1400 مرداد 29، 6:20
نقل قول: شاید نشه دنیا رو عوض کرد ، اما خودمونو ک میتونیم (:
حرفاتونو خوندم دخترا.
میدونید، منم خیلی دغدغه مند بودم. همیشه جلز و ولز می کردم تو این جور موقع ها و می گفتم خب من چیکار کردم؟ من چه کمکی کردم؟
چند سال پیش ماجراهای زیادی شد، زلزله، ماجراهای سیاسی و و...
نهایتا بعد مدت ها به این نتیجه رسیدم که تو ظلم و امثالش انگار همه دنیا به هم وصله.
اینکه من حق کاری که الان بهم محول شده رو ادا کنم انگار اونجا یه دختری رو نجات دادم.
اما هنر اینه که قدر قطره رو بدونی، مسئولیت های ریز ریز تو ببینی و برا همونا که کم اهمیت هم ممکنه بدونی ارزش قائل شی.
مثلاً همین یه دونه پوسته نی رو نندازی زمین. نگی با یدونه که چیزی نمیشه، یا پوسته میوه تجزیه میشه اینا. تجزیه ش شش ماه که طول می کشه اقلا!
یه یه دونه خودت رو تقلب نکنی، نگی اوه این همه تقلب کردن!
یه یه دونه خودت تو صف نزنی، حتی اگه همه زدن،
و همه یه یه دونه خودت ها...
من مامانمو حرص ندم. داداشم می خواد بده بده،
من به موقع حاضر شم حتی اگه بقیه طول دادن،
من یه نفر اسراف نکنم، این چراغو خاموش کنم حتی اگه کل ایران دارن اسراف می کنن.
تفکیک زباله مو بکنم حتی اگه بقیه نمی کنن،...
این دید رو مدتیه دارم و به این باور قلبی رسیدم که هر جا هستی کارتو درست انجام بدی دنیا رو انگار گلستون کردی.
و هر وقت کارتو تو جای خودت درست انجام دادی و ظلم رو تو دنیا دیدی، یا یاد ظلم هایی که به امام حسین شد افتادی یا مشکلات طبیعت که می بینی و آه کشیدی که کاش اونجا بودم کاری می کردم،
پیش خودت احساس سرافرازی بکن و بگو و بدون: من در اندازه خودم برای آزادی تو، برای مبارزه با ظلم، برای راحتی تو، برای نجات تو طبیعت قدم برداشتم در این دنیای بزرگ به هم پیوسته.
البته خب ناراحتیم براشون. این معنیش این نیست که سنگ و بی تفاوت بشیم! بلکه اتفاقا از اوج مسئولیت پذیری میاد. تو قدم برداشتی. نگران بودن و دغدغه مند بودن بدون حرکت که چیزی رو عوض نکرده.
بیا این همه آدم ناراحت و دغدغه مند که پس فردا هم یادشون رفته زن افغان و زن سوری چی سرش اومد.
خدا ایشالا نجاتشون بده. دعا کردن هم یکی از اون چیزایی هست که دست ماست ولی گاهی دست کم می گیریم. در حالی که دعا کردن تو سرنوشت جهان، هر چقدر با شکلی متفاوت و نامشخص، اما اثر خودشو داره.