کلی معجزه میکنه اگه ادامش بدی
همین عادت کوچولوی 2 دقیقه ای
در مورد وضو و نماز تغییرش بده ، مثلا گذاشتی وضو موقع اذان ولی اون موقع شرایطش نیست
بذار وضو گرفتن وقتی که عصر رفتم دست و رومو بشورم یا رفتم دستشویی ..یه یادآور بذار رو روشویی که هر وقت میری یاد وضو بیوفتی مثلا نوشته ای ، عکسی ، جمله ای چیزی
حالا اگه اول وقت شرایطشو نداری اشکال نداره
دیر خوندن بهتر از هرگز نخوندنه.درسته؟ ( کنار گذاشتن کمالگرایی)
ممنونم انشاءالله که ادامش بدم
برای مسابقه نوروز همینو به عنوان فعالیت انتخاب کردم البته همچنان خیلی توش موفق نیستم
ولی موردی که توی برنامه ریزی جدیدا داره برام اتفاق میفته اینه که دیگه موارد دفتر چندان اهمیتی نداره برام و صرفا مینویسم که پر بشه با وجودی که میدونم انجام نمیشه دلیلی که قبلا هم برنامهریزی رو ول میکردم همین بوده منتها اونموقع ها از همون هفته اول اینطوری بیکیفیت میشد و الان بعد از حدود دو ماه
نقل قول: پادکست کتاب کی °بی پلاس°
منم این پادکست رو گوش دادم و برای اولین بار از محتوای صوتی خوشم اومد
___________
خب مثل اینکه قرار شد خودمونو معرفی کنیم
من ضحی هستم ، دانش آموز پایه یازدهم؛ بیشتر از دو سال پیش درگیر خ.ا شدم و بیشتر از یک ساله که با کانون آشنا شدم
و چیزایی که منو به سمت خ.ا سوق میدن استرس و سرخوردگی بخاطر نرسیدن به اهداف و البته بیکاری هستن
البته که به روزای بهتر امیدوارم
________
نقل قول: در واقع هیچکدوم از روزهای تعطیل و جمعه ها خوب نیستند و خیلی سخت و طولانی سپری میشن
دقیقا و کاملا
____________
نقل قول: اقا یه سوال،
با دوستی ک اصرار داره اصلا نمیخونه و میدونی خیلی میخونه ، و اصرار داره تو خیلی میخونی با این که نصف دوستت هم نمیخونی، و اینو مداممیگه و میره روی اعصابت، باید چه کرد؟ /:
این مدل آدمایی تا وقتی ببینن حساسیت نشون میدی بیشتر اصرار میکنن روی فرضیات مسخره خودشون، به نظرم نسبت به حرفاش اهمیتی نشون نده کلا جمله " هرطور مایلی فکر کن "خیلی جوابه اینجور وقتا
اگه هم خیلی اذیت شدی ، قطع رابطه جوابه
پن عذرخواهی: ببخشید پست شلوغ و نامنظمی شد
پن عذرخواهی ۲: اگه غلط املایی یا جمله بندی بی ربط دیدین به بزرگی خودتون ببخشین ، حقیقتا خیلی خوابم میاد
و التماس دعا
سلااام
من اووومدممم
امروز خعلی دوندگی داشتم بلافاصله بعد کارم رفتم سرکلاس و بعد از اون رفتم کارگاه و بعدش امدم خونه لباسامو تو ماشین ریختم و شاممو پختم اما دیگه از خستگی توان اینو نداشتم ناهار فردامو بپزم
حالا فردا چی بخورم؟
.
بچه ها موافقید با همدیگه بشینیم فکز کنیم ببینیم چه چیزا مرز ماست؟ یعنی چه چیزایی مارو به سمت شهوت میکشونه؟
بچه های گل سلام از صمیم قلب براتون آرزوی پاکی دارم
عزیزای اصفهانی لطفا توجه بفرمایید!!! با شما هستم!
تا اونجاییکه من یادمه اصفهانی اینجا زیاد هست ولی فقط رزا و آهو رو یادمه
دخترا توی چهارباغ پایین از دیشب تاحالا، یه برنامه ای هست که یه جایی مثل یه کافه سیار ( تو مایه های همون ون هایی که شبیه کافه ست) برگزار کردن و یک سری خانوم چادری متخصص اونجا شمارو دعوت میکنن یک چایی و دمنوش مهمانشون باشید. خبری از امر به معرفو و نهی از منکر نیست، لطفا برید خودتون ببینید چه خبره.
این محبت رو در حق خودتون بکنید. آدرس دقیق نمیتونم بدم اما برید خودتون متوجه میشید کدوما هستن.
من دیشب ک طبق معمول برای هزار درد و مرضی که به جانم هست تشریف برده بودم دکتر ، توراه برگشتن از بس ترافیک بود مامانم گفت پیاده برگردیم! بعدم گفت بیا یه سرم برم چارباغ حالو هوامون عوض شه. و بله! به قول خود خانوم نازنینی که اونجا باهاشون صحبت کردم امام زمان مارو طلبیده بود.
گفتگوی دینی نیست نگران نباشید منم با کت و خط چشم آنچنانی تشریفمو بردم چون قبلش مهمونی بودم
اما هدفشون این چیزا نیست. یه دختره هم با گیتار نشسته بود و حرف میزد باهاشون
اقا برید توروخدا. فکنم تا چهارشنبه هستن. فکنمم فقط غروب به بعد هستن. اما خییلی جالب و حال خوب کن بود. برید یه وقت دلنوشته منم دیدید اونجا آویزونه
اگه مال منو تشخیص دادین!!!!
همین. التماس دعا یاعلی
اتفاقاً این چند روز تصمیم داشتم برم چهارباغ... ولی چهارباغ عباسی نه پایین . . . .
چند روز پیش چهارباغ پایین بودم ، نزدیک بازار کامپیوتر.. اتفاقاً ماشین رو که پارک کردم خیلی اونجا پیاده روی داشتم ولی همچین چیزی ندیدم ... چشمت هم روز بد نبینه که چقدرررررررررررر ترافیک اون منطقه بیخود و افتضاح. . .
اگر مسیرم خورد حتماً میرم....
بنظرم تعصب چشم آدم رو کور میکنه پس بدم نمیاد پای صحبت هاشون بشینم و نمیخوام جبهه ی الکی بگیرم. . .
میگم مطمعنی چهارباغ عباسی نبوده؟؟؟
اخه اون کافه سیار ها نود درصدشون اونجان .. من جای دیگه ای ندیدم. . .
سلام
نقل قول: پارادوکس جان ببین این دو روز چه اتفاقی افتاده در معرض چه چیزهایی بودی که شهوت رو درونت بیدار کرده ..ما قبل از اقدام به خ ا دچار مشغله فکری میشیم عموما تو ذهنمون تصویرسازی می کنیم حالا این شروع، میتونه ناشی از عوامل مختلفی باشه مثلا رمام عاشقانه ای خونده باشیم یا اهنگ عاشقانه ای گوش داده باشیم یا جنس مخالفی رو دیده باشیم که درونمون برانگیختگی ایجاد کرده باشه ببین چه چیز این روزها اتصالت رو با واقعیت قطع کرده و تور به عالم فکر و خیال کشونده همیشه شهوت با مقدناتی میاد سمت ما اون مقدمات برا هر فردی خاص خودشه تو ببین چیا مرز تو هستن یعنی چیا باعث برانگیختگی تو میشن وقتی اینهارو متوجه شدی میتونی اونهارو مرز قرار بدی و روزانه حواست بهشون باشه که در معرضشون نباشی اینطوری احتمال لغزش خیلی کم میشه.
شادن جانم ممنون از توجهت
مسئله این هست که شهوت یا وسوسه ای وجود نداره . من اکثر مواقع با وسوسه یا اون حس شهوتی که داریم درگیر نمیشم بلکه به طور آنی برای ففراموشی و فرار از دغدغه های واقعیت میرم سراغ خودارضایی و چند ثانیه لذت و چندین هفته خودسرزنشی من رو درگیر میکنه .
زمانی که اطرافیانم خوب نباشین ، مشکلات زیاد بشن و من دچار ضعف و شکست در برابر مشکلات بشم .
مسئله برانگیختگی نیست ، خودارضایی برای من مشابه مواد مخدری میمونه که میتونه باعث خوشی بشه و فراموش کنم مشکلاتی رو که من رو از پا میندازن .
نقل قول: بچه ها موافقید با همدیگه بشینیم فکز کنیم ببینیم چه چیزا مرز ماست؟ یعنی چه چیزایی مارو به سمت شهوت میکشونه؟
عدم مواظبت از ذهن و نگاه . به طور خاص زمانی که تصاویر مستهجنی میبینم تا چندین روز مقاومت میکنم اما ذهنم به طور وحشتناکی به هم میریزه و نهایتا تا چند روز بعدش دچار لغزش میشم .
سعی میکنم بیکار نمونم
امروز رفته بودم مجلس ختم یکی از آشناها و یک خانمی روضه میخوند برگشتنی به مادر گفتم عزیزم خدا از اون مرگ های دیر قسمتم کنه ولی اگر یک روزی مردم این خانمه رو بیارید
شاید تعجب کنید ولی من به سنگ قبرمم فکر کردم و اینم به خانوادم گفتم اگر من زودتر از این دنیا رفتم به جای سنگ و شعر خاک باشه و گل .
ناراحت کننده و غم انگیز هست ولی مرگ حق هست و دیر و زود قسمت همه میشه
سلاااام دخترااا
از طرف یه رزای خسته افسرده سلاااام
من بعد از کلی صحبت و تلفن و کاغذ بازی قرار بوده محل کارم جا به جا بشه و یکم، توجه کنید فقط یکم نسبت ب محل کار قبلیم که خیلی دور بود نزدیکتر بشه که کمتراذیت بشم خیر سرم تصادف کردم.امرپز روز اول اومدنم اینجا بود، کلیییی استرس داشتم، خواهش میکنم شما دیگه مسخرم نکنید، نمیدونم چرا بعد از سه ناه حس فریز شدن حافظمو داشتم،حس میکردم یادم نمیاد چطوری باید کار کنم
من به حد کافی افسرده شده بودم،برخورد اینقدر غیردوستانه لازم نبود بشه باهام، رییس مرکز به اندازه ای بد باهام حرف زد که فقط وقتی اومدم اتاق گریه کردم، ظاهرا قصد فراری دادنمو دارن، اینطور که یکی دو نفر باسابقه بهم گفتن. خلاصه که دارم خدا خدا میکنم ساعت کاری تموم بشه، برم خونه فقط، دعا کنید واسم
متاسفانه لغزشم داشتم واسه همین این چند روز کمتر اومدم